۱۹ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۳
کد خبر: ۵۶۰۴۰
به نظر می‌رسد انصراف ترامپ از پاسخ به ضربه انتقامی به عنوان نقطه عطفی در تاریخ و آغاز افول هژمونی آمریکا و ایجاد یک نظم جدید جهانی ثبت شود.
به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری فارس: در طول تاریخ نقاط سرنوشت‌سازی وجود دارد که تاریخ‌نویسان از آن به عنوان نقاط عطف یاد می‌کنند. به جرأت و با یقین کامل می‌توان در آینده و دانشکده‌های بزرگ علوم سیاسی و روابط بین الملل از ۸ ژانویه سال ۲۰۲۰ به عنوان یکی از این نقاط عطف یاد کرد. زمانی که ایالات متحده آمریکا به عنوان هژمون مسلط دنیا از پاسخ نظامی به پاسخ متقابل نظام جمهوری اسلامی سرباز زد و از حمله موشکی به پایگاه خود در عین الأسد عبور کرد.

طبیعی است که در شرایط فعلی نتوان تمام ابعاد این تحول تاریخی را پیش‌بینی و بازگو کرد، ولی با نگاهی اجمالی هم روشن است که سرنوشت آینده نظام بین‌الملل مسیری متفاوت از گذشته را طی خواهد کرد.

سر افعی را قطع کنید

رابرت گیتس وزیر دفاع اسبق آمریکا در یکی از خاطرات معروف خود به ملاقاتش با ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان در سال ۲۰۰۷ اشاره می‌کند که در آن شخصیت سعودی از وی می خواهد که سر افعی را در تهران قطع کند.

گیتس این درخواست را رد می‌کند و شاید رد همین درخواست سبب شد تا در سال ۲۰۱۳ میلادی حمله شیمیایی به منطقه دوما در دمشق ترتیب داده شود. حمله‌ای که با استناد به گزارش «سیمور هرش» با همکاری ترکیه، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی ترتیب داده شد تا واشنگتن با یک حمله گسترده به دولت سوریه دومینوی سقوط قدرت منطقه‌ای تهران را رقم بزند.

به ظاهر تمام پازل‌ها به درستی چیده شده بود. خطوط قرمز اعلامی دولت اوباما زیر پا گذاشته شد و موشک‌های کروز در زیردریایی و ناوشکن‌های مستقر برای شلیک آماده بود. با این حال در لحظه آخر واشنگتن از جمله نظامی عقب نشست و پس از آن بر اساس پیشنهاد مشترک ایران و روسیه یک مصالحه مرضی‌الطرفین حاصل شد.

در اینجا بود که ناگهان تمام انتظارات قبلی از هژمونی ایالات متحده در هم ریخت. کشورهای عربی و رژیم صهونیستی متوجه شدند که دیگر نمی‌توانند بر روی اراده دولت اوباما برای مقابله با ایران حساب کنند.

آغاز مذاکرات هسته‌ای که از مدت‌ها پیش با گفت‌و‌گوی دو جانبه مخفیانه در عمان آغاز شده بود، شوک دیگری برای همپیمانان واشنگتن بود. روشن بود که کشورهای عربی از افزایش تقابل آمریکا با ایران ناامید شده بودند و تمام این مسئله را ناشی از عدم اراده دولت اوباما می‌دانستند که حاضر نبود از قدرت نظامی آمریکا استفاده کند.

شاید از همین رو بود که در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ارتباطات گسترده‌ای برای تاثیرگذاری بر دونالد ترامپ کاندیدای وقت حزب جمهوری‌خواه و رییس جمهور فعلی این کشور شکل گرفت. لابی گسترده‌ای که محوریت آن بر عهده جرج نادر قرار داشت. یک آمریکایی لبنانی‌الاصل که ارتباطات نزدیکی با محمد بن زاید و محمد بن سلمان از یک سو و از سوی دیگر مشاوران نزدیک به دونالد ترامپ داشت.

ترامپ مشکل محور عبری-عربی را حل می‌کند؟

با به قدرت رسیدن ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ زمینه به ظاهر برای برآورده شدن توقعاتی که همپیمانان این کشور از هژمونی قدرت این کشور داشتند، فراهم شد.

رییس جمهور آمریکا از زمان به حضور در کاخ سفید به صورت هدفمند تلاش خود را برای فشار بر ایران به کار گرفت. در اولین گام برجام به عنوان میراثی از گذشته مورد فشار قرار گرفت و در نهایت در اردیبهشت سال گذشته از این توافق خارج شد.

در قدم بعدی ترامپ تمام معافیت‌های نفتی را به طور کامل لغو و تلاش کرد صادرات نفت ایران را به صفر برساند. در ادامه عملیات‌های اطلاعاتی گسترده برای ایجاد آشوب و ناآرامی در ایران شدت گرفت که آشوب‌های آبان ماه امسال بخشی در آن بود.

به نظر می‌رسید که به زودی این تقابل به نقطه جوش نهایی خود می‌رسد و اتفاقی که در سال ۲۰۱۳ به وقع نپیوست این بار با تحمیل یک درگیری نظامی به ایران به نقطه نهایی خود می‌رسد.

تیر خلاص بر هژمونی آمریکا در منطقه

در نهایت این نقطه جوش در ۱۳ دی ماه روی داد. زمانی که یک هواپیمای MQ-۹ بدون سرنشین آمریکایی با دو موشک هلفایر خودروی سردار شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را هدف قرار داد.

شهید قاسم سلیمانی به دلیل محبوبیت فراوان در ایران و نقش مهمی که در مبارزه با گروه تروریستی و بسط قدرت ایران در خاورمیانه ایفا کرده بود، شخصیتی ملی محسوب می‌شد. از سوی دیگر به دلیل نقش مهم وی در مقابله قدرت محور عبری-عربی همان نقطه آغاز برای کاهش قدرت ملی ایران محسوب می‌شد.

شهادت وی بلافاصله با واکنش تند ایران روبه رو شد. رهبری عالی ایران از یک انتقام سخت خبر داد و بزرگترین تشییع ملی پس از رحلت امام خمینی (ره) برگزار شد. علی‌رغم تمام تحلیل‌هایی که از انفعال احتمالی ایران خبر می‌داد، در نهایت ایران در صبحگاه روز ۱۸ دی ماه با هدف قراردادن پایگاه عین‌الأسد با موشک‌های بالستیک این ترور را تلافی کرد. هدف قراردادن یک پایگاه مستقل از سوی یک ارتش مستقل، رویدادی بی سابقه از سال ۱۹۴۵ بدین سو محسوب می‌شد.

با وجود مواضع قبلی دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا در خصوص بمباران همه جانبه و پاسخ سخت در نهایت وی در یک کنفرانس خبری با اشاره به عدم کشته شدن هیچ نظامی آمریکایی در این حملات عملاً از پاسخ به این جمله کنار کشید و حتی از امکان رسیدن به یک توافق جامع با ایران صحبت کرد.

اتفاقی که عملاً تیر خلاصی بر هژمونی ۷۵ ساله آمریکایی‌ها بود.

افول آمریکا واقعیتی غیر قابل تغییر

این واقعه به خوبی نشان داد که عدم واکنش دولت اوباما به ماجرای حمله شیمایی به دوما بیش ازآن که ناشی از یک تصمیم شخصی و تاکتیکی باشد، به افول قدرت آمریکا در عرصه جهانی باز می‌گردد. افولی که نقطه آغاز آن بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ میلادی بود که در ادامه به عقب نشینی ارتش آمریکا از عراق ختم شد.

این محدویت آنچنان جدی است که رییس جمهوری همانند دونالد ترامپ نیز توانمندی عدول از آن را ندارد. این افول قدرت زمانی در مقابل قدرت روبه صعود نظام جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد، بیش از گذشته خود را نشان می‌دهد.

عقب نشینی آمریکا پیامی روشن به تمام قدرت‌های معارض با آمریکا در سرتاسر جهان محسوب می‌شود. روشن است که هدف قرار دادن اموال ارتش آمریکا در سرتاسر جهان دیگر یک خط قرمز محسوب نمی‌شود.

به عنوان مثال چین به عنوان یک قدرت جهانی در حال صعود می‌تواند مطمئن باشد که آمریکایی‌ها توان مقابله نظامی با توانمندی اقتصادی این کشور را در منطقه جنوب شرق آسیا را دارند و خطوط قرمز آمریکا بسیار دورتر از تصورات آنان است.

روسیه نیز می‌تواند به راحتی متوجه این واقعیت شود که مسیر مقابله با تهدیدهای نظامی بسیار هموارتر از آن بود که در قرن بیستم و زمان حیات اتحاد جماهیر شوروی سراغ داشتند. در حقیقت روز گذشته آغاز شکل گیری یک نظام چند قطبی در دنیا خواهد بود.

قدرت‌های منطقه‌ای در مقابل هژمونی آمریکا قرار می‌گیرند

به زودی محدودیت آمریکا در حوزه‌های دیگر نیز آشکار خواهد شد و روشن می‌شود که نظم نوین جهانی که زمان جورج بوش پدر پس از جنگ خلیج فارس بیان شد، مسیر دیگری را در پیش گرفته است.

باید انتظار داشت که ائتلاف‌های جدیدی در دنیا شکل خواهد گرفت. متحدان قدیمی آمریکا همچون کشورهای حاشیه خلیج فارس چاره‌ای جز یافتن متحدان جدید در منطقه و سایر نقاظ دنیا نخواهند داشت. چین به بزرگترین وارد کننده نفت خلیج فارس تبدیل شده و ایران می‌رود تا تبدیل به ستون اصلی امنیت در منطقه شود.

حدس این که این مسیر طولانی و پر فرازو نشیب چگونه به نقطه نهایی می‌رسد، بسیار مشکل است اما همان طور که در ابتدای متن نیز به آن اشاره شد شکل گیری این نظم آغاز شده و تأثیر آن اندک اندک آشکار می‌شود.

این نظام چند قطبی بر اساس توانمندی‌های قدرت‌های منطقه‌ای شکل خواهد گرفت. قدرت‌هایی که از هم اکنون می‌توان شکل گیری آن‌ها مشاهده کرد. در نهایت این که نام شهید قاسم سلیمانی به عنوان اولین نقطه عطف این مسیر برای همیشه در یادها باقی خواهد ماند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر