براى روشن شدن این که آیا شعار دادن علیه آمریکا لازم است یا نه، اندیشه و اراده استکبارى آمریکا را در شاخصه هاى سیاسى، اقتصاد و فرهنگى مطالعه مى کنیم.مردم ایران سالهاست که خوى استکبارى آمریکا را تجربه کرده اند و همواره شعار «مرگ بر آمریکا» از جان مردم مى جوشد. خاطرات تلخى از آمریکا در حافظه تاریخى مردم ما به یادگار مانده است؛ از جمله کودتاى ۲۸ مرداد، فعالیتهاى جاسوسى سفارت آمریکا، وابسته کردن اقتصاد ایران به محصولات خارجی در رژیم پهلوی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با ایجاد جنگ تحمیلی و سرنگون کردن هواپیماى مسافربرى و از بین بردن صنایع زیر بنایی، به ویژه در بعد نفت و پتروشیمی و کارشکنی در بازار نفت، تحریم های اقتصادی علیه ایران و…، در روند پیشرفت و رشد ایران اخلال به وجود آورد و فشارهای بسیار زیادی را بر مردم ایران تحمیل کرد.
دو عامل، سبب تداوم این شعار شده است؛ نخست، روح ظلم ستیزى مردم ایران که نیروى ایجاد انقلابى عظیم را داشت و دیگر، رسوایى آمریکا در این که نشان داد مظهر بیداد و فرعونیت است و از هیچ تجاوز و جنایت و خیانتى براى شکستن عمود خیمه استقلال و به قفس درآوردن آزادى این ملت فروگذار نمى کند. این دو عامل، همچون دو بال پر توان، شعار «مرگ بر آمریکا» را در سپهر شعور تاریخى مردم ایران به اوج رسانید.
آمریکا، بدین جهت با استقلال و آزادى ایران مخالف است که این استقلال، علیه منافع سلطه طلبانه اوست. پروفسور آمریکایى، پ. رامازانى، توضیح مى دهد که «ایران از نظر ایالات متحده آمریکا، به مثابه حلقه دوم استراتژى در سیستم دولتهاى خاور نزدیک و میانه است. ایران بیشتر از همه، دولتى قوى در تمام خلیج فارس مى باشد.»
دخالتهاى آمریکا در ایران از کودتاى ۲۸ مرداد آغاز شد و بهترین طعمه مورد طمع آمریکا، نفت ایران بود. البته منافع آمریکا در ایران تنها نفت نبود، بلکه ایران با تولید بالاى نفت و پولى که از فروش آن به دست مى آورد، بازار خوبى براى کالاهاى مصرفى آمریکایى بود. «از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴، یعنى در مدت ۱۴ سال، حجم صادرات ایالات متحده به ایران بیش از ۱۰ برابر افزایش یافت.»( بورونو، نفت و سیاست ایالات متحده آمریکا در خاور نزدیک و میانه، ترجمه ماشاءالله ربیع زاده، انتشارات گوتنبرگ، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۶، ص ۲۲۰٫)
سلطه جویى آمریکا تنها در برابر ایران نیست، بلکه نمونه هاى مشابه بسیارى در جهان دارد و این اراده سلطه جو و تسخیرگر، همه جا پنجه خود را نمایان ساخته است؛ تهاجم اقتصادى به تایوان، ایجاد بحران در مکزیک و آرژانتین، اجراى سیاست دامپینگ(۱) در کره جنوبى، تحمیل برنامه هاى تعدیل اقتصادى در جهان سوم که موجب ویرانى اقتصادى آنها گردید ـ براى نمونه در سال ۱۹۹۱ هند را به زانو درآوردـ، طراحى و اجراى کودتاى پینوشه در شیلى و سپس فساد اقتصادى در آن کشور و نمونه هاى جدیدتر، مثل جنگ در افغانستان و افزایش تولید خشخاش و مواد مخدر و یا جنگ در عراق و غارت نفت این کشور. (والدن بیو و همکاران، پیروزى سیاه، ترجمه احمد سیف و کاظم فرهادى، انتشارات نقش جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۱۴۰٫ )
این همه تجاوز و برترى طلبى و افساد، نه از منطقه اى جغرافیایى در غرب عالم به نام آمریکا است و نه از مردم آن دیار که گاهى خود از قربانیان هستند، بلکه این ظلمها و فسادها از اندیشه و اراده فاسدى است که تمام امکانات در آن کشور را در خدمت خویش گرفته است. با تعبیرى پدیدار شناسانه، آمریکا شیطانى است که در دولت و ساختارهاى بین المللى موجود در آن کشور ماهیت خود را نمایانده است.
آمریکا، اراده اى معطوف به قدرت است؛ اراده اى در طلب قدرت نامشروع و سلطه گرانه، اندیشه اى که تنها منافع خود را مى بیند و خواستى که فقط سود و مصلحت خویش را مى جوید و در بهاى مصلحت و منفعت خود از هیچ اقدام حد شکنانه و حق کشانه اى رو گردان نیست. حق در نظر او آن است که بر اعمال قدرت خویش بیفزاید و اساسا ملاک عدالت در اندیشه آمریکایى، «منفعت من» است.
تجاوز و خیانت و قلدرى آمریکا تنها در برابر ایران نیست، بلکه او در همه دنیا همین روش را دارد. او مى خواهد همه چیز را صاحب شود و بر همه حکم براند و هر چیز را آن طور که مى خواهد تعریف کند و شکل دهد. هم قدرت را مى خواهد، هم ثروت را و هم قصد تسخیر دانش و فرهنگ و باورهاى مردم جهان را دارد.
این شعار، نداى حقى است که بر سنت و کلام حق استوار است. در این فریاد پاک و متعالى، دست کم دو وجه مثبت دیگر و فایده حیاتى مى توان یافت؛ نخست، وجهه سیاسى و بین المللى آن، این که صلابت «مرگ بر آمریکا»، بیان حق و فریاد مظلومیت است و پلیدى ظالم را آشکار و رسوا مى سازد و جسارت در برابر ظلم غالب را در میان مردم جهان پدید مى آورد و ظالم را ذلیل و پریشان مى کند. و امروزه شاهد هستیم که این شعار، در بسیارى از کشورها تکرار مى شود.
فایده دیگر، اثر روانشناختى این شعار است. اظهار تنفر از ظالم، ترحم بر مظلوم را در دل تقویت مى کند و از تمایل به ظلم و ظالم باز مى دارد. این امر، موجب صفا و صداقت دل و جان مى گردد؛ همچنانکه امیرالمؤمنین على علیه السلام در وصیت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرمودند: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
پس این شعار، چون اکنون در راستاى منافع ملى و حفظ حیثیت ملى و اعتقادى و انسانى ماست، بر آن تأکید مى کنیم؛ ولى لازم است بکوشیم مخالفت با استکبار آمریکا در حد شعار و سیاست باقى نماند، بلکه با تلاشهاى علمى، توفقیات اقتصادى و تقویت اعتقادى و فرهنگى و دیگر ابعاد، مبارزه اى همه جانبه صورت گیرد و از سطحى شدن پرهیز شود. همانطور که نباید از سایر ابعاد مبارزه و مقاومت و جهاد غافل شد، نباید از بعد سیاسى هم غافل گشت؛ زیرا کشورى مثل ژاپن، با توفیقات اقتصادى و تکنولوژیک، در زمینه هاى سیاسى، در بند استکبار آمریکاست.
جنگ نرم و عملیات روانی