در آخرین مذاکرات ایران و گروه ۱+۵، مذاکرات مقدماتی برای تدوین پیشنویس توافق جامعه هستهای ایران صورت پذیرفت. هدف این مذاکرات این است که تا تاریخ ۲۰ جولای طرفین بر مبنای سندی واحد به توافق دست پیدا کنند. گرچه این تاریخ قابل تمدید تا ۶ ماه دیگر خواهد بود؛ اما اصرار دولت اوباما برای کاهش گسترده فعالیتهای غنیسازی اورانیوم ایران، احتمال توافق میان ایران و گروه پنج بهاضافه یک را کم کرده است.
این خواست غیرمعقول که میتواند به معنای مرگ توافق هستهای باشد، مبتنی بر اطلاعات و دادههایی است که بههیچ عنوان معتبر و موثق محسوب نمیشوند. آنچه همه این دادهها بر آن متمرکز هستند، این موضوع است که خط قرمز دستیابی ایران به سلاح هستهای کجا است؛ بهعبارتدیگر، فاصله ایران تا توانایی ساخت بمب هستهای چقدر است؛ اما منابع اطلاعاتیای که دولت اوباما به آنها استناد میکنند، منابعی است که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش بهدستآمده و دولت اوباما بدون تلاش برای بررسی صحتوسقم این دادهها، بر اساس آنها مذاکرات را بهپیش میبرد.
آنچه طبیعی است این است که ایران بههیچعنوان زیر بار فشارهای آمریکا برای کاهش گسترده دامنه فعالیتهای غنیسازی خود نخواهد رفت. ایران بارها اعلام کرده است که برای تأمین سوخت راکتورهای هستهای خود، به تعداد زیادی سانتریفیوژ نیاز دارد. محمدجواد ظریف در مصاحبهای که با من (نویسنده) در تاریخ ۳ ژوئن امسال انجام داد، گفت که مفهوم خط قرمز سلاح هستهای، معنایی ندارد. ایران در فرایند غنیسازی اورانیوم، همین مقدار اورانیومی را که با غلظت کم، غنیشده است را به فرمی تبدیل میکند که بههیچعنوان قابلیت استفاده در برنامههای نظامی را نخواهد داشت. این اورانیوم بلافاصله به سوخت رآکتورهای هستهای ایران بدل خواهند شد.
دولت اوباما اعلام میکند که ایران نباید در پی تولید سوخت هستهای برای رآکتورهای خود باشد و باید سوخت موردنیاز خود را از طریق روسیه و یا فرانسه وارد کند. محمدجواد ظریف در مقابل به بدقولیهای کشورهای خارجی در تأمین سوخت موردنیاز ایران اشاره میکند. سابقهای که باعث میشود ایران به هر نوع پیشنهادی ازایندست بدبین باشد.
برای مثال دولت فرانسه، در ابتدای دهه ۸۰ میلادی، از تأمین سوخت موردنیاز ایران اجتناب کرد. این اقدام غیرقانونی دولت فرانسه، در حالی بود که این کشور بر اساس معاهدات دوجانبه موظف به انجام این کار بود. دخالتهای آمریکا در جریان معاهدات هستهای ایران باعث شد که این کشور در سیاست هستهای خود تجدیدنظر کند. ایران تصمیم گرفت بهجای تکیهبر کشورهای خارجی، خود به توانایی تولید سوخته هستهای دست پیدا کند. این شروع گسترش توانایی هستهای ایران در اواسط دهه ۸۰ میلادی بود. ایران بار دیگر در سال ۲۰۰۵, طعم بدقولی کشورهای خارجی در مسائل مربوط به انرژی هستهای را چشید. روسیه قرار بود که حداکثر تا سال ۲۰۰۵, نیروگاه هستهای بوشهر را راهاندازی کند، اما تحتفشار آمریکا از عمل به معاهدات دوجانبه خود طفره رفت و فرایند راهاندازی نیروگاه بوشهر بهکندی و با تأخیر بهپیش میرود.
اما اصرار شدید کشورهای غربی، مبنی بر جلوگیری از دسترسی ایران به توانایی تولید سوخت هستهای-حتی برای مقاصد صلح آمیز-مبتنی بر روایتی است که آنها از برنامه هستهای ایران به دست میدهند. بر اساس این روایت، تهران بهصورت سیستماتیک، برنامه نظامی هستهای خود را سالها از جهان پنهان میکرده است. اما این برنامه نظامی تحتفشارهای کشورهای غربی سرانجام در سال ۲۰۰۳, متوقفشده است. این روایت اکنون بهصورت همهجانبه توسط سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکایی تأیید و تکرار میرود. رأس سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم این روایت را از آمریکا پذیرفتهاند. اکنون نزدیک به یک دهه است که رسانههای غربی با پوشش گسترده خبری خود، این روایت را به روایتی بدیهی و صد در صد مطابق با واقع بدل کردهاند. در متن این داستان، گفته میرود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مدارکی فیزیکی از تلاش نظامیِ هستهای ایران در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ در دست دارد. مجموعه مدارکی که آنها را در دوطبقه تقسیم کردهاند.
گفته میشود که اطلاعات و دادههای دسته اول، از طریق لپتاپ یکی از دانشمندان هستهای ایران بهدستآمده است. گفته میشود که این لپتاپ شامل برنامهها و طرحهایی برای استفاده از موشکهای شهاب ۳ برای حمل بمب هستهای بوده است.
در تمام مراحل مذاکرات و بحثها درباره برنامه هستهای ایران، مفروض گرفته میشود که این اطلاعات و دادهها، اصیل و واقعی هستند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم در گزارش منتشره خود در سال ۲۰۰۸, به این اطلاعات استناد جست و آنها را مدارک معتبری درباره سویه نظامی برنامه هستهای ایران دانست. این در حالی است که محمد البرادعی، دبیر کل وقت آژانس، اعلام کرده بود که صحت این اطلاعات برای آژانس اثبات نشده است.
اما اطلاعاتی ارائهشده مخدوش و جعلی هستند. برای مثال، موشکهایی که در این طرحها، از آن صحبت میشد، توسط ایران از سال ۲۰۰۰, از رده خارجشده بود. این در حالی است که ادعا میشد این طرح در سال ۲۰۰۳ کشیده شده است؛ اما داستان این لپتاپ چه بود؟ کارستن وویگ، از مدیران وزارت خارجه آلمان اخیراً اعلام کرده است که این اطلاعات نخستین بار توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ( منافقین) به سرویس اطلاعاتی آلمان داده شد. گروهی تروریستی که از دهه ۸۰ میلادی مشغول به جنگ مسلحانه علیه دولت ایران است؛ اما دستگاه اطلاعاتی آلمان، صحت اطلاعات دادهشده را مورد تشکیک قرارداد؛ اما همین اطلاعات جعلی مبنای تعیین سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران بوده است.
از همینجا، پای اسرائیل به داستان باز میشود. سازمان مجاهدین خلق، همواره بهعنوان بازوی عملیاتی اسرائیل علیه تهران مورد بهرهبرداری قرارگرفته است. از سوی دیگر، سری جدید اطلاعات درباره برنامه هستهای ایران، توسط اسرائیل فراهم شد. اطلاعاتی که دولت اسرائیل بر مبنای آن ادعا میکرد که ایران هیچگاه برنامه نظامی هستهای خود را تعطیل نکرده و این برنامه از سال ۲۰۰۳ به بعد نیز ادامه داشته است. آژانس هیچگاه بهطور رسمی به منبع اطلاعتی خود دراینباره اشاره نکرده اما البرادعی در خاطرات خود گفته است که این اطلاعات توسط اسرائیل به آژانس ارائهشده است. مبنای اصلی گزارش آژانس در نوامبر ۲۰۱۱, علیه ایران همین اطلاعات اسرائیلی بوده است. گزارشی که سرآغاز دور تازهای از حملات علیه ایران بود.
اینگونه بود که این اطلاعات غلط، باعث شد که روزبهروز در رسانهها درباره فاصله ایران تا ساخت بمب اتمی، گمانه پردازی صورت بگیرد. مفهوم خط قرمز از همینجا پدیدار شد. این مفهوم برساخته اسرائیل است و متضمن این داده غلط است که ایران عامدانه در پی ساخت بمب هستهای است. ادعایی که هیچ پشتوانهای جز اطلاعات جعلی اسرائیل ندارد.
اگر آمریکا و همپیمانانش بخواهند به توافقی جامعه درباره برنامه هستهای ایران دست پیدا کنند، باید نخست تصویر خود را از برنامه هستهای ایران تغییر داده و آن را واقعی کنند. نخستین گام در این مسیر، حذف این اطلاعات و دادههای جعلی ساختگی از داستان برنامه هستهای ایران است.
فردا