۰۱ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۳
کد خبر: ۸۷۴۳
ما حاضریم زن را به محیط‌های تولیدی وارد کنیم، ولی تولید و تربیت انسان را که مهم‌تر از تولید کار است و وظیفه‌ی اصلی زن محسوب می‌شود، فراموش ‌کرده‌ایم. متأسفانه به این مسائل کم‌توجهی شده است. در حال حاضر، جایگاه مادری به‌عنوان یک جایگاه قدسی در فرهنگ ما بسیار کم‌رنگ شده است.
چند سالی است که در کشور ما، برخی در حوزه‌ی مسائل زنان، با این عقیده که بررسی مسائل زنان از مسائل خانواده کاملاً متمایز است، پیش‌دستانه استفاده‌کنندگان از عبارت «زنان و خانواده» را به نادیده گرفتن حقوق زنان متهم کرده و این مسئله را مورد نقد قرار می‌دادند که چرا از عبارت «زنان و خانواده» در کنار هم استفاده می‌شود و چرا هرجا نامی از زنان برده می‌شود، بلافاصله عبارت خانواده نیز در کنار آن می‌آید و سؤالاتی از این دست را مطرح می‌نمودند. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در دیدار با بانوان فرهیخته‌ی کشور، به این امر توجه دادند که این دو مقوله از هم تفکیک‌پذیر نیستند. در این ارتباط، گفت‌وگویی با دکتر امیرحسین بانکی‌پور، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ترتیب داده‌ایم.

 رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با بانوان فرهیخته‌ی کشور، عموم جامعه را به تفکیک‌‌ناپذیر بودن مسئله‌ی زن و خانواده توجه دادند. این امر چه اهمیتی دارد و چرا ایشان بر این موضوع تأکید کردند؟

این موضوع به زن و خانواده مربوط می‌شود، زیرا نقش بلامنازع زن که قابل‌انتقال به دیگران نیست، نقش خانوادگی اوست؛ یعنی اگر یک زن نقش اجتماعی داشته باشد، کس دیگری می‌تواند جایگزین او شود و کارهای او را انجام دهد، اما کسی نمی‌تواند جایگزین نقش مادری او شود. از حیث خانواده هم باید گفت که در حال حاضر، شرایط جامعه‌ی ما به‌گونه‌ای شده که دور شدن زن از خانواده و مهم جلوه کردن مسائل دیگر باعث شده که ضربه‌ی شدیدی به خانواده و همچنین به زن وارد شود.

طبق آمار دقیق، در حال حاضر یک‌پنجم خانم‌های۳۰ تا ۳۵ ساله و یک‌هفتم خانم‌های ۳۵ تا ۴۰ ساله‌ی کشور مجرد هستند. طبیعی است که این خانم‌ها دیگر امیدی به تشکیل خانواده نخواهند داشت و این یعنی اینکه خانم‌ها مسائل دیگر را مهم‌تر از خانواده می‌دانستند. در حالی که اگر خانمی به جایگاه علمی و اجتماعی بسیار خوبی هم برسد، ولی نتواند همسر یا فرزندان خوبی داشته باشد، هرگز در زندگی احساس آرامش نمی‌کند و خود را خوشبخت نمی‌داند.در حال حاضر بیش از یک میلیون خانم ۳۰ تا ۵۰ سال در کشور وجود دارند که هرگز ازدواج نکرده‌اند و ششصد هزار خانم طلاق گرفته‌اند.

به این ترتیب، یک میلیون و ششصد هزار زنِ بدون همسر در کشور وجود دارد که جمعیت کمی نیست. این افراد نیازهای عاطفی و روحی دارند که اگر به نیازهای آنان درست پاسخ داده نشود، ممکن است به خانواده‌های دیگر آسیب برسانند. این مسائل در نتیجه‌ی معطوف شدن خانم‌ها به مسائل دیگر و نیازسازی‌های نابجا به وجود آمد و مسائلی چون اشتغال و هویت اجتماعی برای خانم‌ها در اولویت قرار گرفت و مسئله‌ی تشکیل خانواده کم‌اهمیت شد که هرچه دیرتر می‌شود، احتمال وقوع آن برای یک زن کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

واقعیت این است که نقش اصلی که خداوند برای زن تعیین کرده، آرامش خانواده است؛ یعنی آرامش زن در این است که خانواده‌ی خوب و آرامی داشته باشد. زن وقتی فرزند خود را در آغوش می‌گیرد، بسیار دلنشین‌تر است تا اینکه یک مدال علمی را به دست آورد.

 رهبر انقلاب به تشریع مسائل اصلی و فرعی زنان پرداخته‌اند و مسائلی مثل آرامش، سلامت و امنیت زن در خانواده را مسائل اصلی تلقی کرده‌ و زن را مدیر خانواده دانسته‌اند. شما این مسئولیت را برای زن چگونه تعریف می‌کنید و چگونه می‌شود این مسئولیت را برای زنان جامعه در اولویت قرار داد؟

استحکام خانواده به وجود زن بستگی دارد؛ اگر در یک خانواده پدر از دنیا برود، ممکن است خانواده از نظر اقتصادی دچار مشکل ‌شود، ولی شیرازه‌ی آن از هم نمی‌پاشد، اما اگر مادر خانواده از دنیا برود، شیرازه‌ی خانواده از هم می‌پاشد و همه در مورد چنین مسئله‌ای اتفاق‌نظر دارند. در حالی که ما مدام جنبه‌ی اجتماعی و کار بیرون از خانه را برای زن پررنگ می‌کنیم. طبیعی است که هرچه به جنبه‌های اجتماعی بپردازیم، جنبه‌های خانوادگی کم‌رنگ‌تر می‌شوند و آسیب آن به خانواده و خود زنان بازمی‌گردد.

وقتی خانواده‌ی یک زن متشنج باشد، او احساس آرامش کافی نخواهد داشت. واقعیت این است که نقش اصلی که خداوند برای زن تعیین کرده، آرامش خانواده است. یعنی آرامش زن در این است که خانواده‌ی خوب و آرامی داشته باشد. زن وقتی فرزند خود را در آغوش می‌گیرد، بسیار دلنشین‌تر است تا اینکه یک مدال علمی را به دست آورد. ممکن است مدال علمی یا هویت اجتماعی جذاب باشد، اما آن آرامش روانی که به سبب در آغوش گرفتن فرزند خود احساس می‌کند و لبخند او را می‌بیند، برای او با هیچ‌چیز دنیا قابل‌مقایسه نخواهد بود.

متأسفانه به این مسائل کم‌توجهی شده است. در حال حاضر، جایگاه مادری به‌عنوان یک جایگاه قدسی در فرهنگ ما بسیار کم‌رنگ شده است. اگر شغل خانمی پرسیده شود و او بگوید مادر یا خانه‌دار هستم، گویی احساس منفی‌ و بدی به او دست می‌دهد. ما حاضریم که زن را به محیط‌های تولیدی وارد کنیم، ولی تولید و تربیت انسان را که مهم‌تر از تولید کار است و وظیفه‌ی اصلی زن محسوب می‌شود، فراموش ‌کرده‌ایم.

 نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل داده‌اند، چگونه می‌توانیم از این منبع عظیم سرمایه در راستای پیشرفت کشور استفاده کنیم؟

همان‌طور که شهرهای بزرگ به کارخانه و صنعت نیاز دارند، به محیط آرامش‌بخش هم نیازمند هستند. مثلاً پنجاه سال پیش افتخار شهرهای بزرگ این بود که یک کارخانه در آن تأسیس شده است. اما حدود بیست سال پیش متوجه شدند که این همه کار به شهر آسیب می‌زند و شروع کردند به تعطیلی کارخانه‌ها و ایجاد محیط‌های سبز، زیرا سلامت مردم به خطر افتاد.

نقش مرد در اجتماع مثل نقش کارخانه و نقش زن پمپاژ عواطف و آرامش به جامعه و ایجاد همان محیط سبز است. متأسفانه در این دهه، مدام این محیط سبز را از بین برده و آن را به کارخانه تبدیل کرده‌ایم. یعنی به‌جای اینکه از نقش عاطفی و تربیتی زن استفاده کنیم، او را هم به مصاف با نقش کار وارد کرده‌ایم که همین کمبود نقش عاطفی باعث شده که جامعه از بُعد عاطفی و تربیتی ضعیف‌تر شود.

انسان دوران کودکی نسبتاً طولانی و دوره‌ی بلوغ طولانی دارد که این دوره، دوره‌ی انتقال تجربیات است که در خانواده انجام می‌شود و ما باید از این دوره‌ها مواظبت کنیم تا فرزند در آینده بتواند در این حلقه‌ی انسانی قرار گیرد.

یک خصوصیت جوامع انسانی این است که انسان نسبت به حیوانات دیگر، کودکی طولانی‌تری دارد. با اینکه بعضی از حیوانات طول‌ عمری بیشتر از انسان دارند، اما دوران کودکی آن‌ها خیلی کمتر از دوران کودکی انسان است، زیرا قرار نیست که در دوران کودکی آن‌ها اتفاق خاصی رخ دهد. اما دوران کودکی‌ انسان از همه‌ی حیوانات بیشتر است، زیرا قرار است در زنجیره‌ی خلقت از گذشتگان تجربه کسب کند و سپس حرکت‌های فردی را انجام دهد؛ یعنی قرار نیست که از صفر شروع کند.

انسان دوران کودکی نسبتاً طولانی و دوره‌ی بلوغ طولانی دارد که این دوره، دوره‌ی انتقال تجربیات است که در خانواده انجام می‌شود و ما باید از این دوره‌ها مواظبت کنیم تا فرزند در آینده بتواند در این حلقه‌ی انسانی قرار گیرد. به نظر می‌رسد در بحث‌های تعلیم‌و‌تربیت، قوی‌ترین شکل تربیت، تربیت چهره‌به‌چهره است. برخی معتقدند که نمی‌توانیم به تعداد دانش‌آموزان معلم استخدام کنیم تا آن‌ها را تربیت کند.

اما باید بدانیم که خداوند این مشکل را در خانواده حل کرده است؛ هر مادری با فرزندان خود رابطه‌ی چهره‌به‌چهره دارد و با نهایت دلسوزی آن‌ها را تربیت می‌کند. هیچ‌ عاملی نمی‌تواند جایگزین مادر در تربیت فرزندان باشد. این نقش‌ را خداوند در طبیعت و فطرت زن قرار داده و در شریعت هم بر آن صحه گذاشته شده است، اما متأسفانه به همه‌ی این نقش‌ها بی‌توجه هستیم.

مثلاً می‌بینیم که در مغازه‌های تعویض‌روغنی، خواربارفروشی یا حتی شغل‌هایی که با حیثیت زن سازگار نیست، خانم‌ها مشغول به کار هستند. عجیب است که اگر یک زن در خانه‌ی خود کار کند، آن را برای خود کسر شأن محسوب می‌کند، اما اگر ظرف‌های یک رستوران را بشورد، افتخار می‌کند که شاغل است. در همه‌ی دنیا خانم‌ها سخت‌ترین کارهای داخلی را انجام می‌دهند. در ایالت‌متحده سه نسل است که زنان پابه‌پای مردان کار می‌کنند، اما فقط سه درصد از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران آمریکا زن هستند. این ظلمی است که در حق جنس زن و خانواده روا شده و زن کلاً تغییر هویت و تغییر نقش داده است.

 چگونه می‌توانیم در خانواده و اجتماع الگوی رفتاری را نهادینه کنیم که هم به زن ظلم نشود و شخصیت و شأن او حفظ گردد و هم بتواند به جایگاه مدنظر خود در دنیای مدرن دست پیدا کند؟

از جمله مبنای فکری دنیای غرب از قدیم تا به حال نامساوی بودن زن و انسان است که این موضوع در متون آن‌ها هم آمده است، یعنی زن انسان نیست و در گذشته برخورد غیرانسانی با زن می‌شد. در حال حاضر، باز همان مبنای فکری وجود دارد، اما برخورد غیرزنانه با زن می‌شود؛ یعنی زن اگر می‌خواهد انسان باشد و در جامعه برخورد انسانی با او داشته باشند، باید مرد شود، زیرا نمی‌تواند هم زن باشد هم انسان، زیرا انسانیت یعنی مرد بودن.

اما در فرهنگ اسلامی می‌گوییم انسان دو جنس است، زن و مرد که هر کدام نقش مربوط به خود را دارند. اگر بخواهیم به زن هویت اجتماعی دهیم، هویت اجتماعی او باید هویت زنانه‌ی اجتماعی باشد، نه هویت مردانه‌ی اجتماعی و باید بدانیم هویت اجتماعی مساوی با هویت مردانه نیست. وقتی حضرت زینب می‌خواهد تاریخ‌سازی کند و نقش اجتماعی خود را ایفا کند، هویت مردانه از خود ظاهر نمی‌کند و سوار بر اسب و شمشیر به دست با دشمن نمی‌جنگد، اما بزرگ‌ترین حماسه‌ی تاریخ را رقم می‌زند. مدل حماسه‌ی زینبی با مدل حماسه‌ی حسینی فرق می‌کند و حماسه‌ی زینبی زنانه است. همچنین حماسه‌ی فاطمی با حماسه‌ی علوی، ضمن اینکه مبنا و جهت‌گیری یکسان دارند و تاریخ‌سازند، متفاوت هستند.

در دنیای امروز، این مدل‌ها با هم ترکیب شده‌اند. ما مخالف نیستیم که زن نقش اجتماعی داشته باشد که البته بسیار هم مهم است، اما نباید نقش اجتماعی او مساوی با مرد باشد؛ یعنی غلط است اگر زن با همان نظام اداری کار کند که مرد کار می‌کند.

اگر بخواهیم به حرف‌های رهبر عمل کنیم، باید الگوی کار زن و مرد را جدا کنیم. نظام الگوی اداری تعریف‌شده برای زن و مرد باید متفاوت باشد. نباید طوری باشد که یک زن روزی هشت ساعت بیرون از منزل کار کند و در خانه هم از او توقع داشته باشیم که همه‌ی نقش‌های خود را انجام دهد. الگوی کار اسلامی برای زن چهار ساعت بیشتر نیست. اگر بخواهیم با این مبنا پیش رویم، تمام کارهایی که با مبنای غربی در نظام کارمندی و اداری و همچنین در بها دادن اجتماعی به وجود آمده است، تغییر می‌کند. پس نظام آموزشی زن و مرد باید با هم فرق کند و متناسب با نقش‌هایی باشد که خداوند، شریعت و طبیعت از آن‌ها انتظار دارند و متناسب با این نقش‌ها، استعدادها و محدودیت‌ها با آنان رفتار شود. در این صورت آن الگوی رفتاری که شما می‌گویید، به وجود می‌آید که انسانی، اجتماعی و متناسب با شرایط این دو جنس است.

اگر زن در اجتماع کاری ‌انجام دهد که با لطافت و متانت زنانه‌‌ی او سازگار نباشد، لطمه می‌بیند و نمی‌تواند نقش خانوادگی و مادری خود را به‌خوبی انجام دهد. وقتی که یک کار خشن در اجتماع به او می‌سپاریم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که بتواند لطافت مادری و همسری خود را حفظ کند.

تفاوت‌های فطری زن و مرد در نگاه اسلامی تقسیم ‌نقش‌ در خانواده را به وجود می‌آورد، در صورتی که در نگاه غربی و زندگی مدرن این تقسیم‌بندی جایگاهی ندارد.البته تقسیم‌بندی نقش فقط در خانواده مطرح نیست و در اجتماع هم مطرح است و ما نمی‌خواهیم هر کار اجتماعی که مرد می‌کند، زن هم انجام دهد. بعضی‌ فکر می‌کنند تفاوت زن و مرد فقط در خانواده مطرح است، در صورتی که اصلاً واژه‌ی زن و مرد به هویت اجتماعی این دو جنس اشاره می‌کند. جایی که صحبت از طبیعت زن و مرد است، از واژه‌های نر و ماده استفاده می‌کنیم و زمانی به آن‌ها زن و مرد می‌گوییم که صحبت از هویت اجتماعی آن‌هاست. پس هویت زنانه با هویت مردانه فرق دارد و این دو واژه علاوه بر خانواده، در اجتماع هم مطرح است.

 تفکیک‌ نشدن این نقش‌ها در ساحت اجتماع چه آسیب‌هایی را به دنبال دارد؟

آسیب مهم همان ضربه‌‌هایی است که به نقش‌های خانوادگی زن و همچنین به خانواده وارد می‌شود. اگر زن در اجتماع کاری ‌انجام دهد که با لطافت و متانت زنانه‌‌ی او سازگار نباشد، لطمه می‌بیند و نمی‌تواند نقش خانوادگی و مادری خود را به‌خوبی انجام دهد. وقتی که یک کار خشن در اجتماع به او می‌سپاریم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که بتواند لطافت مادری و همسری خود را حفظ کند. علاوه بر این، مسائل در جامعه‌ی ما الگوی صحیح ارتباطی بین زن و مرد وجود ندارد. اینکه خانم‌ها دقیقاً در همان مشاغلی وارد شدند که کارهای مردانه است، باعث آسیب‌های اخلاقی بسیاری در اجتماع شده و به روابط خانوادگی لطمه زده است، مثل قیاس‌هایی که مرد و زن بین همسر خود با افراد دیگر اجتماع انجام می‌دهند.

همان‌طور که رهبری اشاره کرده‌اند، مسئله‌ی جنسیت یکی از حساس‌ترین و ظریف‌ترین مسائل آفرینش است. ما به کمک چه راهکارهایی می‌توانیم این تفاوت را در خدمت تعالی انسان قرار دهیم؟باید تفاوت‌هایی را که خداوند در خلقت بین زن و مرد قرار داده و همچنین تفاوت‌ نقش‌های این دو جنس را به رسمیت بشناسیم و هماهنگ با این تفاوت‌ها جایگاه زن و مرد را در اجتماع طراحی کنیم.

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر