۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۹
کد خبر: ۸۱۳۵
این مسئله که درآمدهای مردم حق مردم است، به اشتباه بدین معنا گرفته شده که پول نفت بایستی مستقیم در اختیار آنها قرار گیرد. اگر منابع نفتی با تعبیر فوق استفاده شود، نه تنها نفت طلای سیاه برای توسعه اقتصادی کشور نخواهد بود، بلکه تبدیل به بلای سیاه برای اقتصاد سیاسی ایران خواهد شد.

با کشف نفت مسجد سلیمان برای اولین بار در سال 1287شمسی، اقتصاد سنتی و سیاست پدرسالار ایرانی، به تدریج وابسته به یک منبع عظیم طبیعی به نام نفت شدند.گره خوردن اقتصاد و سیاست به همدیگر و وابستگی این دو به نفت، با اوج گرفتن تدریجی قیمت نفت و افزایش تولید آن از اواخر دهه 1330شمسی، تشدید شد.

این پدیده که پیامدهای همچون تک محصولی شدن اقتصاد، افزایش رانت و رانت خواری، رکود تولید و... را به دنبال دارد، اقتصاد سیاسی ایران را از دهه 40 به بعد گرفتار کرده است. برون رفت از این وضعیت نیز، با وجود برنامه ریزیهای انجام شده بعد از جنگ تحمیلی و با وجود سیاست های کلی ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری در چند سال اخیر، به صورت کامل محقق نشده است.

هرچند تلاش در این زمینه بی نتیجه نبوده است. به هر حال تلاش برای حل این معضل در اقتصاد سیاسی ایران، با توجه به آن که این وابستگی به نفت، پاشنه آشیلی برای فشار کشورهای غربی به ایران شده است، از چنان اولویتی برخوردار است که کم توجهی در این زمینه اجحاف بزرگی در حق نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و مردم شهید پرورش می باشد.

اما آنچه معضل فوق را پیچیده تر کرده است، بحث یارانه است. یارانه چه به صورت نقدی و یا غیر نقدی، با وجود اینکه تسکینی موقتی برای اقتصاد نفتی است، اما در دراز مدت اقتصاد سیاسی ایران را به چنان درجه ای از وابستگی به منابع طبیعی می رساند که برون رفت از آن ناممکن خواهد بود.

تلاش برای تایید آنچه گفته شد، نیاز به مدرک و سند ندارد؛ چرا که مشکل فوق را می توان کاملا در سطح جامعه احساس کرد، به گونه ای که رکودی تورمی فقط یکی از مشکلات اقتصادی است. شاید مهم تر از آن این است که دشمنان جمهوری اسلامی ایران و در راس آن آمریکا، از پاشنه آشیل اقتصاد ایران، یعنی وابستگی به نفت، بیشترین سوء استفاده ها را می برند.

اگر قرار است درآمدهای نفتی، نقش طلای سیاه را در اقتصاد سیاسی ایران داشته باشد، اصلاح شیوه موجود در دادن یارانه، بایستی در دستور کار دولت و مردم قرار گیرد. یارانه حاصل از درآمدهای نفتی بایستی با سه هدف برنامه ریزی شود: رفع محرومیت، افزایش تولید و توسعه اقتصادی واصلاح الگوی مصرف انرژی.

آنها هراز گاهی با تحریم های نفتی و... سعی در اعمال فشارهای غیرقانونی جهت پیشگیری از توسعه و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مهمی همچون انرژی هسته ای را دارند.

اینکه چگونه یک بار و برای همیشه از چنین تهدیدات غیرقانونی و مستکبرانه ای رهایی یابیم، کار یک شب و یک سال نیست، بلکه نیاز به برنامه ریزی بلند مدت همراه باجدیت مسئولین و مردم دارد. شعار امسال با نام اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی به خوبی نشان از درک چنین مسئله ای دارد.

با توجه با آنچه گذشت، سعی در بررسی رابطه یارانه با سه مفهوم دیگر، یعنی نفت، اقتصاد و سیاست را داریم. سئوال این است که یارانه چه تاثیری بر تشدید وابستگی اقتصاد سیاسی ایران به نفت دارد؟ آیا حذف کامل یارانه به اقتصاد ایران جهت برون رفت از وابستگی به نفت کمک می کند؟ یارانه چه پیامدهای اقتصادی در زمینه فرهنگ مصرف مردم داشته است؟ چگونه می توان دادن یارانه را در راستای توسعه اقتصادی و رفع محرومیت هدفمند کرد؟ و... در ادامه به مجموعه این گونه سئوالات پاسخ داده خواهد شد.

شاید بتوان گفت مهم ترین مسئله در زمینه شکل گیری مشکل وابستگی به نفت و تک محصولی شدن، فرهنگ غلط در نحوه استفاده از درآمدهای نفتی است.

متاسفانه در فرهنگ عمومی مردم ایران، این مسئله که درآمدهای مردم حق مردم است، به اشتباه بدین معنی گرفته شده است که پول نفت بایستی مستقیم در اختیار آنها قرار گیرد. منابع نفتی به عنوان درآمدی که مادم العمر نمی باشد، اگر با تعبیر فوق استفاده شوند، نه تنها طلای سیاه برای توسعه اقتصادی کشور نخواهد بود، بلکه بلای سیاه برای اقتصاد سیاسی ایران خواهد شد.

اگر قرار است درآمدهای نفتی، نقش طلای سیاه را در اقتصاد سیاسی ایران داشته باشد، اصلاح شیوه موجود در دادن یارانه، بایستی در دستور کار دولت و مردم قرار گیرد. یارانه حاصل از درآمدهای نفتی بایستی با سه هدف برنامه ریزی شود: رفع محرومیت، افزایش تولید و توسعه اقتصادی واصلاح الگوی مصرف انرژی.

در زمینه رفع محرومیت و کاهش فاصله طبقاتی، دادن یارانه نقدی به تمام مردم به صورت مساوی، نه تنها هدف فوق را تحقق نخواهد بخشید، بلکه پیامدهایی همچون رکود تورمی که در چند سال اخیر با آن مواجه شده ایم، را به دنبال خواهد داشت.

این مسئله نه تنها کاهش فاصله طبقاتی را به دنبال نخواهد داشت، بلکه غنی را غنی تر و فقیر را فقیر تر خواهد کرد و مانع اصلی تحقق هدف دوم، یعنی توسعه اقتصادی خواهد بود.

بهترین راه جهت تحقق واقعی این فرآیند، در درجه اول شفاف سازی سرانه درآمدهای اقتصادی و سپس توجه ویژه به دو مقوله سلامت و تغذیه طبقات محروم جامعه است. مفهوم سلامت از طریق بیمه رایگان تمام گروههای محروم عملی می شود و تغذیه هم با ارائه کارتهای خرید تخفیفی در زمینه اقلام اساسی می باشد.که هم نقدینگی یارانه نقدی را ندارد و هم بی کیفیتی سبد کالا را دارا نمی باشد؛ بلکه دو مشکل اصلی طبقات محروم یعنی حوزه سلامت و تغذیه را رفع می نماید.

در حوزه دوم، یعنی توسعه اقتصادی، دو موضوع حائز اهمیت است: یکی صنعت و دیگری کشاورزی. در حوزه صنعت بایستی هم برای سرمایه گذاری های سودآور و کارآفرین یارانه حمایتی خاصی در نظر گرفت و هم وام های با بهره پایین در اختیار سرمایه گذاران تولیدی قرار داد.

البته موفقیت این راه، در صورت نظارت کافی بر بانک ها و وام گیرندگان است، تا مانع از پول شویی و فساد اقتصادی شود. در حوزه کشاورزی بهترین کار قیمت گذاری حداقلی و حداکثری محصولات کشاورزی در کنار تعلق گرفتن یارانه به برخی اقلام مثل کود شیمیایی، سموم و ماشین آلات کشاورزی می تواند در جهت پیشبرد یک کشاورزی مدرن و توسعه یافته، کشاورزان را یاری دهد.

 یارانه چه به صورت نقدی و یا غیر نقدی، با وجود اینکه تسکینی موقتی برای اقتصاد نفتی است، اما در دراز مدت اقتصاد سیاسی ایران را به چنان درجه ای از وابستگی به منابع طبیعی می رساند که برون رفت از آن ناممکن خواهد بود.

سومین حوزه مورد بحث، اصلاح الگوی مصرف انرژی است. بر اساس آماری که «ستاد کارآفرینی فروتن» ارائه داده است، مصرف برق و گاز ایرانیان سه برابر میانگین مصرف جهانی، مصرف آب دو برابر و مصرف بنزین 6 برابر میانگین مصرف جهانی می باشد.

این حجم مصرف، بی شک می تواند دلایل مختلف فرهنگی و زیربنایی داشته باشد؛ اما آنچه مربوط به این مقاله است و جا دارد حل گردد، مسئله مهمی به نام واقعی کردن قیمت حامل های انرژی می باشد. یارانه دادن در این بخش ها نه تنها با دو هدف قبلی که مطرح شد مغایرت دارد، بلکه موجب مصرف بی رویه این انرژی ها در جامعه و در نهایت هدر رفتن منابع کشور می باشد.

همه آنچه مطرح گردید، نیازمند عزم ملی همراه با مدیریت جهادی در لایه لایه های جامعه می باشد. این مدیریت و عزم ملی نه تنها در خصوص یارانه، بلکه در سیاست خارجی، مسائل فرهنگی، صادرات و واردات و... بایستی انجام شود تا حماسه اقتصادی تحقق یابد.

به طور خلاصه می توان گفت رابطه نفت با سه مفهوم یارانه، اقتصاد و سیاست، در ایران دو مسیر و در نتیجه دو پیامد کاملا متضاد را به دنبال خواهد داشت. یک راه، راهی است که در حال حاضر وجود دارد و درآمدهای نفتی به صورت نقدی و بدون هیچ پشتوانه تولیدی در جامعه توزیع می شود، که نتیجه آن بلای سیاه شدن نفت است و مسیر دوم که حاصل راهکارهای ارائه شده بالا می باشد.

در این صورت می توان از نقت با نام طلای سیاه یادکرد. به هرحال، اینکه نفت طلای سیاه باشد یا بلای سیاه، بستگی به نوع برنامه ریزی، عملکرد و مصرف مسئولین و مردم دارد، که بی شک عزم ملی و مدیریت جهادی می طلبد.

- See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13930208000488#sthash.F0wq27ZJ.dpuf
با کشف نفت مسجد سلیمان برای اولین بار در سال 1287شمسی، اقتصاد سنتی و سیاست پدرسالار ایرانی، به تدریج وابسته به یک منبع عظیم طبیعی به نام نفت شدند.گره خوردن اقتصاد و سیاست به همدیگر و وابستگی این دو به نفت، با اوج گرفتن تدریجی قیمت نفت و افزایش تولید آن از اواخر دهه 1330شمسی، تشدید شد.

این پدیده که پیامدهای همچون تک محصولی شدن اقتصاد، افزایش رانت و رانت خواری، رکود تولید و... را به دنبال دارد، اقتصاد سیاسی ایران را از دهه 40 به بعد گرفتار کرده است. برون رفت از این وضعیت نیز، با وجود برنامه ریزیهای انجام شده بعد از جنگ تحمیلی و با وجود سیاست های کلی ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری در چند سال اخیر، به صورت کامل محقق نشده است.

هرچند تلاش در این زمینه بی نتیجه نبوده است. به هر حال تلاش برای حل این معضل در اقتصاد سیاسی ایران، با توجه به آن که این وابستگی به نفت، پاشنه آشیلی برای فشار کشورهای غربی به ایران شده است، از چنان اولویتی برخوردار است که کم توجهی در این زمینه اجحاف بزرگی در حق نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و مردم شهید پرورش می باشد.

اما آنچه معضل فوق را پیچیده تر کرده است، بحث یارانه است. یارانه چه به صورت نقدی و یا غیر نقدی، با وجود اینکه تسکینی موقتی برای اقتصاد نفتی است، اما در دراز مدت اقتصاد سیاسی ایران را به چنان درجه ای از وابستگی به منابع طبیعی می رساند که برون رفت از آن ناممکن خواهد بود.

تلاش برای تایید آنچه گفته شد، نیاز به مدرک و سند ندارد؛ چرا که مشکل فوق را می توان کاملا در سطح جامعه احساس کرد، به گونه ای که رکودی تورمی فقط یکی از مشکلات اقتصادی است. شاید مهم تر از آن این است که دشمنان جمهوری اسلامی ایران و در راس آن آمریکا، از پاشنه آشیل اقتصاد ایران، یعنی وابستگی به نفت، بیشترین سوء استفاده ها را می برند.
اگر قرار است درآمدهای نفتی، نقش طلای سیاه را در اقتصاد سیاسی ایران داشته باشد، اصلاح شیوه موجود در دادن یارانه، بایستی در دستور کار دولت و مردم قرار گیرد. یارانه حاصل از درآمدهای نفتی بایستی با سه هدف برنامه ریزی شود: رفع محرومیت، افزایش تولید و توسعه اقتصادی واصلاح الگوی مصرف انرژی.

آنها هراز گاهی با تحریم های نفتی و... سعی در اعمال فشارهای غیرقانونی جهت پیشگیری از توسعه و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مهمی همچون انرژی هسته ای را دارند.

اینکه چگونه یک بار و برای همیشه از چنین تهدیدات غیرقانونی و مستکبرانه ای رهایی یابیم، کار یک شب و یک سال نیست، بلکه نیاز به برنامه ریزی بلند مدت همراه باجدیت مسئولین و مردم دارد. شعار امسال با نام اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی به خوبی نشان از درک چنین مسئله ای دارد.

با توجه با آنچه گذشت، سعی در بررسی رابطه یارانه با سه مفهوم دیگر، یعنی نفت، اقتصاد و سیاست را داریم. سئوال این است که یارانه چه تاثیری بر تشدید وابستگی اقتصاد سیاسی ایران به نفت دارد؟ آیا حذف کامل یارانه به اقتصاد ایران جهت برون رفت از وابستگی به نفت کمک می کند؟ یارانه چه پیامدهای اقتصادی در زمینه فرهنگ مصرف مردم داشته است؟ چگونه می توان دادن یارانه را در راستای توسعه اقتصادی و رفع محرومیت هدفمند کرد؟ و... در ادامه به مجموعه این گونه سئوالات پاسخ داده خواهد شد.

شاید بتوان گفت مهم ترین مسئله در زمینه شکل گیری مشکل وابستگی به نفت و تک محصولی شدن، فرهنگ غلط در نحوه استفاده از درآمدهای نفتی است.

متاسفانه در فرهنگ عمومی مردم ایران، این مسئله که درآمدهای مردم حق مردم است، به اشتباه بدین معنی گرفته شده است که پول نفت بایستی مستقیم در اختیار آنها قرار گیرد. منابع نفتی به عنوان درآمدی که مادم العمر نمی باشد، اگر با تعبیر فوق استفاده شوند، نه تنها طلای سیاه برای توسعه اقتصادی کشور نخواهد بود، بلکه بلای سیاه برای اقتصاد سیاسی ایران خواهد شد.

اگر قرار است درآمدهای نفتی، نقش طلای سیاه را در اقتصاد سیاسی ایران داشته باشد، اصلاح شیوه موجود در دادن یارانه، بایستی در دستور کار دولت و مردم قرار گیرد. یارانه حاصل از درآمدهای نفتی بایستی با سه هدف برنامه ریزی شود: رفع محرومیت، افزایش تولید و توسعه اقتصادی واصلاح الگوی مصرف انرژی.

در زمینه رفع محرومیت و کاهش فاصله طبقاتی، دادن یارانه نقدی به تمام مردم به صورت مساوی، نه تنها هدف فوق را تحقق نخواهد بخشید، بلکه پیامدهایی همچون رکود تورمی که در چند سال اخیر با آن مواجه شده ایم، را به دنبال خواهد داشت.

این مسئله نه تنها کاهش فاصله طبقاتی را به دنبال نخواهد داشت، بلکه غنی را غنی تر و فقیر را فقیر تر خواهد کرد و مانع اصلی تحقق هدف دوم، یعنی توسعه اقتصادی خواهد بود.

بهترین راه جهت تحقق واقعی این فرآیند، در درجه اول شفاف سازی سرانه درآمدهای اقتصادی و سپس توجه ویژه به دو مقوله سلامت و تغذیه طبقات محروم جامعه است. مفهوم سلامت از طریق بیمه رایگان تمام گروههای محروم عملی می شود و تغذیه هم با ارائه کارتهای خرید تخفیفی در زمینه اقلام اساسی می باشد.که هم نقدینگی یارانه نقدی را ندارد و هم بی کیفیتی سبد کالا را دارا نمی باشد؛ بلکه دو مشکل اصلی طبقات محروم یعنی حوزه سلامت و تغذیه را رفع می نماید.

در حوزه دوم، یعنی توسعه اقتصادی، دو موضوع حائز اهمیت است: یکی صنعت و دیگری کشاورزی. در حوزه صنعت بایستی هم برای سرمایه گذاری های سودآور و کارآفرین یارانه حمایتی خاصی در نظر گرفت و هم وام های با بهره پایین در اختیار سرمایه گذاران تولیدی قرار داد.

البته موفقیت این راه، در صورت نظارت کافی بر بانک ها و وام گیرندگان است، تا مانع از پول شویی و فساد اقتصادی شود. در حوزه کشاورزی بهترین کار قیمت گذاری حداقلی و حداکثری محصولات کشاورزی در کنار تعلق گرفتن یارانه به برخی اقلام مثل کود شیمیایی، سموم و ماشین آلات کشاورزی می تواند در جهت پیشبرد یک کشاورزی مدرن و توسعه یافته، کشاورزان را یاری دهد.
 یارانه چه به صورت نقدی و یا غیر نقدی، با وجود اینکه تسکینی موقتی برای اقتصاد نفتی است، اما در دراز مدت اقتصاد سیاسی ایران را به چنان درجه ای از وابستگی به منابع طبیعی می رساند که برون رفت از آن ناممکن خواهد بود.

سومین حوزه مورد بحث، اصلاح الگوی مصرف انرژی است. بر اساس آماری که «ستاد کارآفرینی فروتن» ارائه داده است، مصرف برق و گاز ایرانیان سه برابر میانگین مصرف جهانی، مصرف آب دو برابر و مصرف بنزین 6 برابر میانگین مصرف جهانی می باشد.

این حجم مصرف، بی شک می تواند دلایل مختلف فرهنگی و زیربنایی داشته باشد؛ اما آنچه مربوط به این مقاله است و جا دارد حل گردد، مسئله مهمی به نام واقعی کردن قیمت حامل های انرژی می باشد. یارانه دادن در این بخش ها نه تنها با دو هدف قبلی که مطرح شد مغایرت دارد، بلکه موجب مصرف بی رویه این انرژی ها در جامعه و در نهایت هدر رفتن منابع کشور می باشد.

همه آنچه مطرح گردید، نیازمند عزم ملی همراه با مدیریت جهادی در لایه لایه های جامعه می باشد. این مدیریت و عزم ملی نه تنها در خصوص یارانه، بلکه در سیاست خارجی، مسائل فرهنگی، صادرات و واردات و... بایستی انجام شود تا حماسه اقتصادی تحقق یابد.

به طور خلاصه می توان گفت رابطه نفت با سه مفهوم یارانه، اقتصاد و سیاست، در ایران دو مسیر و در نتیجه دو پیامد کاملا متضاد را به دنبال خواهد داشت. یک راه، راهی است که در حال حاضر وجود دارد و درآمدهای نفتی به صورت نقدی و بدون هیچ پشتوانه تولیدی در جامعه توزیع می شود، که نتیجه آن بلای سیاه شدن نفت است و مسیر دوم که حاصل راهکارهای ارائه شده بالا می باشد.

در این صورت می توان از نقت با نام طلای سیاه یادکرد. به هرحال، اینکه نفت طلای سیاه باشد یا بلای سیاه، بستگی به نوع برنامه ریزی، عملکرد و مصرف مسئولین و مردم دارد، که بی شک عزم ملی و مدیریت جهادی می طلبد.

فارس
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر