انرژی و بهرهوری یکی از مهمترین مسائل امروز کشورهای نیازمند به آن است.
در منطقه شبهقاره نیز کشورهای پاکستان و هند و کمی بالاتر افغانستان نیز از جمله کشورهایی هستند که زندگی روزمره و اقتصاد و صنعتشان به شدت نیازمند انرژی سایر کشورهاست. مناطق غربی چین را نیز میتوان به این حلقه اضافه کرد.
همین نیاز مبرم به انرژی از سوی کشورهای شبهقاره و غنی بودن منابع نفت و گاز جمهوری اسلامی ایران، طرفین این موضوع را اقناع کرد تا به همکاری در ساخت خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان و از آنجا به هند مبادرت ورزند.
با این وجود، پس از گذشت سالها شاهد این مسئله هستیم که هند به طور کلی پای خود را از احداث این خط لوله کنار کشید تا این خط لوله به «آی.پی»(Iran-Pakistan(IP)) مشهور شود و پاکستان نیز از احداث این خط لوله در خاک خود سرباز زند.
در این نوشتار سعی داریم با برشمردن نقش عوامل و قدرتهای خارجی، تأثیر این دخالتها را بر خط لوله صلح یا همان آی.پی بررسی کنیم.
تاریخچه خط لوله گاز صلح
توافق بر سر خط لوله آی.پی در سال 2008 بین سه کشور جمهوری اسلامی ایران، پاکستان و هند به امضا رسید. البته پیش از آن در سال 1998 قراردادی گازی بین تهران و اسلامآباد به امضا رسیده بود که براساس آن، گاز از پارس جنوبی در ایران به بندر کراچی در پاکستان منتقل میشد.
در سال 1999 ایران به این فکر افتاد که با توسعه این خط لوله بتواند گاز مورد نیاز هند را نیز تأمین کند که در نهایت در سال 2008 این مهم اتفاق افتاد. براساس این توافق، قرار شد خط لولهای 1100 کیلومتری از عسلویه در پارس جنوبی گاز را به دو نقطه از کشور پاکستان یعنی کراچی و مولتان انتقال دهد و از مولتان نیز این گاز به دهلینو منتقل شود.
با این حال، در سال 2010 و هنگامیکه طرفین به سمت امضای سند نهایی اجرای این خط لوله در آنکارا پیش میرفتند، هند تحت فشارهای آمریکا از حضور و مشارکت در ساخت این پروژه انصراف داد. هزینه ساخت این خط لوله نیز بیش از 7.6 میلیارد دلار تخمین زده شده است که همین موضوع نیز یکی از موانع مهم بر سر راه اجرای این پروژه در خاک پاکستان میباشد.
اکنون 1092 کیلومتر از این خط لوله در خاک ایران ساخته شده و ادامه روند آن معطوف به سرمایهگذاری طرف پاکستانی برای تکمیل این خط لوله در خاک کشورش میباشد.
واشنگتن و علاقهمندی به تاپی
یکی از اهداف آمریکا پس از حضور در افغانستان همانا پیشبرد اهداف اقتصادی در کنار اهداف سیاسی و نظامی بود.
آمریکا که از جمهوری اسلامی ایران و منابع سرشار نفت و گاز آن با خبر بود به هیچ عنوان نمیپذیرفت در جایی که خود حضور دارد این تهران باشد که شاهراه انرژی در منطقه را به دست گرفته و از طریق فروش نفت و گاز خود سود قابل ملاحظهای نصیب ایران شود.
از طرف دیگر و به بهانه مسائل هستهای جمهوری اسلامی ایران، واشنگتن تحریمهای خصمانه خود علیه ملت ایران را افزایش داده بود و همین موضوع بهانه خوبی شد تا کشورهایی مانند هند و پاکستان را از مشارکت در تکمیل خط لوله صلح بازدارد.
در همین حال، آمریکا خط لوله «تاپی» (ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند) را به عنوان جایگزین آی.-پی به این کشورها معرفی کرد.
در واقع واشنگتن با این کار 3 هدف را دنبال میکرد:
1- انزوای سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه
2- ممانعت از فروش منابع نفت و گاز ایران به کشورهای منطقه به بهانه تحریم
3- بهرهبرداری و سود کلان از طریق اجرای خط لوله گاز تاپی که در واقع شرکتهای آمریکایی سرمایهگذار عمده آن هستند.
مسکو و یافتن جایگزین نفتی برای اروپا
کشورهای عضو اتحادیه اروپا حدود 45 درصد از انرژی مورد نیاز خود را از روسیه تأمین میکنند اما با این وجود، مسکو به دلیل عدم اطمینان به کشورهای اروپایی همواره به دنبال یافتن مشتری قابل اعتمادی برای منابع نفت و گاز خود بوده و هست.
همین موضوع و شناخت کامل روسیه به نیازهای نفتی و گازی افغانستان و کشورهای شبهقاره، مسکو را بر آن داشت تا نفوذ خود را در این کشورها افزایش دهد.
در سالهای پایانی حکومت «آصف علی زرداری» رئیسجمهور سابق پاکستان و دوران کنونی حکومت «نواز شریف» نخستوزیر فعلی این کشور، مسکو روابط خود را تا حد زیادی با کشور پاکستان گسترش داد و از کمکهای مالی گرفته تا کمکهای تسلیحاتی، اسلامآباد را در کنار خود نگه داشت.
با آغاز به کار دو خط لوله تاپی و آی.پی ابتدا روسیه در قبال هر یک از این دو خط لوله استراتژی یکسانی را در پیش گرفت؛ روسیه که نهایی شدن این دو پروژه را قطعی میدانست تصمیم گرفت تا با سرمایهگذاری از طریق شرکت «گازپروم» به منافع حاصل از این دو خط لوله دست یابد.
شاید در برخی برههها نیز مسکو در این زمینه موفق عمل کرد اما در هر دو مورد با حضور و دخالت سایر قدرتهای منطقهای از جمله آمریکا، طرح روسیه با مشکل مواجه شد.
به نظر میرسد استراتژی بعدی روسیه در این راه حذف هر دو خط لوله نامبرده و ایجاد خط لوله جدید برای انتقال گاز خود به کشورهای شبهقاره و چین باشد.
مسکو-واشنگتن؛ از واگرایی تا همگرایی
با بررسی تاریخچه پرفراز و نشیب خطوط لوله تاپی و آی.پی دو نوع رویکرد در استراتژیهای آمریکا و روسیه مشخص میگردد:
رویکرد اول: مسکو و واشنگتن به عنوان حریفان جدی سیاسی و اقتصادی در سطح نظام بینالملل و منطقه هرگز این موضوع را نمیپذیرند که طرف مقابل بر بازارهای انرژی مسلط شود.
این رویکرد تقابلی را در عدم اجرایی شدن خط لوله تاپی به وضوح میتوان دید. تقابل منطقهای مسکو و واشنگتن و نفوذ نسبی آنها در دولتهای دخیل در این خط لوله تکمیل آن را تاکنون با تأخیر روبرو ساخته است.
رویکرد دوم: رویکرد مهم برای جمهوری اسلامی ایران در واقع همین رویکرد دوم است. همانطور که ذکر شد، مسکو و واشنگتن در تقابل جدی با یکدیگر هستند اما در مجموع هیچیک از این دو قدرت جهانی نمیپذیرند که در میدان نبرد آنها یک قدرت بزرگ منطقهای مانند جمهوری اسلامی ایران از فرصت استفاده کرده و به بهرهبرداری هرچه بهتر و بیشتر از منابع خود مبادرت ورزد.
با نگاهی به تحولات میدانی خط لوله آی.پی این موضوع به خوبی روشن میشود که آمریکا و روسیه هر یک به نوبه خود مشکلاتی را بر سر راه تکمیل این خط لوله ایجاد و همواره مسیر آن را ناهموار کردهاند.