به گزارش پایگاه خبری پایداری ملی، جنگ شناختی، فراتر از پروپاگاندا و عملیات روانی سنتی، به دنبال تغییر ادراکات، باورها، ارزشها و فرآیندهای تصمیمگیری جامعه هدف است. هدف نهایی آن، تغییر نحوه تفکر و عمل مردم برای همسویی با اهداف استراتژیک دشمن است. ناتوانی یک ملت در مقاومت در برابر این جنگ ناشی از ضعفهای ساختاری و عملیاتی در سه حوزه کلیدی است که در ادامه به تفصیل بررسی میشوند:
بحران در سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی
سرمایه اجتماعی، شبکهای از روابط، هنجارها و اعتماد متقابل است که به انسجام و کارآمدی جامعه کمک میکند. در فضای جنگ شناختی، این سرمایه به شدت مورد هدف قرار میگیرد؛ زیرا یک جامعه بیاعتماد به نهادهای خود، مستعد پذیرش روایتهای بیرونی است. زمانی که شکاف عمیقی بین «روایت رسمی حکومتی» و «واقعیت ادراکشده توسط مردم» وجود دارد، جامعه به راحتی فریب روایتهای متناقض دشمن را میخورد. این شکاف نه تنها به دلیل عدم صداقت، بلکه اغلب به دلیل عدم شفافیت، کندی در پاسخگویی، و ناکارآمدی نهادها در حل مشکلات روزمره ایجاد میشود. عدم شفافیت و عدم پاسخگویی موضوعات دیگری است که در این معادله شاهد تحقق آنها هستیم. این دو عامل، بستر اصلی پذیرش اخبار جعلی (Fake News) و نظریههای توطئه هستند. وقتی نهادهای رسمی در مورد مسائل مهم سکوت میکنند یا پاسخهای مبهم میدهند، فضای خلأ اطلاعاتی به سرعت توسط دشمنان پر میشود. طبق مدلهای روانشناسی اجتماعی، سطح اعتماد عمومی ارتباط معکوسی با پذیرش اطلاعات نادرست دارد. در جوامع با اعتماد پایین، شایعات سریعتر منتشر میشوند و صحتسنجی به یک امر سلیقهای تبدیل میشود.
قطبیشدگی شدید اجتماعی
جامعهای که به شدت از نظر سیاسی، قومی، مذهبی یا طبقاتی دو قطبی شده باشد، مانند یک تابلوی گسیخته است که هر بخش آن مستعد جذب روایتهای تفرقهافکنانه دشمن است. در جوامع دو قطبی، افراد بیشتر تمایل دارند اطلاعاتی را بپذیرند که باورهای از پیش تعیین شده گروه خود را تقویت کند. دشمنان از این سوگیری برای تقویت شکافها استفاده میکنند؛ به طوری که هر قطب، دیگری را عاملی برای تضعیف کشور میبیند و سخنان دشمن را به عنوان ابزاری برای مقابله با قطب مقابل به کار میبرد. جنگ شناختی مدرن به جای حمله مستقیم به ارزشهای اصلی، بر روی کوچکترین شکافهای موجود (مثلاً تفاوتهای زبانی، منطقهای یا تاریخی) تمرکز کرده و با بزرگنمایی آنها، حس بیگانگی درونی را تقویت میکند.
آسیب پذیریهای ساختار فرهنگی و اطلاعاتی
علاوه بر اعتماد، زیرساختهای فرهنگی و ظرفیتهای شناختی جامعه در برابر حملات سایبری و اطلاعاتی تعیینکننده هستند. عدم آموزش عمومی در زمینه سواد رسانهای، تفاوت بین خبر، نظر، محتوای تبلیغاتی و تحلیل را برای شهروندان دشوار میسازد. در نتیجه، افراد در برابر تکنیکهای پیشرفته دستکاری اطلاعاتی آسیبپذیر میشوند. شناخت دیپفیک، ویدئوهای دستکاریشده، رباتهای شبکههای اجتماعی (Bots) و مهندسی اجتماعی برای عموم جامعه یک چالش جدی است. بدون آموزش تخصصی، شهروندان قادر به تشخیص اصالت محتوا نیستند. انسانها تمایل دارند برای پردازش حجم بالای اطلاعات، از میانبرهای ذهنی استفاده کنند. بیسوادی رسانهای موجب میشود که این میانبرها به راحتی توسط روایتهای سادهسازیشده و احساسی دشمن هدایت شوند. حجم انبوه دادهها و اطلاعات متناقض در عصر دیجیتال، فرسودگی ذهنی ایجاد کرده و موجب میشود افراد به جای تحلیل عمیق، به دنبال روایتهای سادهسازیشده باشند که اغلب توسط دشمنان طراحی شدهاند تا بار شناختی تحلیل را کاهش دهند.
دشمنان شناختی عمداً با تولید انبوه محتوا، ظرفیت توجه جامعه هدف را هدف قرار میدهند. این «آلودگی اطلاعاتی» منجر به بیتفاوتی یا پذیرش سریعترین و هیجانانگیزترین پیام میشود، که اغلب پیامهای دشمن هستند.
ضعف در روایت ملی
جنگ شناختی در نهایت نبرد بر سر هویت و معنا است. ناتوانی در ارائه یک تصویر جذاب و آیندهنگر از هویت ملی، فرصت بزرگی برای دشمن فراهم میکند. عدم وجود یک روایت ملی منسجم، جذاب و فراگیر که بتواند حس تعلق و هدف مشترک را تقویت کند، یکی از بزرگترین نقاط ضعف است. در نبود یک روایت ملی قوی، دشمنان تلاش میکنند شکافهای هویتی را با روایتهای جایگزین پر کنند. این روایتهای جایگزین ممکن است شامل ملیگرایی افراطی مبتنی بر پیش از اسلام، سبک زندگی صرفاً غربی، یا تضعیف میراث دینی و انقلابی باشد. دشمنان تلاش میکنند با دستکاری تفاسیر تاریخی، قهرمانان ملی را خدشهدار کنند و شکستهای گذشته را به عنوان نماد شکست آینده جلوه دهند تا امید به آینده را از بین ببرند.
نقش پدافند شناختی در مواجهه با دشمنان ایران
پدافند شناختی فراتر از یک واکنش انفعالی (مانند تکذیب اخبار جعلی)، یک استراتژی فعال برای استحکامبخشی درونی جامعه است. این پدافند باید بر اساس درک عمیق از ماهیت نوین دشمنیها تعریف شود و بر سه رکن اصلی استوار باشد: افزایش تابآوری درونی، روایتسازی فعال و مقابله با تفرقهافکنی. در این خصوص نهادها باید فعالانه به شایعات و ادعاهای مطرح شده پاسخ دهند و نه اینکه منتظر تأیید یا تکذیبهای دیرهنگام باشند. در جنگ شناختی، سرعت واکنش حیاتی است. اعتماد از طریق عملکرد صحیح و نه صرفاً شعار به دست میآید. نهادها باید اطلاعات را به زبانی ساده و قابل فهم، به شکلی که با واقعیتهای ملموس روزمره مردم سازگار باشد، منتشر کنند.
در این میان، آموزش عمومی گسترده در مورد نحوه عملکرد جهان اطلاعاتی، یک ضرورت استراتژیک است. آموزش عمومی از سنین پایین در مورد نحوه عملکرد الگوریتمها، هدفگیریهای روانشناختی، سوگیریهای شناختی و تکنیکهای دستکاری اطلاعاتی باید در سرفصلهای آموزشی گنجانده شود. پدافند شناختی در ایران نیازمند یک رویکرد هجومی در حوزه روایتسازی است تا پیشدستی لازم را برای پر کردن خلأهای معنایی داشته باشد. تدوین و تبلیغ روایتی جذاب که دستاوردهای کشور (به ویژه در حوزههایی که دشمن سعی در تضعیف آنها دارد مانند علم، فناوری، پزشکی و مقاومت منطقهای) را برجسته سازد و آیندهای روشن را ترسیم کند.