۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۵
کد خبر: ۷۷۹۳۲
یادداشت| علیرضا صادقی

سواد رسانه‌ای؛ سپری مؤثر در برابر جنگ شناختی

سواد رسانه‌ای؛ سپری مؤثر در برابر جنگ شناختی
در دنیای امروز که جنگ‌ها دیگر تنها در میدان‌های جنگ فیزیکی روی نمی‌دهند، جنگ شناختی با استفاده از اطلاعات و دستکاری ذهن مردم به یکی از تهدیدات اصلی تبدیل شده است. در این نبرد جدید، سواد رسانه‌ای به عنوان مهم‌ترین ابزار دفاعی شناخته می‌شود؛ توانایی شناسایی و تحلیل اطلاعات به شهروندان این امکان را می‌دهد تا در برابر حملات سایبری و روانی مقابله کنند و از گمراهی و تفرقه جلوگیری نمایند.

به گزارش پایگاه خبری پایداری ملی، در هزاره سوم، ماهیت درگیری‌های بین‌المللی دستخوش تحولی بنیادین شده است. دیگر صحنه اصلی نبرد لزوماً میدان‌های فیزیکی با تانک‌ها و موشک‌ها نیست، بلکه فضای اطلاعات و ادراک عمومی است. این تغییر پارادایم منجر به ظهور مفهومی به نام جنگ ترکیبی  یا هیریدی شده است.

جنگ ترکیبی و تعریف آن

جنگ ترکیبی، استراتژی‌ای است که مجموعه‌ای از ابزارهای نظامی و غیرنظامی، از اقدامات سایبری و جنگ اقتصادی گرفته تا عملیات نفوذ اطلاعاتی و تحریکات اجتماعی، را به طور همزمان و هماهنگ به کار می‌گیرد. هدف اصلی در این نوع جنگ، اغلب "زمین‌گیری" یا "فلج کردن" ظرفیت تصمیم‌گیری دشمن از طریق ایجاد آشوب و عدم اطمینان است، نه صرفاً تخریب زیرساخت‌های مادی.ستون فقرات جنگ ترکیبی، جنگ شناختیاست. این مفهوم فراتر از جنگ اطلاعاتی سنتی است که هدفش فقط تغییر طرز تفکر افراد است. جنگ شناختی به دنبال هدف قرار دادن و تحت تأثیر قرار دادن فرآیندهای ادراکی، شناختی و انگیزشی افراد و جوامع است. هدف نهایی

دشمن در این جنگ، نه تخریب پل‌ها یا نیروگاه‌ها، بلکه تخریب ستون‌های اصلی یک جامعه متمدن است:
تخریب اعتماد عمومی: از بین بردن باور مردم به نهادهای دولتی، رسانه‌های رسمی، ساختارهای علمی و حتی سازوکارهای اجتماعی خودشان.

فرسایش اراده ملی: تضعیف عزم جمعی برای ایستادگی در برابر فشارهای خارجی از طریق دامن زدن به شک و دودلی.

تخریب انسجام اجتماعی: ایجاد شکاف‌های عمیق ایدئولوژیک، قومی، سیاسی و اقتصادی به منظور تجزیه توان مقاومت جامعه از درون.در این بستر، سلاح اصلی دشمن، اطلاعات و داده‌ها هستند و میدان نبرد، ذهن مخاطب است. بنابراین، مقابله با این تهدید نیازمند ابزاری دفاعی متناسب با ماهیت حمله است: سواد رسانه‌ای.

ابعاد جنگ شناختی و هدف‌گیری مخاطب

جنگ شناختی برای موفقیت، نیازمند استفاده ماهرانه از ابزارهای انتشار پیام و بهره‌برداری از آسیب‌پذیری‌های ذاتی ذهن انسان است.این ابزارها عبارتند از : 
1. تکنیک‌های نفوذ و عملیات روانی

مهاجمان شناختی از مجموعه‌ای از روش‌های پیچیده برای نفوذ به فضای اطلاعاتی یک جامعه استفاده می‌کنند. این تکنیک‌ها اغلب به طور همزمان و با هدف ایجاد حداکثر تأثیر بر افکار عمومی به کار گرفته می‌شوند:

الف. انتشار اطلاعات غلط و گمراه‌کننده

انتشار آگاهانه و عمدی اطلاعاتی که کاملاً ساختگی هستند و هدفشان فریب مخاطب و هدایت او به یک نتیجه‌گیری مطلوب برای دشمن است، اصلی ترین تاکتیک دشمن را در این خصوص تشکیل می دهد.  این نوع اطلاعات معمولاً با هدف ضربه زدن به اعتبار یک فرد، نهاد یا استراتژی ملی منتشر می‌شود.بخشی از این تاکتیک شامل انتشار اطلاعات نادرست توسط افرادی است که خودشان فریب خورده‌اند و نیت سوء ندارند. اگرچه نیت آن‌ها خیرخواهانه است، اما نتیجه آن می‌تواند به اندازه اطلاعات غلط مخرب باشد.بنابراین باید قدرت تفکیک نوع عامدانه و غیرعامدانه انتشار اطلاعات نادرست را داشته باشیم. 

ب. مهندسی اجتماعی از طریق اتوماسیون
جریان عظیم اطلاعات باید به گونه‌ای مدیریت شود که متقاعدکننده به نظر برسد. اینجاست که ابزارهای خودکار وارد عمل می‌شوند:

ربات‌ها (Bots): حساب‌های کاربری خودکار که برای تکرار مداوم یک پیام یا واکنش خاص طراحی شده‌اند. این ربات‌ها با ایجاد توهم «اجماع عمومی» یا «رواج یک دیدگاه خاص» در شبکه‌های اجتماعی، ذهنیت مخاطب غیرمسلح را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

ترول‌ها (Trolls): کاربران انسانی (یا شبه‌انسانی) که وظیفه‌شان تحریک احساسات، ایجاد تنش، منحرف کردن بحث‌ها از مسیر اصلی و تخریب گفتگوهای سازنده است. آن‌ها اغلب با حملات شخصی و استفاده از زبان تهاجمی، فضای مجازی را مسموم می‌کنند.

ج. ایجاد قطبیت و دوقطبی‌سازی مصنوعی

هدف اصلی از انتشار این محتواها، ایجاد شکاف‌های عمیق اجتماعی است. مهاجم شناختی سعی می‌کند اختلافات موجود را تشدید کند یا شکاف‌های جدیدی ایجاد نماید. این دوقطبی‌سازی مصنوعی باعث می‌شود که شهروندان نتوانند در مورد مسائل حیاتی به توافق برسند، در نتیجه انسجام ملی از هم می‌پاشد و جامعه در برابر فشارهای بیرونی تضعیف می‌شود.

چرا این تکنیک‌ها تا این حد مؤثر هستند؟ پاسخ در ماهیت پردازش اطلاعات در مغز انسان نهفته است. ذهن ما برای بقا در محیط‌های اطلاعاتی ساده‌تر تکامل یافته است، نه در سیل اطلاعاتی عصر دیجیتال.انسان‌ها به طور طبیعی دچار سوگیری‌هایی هستند که فرآیند قضاوت منطقی را مخدوش می‌کنند. مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
سوگیری تأییدی: تمایل شدید به جستجو، تفسیر و به خاطر سپردن اطلاعاتی که باورهای قبلی ما را تأیید می‌کنند. یک پیام گمراه‌کننده اگر با باورهای از پیش موجود فرد همسو باشد، بدون هیچ نقدی پذیرفته می‌شود.

سوگیری لنگر اندازی: اولین اطلاعاتی که دریافت می‌کنیم (حتی اگر غلط باشند) تبدیل به "لنگر" ذهنی می‌شوند و ارزیابی‌های بعدی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
اعتماد به شبکه‌های اجتماعی و گروه مرجع: در غیاب نهادهای مرجع مورد اعتماد، افراد به شدت به شبکه‌های دوستان، تأثیرگذاران و گروه‌هایی که با آن‌ها هویت مشترک دارند، تکیه می‌کنند. انتشار یک دروغ توسط یک دوست یا فرد مورد علاقه، اعتبار آن را برای دریافت‌کننده چندین برابر می‌کند.

سرعت انتشار و غلبه احساسات بر منطق: شبکه‌های اجتماعی برای انتشار سریع محتوای برانگیزاننده عاطفی (خشم، ترس، نفرت) بهینه شده‌اند. محتوایی که احساسات را تحریک می‌کند، سریع‌تر از محتوای منطقی و دقیق به اشتراک گذاشته می‌شود. وقتی خشم یا ترس فعال می‌شود، بخش منطقی مغز (قشر پیش‌پیشانی) غیرفعال شده و تصمیم‌گیری‌ها تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرند.

بخش دوم: مفهوم سواد رسانه‌ای به عنوان پدافند

اگر سلاح جنگ شناختی، دستکاری ادراک باشد، سپر دفاعی آن باید تقویت ادراک باشد. سواد رسانه‌ای فراتر از یک مهارت فنی ساده برای تشخیص اخبار جعلی است؛ بلکه یک نگرش انتقادی جامع است.

1. سواد رسانه‌ای چیست؟
سواد رسانه‌ای توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی، و خلق پیام‌ها در طیف وسیعی از فرمت‌ها، از جمله اشکال سنتی رسانه‌ها تا پلتفرم‌های دیجیتال پیچیده است. این سواد سه رکن اصلی دارد:
توانایی تحلیل : درک این نکته که تمام پیام‌های رسانه‌ای ساختگی هستند و توسط کسی و با هدفی خاص خلق شده‌اند. هیچ رسانه‌ای خنثی نیست.
توانایی ارزیابی: قضاوت انتقادی در مورد کیفیت، اعتبار، و انگیزه‌های پشت یک پیام.
توانایی خلق : توانایی تولید پیام‌های رسانه‌ای مسئولانه و اخلاقی، به عنوان یک پاسخ فعال به فضای اطلاعاتی.
سواد رسانه‌ای به مخاطب این قدرت را می‌دهد که از مصرف‌کننده منفعل اطلاعات، به مفسر فعال و ناقد تبدیل شود.

2. مهارت‌های کلیدی در پدافند شناختی
برای مقابله با تاکتیک‌های جنگ شناختی، شهروندان نیازمند ابزارهای عملی هستند:

الف. اعتبارسنجی منبع:
این مهارت هسته اصلی دفاع است. اگر بتوان منبع یک ادعا را به درستی ردیابی کرد، اغلب می‌توان انگیزه پشت آن را شناسایی نمود.در این خصوص باید اعتبار اولیه ادعا بررسی شود. اینکه آیا ادعا توسط یک نهاد شناخته شده (مثلاً دانشگاه، سازمان دولتی معتبر، یا خبرنگار تأیید شده) منتشر شده است؟ آیا سایت ناشر از نظر حرفه‌ای قابل اعتماد است؟یک خبر مهم یا تکان‌دهنده باید توسط حداقل دو تا سه منبع معتبر و مستقل دیگر تأیید شود. اگر تنها یک منبع گمنام آن را پوشش داده باشد، باید با احتیاط فراوان نگریسته شود.همچنین باید این سوال مهم را مطرح ساخت که آیا تصاویر یا نقل قول‌ها از بافت اصلی خود خارج شده‌اند؟ آیا خبر مربوط به چند سال پیش است و اکنون به عنوان یک رویداد جدید منتشر شده است؟

ب. تحلیل قصد و نیت 
این مرحله عمیق‌تر از بررسی صحت اطلاعات است؛ بلکه به دنبال پاسخ به این سوال است: "چرا این محتوا ساخته شده است؟"در این خصوص ،مولفه هایی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد: 
شناسایی برانگیزاننده‌های عاطفی: آیا پیام هدفش القای ترس شدید، خشم غیرقابل کنترل، یا حس شدید تعلق و برتری‌جویی است؟ اگر یک محتوا به شدت احساسی باشد، احتمال اینکه برای هدف قرار دادن سوگیری تأییدی شما طراحی شده باشد، افزایش می‌یابد.
جستجوی شک و تردید در نهادها: پیام‌هایی که به طور سیستماتیک اعتبار نهادهای کلیدی (پزشکی، امنیتی، قضایی) را هدف قرار می‌دهند، باید به عنوان بخشی از یک روایت سازماندهی شده تلقی شوند. تحلیلگر باید بپرسد: این پیام به چه کسی یا چه چیزی خدمت می‌کند؟

ج. شناسایی روایت‌های متخاصم:
روایت یک چارچوب داستانی است که مجموعه‌ای از واقعیت‌های انتخابی را در یک الگو برای تبیین یک وضعیت به کار می‌گیرد. در جنگ شناختی، روایت‌ها به عنوان سلاح‌های استراتژیک استفاده می‌شوند.
نقشه‌برداری روایت: توانایی درک اینکه چگونه یک روایت خاص (مثلاً "دولت شکست خورده است" یا "همه چیز در حال فروپاشی است") از طریق انتخاب‌های خاصی از داده‌ها و تصاویر، در حال ساخت است.
مقابله با داستان‌سازی: سواد رسانه‌ای به شهروندان می‌آموزد که به جای واکنش به تک‌تک اخبار متفرق، به چارچوب کلی داستانی که دشمن می‌خواهد بر ذهن جامعه تحمیل کند، توجه کنند و آن را با روایت‌های داخلی و مستند مقایسه نمایند.
بخش سوم: لزوم نهادینه‌سازی سواد رسانه‌ای در ساختارهای ملی
در سطح کلان، مقابله مؤثر با جنگ ترکیبی نیازمند پذیرش این حقیقت است که دفاع از مرزهای فیزیکی بدون دفاع از مرزهای شناختی بی‌معناست.
1. پدافند غیرعامل در حوزه سایبر و اطلاعات

سواد رسانه‌ای باید به عنوان یک لایه حیاتی در استراتژی ملی پدافند غیرعامل تعریف شود. پدافند غیرعامل سنتی بر محافظت از زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملات فیزیکی و سایبری تمرکز دارد؛ اما جنگ شناختی زیرساخت‌های نرم جامعه (یعنی اعتماد و انسجام) را هدف قرار می‌دهد.

سواد رسانه‌ای به عنوان ایمن‌سازی اجتماعی: آموزش‌های عمومی باید بر این اصل استوار باشند که انتشار اطلاعات نادرست توسط شهروندان – حتی غیرعمدی – می‌تواند به اندازه یک حمله سایبری مخرب باشد. فردی که بدون تأیید، اطلاعات حساس یا شایعات را منتشر می‌کند، سهواً در عملیات دشمن مشارکت کرده است.

2. مسئولیت نهادهای آموزشی و دولتی

آموزش سواد رسانه‌ای نمی‌تواند یک برنامه اختیاری یا مقطعی باشد؛ بلکه باید تبدیل به یک جزء جدایی‌ناپذیر از سیستم آموزشی ملی گردد.آموزش عمومی و تخصصی در اینجا اهمیت مضاعفی پیدا می کند یعنی  ادغام مهارت‌های تحلیل رسانه‌ای در برنامه درسی مدارس ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی. این آموزش‌ها باید به جای تئوری خشک، بر تمرین‌های عملی (مانند کارگاه‌های تحلیل خبر، ردگیری تصاویر، و شناسایی دیپ‌فیک) متمرکز باشند.آموزش عمومی بزرگسالان در این معادله، اصالت ویژه ای دارد.  دولت‌ها و سازمان‌های عمومی موظف‌اند برنامه‌هایی را برای ارتقای سواد رسانه‌ای در میان بزرگسالان، به ویژه گروه‌های آسیب‌پذیرتر مانند سالمندان یا جوامعی که دسترسی کمتری به منابع معتبر دارند، اجرا کنند.

3. مسئولیت فردی: هر شهروند یک خط مقدم دفاعی

در عصر جنگ ترکیبی، مفهوم سنتی "خط مقدم" دچار دگرگونی شده است. هر فردی که محتوایی را در شبکه‌های اجتماعی مصرف می‌کند و به اشتراک می‌گذارد، در این جنگ نقش دارد. مهم‌ترین وظیفه فردی، ایجاد یک وقفه عمدی قبل از هر کنش دیجیتالی (لایک، کامنت یا اشتراک‌گذاری) است. پرسش اساسی باید این باشد: "آیا من این اطلاعات را تأیید کرده‌ام؟ آیا به اشتراک‌گذاری آن می‌تواند به انسجام جامعه آسیب بزند؟همچنین شهروندان باید بیاموزند که در فضای اطلاعاتی مدرن، همیشه پاسخ‌های فوری و قطعی وجود ندارد. پذیرش موقت "نمی‌دانم" در مواجهه با یک خبر مشکوک، بهتر از پذیرش عجولانه یک دروغ است.

نتیجه‌گیری

مقابله با جنگ شناختی مدرن، یک مسابقه تسلیحاتی تکنولوژیک نیست، بلکه یک حرکت فرهنگی و آموزشی بنیادین است. در این نبرد، سانسور یا تلاش برای مسدودسازی کامل جریان اطلاعات، نه تنها غیرعملی است بلکه ذاتاً ضد دموکراتیک است و در بلندمدت شکست می‌خورد؛ زیرا همواره کانال‌های جدیدی برای نفوذ اطلاعات متخاصم پیدا خواهد شد.پدافند واقعی در برابر جنگ شناختی، نه با سانسور، بلکه با توانمندسازی مخاطب از طریق سواد رسانه‌ای محقق می‌شود.سواد رسانه‌ای، ابزار لازم برای ساختن "ذهن آگاه و هوشیار" را فراهم می‌آورد. این ذهن قادر است پیام‌های دشمن را نه در سطح ظاهری، بلکه در لایه‌های عمیق‌تر انگیزشی و استراتژیک تحلیل کند.
سلاح اصلی دشمن، اطلاعات دستکاری شده است و بهترین سپر دفاعی، نه دیوارهای آتشین فنی، بلکه قوه تفکر انتقادی شهروندان است. هر فردی که قبل از بازنشر یک محتوا مکث می‌کند، صحت آن را بررسی می‌کند، و هدف پنهان آن را می‌کاود، در واقع در حال تقویت خط مقدم دفاعی کشور خود در برابر جدیدترین شکل تهاجم است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر