«چهارم، گفتیم این اقتصاد، اقتصاد دانشبنیان است؛ یعنی از پیشرفتهای علمی استفاده میکند، به پیشرفتهای علمی تکیه میکند، اقتصاد را بر محور علم قرار میدهد؛ اما معنای آن این نیست که این اقتصاد منحصر به دانشمندان است و فقط دانشمندان میتوانند نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی. نخیر، تجربهها و مهارتها ـتجربههای صاحبان صنعت، تجربهها و مهارتهای کارگرانی که دارای تجربه و مهارتاندـ میتواند اثر بگذارد و میتواند در این اقتصاد نقش ایفا کند. اینکه گفته میشود دانشمحور، معنای آن این نیست که عناصر باتجربهی صنعتگر یا کشاورز که در طول سالهای متمادی کارهای بزرگی را براساس تجربه انجام دادهاند، اینها نقش ایفا نکنند. نخیر، نقش بسیار مهمی هم بهعهدهی اینهاست.»
همانطور که رهبری اشاره کردند، علم و استفادهی صحیح از علم، معنای دقیق اقتصاد دانشبنیان است. ایشان همچنین در زمینهی جایگاه علم و اهمیت آن در رشد کشور میفرمایند:
«در این زمینه که علم نیاز است… حقیقتاً کشورى که دستش از علم تهى است، نمیتواند توقع عزت، توقع استقلال و هویت و شخصیت، توقع امنیت و توقع رفاه داشته باشد. طبیعت زندگى بشر و جریان امور زندگى این است. علم، عزت میبخشد. جملهاى در نهجالبلاغه هست که خیلى جملهى پرمغزى است. میفرماید: العلم سلطان (علم اقتدار است. سلطان یعنى اقتدار، قدرت.) العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه؛ علم اقتدار است. هرکس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند. هر کسى که این اقتدار را به دست نیاورد، صیل علیه؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد. دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند. به او تحکم میکنند.» (دیدار با نخبگان جوانان، ۱۲ شهریور ۸۶)
«پیشرفت مادى کشور در درجهى اول، متوقف بر دو عنصر است: یک عنصر، عنصر علم است؛ یک عنصر، عنصر تولید است. اگر علم نباشد، تولید هم صدمه مىبیند. کشور با علم پیش میرود. اگر علم باشد، اما براساس این علم و بر بنیاد دانش، تولید، تحول و تکامل و افزایش پیدا نکند، باز کشور درجا میزند… باید به علم و تولید اهمیت بدهیم. باید در مراکز علم، در مراکز تحقیق، با شکلهاى نو و مدرن پیگیرى شود.» (بیانات در دیدار کارگران نمونهی سراسر کشور، ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹)
در کشور تلاشهای زیادی جهت دست یافتن به دانش نانو، هوافضا و… انجام میشود و موفقیتهای چشمگیری را نیز در این زمینهها به دست میآوریم. این در حالی است که متأسفانه ساختار صنعت و تولید ما بسیار وابسته به جریان خارج است و تحقیقات علمی و مشخص چندانی در این زمینه انجام نمیشود. از این رو، حتی اگر رتبهی اول تولید علم در جهان هم داشته باشیم، باز هم به رتبهی اول اقتصاد نمیرسیم. باید توجه کرد که اگر امروزه جنگ با دشمن را اقتصادی میدانیم و اقتصاد مقاومتی هدف کشور است، باید به دنبال توجه به دانش و علومی باشیم که ما را به قدرت اقتصادی تبدیل کند و ثمرات اقتصادی بسیار برای کشور داشته باشد، نه پیشرفتهایی که بعداً و در طی فرآیند ده و حتی بیستساله، ما را به نقطهای میرساند و این هدف لزوماً هدف اساسی برای کشور نیست.
ساختار صنایع دانشبنیان در کشور ما بهگونهای است که مثلاً در زمان جنگ، که حملهی نظامی در سمت غرب مهمترین مسئلهی کشور محسوب میشده و نیاز بوده که مسئولین معطوف به غرب برنامهریزی کنند، توجه خود را به سمت حفظ امنیت مناطق شرقی کشور معطوف میکردیم. اگرچه توجه به مناطق شرقی در آن زمان هم اهمیت داشت، اما به اندازهی جنگی که از سمت غرب کشور را تهدید میکرده نبوده است.
از این رو، میتوان گفت که ساختار صنایع دانشبنیان ما در جهت اقتضائات اقتصاد مقاومتی نیست و جهتگیری دیگری را در پیش گرفته است. لذا نیاز است تا با گسترش صنایع دانشبنیان و استفاده از علم و دانش در جهت مسائل اساسی اقتصادی و اجتماعی مردم، چرخهی علم و تکنولوژی را به سمت حمایت از تولید داخل و بهبود معیشت مردم تغییر داد. بر این اساس، اگر علم در چرخهی تولید کشور نباشد، نه تنها تولید تحول پیدا نمیکند و افزایش نمییابد، حتی موجب عقبماندگی و گسترش فقر در کشور نیز خواهد شد. به همین جهت، علم و در اختیار گرفتن مسیر علمی جهان، یکی از راههای پیشرفت و تحقق اهداف انقلاب بهشمار میآید.
بر این اساس، در این مجال، به آسیبشناسی اقتصاد دانشبنیان در کشور میپردازیم.
۱٫ توجه به مسائل فرعی در علوم
در کشور ما بیشتر توجه مسئولین بر علومی است که ثمرات اقتصادی چندانی ندارد و ممکن است در بلندمدت به تولید کشور کمک کند و در ساختار علمی مسئلهای فرعی محسوب میشود و عامل اصلی در پیشرفت کشور نیست. لذا نباید در چنین دامی گرفتار شویم و بعد از حل مسائل اساسی اقتصاد و از بین بردن ریشههای وابستگی در مراحل بعد، به چنین دانشهایی توجه کنیم؛ یعنی باید ابتدا ساختار اصلی را اصلاح کنیم، بعد به فکر تزئین آن باشیم.بر این اساس، میتوان ادعا کرد رشد علوم مهندسی، آن هم در زمینههایی که نتایج آن در سالها بعد مشخص میشود و ثمرات اساسی خاصی ندارد، از ملزومات رشد اقتصادی کشور نیست.
۲٫ عدم گسترش مراکز تحقیق و توسعه
در ساختار بسیاری از صنایع، همانند خودروسازی، وسایل خانگی و… که کشور وابستگی بسیاری از نظر علم و تکنولوژی به غرب دارد، مراکز تحقیق و توسعه کارایی چندانی ندارند و نوآوریهای خاصی صورت نمیگیرد و بر همین اساس است که بعد از نوسانات ارزی، این صنایع آسیبهای جدی دیدند، زیرا خود را به ارز وابسته کرده بودند و ساختار تولید آنها بومی نبوده است. در چنین حالتی، اگر کشور ما انسان هم به فضا بفرستد و سالم به زمین برساند، در معیشت مردم که نقطهی ضربهی دشمن است، تأثیر چندانی ندارد و نمیتواند در جنگ به کشور کمک کند.
هزینههای بالای مراکز تحقیق و توسعه، عدم آگاهی و اطلاع رؤسای کارخانهها و مراکز تولیدی از جایگاه و اثر علم در رشد تولید و بهبود کیفیت آن، عدم اطمینان به نسل جوان و وابستگی به واردات که منافع بسیاری را در واردات قرار داده، در کنار حمایتهای غیرهدفمند دولت، سبب شده است تا اقتصاد دانشبنیان در صنعت ما رشد چندانی نداشته باشد.
۳٫ دغدغههای مسئولین و منافع آنها
متأسفانه عدم اهتمام مسئولین در استفادهی صحیح از دستاوردهای علمی کشور سبب شده است تا با وجود رشد شتابان علم در کشور، صنایع ما استفادهی چندانی از این دانش نداشته باشند. به عبارت دیگر، تحولات علمی در کشور ما بسیار مثبت و مفید است، اما این تحولات موجب اتصال دانشگاه و صنعت نشده و هنوز ساختار صنعت ما وابسته به غرب و غیرمولد است.
زمانی که بودجهی دولت وابسته به نفت باشد، منافع افراد بسیاری اقتضا میکند که خامفروشی و به دست آوردن درآمدهای آسان در کشور حفظ شود و اجازهی تولید و رشد در این قسمت را به سایر صنایع ندهند. چگونه میتوان انتظار داشت که دانش در خدمت اقتصاد باشد؟ البته باید توجه نمود که اقتصاد دانشبنیان در صنایع نظامی استفاده میشود و پیشرفت خوبی هم داشته است، اما باز در مسیر معیشت مردم و رشد واقعی اقتصاد نیست. از این رو، نمیتواند موجب پویایی و رشد اقتصادی بشود.
متأسفانه ساختار برنامهریزی در کشور کوتاهمدت است و امور بلندمدت متولی خاصی در کشور ندارد. بر این اساس، با تغییر دولت، ساختار اقتصادی بهکلی تغییر میکند و نحوهی برنامهریزی نیز متحول میشود. در چنین شرایطی، رشد اقتصاد دانشبنیان، که نهالی کمقوت است، در نوسانات برنامهریزی کشور ناممکن خواهد بود؛ اما اگر برنامهریزی اقتصادی در کشور از اصول خاصی تبعیت کند و برنامههای خاصی در بلندمدت، مثل بازههای سی و حتی چهلساله دنبال شود، زمینهی رشد و استحکام اقتصادی کشور مهیا میگردد. البته این به معنی عدم توجه به نیازهای کوتاهمدت نیست، اما دولت باید مدیریت صحیحی در این دو مورد داشته باشد.
بر این اساس، زمانی که مسئولین فهم صحیحی از جایگاه دانش در اقتصاد ندارند و تنها به فکر انجام امور سطحی و کوتاهمدت هستند، برنامهریزی برای اقتصاد دانشبنیان، که مسئلهی بلندمدت و ریشهای است، انتظاری بیهوده خواهد بود.
۴٫ مسئلهی اصلی نبض علوم انسانی است
اما مهمترین مسئله در زمینهی تولید علم و استفاده از آن در کشور، آن است که امروزه نبض علوم انسانی، که مدیریتکنندهی علم در جهان است، در دست غرب قرار دارد. در کشور ما، تا زمانی که توجه مسئولان تنها به رشتههای مهندسی باشد و رشتههای علوم انسانی نصیب عدهای دانشآموز تنبل بشود! نمیتوان انتظار داشت که در عرصهی مدیریت علم و تکنولوژی، اقدام مؤثری صورت گیرد.امروزه توجه کشورهای صنعتی بر این است که مدیریت علوم انسانی را خود بهعهده بگیرند تا مدیریت جهانی را برعهده داشته باشند و بعد از این، از پتانسیل سایر کشورها برای تحقق اهداف خود استفاده کنند.
در مجموع باید بیان کرد که رشد اقتصاد دانشبنیان در کشور، نیازمند توجه جدی مسئولان به مسائل اساسی کشور و استفاده از این دانش در مسائل اساسی جامعه و اقتصاد است. در طرف دیگر، باید برنامهریزی مناسبی در جهت اصلاح نظام علوم انسانی و تغییر نگرش مردم در جهت اصلاح آن داشته باشند تا جمهوری اسلامی، در مدیریت علوم موفق باشد و رشد و تعالی انقلاب نیز در گرو در اختیار گرفتن این مهم است.
برهان