شاید ضروری باشد قربانیان حملات شیمیایی در دادگاههای بینالمللی چنان غرامت سنگینی از شرکتهای اروپایی تولیدکننده این گازها بگیرند که دیگر این تجارت مرگآور به تاریخ بپیوندد... تماشای ویدئوی تکاندهنده و دلخراش «تابناک» از فاجعه حلبچه به اشخاصی زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.
در سالروز یکی از مرگبارترین جنایات علیه بشریت، این پرسش مطرح است که آیا
امکان تکرار چنین فاجعهای برای بشریت توسط کشورهای جنگطلب وجود دارد و
بار دیگر گروههای بزرگی از مردم این کره خاکی، بدترین نوع مرگ را با حملات
مشابهی تجربه خواهند کرد یا اثر تلخی که یک دیکتاتور در تاریخ ثبت کرد،
هیچ گاه تکرار نخواهد شد؟
به گزارش «تابناک»، صدام حسین روز به روز
ماشین جنگیاش را مجهزتر میساخت و سربازان ایران، روز به روز در خاک عراق
پیشروی میکردند. انگار تا سقوط رژیم صدام چند صباحی بیشتر باقی نبود و
سربازان رزمندگان کشورمان آمده بودند تا راه کربلا را بگشایند و مردم عراق
را از یکی از ظالمترین حاکمانی که تاریخ آن دیار به خود دیده بود،
برهانند. جنگ اینچنین پیش میرفت که صدام معادلات جنگ را با میان کشیدن
سلاحی کشتار جمعی بر هم زد.
با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات
والفجر ۱۰ و آزادسازی بسیاری از مناطق کردنشین از جمله شهر استراتژیک
حلبچه و استقبال مردم شهرها و روستاهای کردنشین از سپاه اسلام، رژیم بعثی
عراق در یک اقدام غیرانسانی و با چند هدف مشخص، اقدام به بمباران شیمیایی
حلبچه کرد. ارتش صدام دو روز پیاپی نسبت به بمباران متعارف حلبچه اقدام کرد
تا شیشه تمام خانهها بشکند و امکان مقابله برای مردم به حداقل برسد و سپس
اقدام به بمباران سنگین شیمیایی حلبچه کرد.
این
بمباران، نخست پیغامی برای مرزنشینان و دیگر عراقیهای مخالف صدام بود که
اگر همراه رزمندگان ایران شوند، با چنین نسلکشی تنبیه خواهند شد و سپس،
پیغامی برای سپاه ایران بود که در صورت پیشروی در خاک عراق، حتی عقبهشان
از جمله شهرهای بزرگ ایران با سلاحهای نامتعارف شیمیایی، قربانیانی وسیع
را خواهند داد.
یکی از مهمترین دلایل پایان جنگ تحمیلی، همین رویه
خلاف انسانیت صدام در جنگ بود که این بیم را پدید آورد تا جنگ شهرها
دوباره آغاز شود و این بار موشکهای عراقی، حامل کلاهکهایی آکنده از مواد
شیمیایی باشد و حقیقتاً تعداد قربانیان چنین حملاتی در آبادان، خرمشهر و
اهواز نیز در تاریخ بیسابقه میتوانست باشد، چه رسد به آنکه چنین حملاتی
در شهر متراکمی چون تهران رخ میداد و طبیعتاً امکان مقابله با چنین حملاتی
در مناطق شهری و یا کاهش جدی تلفات وجود نداشت و وضعیت جنگ به کلی دستخوش
تغییر میشد.
در فاجعه بزرگ حلبچه، حدود پنج هزار کرد عراقی به
شهادت رسیده و هفت هزار تن دیگر مصدوم شدند و متأسفانه به واسطه عوامل
سنگین شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته در ترکیب گازهای پخش شده در این
منطقه جغرافیایی، هنوز در نسلهای تازه کردهای آن مناطق، گاه به گاه آثار
سلاحهای شیمیایی دیده میشود و این سلاحها نیز همچون سلاحهای هستهای
به سادگی آثارش از میان نمیرود و در واقع آنچه در حلبچه در چند دقیقه رخ
داد، تا دهههای دیگر آثارش بر جای خواهد ماند.
با این حال، با
مرگ رژیم بعثی و مرگ صدام حسین، فاجعه حلبچه نیز به فراموشی سپرده شده و
همه کمپانی اروپایی که در تولید این گازها توسط صدام از طریق انتقال مواد
اولیه، تجهیزات و دانش فنی نقش مستقیم یا غیرمستقیم داشتهاند و باید به
سهم خود پاسخگوی تاریخ و تک تک مردمی باشند که قربانی سلاحهایشان شدهاند،
نفس راحتی کشیدهاند.
شاید ضروری باشد، قربانیان حادثه حلبچه و
دیگر حملات شیمیایی که توسط عمال صدام انجام شد و گروه وسیعی از دلاورمردان
ایران را نیز با عوارض این سلاحها درگیر ساخت، در دادگاههای بینالمللی
چنان غرامت سنگینی را از شرکتهای اروپایی تولیدکننده این گازها بگیرند که
دیگر این تجارت مرگآور به تاریخ بپیوندد و عملاً هر گونه تجاری سازی این
مواد مرگآور آنقدر هزینه در برداشته باشد که شرکتهای مواد شیمیایی از آن
دست بکشند.
در کنار این امر، ضروری است که قربانیان این سلاحهای
شیمیایی و تمامی دولتهای پیگیر حقوق بشر، خواستار خلع سلاح کامل و پذیرش
قطعنامه ژنو پیرامون منع تولید سلاحهای شیمیایی شوند که معدود کشورهایی
نیز در این رده ماندهاند و خطرناکترین آنها، رژیم اشغالگر قدس است. آیا
جنبش پاکسازی زمین از سلاحهای شیمیایی، مانع تکرار فاجعه حلبچه در دیگر
نقاط جهان و به طور ویژه خاورمیانه خواهد شد؟