۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۷
کد خبر: ۷۰۷۷
بصیرت دریک تعریف اصطلاحی، فرآیندی ذو مراتب در روح آدمی است که به صورت آگاهانه از طریق ریاضتهای عملی و یا تاملات عمیق نظری پدید آمده وبرکارکرد و مواضع آدمیان در حوزه‌های مختلف ( سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و …) تاثیر مثبت و روشنگرانه‌می‌گذارد.
مفهوم بصیرت:

بصیرت دریک تعریف اصطلاحی، فرآیندی ذو مراتب در روح آدمی است که به صورت آگاهانه از طریق ریاضتهای عملی و یا تاملات عمیق نظری پدید آمده وبرکارکرد و مواضع آدمیان در حوزه‌های مختلف ( سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و …) تاثیر مثبت و روشنگرانه‌می‌گذارد.

مراد از بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی، همان قدرت تشخیص مسایل پیچیده سیاسی و اجتماعی می باشد. صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحران ها و فتنه های اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنه ها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند.

 بصیرت؛قطب نمای دشمن‌شناسی

در جنگ صفین پس ازنیرنگ عمروعاص و برسرنیزه کردن قرآن، عده‌ای از اعضای سپاه امیرالمؤمنین (ع) از جنگیدن با سپاه شام خودداری کردند با این بهانه که آنها هم مسلمان هستند و به نماز و روزه پایبندند و از حق حرف می‌زنند.

حضرت علی (ع) درخطبه ۱۷۲ نهج البلاغه خطاب به این عده فرمودند:«وَ قَد فُتِحَ بابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اَهْلِ الْقِبْلَه » درِ جنگ میان شما و اهل قبله (کسانی که رو به قبله نماز می‌خوانند؛ یعنی مسلمان‌ها) باز شده است « ولا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمِ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ وَالْعِلْمِ بِمَواضِعِ الْحَقِّ » این پرچم را تنها کسانی می‌توانند بر دوش بگیرند که اهل بینش(بصیرت) و پایداری و آگاه به مواضع حق باشند؛

یعنی اگر کسی به ظاهر مسلمان باشد و ادعای مسلمانی بکند،‌ نماز بخواند، قرآن بخواند و… باعث نمی‌شود که با او نجنگند. بنابراین معیار مسلمانی، حق و حقیقت است و اگر علی‌(ع) با قاسطین و ناکثین و مارقین، می‌جنگد به خاطر بصیرتی است که نسبت به نیّات‌ و اعمال‌ آنها دارد.

 راه های دست یابی به بصیرت

 ۱- ایمان قوی و آخرت گرایی

هرگز نمی توان نقش بینش را در نگرش ها و افکار و اندیشه های آدمی نادیده گرفت. از این رو خداوند در آیات بسیاری پس از ایمان که امری بینشی و نگرشی است به مسئله شناخت نسبت به آخرت و ایمان به آن در تحقق بصیرت آدمی اشاره می کند و دنیاگریزی و آخرت گرایی در افراد را عاملی مهم در تحقق بصیرت برمی شمارد.

خداوند در آیه ۲۰۳ سوره اعراف به ایمان به عنوان مهم ترین عامل دست یابی انسان به قدرت تشخیص حق از باطل و درست از نادرست یعنی بصیرت اشاره می کند: قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یِوحَى إِلَیَّ مِن رَّبِّی هَذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ بگو: من تنها از چیزى پیروى مى‏کنم که بر من وحى مى‏شود؛ این وسیله بصیرت و بینایى از طرف پروردگارتان و مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى که ایمان مى‏آورند.

۲- تقوای الهی

انسان برای این که به بصیرت و روشنگری واقعی برسد می بایست با مهار نفس خود هرگونه پلشتی ها را از خود بزاید و تقوای فطری را پاس دارد.

هنگامی که تقوای فطری که مقتضی پرهیز از هر پلشتی و پلیدی چون دروغگویی و پیمان شکنی و مانند آن است، در انسانی وجود داشته باشد، آن گاه است که هدایت الهی از طریق وحی و الهام در وی تأثیرگذار خواهد بود و اهل ایمان به خدا و پیامبر(ص) و قرآن می شود و درهای بصیرت بر روی وی گشوده می شود و چشم و دلش به گونه ای دیگر به مسایل می نگرد و تحلیل و تبیین کرده و توصیه هایی را صادر می کند.

خداوند در آیه ۲۰۱ سوره اعراف تقوا را از مهم ترین عوامل تحقق بخش بصیرت و روشن دلی در آدمی برمی شمارد:

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند.

آیه ۲۹ سوره انفال می فرماید:یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمى‏دهد؛ (روشن‏بینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند؛ و شما را مى‏آمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!

همچنین درسوره حدید، آیه ۲۸ می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحیم است.

۳- عبرت اندوزی

از دیگر علل و عواملی که در این مسئله، مهم و اساسی است می توان به عبرت گیری از مسایل جهان و هستی اشاره کرد. تأکید خداوند برتوجه به آیات و نشانه های الهی از آن روست که انسان با تحلیل آن ها می تواند نسبت ها را به درستی به دست آورد و در یک آزمون خطا و تصحیح، تجربیات بسیار مفیدی را در زمینه های مختلف کسب کند.

 مسئله عبرت آموزی در برخی از آیات قرآن کریم، صریحاً ذکر شده است. به عنوان نمونه:

الف ـ در سوره آل عمران آیه ۱۳ عنایت حضرت حق به رزمندگان جنگ بدر و القاء رعب در دل دشمنان را مایه عبرت صاحبان بصیرت بیان می‌کند.

«قد کان لکم آیهً فی فئتین التقتا فئه تقاتل فی سبیل الله و أُخری کافره یرونهم مثلیهم رأی العین و الله یؤیّد بنصره من یشاء إن فی ذلک لعبره لاولی الابصار».

در دو گروهی که در میدان جنگ بدر باهم روبرو شدند، نشانه و درس عبرتی برای شما بود. یک گروه در راه خدا نبرد و جمع دیگری که کافر بودند (در راه شیطان پست) در حالی که آنها گروه را با چشم خود و برابر آنچه بودند می‌دیدند (و این عاملی برای وحشت و شکست آنها شد و خداوند هر کس را بخواهد(و شایسته بداند) با یاری خود تأیید می‌کند). در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.

عبرتی که حضرت حق در پی گوشزد کردن آن است این است که در جنگ، ایمان حرف اوّل را می‌زند نه نیرو و سلاح، اگر ایمان بود عنایت حق هم هست «إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم» (محمد/ ۷)

اگر شما خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری کرده ثابت قدم می‌دارد.

امّتی که پشتیبانی نیرومند همچون حضرت حق را داشت شکست‌ناپذیر است، به شرط آن‌که وفادار به ایمان و اعتقاد خود بمانند.

در جنگ بدر جبهه کفر ۱۰۰۰ نفر بودند به همراه تجهیزات فراوان و جبهه ایمان ۳۱۳ نفر بودند با تجهیزاتی فوق‌العاده اندک (۷ شتر، ۲ اسب، ۶ زره، ۸ شمشیر)، ولی عنصر ایمان که عنایت حضرت حق را در پی آورد، سرنوشت جنگ را به نفع مسلمین رقم زد و کفار با آن همه تجهیزات با دادن ۷۰ کشته و اسیر شکست سختی خوردند و زبونانه به مکّه بازگشتند.

ب ـ در آیات اول سوره حشر، قرآن کریم ماجرای غزوه بنی‌النضیر و توطئه یهودی‌ها علیه مسلمین و برخورد شدید لشکر اسلام را بیان می‌کند.

آنگاه در نتیجه‌گیری، امر به عبرت‌آموزی می‌کند.

«… فاعتبروا یا اولی الابصار»[ حشر، ۲]

پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.

دستور این است که صاحبان بصیرت این حوادث را آیینه قرار داده حوادث زندگی را با الهام از آن تحلیل کنند. در این آیینه می‌بینند که تنها دژ تسخیرناپذیر دژ ایمان است و دژهای دیگر هرچند پولادین باشد، در برابر سلاح ایمان فرو می‌ریزند. آن‌چنان که «دژ یهود بنی‌النضیر» با همه استحکامی که داشت فرو ریخت.

 ج ـ قرآن کریم، پس از آن که داستان پر فراز و نشیب زندگانی حضرت یوسف را بیان می‌کند، هدف از بیان این قصه انسان‌ساز را عبرت آموزی بیان می‌کند:

«لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب»[ یوسف، ۱۱۱]

درس ها وعبرت های پس از رحلت پیامبر(ص)،دوره حکومت امیرمؤمنان(ع) وحماسه عاشورا در صدر اسلام وحوادث مهم دوران انقلاب اسلامی بویژه انحراف برخی از افراد و شخصیت ها مانند منتظری و رویارویی آنها با امام راحل در مقاطع مختلف، از موارد بصیرت آفرین است.

شریح قاضی در دوران حضرت امیر علیه السلام قاضی بود ولی بعدها حکم قتل امام حسین(ع) و یارانش را صادر کرد.منتظری در گذشته یار امام(ره) بود ولی امام راحل (ره) به علت انحراف وساده لوحی ،او را برکنار کرد.

 ۴- تفکر و دقت

انسان با تحلیل دقیق داشته های خود که از آن به آیات انفسی یاد می شود و داده های بیرونی که از آن به آیات آفاقی یاد شده است، می تواند امیدوار باشد که به یک شناخت یقینی برسد.

درسوره: ۱۳ , آیه: ۳ – سوره: ۳۰ , آیه: ۸ – سوره: ۶ , آیه: ۵۰ – سوره: ۱۶ , آیه: ۶۹ به تفکر تأکیدشده است.

هرچه تفکر و دقت در آیات انفسی و آفاقی در انسان، قوی تر شود، دقت و تأمل و تحلیل وی نیز افزایش می یابد و یقین او از علم الیقین حصولی به عین الیقین شهودی و حق الیقین حضوری می رسد. به این معنا که نهایت تفکر و اندیشه در آیات انفسی و آفاقی، درک حضوری و دانش وجودی است که دیگر این دانش جزو ذات وی می باشد.

بر این اساس هر کسی باید در مسایل زندگی از امور اجتماعی و سیاسی خویش چنان دقت و توجه داشته باشد که بتواند حقیقت را کشف و شهود کند و در ادامه با تقوای سیاسی در مسیر آن گام بردارد.

 ۵- تحلیل رویدادهای همسو وهماهنگ

کسانی که رویدادهای همسو ومرتبط را در یک پازل دسته بندی می کنند و در جای مناسب قرار می دهند، می توانند در نهایت، تبیین درستی از مسئله بیابند و واقعیت امور پوشیده را بر خود آشکار سازند.

گاه تحلیل یک جریان می تواند پازل هایی که در سایه روشن های تردید قرارگرفته است را آشکار سازد و تصویری روشن از حرکات و رفتارهای اشخاص و یا گروه ها ارائه دهد.

انسان می تواند با کنار هم گذاشتن رویدادهای همزمان، همسو ومرتبط ، تحلیل درستی از رخدادها داشته باشد تا تصمیم درستی بگیرد که بر مدار و محور حق باشد و دیگران را نیز به سوی حق رهنمون شود.

همسویی وهماهنگی رویدادها وحرف های داخلی با برخی ازرویدادها وحرف های خارجی می تواند مصداق روشن یک جریان خاص با اهداف مشترک باشد که بارها در دوران انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و زمان انتخابات مشاهده شده است.

گاه دیده شده است که اهل نفاق و کفر و شرک،خود را لو داده اند؛ زیرا گمان برده اند که موفقیت را در دست دارند و چهره واقعی خویش را آشکارمی کنند و یا این که حرکت و رفتاری را از خود بروز می دهند که می تواند به عنوان یک متغیر ربط خاصی میان تمامی پازل ها و قطعات پیشین، معنایی را القا و روشن سازد.

 ۶- توجه به نشانه های روشنگر و اصول اساسی

نشانه ها در زندگی هر انسان بصیر، نقش اساسی ایفا می کند.انسان عالم وعاقل به هر جا بنگرد نشانه های بسیاری برای خود می یابد که بتواند براساس آن داوری و سنجش کند و راه خویش را باز شناسد.

از نظر قرآن، نشانه های روشنگر در همه جا به فراوانی یافت می شود و اگر انسان به پیرامون خود نگاهی کند آنها را می یابد. توجه به نشانه ها و آیات در زمان بحران ها و فتنه ها مهم تر و اساسی تر است؛ زیرا در این زمان چنان حق و باطل درهم آمیخته است که آدمی نمی تواند خود را در مسیر حق قرار دهد؛ چون در زمان بحران و فتنه ها، امور متشابه و حق نما بسیار می شود و دشمنان، واقعیت هایی را به عنوان حقایق به خورد توده مردم می دهند.

در این زمان چنان دودی فضا را آکنده می کند که حتی خواص نیز از تشخیص حق و باطل باز می مانند و کار را بر توده مردم دشوار می سازند. این جاست که توجه به شاخصه های اصلی مورد تأکید است.

مردم همواره باید به نشانه های بزرگ و برجسته ای توجه کنند که یادآور اصول ارزشی و اساسی است. از این رو در آیات قرآنی به معجزه ها که آیات بزرگ الهی هستند به عنوان بصائر توجه داده شده است؛ زیرا این معجزه ها همانند قله هایی است که حق را از باطل جدا می کند.

براین اساس می توان گفت که نشانه های بزرگ و اصول اساسی و کلی در دوران فتنه ها ملاک داوری و ارزیابی تلقی می شود؛ زیرا دشمن با اهتمام به مسایل جزیی، می کوشد هدف خود را پنهان کند و مردم را از مسیر اصلی دور و سرگرم امور جزیی نماید تا به اهداف پلید خویش دست یابد.

در هنگام فتنه می بایست به قله ها نگاه کرد و اصول اساسی را مدنظر قرار داد. قله هایی که همانند خورشیدی از پس مه غلیظ به چشم می آید و به عنوان نشانه ای اصلی راه را نشان می دهد.

بی تردید در زمان حاضر، ولایت فقیه وتدابیر ورهنمودهای او درهر شرایط، بهترین نشانه روشنگر حق وباطل است همانگونه که تجربه عملی سه دهه پر فراز ونشیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این امر را به صورت عینی ثابت می کند. زیرا هیچگاه نشده که تدابیر ورهنمودهای ولی فقیه به ضرر وزیان جامعه وکشور تمام شود بلکه همواره مملکت را ازبحران وخطر نجات داده و مصالح عمومی ومنافع ملی را تأمین نموده است.

 ۷- شناخت خواست دشمن ومخالفت با آن

یکی از معیارهایی که امام راحل برای تشخیص حق وباطل ارائه فرمودند، این نکته بودکه هرگاه دشمن ازکسی یاکاری تعریف وتمجیدکرد معلوم

می شود مشکلی در آن وجود دارد. واگردشمن باکاری یا کسی مخالفت داشت، نشانه درستی آن است. از دیدگاه امام (ره) زمانی که دیدیم دشمن از ما تعریف و تمجید می کند باید بدانیم که در بیراهه هستیم.

 مقام معظم رهبری در زمینه شناخت خواست دشمن ومخالفت با آن فرموده اند:

اوّلین کار دشمن این است که تبلیغ می‏کند هیچ دشمنی وجود ندارد! ۱۴/۳/۱۳۷۸

عزیزان من! یکی از خدمتهایی که دشمنان ما به ما می‏کنند، همین است که به ما نشان می‏دهند در تبلیغ روی چه نقاطی باید متمرکز شویم.

۳/۱۰/۱۳۷۶

دشمن، خیر انسان را که نمی‏خواهد. دشمن اگر از شما تعریف هم بکند، بایستی نسبت به این تعریف سوء ظن پیدا کنید. اگر بدگویی هم بکند، باید به آن بدگویی‏اش لبخند تمسخر بزنید. اگر بگوید وضعت خراب است، باید بدانی وضعت خوب است.

اگر بگوید این راهی که می‏روی، غلط است، باید بدانی او از این راه صدمه می‏بیند. اگر از شما تعریف کند، باید به خودتان نگاه کنید و ببینید چه کار خلافی از شما سر زده که موجب خوشحالی اوست؛ البته اگر تعریف او واقعی باشد و کلکی در کار نباشد. ۲/۹/۱۳۷۷

 ما مسلمانان بایستی در مقابل تهاجم و هوچی‏بازی غرب و تبلیغات غربی بایستیم، تا بتوانیم راهمان را پیش ببریم. این‏طور نباشد که اگر آنها به ما گفتند شما مرتجعید، خود ما هم واقعاً باور کنیم که مرتجعیم؛ کأنه در دلمان قبول کرده‏ایم که مرتجع هستیم! ما می‏بینیم که غرب، با آن چیزی که اسمش حقیقتاً ارتجاع است، در موارد بسیاری سر سازگاری دارد! الان دولتهایی هستند که مرتجعترین نظامها بر آنها حاکم است؛ اما با غرب همپیمانهای قابل قبولی هستند؛ غرب آنها را کاملاً قبول دارد و با آنها مشکلی ندارد! مسأله، مسأله‏ی مقابله‏ی با اسلام و فرهنگ اسلامی است که بشدت از آن گریزانند.

۱۴/۱۱/۱۳۷۰

غم بزرگ این است که … بعضى عناصرى که هیچ سودى در سلطه امریکا بر این کشور ندارند، از روى غفلت و اشتباه و ضعفها و عقده‏ها، براى سلطه امریکا بر این کشور تلاش مى‏کنند! … موضعى مى‏گیرند و کارى مى‏کنند که به ضرر تمام مى‏شود و در خدمت دشمن قرار مى‏گیرند!

بدانید؛ این رادیوهاى بیگانه، با میلیونها دلار صرف و خرج راه مى‏افتد. اینها هدف دارند از این‏که این تبلیغات را مى‏کنند؛ مى‏خواهند افکار عمومى کشورهاى مخاطب خودشان را تحت تأثیر قرار دهند. بیخودى که نمى‏آیند از شخصى، از حرفى، از جریانى، این‏طور دفاع کنند!

هر آدم عاقلى تا دید دشمن برایش کف مى‏زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطى کردم؛ من چه کار کردم که دشمن براى من کف مى‏زند؟! باید به خود بیاید.

این مایه غصّه است که بعضى از کف زدن دشمن خوششان مى‏آید! اگر گلزنِ مهاجم ما در میدان فوتبال، اشتباهاً به دروازه خودش گل بزند، چه کسى در آن میدان کف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف.

حالا شما وقتى که مى‏بینى دشمن برایت کف مى‏زند، باید بفهمى که به دروازه خودى گل زده‏اى! ببین چرا زدى؟ ببین چرا کردى؟ ببین چه اشتباهى کرده‏اى؟ ببین مشکلت کجاست؟ بگرد مشکل خودت را پیدا کن و توبه کن. ۲۶/۹/۱۳۷۸ خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران

مدتی پس از نطق رادیویی بوش در ۵ ژانویه ۲۰۰۸ که گفت: « ما از دموکرات ها و اصلاح طلبان از بیرون و بغداد تا دمشق و تهران حمایت خواهیم کرد و در کنار آنها خواهیم ایستاد». رهبر انقلاب طی سخنانی در دیدار مردم قم به مناسبت ۱۹ دی ۱۳۸۶ اعلام کردند:

در واکنش به این سخنان بوش، هم مردم و هم آن دسته ای که رئیس جمهور آمریکا از آن اعلام حمایت کرده است باید فکر کنند که چرا آمریکا می‏خواهد از آن دسته حمایت کند و آن دسته چه نقصی داشته که آمریکا را به فکر حمایت از آن انداخته است. حمایت آمریکا از هر کسی در ایران یک ننگ است. گروه ها و افراد سیاسی علاوه بر متمایز کردن مرز خود با دشمن، باید مرز خود را با مزدوران، نوکران و افرادی که در خدمت دشمن هستند نیز مشخص کنند.

همچنین رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجلس خبرگان درمهرماه سال ۱۳۸۸ فرمودند:

توطئه‌های دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. می‌نشینند طراحی می‌کنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ برای اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر می‌گذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه‌ دارند … باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسی و گروه‌های سیاسی انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت.

اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارهای ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آن‌وقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضی از کارها از روی بی‌بصیرتی است.

ودرتاریخ ۱۲/۸/۱۳۸۸ در دیدار دانش‌آموزان فرمودند:

(آمریکایی ها)گاهى هم حرفهاى به‌ظاهر آشتى‌جویانه‌اى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کرده‌اند؛ از تهدید دست برنداشته‌اند؛ نیتشان عوض نشده است. خنده‌ى تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچه‌ها و کودکان را فریب می دهد.

یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیده‌ى یک چنین ملتى، اگر فریب بخورند، خیلى باید ساده‌لوح باشند؛ یا باید ساده‌لوح باشند، یا باید غرق در هوى‌ و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند.

صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجه‌ى مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطه‌ى گرگ و میش است که امام گفت: رابطه‌ى گرگ و میش را ما نمی خواهیم.

بیایید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هسته‌اى، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجه‌ى معین برسد! مثلاً دست برداشتنِ کشور از فعالیت هسته‌اى. اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید!

 جنگ نرم


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر