به هر حال با وجود آنکه اکثر سربازان وفرماندهان در شهرها زندگی میکنند و اکثر پادگانها و مراکز آموزش نظامی در شهرها قرار دارند اما جنگیدن در شهرها داستان متفاوتی است. به طور کلی جهان در دهه گذشته شاهد احیا جنگهای شهری بویژه در خاورمیانه بوده است. شهرهای حلب، صنعا ، رقه، دونتسک و موصل شاهدی بر این مدعا هستند و طی این دو دهه اول قرن بیست و یکم میدان جنگهای شهری بوده اند و خسارات فراوانی را دیدهاند. جنگهای شهری علاوه بر اینکه بخاطر ازدیاد تعداد شهرها و جمعیت شهرنشین در جهان بویژه در جهان جنوب افزایش یافتهاند بخاطر ارزشهای استراتژیک شهرها بعنوان مراکز کنترل و فرماندهی اقتصاد و سیاست رو به افزایشاند. جنگهای شهری گاهی حتی به عنوان یک تاکتیک نیز بکار گرفته میشوند و کشور مدافع تلاش میکند برای زمینگیر کردن دشمن جنگ را به داخل شهرها بکشاند تا برتری تکنولوژیکی دشمن را کاهش دهد. طبق این نگاه محیط شهری به نفع مدافع عمل میکند. حتی برتری فنی، مادی، تجهیزاتی و عددی مهاجم تضمینی برای پیروزی او در جنگ شهری نیست.
از جمله دیگر چالشهای جنگ شهری موضوعات بشردوستانه و چارچوبهای حقوقی بینالمللی حفاظت از جان غیرنظامیان است که سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل، صلیب سرخ و هلال احمر پیگیر آن هستند. واقعیت این است که غیرنظامیان در جریان جنگهای شهری آسیب زیادی میبینند. آنها گاه توسط مهاجم و گاه توسط مدافع خواسته یا ناخواسته به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین سلاحهایی مانند توپخانههای سنگین، بمبها و موشکها که برای محیطهای غیرشهری ساخته شدهاند بیمهابا و بدون هدایت در شهرها به کار گرفته میشوند که منجر به گشتار گسترده غیرنظامیان در شهرها میشود. بعنوان مثال بیش از 70 درصد غیرنظامیان کشته شده در سوریه و عراق مربوط مربوط به شهرها بودهاند. علاوه بر آن زیرساختها و خدمات شهری که برای حفظ زندگی ضروری هستند تحت تاثیر مستقیم جنگ مختل میشوند و در شرایط جنگ اغلب ساکنان شهر از آب، غذا، برق و مراقبتهای بهداشت محروم میشوند. در واقع غلظت زیرساختهای حیاتی و تراکم بالای جمعیتی آسیب جنگهای شهری را به حداکثر میرساند. تخریب زیرساختهای اساسی مانند شبکههای برق، تاسیسات آب بیمارستان و شبکه فاضلاب عواقب ناگواری را برای جمعیت غیرنظامی دارد زمانی که جنگ طولانی میشود چشمانداز و بافت اجتماعی شهرها تغییر میکند. غیرنظامیان چارهای جز فرار ندارند و اغلب این کار را با پذیرش خطرات بزرگ انجام میدهند. با پایان جنگ نیز مهمات منفجر نشده و سایر انواع آلودگیهای ناشی از سلاح و مهمات و عدم وجود خدمات ضروری مانع از بازگشت بسیاری از آوارگان میشود. به همین دلیل صلیب سرخ جهانی طی سالهای اخیر تلاشهایی را برای الزام دولتهای درگیر جنگ به محدود کردن استفاده از سلاحهای انفجاری در مناطق پرجمعیت انجام داده است که بیانیه ماپوتو در سال 2017 و بیانیه سانتیاگو که در سال 2018 و با حضور 23کشور آمریکای لاتین برگزار شد از جمله این تلاشهاست. از دیگر چالشهای جنگ شهری حضور و نمود گسترده رسانهها و بویژه در عصر استیلای اینترنت و شبکههای اجتماعی است که به راحتی اجازه پیروزی در جنگ روایتها را به طرف مهاجم نمیدهد. در جنگ متعارف دو طرف تلاش بسیاری میکنند تا اخبار را به گونهای انتشار دهند که کنترل افکار عمومی را به دست گیرند. آنها از برتری تکنولوژیکی به عنوان ابزار برتری اطلاعاتی استفاده میکنند اما در نبرد شهری دسترسی گسترده مردم به فضای مجازی و لنزها و عدسیهای پرشمار محیطهای شهری وضع را دگرگون میکند. رسانههای اجتماعی و شبکههایی مانند توئیتر یوتیوب و فیسبوک امروزه توسط همه طرفهای درگیر در جنگ مورد استفاده قرار میگیرند. چنانچه داعش با کمک همین شبکهها بیش از 30 هزار نیرو از حدود 100 کشور مختلف کشورهای مختلف گردآوری و به جنگ سوریه و عراق فرستاد.
با این تفاسیر به نظر میرسد جنگهای شهری در همه ابعاد و مقیاسهای آن اعم از جنگهای بین کشورها تا جنگ با گروههای تروریستی واقعیت پیش روی کشورها در ادامه سده بیست و یکم باشد.
در این راستا آمادگی و آموزش به عنوان ابزاری اساسی برای به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان مورد تاکید قرار میگیرد و حفاظت از غیرنظامیان که در محیط شهری در معرض خطر هستند باید اولویت باشد اما چیزی که در حقیقت مشاهده میشود این است که کشورهای مهاجم که به بهانههای مختلف در اقصی نقاط جهان جنگافروزی میکنند و گروههای تروریستی همچون داعش که دستپرورده همان کشورها هستند به هیچ قانون معاهده و چارچوب بینالمللی اعتنا نمیکنند و در جریان جنگهای شهری از هیچ خشونت و جنایتی فروگذار نمیکنند.