۱۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۹
کد خبر: ۶۶۰۲۴
جنگ نرم «آسیب محور» است. آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و.... و بزرگنمایی اغراق‌شده آنها میدان مانور طراحان جنگ نرم است.
به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری فارس، معصومه نصیری، معاون باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانه‌ای یونسکو ـ ایران و مدرس سواد رسانه‌ای در یادداشتی به مساله جنگ نرم و چگونگی کارکرد آن پرداخته است.

نویسنده مطلب، در این‌مقاله به چگونگی فعالیت‌های جبهه دشمنان انقلاب در زمینه جنگ نرم پرداخته و بر این‌مساله تاکید کرده که باید روایت‌ساز باشیم.

در ادامه مشروح این‌یادداشت را می‌خوانیم:

جنگ نرم همان‌طور که از نامش پیداست مهندسی آرام، تدریجی و زیرسطحی افکار عمومی جوامع باهدف نیل به هدفی مشخص بسته به برنامه‌ریزی طراحان آن، است. گاهی بناست یکدست‌سازی جوامع صورت گیرد، گاهی هویت زایی های جدید رخ داده و هویت زدایی های معنادار رخ دهد و گاهی باهدف ایجاد تغییرات جدی و فرماندهی شده در ساختارهای ماهوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع رخ می‌دهد.

اما این فرایند چگونه رخ می‌دهد و چرا نظام رسانه‌ای کشور همواره در این حوزه دارای ضعف بوده تا جایی که رهبری هم در بیانیه گام دوم شکستن محاصره تبلیغاتی دشمن را جهادی ریشه‌دار خواندند و هم در مراسم تنفیذ رئیس‌جمهوری جدید تأکید کردند دشمنان ما امروز بیشترین تحرکشان علیه ما بیش از تحرکات امنیتی و اقتصادی، تحرکات تبلیغاتی و جنگ نرم است، تبلیغات رسانه‌ای است برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلط بشوند. ما در این زمینه ضعف داریم. درزمینهه کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانه‌ای باید قوی‌تر و هوشمندانه‌تر عمل کنیم. این مهم پیش از این نیز در قالب اهمیت ناکارآمد سازی جریان تحریف که حقایق را وارونه نشان می‌دهند، نیز مورد تأکید قرار گرفته بود.

در جنگ نرم دقیقا چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

جنگ نرم در پی «تغییر قالب‌های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی» آن است. این ویژگی با حمله و طرح‌ریزی رسانه‌ای برای بی‌اعتبارسازی نهادهایی همچون خانواده، آموزش و پرورش، دستگاه قضایی، سیستم بهداشت و درمان و اساسا هر آنجایی است که باید مأمن و پناهگاه و البته مورد اطمینان مردم باشد.

جنگ نرم اساسا «آرام، تدریجی و زیرسطحی» است و اینطور نیست که شما متوجه حمله دشمن و تخریب‌ها در لحظه شوید و معمولا با تکرار و تعمیم چنان رخ می‌دهد که عصب‌های حسی جامعه دچار سری شده و وقتی متوجه اوج تخریب‌ها می‌شویم که دیگر بازگشت به عقب عملا محال است.

در جنگ نرم، طراحان «تصویری شکست‌خورده، ناامید و مأیوس» ارائه می‌دهند و با نمادسازی و تصویرسازی و برجسته‌سازی برخی مسائل مقوم این ناامیدی، به پمپاژ احساس ناکامی ریشه‌دار در افکار عمومی جامعه می‌کنند. ناامیدی نسبت به آینده و احساس عقب ماندن و تباه شدن زندگی خروجی چنین طرح‌ریزی است.

جنگ نرم از آنجا که به‌آرامی رخ می‌دهد، «پایدار و بادوام» نیز هست. هدف جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است و چنانچه این تغییر صورت پذیرد، بازگشت به حالت اولیه به‌راحتی امکان‌پذیر نخواهد بود. تکرار اهداف طرح‌ریزی شده در جنگ نرم و بهره‌گیری از برخی کلیدواژه‌های خاص در خدمت تحقق هدف، منجر به ته‌نشین شدن هدف در ذهن مخاطب می‌شود.

جنگ نرم «آسیب محور» است. آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و.... و بزرگنمایی اغراق‌شده آنها میدان مانور طراحان جنگ نرم است.

جنگ نرم «تضادآفرین» است. جنگ نرم از محیط‌های آسیب دار در جامعه شروع می‌شود و با ایجاد گسل‌های متعدد در بخشه‌ای گوناگون جامعه و از طریق متفاوت کردن باورها، ارزش‌ها و شکل‌دهی به رفتارهای جدید، اعضای یک جامعه را در برابر هم قرار می‌دهد. این تضادها، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم زده و زمینه‌های بروز بحران و درگیری‌های داخلی را فراهم می‌سازد. تقسیم‌بندی‌های قومیتی (کرد و ترک و عرب و بلوچ و...)، تقسیم‌بندی‌های جنسیتی (زن و مرد بودن)، قرار دادن مردم در برابر یکدیگر (حامیان حکومت و مخالفان حکومت)، قرار دادن نخبگان و مسوولان برابر یکدیگر و ... نمونه‌هایی از این تضادآفرینی است.

جنگ نرم «تردیدآفرین» است. ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل در این نوع جنگ، یک اصل و قاعده است. حرکت در این جنگ با خلق تردید و ایجاد ناامیدی و یاس شروع می‌شود و برای توفیق با داستان‌سرایی و سناریوسازی آرام در باورها و اعتقادات اساسی افکار عمومی تردید ایجاد می‌کند و این خط سیر را باهدف افزوده شدن به دامنه تردیدها ادامه داده تا درنهایت افکار عمومی دچار تردید و بی‌اعتمادی عمیق شوند.

جنگ نرم «احساسات را درگیر می‌کند.» طراحان این نوع از نبرد، می‌دانند مخاطبان در شرایطی که احساساتی شوند، هم شایعات و فیک نیوزها را راحت‌تر می‌پذیرند و هم امکان رفتارهای تکانشی بیشتری را دارند. در واقع ارکان مهندسی جنگ نرم مدیریت احساسات است.

و اینکه جنگ نرم بدون «بهره‌گیری از انواع رسانه» و ابزارهای روز به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. فضای مجازی و سایبری، محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی به‌حساب می‌آید.

تکرار مؤلفه‌ها و ویژگی‌های جنگ نرم، مقدمات توفیق در جنگ شناختی را نیز فراهم می‌آورد و بنیان‌های معرفتی و ادراکی افکار عمومی یک جامعه چنان دستخوش تغییر می‌شود که کم‌کم به نفی آنچه بوده روی آورده و به سمت ساختاری حباب گونه و فریبنده حرکت خواهد کرد که درنهایت استحاله فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه را سبب می‌شود.
 
راهکار رسانه‌ای جهت شکست این مواجهه شناختی چیست؟

همواره درباره شیوه‌های طرح‌ریزی رسانه‌ای رسانه‌های معاند برای ایجاد تغییر در ادراکات و تفکرات مردم سخن گفته‌ایم، اما ایراد کار کجاست که همواره آن شطرنج‌باز ماهر که یک قدم جلوتر از برنامه‌های اشاره شده باشد، نیستیم.

باید روایت‌ساز باشیم. ما در روایت سازی رسانه‌ای کمیتمان می‌لنگد. این مساله به چند علت رخ می‌دهد. اول اینکه ما در موضوعات مختلف معمولا نمی‌دانیم می‌خواهیم چه بگوییم و افکار عمومی چگونه فکر کنند. این همان چیزی است که باعث می‌شود رسانه‌های معاند از خلأ آن بهره برده و به‌سرعت آنچه می‌خواهند را به افکار عمومی غالب کنند. نباید فراموش کنیم در روایت سازی رسانه‌ای، روایت اول، روایت غالب است. روایت نکنید روایت می‌شود و هر دفاعی هم شکست و بازی در پازل روایت سازات قلمداد می‌شود. البته گاهی دخالت‌های فراسازمانی در امر رسانه‌ای نیز منجر به وقفه در سرعت ارائه روایت دقیق می‌شود.

اصل و فرع را درست تشخیص دهیم. مهمترین موضوع در تولید و پردازش رسانه‌ای، مسئله شناسی، تشخیص موضوع اساسی از موضوعات فرعی و چینش ساختار حاکم بر محتواست. اگر در این نقطه اشتباه کنیم، باید به بازی خوردن‌های مکرر رسانه‌ای تن دهیم. در صورت عدم اصلاح این رویه بشدت قابل پیش‌بینی و برنامه‌ریزی خواهیم بود.

سرگرم نشویم. نکته دیگر اینکه این سرگرم شدگی رسانه‌ای باهدف بازخوردگیری، عادی‌سازی، از بین قبح و زشتی برخی امور، تکرار و خنثی‌سازی مسائل برای افکار عمومی است. گاهی با یک موج رسانه‌ای، یک موضوع فرعی چنان رسانه‌های جریان اصلی را به خود سرگرم می‌کند که اساسا جریان اصلی و فرعی جا به جا شده و این در اولویت سازی برای افکار عمومی نیز اختلال ایجاد می‌کند. فراموش نکنیم پرت سازی حواس و توان رسانه‌ها، مسئولان و مردم، یکی از رویکردهای دشمن در جنگ نرم است.

طرح‌ریزی آفندی و پدافندی داشته باشیم. حوزه رسانه امروز بیشتر درگیر دفاع است که البته تا حدی با توجه به حجم حملات رسانه‌های بیگانه طبیعی است اما این دفاع در اکثر مواقع هم اثرگذار نبوده و هم توان رسانه‌ای ما را برای طرح‌ریزی حمله رسانه‌ای، هدر می‌دهد و در عین حال به بازتولید سناریوی حمله رسانه‌ای انجام شده نیز یاری می‌رساند.

انعکاس صدای مردم و مشکلات کشور برای حل آنها باشیم. رسانه‌های ما عمدتا انعکاس صدای مسئولان و دستگاه‌ها هستند تا صدای مردم. یکی از روش‌هایی که منجر به اعتمادسازی میان افکار عمومی و فاصله دادن آنها از افتادن در دامن تردیدها و تضادها می‌شود، این است که صدای خودشان را از زبان رسانه‌ها بشنوند. این مسئله به معنای تخریب و سیاه نمایی و... نیست. به معنای آن است که مطالبات مردم جدی گرفته شده و تبدیل به مطالبه رسانه نیز شود.

به موضوعات ملی، سطحی و جریانی نگاه نکنیم. آنچه سناریوی طراحان جنگ نرم را به موفقیت نزدیک می‌کند، قربانی کردن مصالح ملی پای امور جریانی است. گاهی سویه اخبار به تعمیق تضاد و تردید کمک می‌کند. اینجا تشخیص مرز باریک اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی با دوز و میزان نشر اخبار و حتی بهره‌گیری از واژگان در متون رسانه‌ای دارای اهمیت است.

و در نهایت اینکه در باب سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه‌ای می‌توان سطرهای طولانی نوشت اما آنچه مهم است این است که امروز به معنای واقعی کلمه در میانه جنگ شناختی و رسانه‌ای تمام عیاری قرار داریم که وقتی در کنار برخی ناکارآمدی‌های مدیریتی داخلی قرار می‌گیرد، به علت نداشتن سواد رسانه‌ای اکثر مخاطبان، تبدیل به تیری زهرآگین برای افکار عمومی می‌شود که با هیچ پاک‌کنی نیز نمی‌توان آن را پاک کرد. امروز «سم‌زدایی رسانه‌ای» ضرورتی است که اگر مورد توجه قرار نگیرد، باید روز به روز شاهد تلفات کشنده آن باشیم. کاش تا دیر نشده کاری کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر