۱۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۲
کد خبر: ۶۱۴۹
کاهش جمعیت توسط مثلث «دانشکده­ علوم اجتماعی دانشگاه تهران» با دادن اطلاعات به سازمان ملل و گرفتن استراتژی­های عملیاتی کاهش جمعیت و تزریق آن به جامعه، «وزارت بهداشت و درمان» با اجرای طرح­ هایی نظیر وازکتومی رایگان و «وزارت علوم و دانشگاه آزاد» با طرح گسترده­ فرستادن زنان به دانشگاه­ ها ، صورت گرفت .
جمعیت هر کشور به عنوان یکی از مهم­ترین مؤلفه­ های استراتژیک آن کشور به شمار می­ رود. همان­گونه که منابع زیر زمینی، منابع تکنولوژیکی، منابع تجهیزات نظامی، منابع قدرت سرزمین، منابع روزمینی، یک کشور از پارامترهای قدرت ملی آن کشور محسوب می­ شوند، در تئوری­های قدرت، «منابع انسانی» نیز یکی از مؤلفه­ های قدرت ملی است. مسأله­«جمعیت» تابع «منابع انسانی» هر کشور است.

هر جمعیتی منبع قدرت ملی محسوب نمی ­گردد. اصولا جمعیتی از منابع انسانی اقتدار آفرین است که سالم، پویا، باادب، جوان و سرزنده، باسواد، غنی و … باشد. جمعیتی که فقر و بیماری در آن بیداد می­ کند، جمعیتی که عمده­ آن بی­سواد و پیر اند مانند هند و پاکستان و نظایر آن­ها اقتدار یک کشور را هرگز تأمین نخواهند کرد. اگر رشد جمعیت کشوری از یک حدی تجاوز کند برای آن کشور تبدیل به تهدید می­ شود و اگر رشد جمعیت از یک حدی دیگر پائین­ تر برود نیز برای آن کشور به تهدید مبدّل خواهد شد.

نکته­ حائز اهمیت این است که سرعت رشد جمعیت باید با سرعت رشد امکانات جامعه هماهنگ و هارمونیک باشد؛ از این رو نسبت منابع انسانی با نسبت امکانات منابع سرزمینی، منابع انرژی و ثروت آن کشور و نحوه­ تخصیص آن سنجیده می­ شود؛ گذشته از آن نیز منابع انسانی که قدرت یک جامعه را تضمین نماید تنها در یک محیط امن شکل می­ گیرد، بنابراین «امنیت» پیش شرط شکل­ گیری منابع انسانی اقتدار آفرین خواهد بود.

 تهدید تحدید نسل

روند کنونی افزایش جمعیت ایران نشان می­ دهد متوسط سن جمعیت کشور در ۳۴ سال آینده به سمت ۶۰ سال نیل خواهد نمود و این موضوعی است که قدرت ملی را در نسبت با آن­چه که در اسناد بالادستی نظام اسلامی هدف گذاری شده است، دچار خدشه می­ سازد. بنابراین اگر به این مسأله پاسخ مناسب داده نشود در آینده­ای نه چندان دور تحدید جمعیت برای کشور ما تبدیل به تهدید پیری جمعیت و مرگ نسل ایرانی خواهد شد. مقام معظم رهبری سال گذشته در بیانات خویش به روشنی این مسأله را بیان نموده و ضرورت توجه مبرم به آن را گوشزد نمودند:

«یکى از خطاهائى که خود ما کردیم – بنده خودم هم در این خطا سهیمم – این مسئله‌ تحدید نسل از اواسط دهه‌ى ۷۰ به این طرف باید متوقف می شد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه‌ى ۷۰ باید متوقف می شد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده‌ حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم – من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم – کشور پیر خواهد شد. خانواده‌ها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانه‌ها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره‌ها و مرحله‌هاى آینده‌ى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه‌ مشکلات کشور را اینها حل می­کنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم».

 چگونگی روند تداوم تحدید

«ازدواج» و «زاد و ولد» دو جزء تفکیک ناپذیر برای افزایش جمعیت به حساب می­ آیند. ضرورت حفظ جوانی جمعیت در همه­ برهه ­های کشور از سوی مسئولان دلسوز نظام درک می­ شد اما آن­چه که به عنوان سدی مانع پرداختن به این مسأله­ مهم بود و توانست سن ازدواج را بی رویه بالا برَد و در نتیجه زاد و ولد را به شدت کاهش دهد را می ­توان در مثلث «دانشکده­ علوم اجتماعی دانشگاه تهران» – با دادن اطلاعات به سازمان ملل و گرفتن استراتژی­های عملیاتی کاهش جمعیت و تزریق آن به سایر نهادها و جامعه- «وزارت بهداشت و درمان» – با اجرای طرح­هایی نظیر وازکتومی رایگان و… – و «وزارت علوم و دانشگاه آزاد»- با طرح گسترده­ فرستادن زنان به دانشگاه­ها – عنوان نمود.

لازم به ذکر است «مرکز مشارکت امور زنان» آن دوران نیز به عنوان مقوم این سه ضلع با طرح «توانمندسازی زنان» به پروژه­ خطرناک تحدید نسل دامن زد.

 این روند دارای آثار بسیار خطرناکی برای پیکره­ جامعه است که به طور کلی می­ توان به اهم نتایج تهدیدآمیز به­ دست آمده از تحدید نسل در ۶ مورد اشاره نمود:

 ۱- از بین رفتن شرایط هم کفوی

متأسفانه یکی از اهم نتایج به دست آمده از پروژ­ه­ تحدید نسل، پیشی گرفتن تعداد دختران دانشجو از پسران دانشجو است. مسأله ­ای که ساده لوحانه توسط بسیاری از مسئولان به آن افتخار می­ شود، کمترین آسیبی که به بدنه­ اجتماع وارد می ­نماید از بین بردن «کفویت» به عنوان پیش شرط اساسی «ازدواج» در جامعه­ اسلامی است. روند ظرفیت سازی بی مهابا برای ورود دختران به دانشگاه­ ها و عدم تنظیم آن با نسبت پسران در سال­های پس از ۱۳۷۸ باعث پیدایش مسأله­ «نسل سوخته» در دختران گردید و متأسفانه کشور با جمعیت بسیاری از دختران تحصیل­کرده ­ای روبرو شد که به دلیل نبودن زوج هم­شأن و هم­ کفو خویش، امکان ازدواج نیافتند. بیش از ۱۲ سال است که آمار دختران دانشجو بیش از پسران است و این موضوع تا به امروز ادامه داشته به گونه ­ای که هم­ اکنون نسبت دختران دانشجو بیش از دو برابر پسران است و این یعنی حداقل نیمی از دختران تحصیل کرده یا امکان ازدواج نمی­ یابند و یا اگر پیدا کنند نیز با عدم لحاظ کفویت ازدواج را صورت داده­ اند و این یعنی پیدایش مشکلات و تبعات محتمل بعدی و افزایش هزینه­ جامعه در نهادهای دیگر نظیر قوه­ قضائیه .

 -۲ توانمندی زنان به قیمت ناتوان شدن مردان

طرح توانمند سازی زنان که با گرایشات بسیار منفی فمینیستی از سوی مسئولان فمینیست وقت در سال­های دهه­ هفتاد به اجرا رسید و فرهنگ غالب جامعه گردید، صدمات جبران ناپذیری به پیکره­ تناسل جامعه وارد نمود. این طرح بدون تنظیم نسبت آن با توانمند سازی مردان به صورت یک طرفه اجرا شد و باعث بالا رفتن توقعات زنان و کاهش توانمندی مردان و در نتیجه افزایش گپ کفویت زن و مرد گردید.

در آداب و رسوم ایرانیان از دیرباز این گونه­ مرسوم بوده است که مردان به خواستگاری زنان می­رفته­ اند، مردانی که قوّام اند و باید عهده­ دار مخارج خانواده باشند و توانایی پرداخت هزار جور هزینه از نفقه گرفته تا مهریه و شیربها و… از تأمین مسکن گرفته تا تهیه­ خوراک و پوشاک را داشته باشند؛ طرح توانمندی زنان با مایه گرفتن از توانایی مردان این رسم ایرانی را واژگون ساخت تا به آن­جا که نه تنها مردان از پرداخت هزینه­ های خانواده ناتوانند بلکه قادر به پرداخت هزینه­ های ازدواج نیز نیستند. و این درحالی است که واقعیت امر در ناتوان شدن مردان به نسبت زنان است اما همچنان توقع قوّامیت مرد نسبت به زن به قوّت خود باقی است. ناگفته پیداست که طرح توانمندی زنان بیش از آن­که به نفع زنان کار کند به فردگرایی Individualism در میان زنان جامعه دامن زد به گونه­ ای که فرهنگ را نیز دستخوش تغییرات ناگواری کرد که از تبعات آن می ­توان به بالا رفتن توقعات، افزایش طلاق اشاره نمود.

 ۳- تغییر فرهنگ و بالا رفتن سن ازدواج

پیگیری شعارهای فمینیستی توسط نهادهای مختلف از مرکز مشارکت امور زنان گرفته تا وزارت علوم در عرصه­ رسمی و فیلم و سریال و صدا و سیما و رسانه­ های بیگانه در عرصه­ غیر رسمی، موجب تغییرات ناگواری در فرهنگ، اجتماعیات، ورزش و … گردید. این­که ارزش «زن بودن» بر ارزش«همسر بودن» و «مادر بودن» چربید و پیشی گرفت و ضربه­ مهلکی بر بدنه­ تفکر خانواده محور جامعه نواخت و موجب شد «دانشجوشدن»، «دکتر شدن»، «قهرمان شدن»، «مدال گرفتن»، «سوپراستارشدن» و … بر «همسر شدن» و «مادرشدن» ارجحیت یابد و کمترین اثری که داشت این بود که همسر شدن و مادر شدن یا اصلا در مورد زنان رخ ندهد و یا به تعویق افتد تا دختران از زندگی خود در دهه­ دوم و سوم زندگی لذت ببرند و ازدواج به دهه­ های آتی زندگی مؤکول شود.

امری که به جامعه­ پسران با امکان ازدواج نیز سرایت پیدا کرد و ازدواج به عنوان یک ضد ارزش در دهه­ های نخست زندگی مبدّل گردید و مسأله­ «همسری» و به تبع آن «مادری» و «پدری» در دهه های نخست زندگی نیز مذمت شد و به محاق رفت. این مسأله هویت زنان و مردان را تغییر داد و بر خلاف فطرت آن­ها باعث شد همسری و مادری و پدری هم شأن دیگر شؤون دون زندگی نظیر تحصیل و ورزش و کار و… قرار گیرد و طبیعتاً تحقق هم­زمان این شؤون با شرایط کنونی امکان پذیر نخواهد بود. تعمیق این مسأله در خانواده ها موجب گردید تربیت فرزندان در خانواده به جای غایت مقدس «همسری، مادری و پدری» به غایت «پسری و دختری» تنزّل یابد با هویتی که در تضاد آشکار فطری و غریزی خود با دانشجو شدن، پولدارشدن، دکتر شدن و … به سختی گره خورده بود. با کمال تأسف این فرهنگ تا جایی پیش رفت که در هنگام ازدواج دختران و پسران به جای آن­که همسر بودن را فراگرفته باشند، دختران و پسران متوقع خانواده­ های خویش باقی مانده بودند که باید همه­ چیز را برای خود آماده و مهیّا می­ دیدند تا راضی به زندگی می ­شدند. تبعات این تغییر فرهنگ خود را در افزایش خانواده های ناسازگار، افزایش طلاق، افزایش بزهکاری نوجوانان، افزایش جرم و جنایت بروز و ظهور یافت.

 ۴- تغییر فرهنگ و کاهش نرخ زاد و ولد

برآیند موارد گذشته در کاهش نرخ زاد و ولد به ثمر نشست. فرهنگ سازی در باروری خانواده ها از جمله شعارهای « یکی خوبه دو تا بسه» در تمامی عرصه ­های زندگی ایرانیان وارد شد و موجب شد دختران و پسرانی که در سنین بالا ازدواج کرده بودند حوصله، وقت و انرژی بیش از یک یا دو بچه را نداشته باشند و دختران و پسرانی که در سنین پایین نیز متأهل شده بودند در نتیجه­ کاهش معنویت و «توجه به توکل به خدا» در زندگی از تعداد زیاد تر فرزند در خانواده بی میل شده و نسبت به آینده­ اقتصادی، تربیتی، مالی، تحصیلی بیمناک گردند. قوانین و دستورالعمل­ ها نیز تیغه­ دیگر قیچی شده و فرزندآوری بیش تر از یک یا دو اولاد را به شدت نهی نمود. در نتیجه خانواده­ های با فرزندان زیاد نیز در مضیغه های اقتصادی و فرهنگی و غیره قرار گرفته و به عنوان کسانی که تغییر اولویت داده اند به سختی زندگی خانواده های پر جمعیت و کم بودن رفاه اقتصادی نسبت به خانواده های کم جمعیت اذعان داشته و به این امر دامن زدند.

 ۵- گسترش تفرّد در افزایش خانواده های تک فرزندی

افزایش­ خانواده های کم جمعیت و تک فرزند موجبات تربیت نسلی متفرّد را فراهم آورد. نسلی که به شدت از خلأ محبت و تربیت اجتماعی در خانواده رنج می برد نسلی که نه برادر است نه خواهر، نه دایی است نه خاله، نه عمه است و نه عمو؛ این نسل قادر نیست محبت برادری و محبت خواهری، لذت دایی بودن، لذت خاله بودن لذت عمه بودن، لذت عمو بودن را نه درک کند نه بفهمد و نه به نسل آینده­ خویش انتقال دهد. این نسل خلأ محبتی خود را با مجازیات نظیر فضای مجازی، بازی­های کامپیوتری و … پر می­ کند که تنها و تنها به مریضی روح خویش در قساوت قلب و بی عاطفه ­گی می ­افزاید و سوای از پیری نسل و جمعیت در ورطه­ ای سقوط می­ کند که جوامع غربی آن را با نابودی حیات آینده­ خویش در این راه اسفل السافل تجربه نموده اند.

 ۶- گسترش فحشاء

اگر به نیاز و سؤال نو پاسخ کهنه و ناکارامد داده شود بحران به وجود می­ آید. این گفته­ هگل حال کنونی جامعه­ ما را به خوبی توجیه می­ کند. اگر غرایز و فطرت افراد جامعه میل به ازدواج را ایجاد می­ کند اما شرایط جامعه ازدواج را سخت و از دسترس خارج می­ کند باید این گونه انتظار داشت که امیال افراد یه جای ارضای از راه مشروع از طرق نامشروع ارضاء گردد. بالا رفتن میزان فحشا و جرم در جامعه هم امنیت جامعه را خدشه دار می­ سازد و هم هزینه­ نهادهای مقابله با جرم و جنایت را بالا می­ برد. طرح های به محاق بردن ازدواج و تفرد در جامعه تبعاتی چون گسترش فحشا، بی عفتی های اجتماعی و فرهنگی، هتک حرمت­ها و بی حجابی افسارگسیخته، افزایش روسپی گری، افزایش هم جنس بازی را به همراه خود داشت.

سخن از آثار زیان­بار تهدیدات تحدید نسل بی پایان است اما همّ مسئولان و دلسوزان بر خروج از این بن بست است. لذا چاره­ ای جز خروج از وضعیت تحدید نسل نیست. آن­چه­ که از سخنان مسئولان نظام برمی ­آید این است که در حال حاضر منابع کشور قابلیت تخصیص به ۱۵۰ میلیون نفر را دارا می­ باشد از این رو باید تمهیداتی اندیشیده شود و استراتژی­ هایی اتخاذ شود که جمعیت ۷۵ میلیونی کنونی دوبرابر شود همان­گونه که جمعیت ۳۴ میلیونی اوایل انقلاب در طول دهه­ شصت دو برابر شد و به میزان کنونی افزایش یافت.

 مسأله­ «افزایش جمعیت» را در نسبت با وضعیت کنونی در دو محور می­ توان تبیین نمود:

 ۱- افزایش نرخ ازدواج

 ۲- افزایش نرخ موالید

هر یک از این دو محور مقتضیات خاص خود را می­ طلبند و در برخی پیش شرط­ها دارای مبانی مشترک هستند که به اهم آن­ها به اختصار پرداخته می­ شوند. لازم به ذکر است تبیین بندهای پیش رو استراتژی­ های عملیاتی بوده که برای تحقق نیازمند سیاست­ های مناسب و برنامه­ های درخور همچنین فرآیند طرح­ریزی شایسته از سیاست­ها تا برنامه­ ها می­ باشند. در این بخش به استراتژی­ های مختص هر یک از محورها اشاره می­ کنیم سپس به موارد مشترک می­ پردازیم.

 ۱- استراتژی­ های عملیاتی افزایش نرخ ازدواج

از آن­جایی که ازدواج یک نیاز و خواسته­ فطری به شمار می­ رود به وسیله­ مقابله با تهاجمات صورت­ گرفته به آن می­ توان آن را افزایش داد.

 ۱-۱ توانمند سازی مردان

از آن­جایی که مردان جامعه بر اساس آموزه ­های اسلام قوّام خانواده اند و قوّامیت به معنای تکیه­ گاه بودن مطمع نظر است لذا همان­طور که در دهه­ هفتاد همه­ نهاد ها با محوریت نهادهای فوق الاشاره برای توانمندسازی زنان دست به دست هم دانند و در خوشبینانه ترین حالت از توانمندسازی مردان غفلت ورزیدند، لازم است تاکتیک­ های لازم برای توانمند سازی مردان در ۴ محور عملیاتی گردد تا شرایط مردان با زنان در یک حد مساوی قرار گیرد:

 ۱-۱-۱ تعدیل سربازی و حرفه­ ای کردن نیروهای مسلح

سربازی به عنوان عامل بازدارنده انگیزشی، زمانی، اقتصادی و … در بهترین دوره­ زندگی پسران جامعه به شمار می­ رود. دوره­ سنتی خدمت سربازی کنونی که قدمت آن به زمان رضاشاه باز می­ گردد بیش از آن­که به عنوان خدمتی مقدس تلقی گردد به عنوان سدی بزرگ در راه انگیزه­ مردان جامعه برای ازدواج، کار، تحصیل و … محسوب می­ گردد. در بهترین حالت سربازی کنونی زندگی پسران جامعه را از دختران دو سال عقب می­ اندازد و در شرایطی مساوی از امکانات دختران در تحصیل، کنکور و کار و … از پسران دو سال جلوترند. در این زمینه چند راه برای خروج از بن بست سربازی وجود دارد:

 ۱-۱-۱-۱ حذف سربازی پسران و حرفه­ ای کردن نیروهای مسلح

با توجه به این­ موضوع که کشور ما دارای بیست میلیون بسیجی است، نفع ادامه سربازی سنتی با شیوه­ رایج از ضررهای اجتماعی آن بسیار کمتر است و اگر بحث قدرت ملی بر سایر شؤون ارجحیت دارد، ضرورت توجه به این بند بیش از پیش خودنمایی می­ کند. از این گذشته ارتش­ها و نیروهای مسلح جهان به سمت حرفه­ ای شدن پیش می­ روند و جنگ ­های آینده از حالت سنتی به نوین تغییر ماهیت خواهند داد. از این رو شایسته است سربازی سنتی حذف شود و یا دوره­ آن به همان میزان دو سه ماهه­ آموزشی تقلیل یابد.

 ۱-۱-۱-۲ سربازی دختران

مطالبه­ عدالت و قسط حکم می­ کند اگر بند فوق به هیچ عنوان قابلیت امکان ندارد، به همان میزان که برای پسران وقفه­ زندگی در سربازی موجود است برای دختران نیز همان میزان با ایجاد «سربازی دختران» قائل شد تا توقف عمر در این دو جنس انسان به یک اندازه گردد.

 ۱-۱-۲ شرایط سهل الورود به دانشگاه و کاهش دوران تحصیل مردان

مطمئناً با بازنگری در شیوه­ آموزش عالی کنونی می­ توان شرایط راحت تری را برای ورود مردان به محیط دانشگاه فراهم آورد. همچنین با کاهش دوران تحصیل، مثلاً در دوره­ کارشناسی با حذف زایدات دروس به دو تا سه سال به جای چهار تا پنج سال از تعویق بیشتر شؤون دیگر زندگی جلوگیری به عمل آورد.

 ۱-۱-۳ فراهم آوردن زمینه­ اشتغال در حوزه­ های مختلف با اولویت آقایان

امروزه در بسیاری از بخش­ های اقتصادی کشور اشتغال زنان بیش از مردان است. ورطه­ ای که غرب به دلیل پایین تر بودن دستمزد زنان نسبت به مردان و بر اثر اصالت بخشیدن به سود بیشتر در آن درغلتید و قوامیت مردان را با این اقدام به حاشیه راند. برای مثال اگر امروز به بیشتر شعبات بانک­ها در کوی و برزن خویش رجوع کنید می­ توانید باجه داران زن و آبدارچی ­های مرد! را که مانند فلاشر خودنمایی می­ کند را ببینید! چه ­طور می­ توان انتظار داشت که یک باجه­ دار خانم با تحصیلات حداقل فوق لیسانس و درآمد حداقل ماهیانه یک میلیون تومان حاضر به ازدواج با یک آبدارچی مرد در شعبه بانک خویش با تحصیلات حداقل دیپلم و حقوق کمتر از پانصد هزار تومان باشد!!! این قصه­ پرغصه با ظاهری روشنفکر مآبانه در توانمند سازی زنان و تضعیف سازی مردان بیش از آن­که به نفع زنان و خانواده گرایی باشد به نفع تیشه­ هایی است که بنیان خانواده اسلامی را نشانه­ رفته ­اند. بنابراین ضرورت اشتغال پویا و بهره ور مردان بیش از پیش آشکار است.

 ۱-۲ پایین آوردن سن ازدواج

این مورد احتیاج به تاکتیک­ های بسیار پیچیده تلفیقی و هماهنگ در بخش­ های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد. روند اقدام در این بخش نیازمند سیاست های تقنینی و مقرراتی مناسب نظیر تشویق ورود به دانشگاه برای متأهلین، فرهنگسازی رسانه­ ای برای ازدواج در سنین پایین و بهترین دوران باروری، آموزش خانواده­ ها مادران و پدران برای تربیت فرزندان به عنوان همسران و مادران و پدران آینده و سپس چینش اولویت ­های دیگر زندگی ذیل این اولویت و…. می­ باشد.

 ۱-۳ بالابردن معنویت در جامعه با فرهنگسازی آموزه ­های اسلام

تقویت مبانی دینی و معنوی جامعه به گسترش ازدواج بسیار کمک می­ کند، تعمیق مواردی نظیر تکمیل نیمی از دین همچنین توکل به خداوند، اعتقاد به رزاقیت خداوند و این که او روزی دهنده است و … از جمله مواردی است که با تقویت و تعمیق ایمان در جامعه در هفت مرتبه اش ( ایمان به خدا، ایمان به انبیاء، ایمان به کتاب، ایمان به غیب، ایمان به آیات الهی، ایمان به آخرت و ایمان به ملائکه­ الهی) قابلیت امکان می­ یابد و افراد را به ازدواج در سنین پایین و به هنگام راغب می­ سازد.

 ۱-۴ از بین بردن بازار مکاره­ علم و مدرک گرایی

باید پذیرفت با دامن زدن به مدرک گرایی در شرایطی که از طریق تست زدن بتوان دکتر و کارشناس شد نه تنها علم رشد نمی­ کند و کرسی های نظریه پردازی شکوفا نمی­ گردند بلکه تنها عمرها را برای کارهایی که انسان و زندگی اش را نفع می­ دهند، کوتاه می­ سازد در این رابطه باید گفت اللهمَّ انّی أعوذ بک من علم لاینفع. بارها مقام معظم رهبری به مبانی غربی علوم حاضر اشاره نموده اند و ضرورت تحول در علوم را گوشزد کرده اند، بنابراین فرهنگ جامعه با ید به سویی سوق داده شود که مدرک دانشگاهی در علوم فسیل شده غربی نه تنها ارزش نباشد بلکه به فضل انسان نیز چیزی اضافه نکند مگر آنان که تحول در علم را سرآمد اقدامات خویش قرار داده اند و مسیر آن را به سوی پیشرفت علمی تغییر دهند.

 ۱-۵ جهت مندی همه­ امکانات جامعه به سمت ارزش­ های ازدواج

اگر بهترین و سرگل همه­ امتیازات و امکانات کشور به متأهلین اختصاص یابد و تجرد نسبت به ازدواج از درجه­ دوم اعتبار و ارزش برخوردار باشد ناخودآگاه توجهات جامعه به سمت ازدواج جلب می­ گردد.

 ۲- استراتژی­ های عملیاتی افزایش نرخ زادوولد

از آن­جایی که تنها با گسترش ازدواج، نرخ زاد و ولد افزایش نمی­ یابد تا افزایش جمعیت حاصل گردد لازم است برای افزایش نرخ زاد و ولد به صورت جداگانه سیاست­گذاری شود.

 ۲-۱ فرهنگ سازی برای فرزندآوری در جامعه

همه­ ارگان­ها و سازمان­ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی باید نسبت به فرهنگ فرزندآوری خانواده ها هم جهت شده و به صورت مدام به آن تأکید بورزند. در این زمینه تسهیل شرایط اقتصادی و فرهنگی- آموزشی برای خانواده­ های پرجمعیت باید از اهم فعالیت­ های انجام گرفته توسط دولت قرار گیرد تا حداقل اثر فرهنگ «یکی خوبه دو تا بسه» در یک برهه از زمان به طور محسوسی کاهش یابد و کم کم فرزند بیشتر ارزشمندتر از فرزند کمتر در خانواده ها شود.

 ۲-۲ تسهیل شرایط اقتصادی

متأسفانه یکی از دلایل بسیار پر اهمیت عدم تمایل خانواده ها به فرزند دار شدن ترس از آینده­ اقتصادی کودک اعم از مخارج دوران کودکی و نوجوانی و دوران جوانی و ازدواج اوست. در این زمینه تاکتیک های عملیاتی زیر پیشنهاد می­ گردد:

 ۲-۲-۱ کمینه سازی مخارج بارداری

بارداری شامل بسیاری از هزینه­ هاست که تمام یا بخش زیادی از آن­ها مشمول بیمه نمی­ گردند از جمله داروهای تقویتی/ غربالگری/ سونوگرافی­ های ماهیانه و…

 ۲-۱-۲ کمینه سازی مخارج دوران نوزادی و کودکی اعم از:

 ۲-۱-۲-۱ هزینه­ مراقبت های بهداشتی

 ۲-۱-۲-۱-۱ درمان بیماری­

امروزه بیماری­ هایی نظیر زردی، تشکیل نشدن مری و فتق نوزادان بسیار شایع است که درمان آن­ها برای خانواده­ ها بسیار پرهزینه و سرسام آور است.

 ۲-۱-۲-۱-۲ تغذیه و دارو

متأسفانه داروهای تقویتی کودک و مادر همچنین تغذیه­ این دو از مباحث بسیار مهم است که به آن­ها چندان پرداخته نشده برای مثال هنوز در کشور کارخانه­ شیرخشک سازی داخلی نداریم و شیرخشک مصرفی در انحصار شرکت­ های صهیونیستی چون نستله قرار دارد و به طور قطع حلیّت آن مورد تردید است.

 ۲-۱-۲-۲ هزینه­ پوشاک و وسایل جانبی

متأسفانه در کشور ما هزینه­ پوشاک، پوشک و وسایل کودک از گرانی سرسام آوری رنج می­ برد و تولید ناکافی داخل نیز جوابگوی نیاز روزافزون به سیسمونی و وسایل نوزاد نیست.

 ۲-۱-۲-۲ هزینه­ مهد کودک برای مادران شاغل

مادران شاغل از جمله گروه هایی از زنان جامعه هستند که از فرزندآوری استنکاف می­ نمایند. متأسفانه با مدرن شدن جامعه و فاصله افتادن مکانی و معنوی میان مادران و پدران با مادربزرگ ها و پدربزرگ ها که بهترین آلترناتیو نگهداری از کودک در زمان عدم حضور والدین هستند، نقش مهدهای کودک بیش از پیش خودنمایی می­ کند. امروزه در جامعه­ ما مهدهای کودک متولی فرهنگی ندارند که باید در موقعیت مقتضی خود «سند تحول اسلامی _ایرانی مهدهای کودک» نگاشته شود، اما در وضعیت فعلی هزینه­ بسیار بالای مهدهای کودک خانواده ها را از ادامه­ فرزندآوری مأیوس می­ سازد.

 ۲-۱-۳ هزینه­ دوران خردسالی و نوجوانی

 ۲-۱-۳-۱ هزینه­ های تربیتی و آموزشی اعم از مدرسه و کلاس­ های فوق برنامه

امروزه تفاوت سطح میان آموزش دولتی و غیر انتفاعی به طور محسوسی درک می­ شود و ضرورت دارد گپ و فاصله­ ایجاد شده با اقدامات مقتضی حتی الامکان کاهش یابد.

 ۲-۱-۳-۲ هزینه­ های تفریحی و اسباب بازی

 ۲-۱-۳-۲-۱ هزینه­ های اماکن تفریحی و گسترش تفریح گاه ­ها و تفرج گاه­ های مناسب برای کودکان و نوجوانان

اکنون به دلیل فقدان سیاست گذاری، برنامه ریزی و طرح­ریزی مناسب گیم نت­ها و کافی نت­ها به مکانی برای سرگرم سازی کودکان و نوجوانان ما بدل شده ­اند که باید در این زمینه غبار غفلت را از جامعه در خصوص انیمیشن­ها، بازی های کامپیوتری و … زدود و برای آن تصمیم ساخت.

 ۲-۱-۳-۲-۲ هزینه­ اسباب بازی

باید پذیرفت که کشور ما تولید کننده­ اسباب بازی نیست و تنها بازاری برای مصرف تولیدات اقتصاد فرهنگی دیگران است.

 ۲-۱-۴ هزینه­ دوران جوانی

 ۲-۱-۴-۱ بار هزینه­ آموزشی نظیر دانشگاه بر خانوار

 ۲-۱-۴-۲ بار هزینه­ ازدواج دختران و پسران بر خانواده

 ۲-۳بالابردن سطح معنویت در جامعه

جامعه­ ای که در معنویات بالنده باشد و توکل به خدا را سرلوحه­ عزم خویش بداند تنگناهای اقتصادی را بهتر تحمل می­ نماید. ضرورت بالا بردن خدا باوری در فرزندآوری بیش از پیش نمایان است.

 ۲-۴ مسأله­ خانه و تغییر الگوی معماری

یکی از ضروری ترین مباحث در بالا رفتن نرخ موالید تغییر الگوی معماری است، متأسفانه الگوی معماری کنونی با تعدد فرزند و پر جمعیت شدن خانواده تعارض سنگین دارد. آپارتمان نشینی آن­هم در متراژهای زیر ۷۰ متر که قشر متوسط و ضعیف جامعه با آن دست و پنجه نرم می­ کنند در شرایطی که عمده­ جمعیت ایران نیز از همین طبقه­ اجتماعی اند، صبر و تحمل مادری و پدری را تا حدی کاهش داده که خانواده ها عمدتا از فرزنددار شدن سرباز زده و عطایش را به لقایش می­ بخشند.

توجه سیاست­گذاری، برنامه ­ریزی و طرح ریزی در این بخش باید به گونه­ ای مبذول شود که به معماری به عنوان پدیده­ ای فرهنگی نگریسته شود. از آن­جایی که خانه، خاستگاه خانواده است. خانه جسد و خانواده روح خانه است و به این ترتیب معماری جسد و پیکر تمدن به شمار می ­رود ضرورت توجه به تدوین «الگوی اسلامی_ ایرانی معماری» به جد مطرح است.

بنابراین باید الگوی معماری کنونی نیز به گونه ­ای تغییر کند که همانند گذشته­ نه چندان دور خانه­ های حیاط دار با حوض و درخت مکان مناسب تری برای رشد کودک باشد تا اتاق های در بسته و بی نور کنونی. از این رو بسیاری از تلقی ها دگرگون شده ­و مفاهیمی نظیر «بافت فرسوده­ شهرها» به «قدمت فرهنگی شهرها» تغییر معنا یابد.

 

 

 

مشرق

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر