به گزارش پایداری ملی، «اصغر زارعی» در روزنامه «حمایت» نوشت:
چهل و پنجمین نشست کشورهای صنعتی جهان در شهر «بیاریتز» فرانسه، روز گذشته در حالی کلید خورد که اعضای «گروه 7» با چالشهای مختلفی از جانب آمریکا بهعنوان بزرگترین اقتصاد دنیا مواجهاند. گرچه دستور کار این نشست، موضوعاتی عمدتاً غیراقتصادی ازجمله برابری جنسیتی، امنیت، تغییرات اقلیمی، خشونت علیه زنان و مبارزه با تبعیض عنوانشده اما مخاطراتی که آمریکا برای آلمان، انگلیس، ژاپن، فرانسه، کانادا و ایتالیا به وجود آورده، بیش از آن است که در لیست کاری این نشست درجشده است. تهدیدات ترامپ علیه کشورهایی که 65 درصد از اقتصاد دنیا را شکل دادهاند، بهگونهای است که چشمانداز همگرایی موردنظر فرانسه را با مشکل مواجه ساخته است.
آمریکا
در حال حاضر، بدون پردهپوشی از واگرایی اتحادیه اروپا سخن به میان
میآورد و صراحتاً به خروج کشورهای این قاره از اروپای واحد چراغ سبز نشان
میدهد. ترامپ از حدود سه سال پیش، انگلیس را برای خروج از اتحادیه اروپا و
بیاعتنایی به اعتراضات و مخالفتها با برگزیت تشویق میکرد. پس از روی
کار آمدن «بوریس جانسون»، گل از گل آمریکاییها شکفت، چراکه بیش از هر زمان
دیگری، خود را به تحقق آرزوی انعقاد قراردادهای تجاری دوجانبه با لندن،
نزدیکتر دیدند. مقامات کاخ سفید بهکرات کوشیده بودند که انگلیس را به
پشتیبانی همهجانبه پس از برگزیت، دلگرم کنند و حالا که نخستوزیر مطلوب
آنها به دفتر نخستوزیری این کشور راه یافته، فرصت را مغتنم شمرده و برای
بستن معاهدات تجاری گامهای عملی برداشتهاند. پیش از سفر چند هفته پیش
«جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آمریکا به لندن، ترامپ دو بار برای متقاعد
کردن سیاستمداران انگلیسی به خروج از اتحادیه اروپا سفر کرده بود و سال
گذشته نیز رسماً از «امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه خواسته بود که در
ازای معاهدات تجاری دوجانبه، از اروپا خارج شود. پیشنهاد ترامپ برای خرید
گرینلند که اصالتاً کشوری اروپایی است نیز ظن تلاش ترامپ برای باز کردن
حلقههای اتحاد اروپا را تقویت کرده است. موضوعات دیگر، همچون جنگ تجاری
آمریکا با اروپا و چین، دعوا بر سر بودجه ناتو و تهدید واشنگتن به خروج از
پیمان آتلانتیک شمالی، امتداد نظامیگری کاخ سفید در حوزههای نوظهور
ازجمله در فضا، تشدید رقابت هستهای بین آمریکا و روسیه پس از پشت پا زدن
ترامپ به «پیمان منع تولید موشکهای میان برد هستهای» (آی. ان. اف)، تقلا
برای ایجاد اختلاف بین متحدین سنتی همچون کره جنوبی و ژاپن که به دلیل موش
دواندن آمریکا پس از چندین دهه، همکاری اطلاعاتی خود را متوقف کردهاند تا
واشنگتن بتواند توافقنامههای دوجانبه با آنها منعقد کند و دهها دلیل
دیگر، همه و همه حاکی از چالشهایی است که آمریکای تحت حاکمیت ترامپ برای
قدرتهای صنعتی دنیا به وجود آورده است.
اما این همه ماجرا نیست چون
ترامپ این روزها، خطر تصنعی ایران را برای بهاصطلاح امنیت و صلح منطقه،
بیش از سایر دردسرهای خارجی خود که ذکر بخشی از آنها گذشت، برجسته میکند.
جمهوری اسلامی، رهبری جریان ضد استکباری را بر عهده دارد که بر طیف
گستردهای از رهبران مخالف آمریکا تأثیر گذاشته و به شکل مستقیم و
غیرمستقیم باعث الگو گرفتن آنها از ایران اسلامی الگو شده است. کشورمان
بدون ملاحظهکاری و از جایگاه یک قدرت پراگماتیک، سیاستهای کاخ سفید در
منطقه را به چالش کشیده و با شجاعت در برابر آنها ایستاده است. ترامپ در
اجلاس گروه 7 بهطور حتم خواهد کوشید که کشورهای صنعتی را علیه ایران به خط
کند و بهطور خاص، برای پیوستن به ائتلاف دریایی آمریکا در خلیجفارس
ترغیب نماید. علاوه بر این، ایران اسلامی، مانعی بزرگ بر سر راه عملیاتی
شدن توطئههای کلان کلیددار کاخ سفید ازجمله «معامله قرن» ایجاد کرده،
درنتیجه یکی از بهاصطلاح اولویتهای ترامپ، از میان بردن نفوذ کشورمان در
غرب آسیا و اجماعی است که علیه راهبردهای کاخ سفید، به وجود آورده است. از
این رو، رئیسجمهور آمریکا درصدد است تا از طریق فشار اقتصادی بر کشورهای
دنیا و با ابزار تحریم، تهدید و افزایش تعرفههای وارداتی، کشورها و
متحدانش را چه بهاجبار و چه با اختیار، به همراهی با سیاستهای ضد ایرانی
خود ترغیب و تحریک کند.
نکته بسیار ظریفی که در این میان وجود دارد،
این است که ترامپ بهخوبی در جریان مخالفتهای ریز درشت اروپا با خود به
دلیل تحقیرها و فشارهایی که وی بر کشورهای قاره سبز روا داشته، قرار دارد و
تنها ابزار منقاد و مطیع کردن اروپا را جنگ نرم در حوزه اقتصادی و
ژئوپولتیک علیه بروکسل میداند. هرچند اروپا و آمریکا با یکدیگر عقد اخوت
بسته و به شرکای راهبردی یکدیگر تبدیل شدهاند اما در پس این اتحاد پوسیده،
بغض و کینه برخی کشورها مانند آلمان از آمریکا وجود دارد که خودزنی ترامپ
در عرصه بینالمللی با اقدامات نابخردانه و تصمیمات عجولانه را فرصتی برای
تحقیر متقابل و مقابلهبهمثل با واشنگتن میدانند. اروپاییها از فرصت
کمپین «فشار حداکثری آمریکا» علیه ایران نیز بهرهبرداری دوگانهای دارند؛
به این مفهوم که از یکسو، خروج آمریکا از برجام را همانند خروج از پیمان
اقلیمی پاریس، یونسکو و معاهده تجارت آسیا و اقیانوس آرام، مجالی برای
بیآبرویی بیشتر ترامپ تلقی میکنند و از طرفی، بابت فشار آمریکا بر ایران
بهمنظور تقلیل و تحدید مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی خرسندند. ترامپ دست
اروپا را خوانده و میخواهد آنها را به هر ترتیب ممکن، به اتخاذ مواضع
«کاملاً» مخالف با کشورمان وادار کرده و خوانش ضد ایرانی خود را بر نسخه
اروپایی علیه کشورمان برتری دهد. به همین دلیل از فرصت اجلاس گروه 7 در
فرانسه، بیشترین استفاده را در راستای هماهنگ کردن ارکستر قدرتهای جهان
علیه انقلاب اسلامی، خواهد برد.
این در حالی است که فشار ترامپ بر
اروپا بهمنظور اطاعت بیچون و چرا از سیاستهای کاخ سفید در برابر
کشورمان، به نفع ماست چراکه پرده از چهره مزورانه اروپا برمیدارد و بازی
از پیش باخته آنها در امروز و فردا کردن و به تأخیر انداختن تعهدات
برجامیشان را برملا میکند. در حقیقت، آمریکا و اروپا یک سیاست واحد در
قبال ایران را اتخاذ کردهاند اما انگیزههای آنها با یکدیگر متفاوت است.
به نظر میرسد که کله شقی ترامپ برای علنی کردن خصومت اروپا با جمهوری
اسلامی به نتیجه برسد و آنها را رسوا کند زیرا پیش از این نیز در جریان
جنگ تجاری آمریکا با اروپا، این اروپاییها بودند که مجبور به کوتاه آمدن
شدند.
نکته پایانی اینکه فشار آمریکا ممکن است که در کوتاهمدت، باعث
همراهی اجباری کشورها با کاخ سفید شود و آنها را به خاطر جایگاه اقتصادی
واشنگتن با ترامپ همعقیده سازد ولی واقعیت است که به دلیل شکافها و
گسلهایی که ترامپ در صف گروه 7 به وجود آورده، نقش رهبری آمریکا با سرعت
سرسامآوری رو به کاهش است و حتی پیشبینی میشود که نشست کشورهای صنعتی در
فرانسه به دلیل اختلافات عدیده آمریکا و 6 قدرت اقتصادی، بدون جمعبندی
نهایی به پایان برسد.