۰۹ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۴
کد خبر: ۵۰۷۱
رسانه‌های جریان غالب غربی بلافاصله پس از انتشار خبر حملات شیمیایی ادعایی در سوریه به‌شکلی رعدآسا یک راهبرد تبلیغاتی ۳ مرحله‌ای را با هدف مشروع جلوه دادن جنگ علیه سوریه در دستور کار قرار دادند.

تقریبا تردیدی نیست که آمریکایی‌ها قبل از هر جنگی، ابتدا افکار عمومی را برای آن آماده می‌کنند. هم در جریان جنگ عراق و افغانستان و هم در همه به لیبی از همین رویکرد استفاده شد و در آینده نیز همین رویکرد ادامه خواهد یافت. اکنون در خصوص جنگ احتمالی در سوریه نیز همین وضعیت حکم‌فرماست و جنگ در عرصه افکار عمومی زودتر از میدان نبرد آغاز شده است.

جنگ رسانه ای غرب

جنگ رسانه ای غرب

بدیهی است که اصلی‌ترین ابزار برای شکل‌دهی به افکار عمومی رسانه است. رسانه‌های جریان غالب غربی از همان روز چهارشنبه‌ای که ادعای حمله شیمیایی مطرح شد دست به کار آماده‌سازی افکار عمومی برای حمله نظامی شدند. در همین راستا، شبکه‌های خبری، سایت‌های اینترنتی و فعالان رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی وارد عمل شده‌اند تا صدای حمله به سوریه را به صدای غالب در عرصه بین‌المللی تبدیل کنند.

رسانه‌های جریان غالب در پرتو ضعف مفرط رسانه‌های دگراندیش توانسته‌اند فضای بین‌المللی را دست‌کم برای حمله‌ای محدود به سوریه آماده کنند اما چگونه؟

 

 

* راهبرد گام به گام رسانه‌های غربی

پس از طرح ادعای حمله شیمیایی ارتش سوریه به منطقه‌ای در نزدیکی دمشق، رسانه‌های غربی راهبرد گام به گام ذیل را به‌کار بستند:

۱- مظلوم‌نمایی گسترده: در اولین گام، رسانه‌های غربی در سطحی وسیع به انتشار گسترده تصاویر کشتار شیمیایی پرداختند، تصاویری که برخی منابع تاکید می‌کنند قبل از زمان حمله ادعایی تهیه و منتشر شده بود. به‌خصوص انتشار تصاویر کودکان کشته شده که قابلیت برانگیختن احساسات زیادی داشت، به‌طور گسترده در شبکه‌های تلویزیونی و سایت‌های اینترنتی منتشر شدند تا هرگونه اقدامی علیه این وضعیت در ذهن مخاطب مشروعیت یابد. طبعا با چنین فضایی احساس بر تعقل غلبه می‌کند و کسی فکرش را هم نمی‌کند که ارتش سوریه در شرایط پیروزی چه نیازی به استفاده از سلاح کشتار جمعی دارد؟ بنابراین در مرحله اول، رسانه‌های غربی و چند رسانه عربی با تمام توان به تحریک احساسات مخاطبان پرداختند.

۲- یادآوری مسوولیت اخلاقی دولت آمریکا: در مرحله دوم و پس از آماده‌سازی احساسات مخاطب، نوبت به آن رسید که به اوباما و دولت آمریکا یادآوری شود که بر اساس «خط قرمز تعیین شده» در خصوص سوریه مسوولیت دارند! ماجرای این خط قرمز هم در نوع خود جالب است. «جورج فریدمن»، مدیر اندیشکده استراتفور به صراحت بیان کرده است که اوباما از آن رو این خط قرمز را تعیین کرد که مطمئن بود هرگز دولت سوریه از آن عبور نمی‌کند. اوباما اشتباه هم نکرده بود. وی برای کاهش فشارها در خصوص اقدام نظامی در سوریه که بالاخص از سوی لابی‌های صهیونیستی و عربی به وی وارد می‌شد، اقدام به تعیین خط قرمزی کرد که دولت سوریه هرگز از آن رد نشد، بلکه تروریست‌های سوری شرایط را به‌گونه‌ای تغییر دادند که دولت سوریه مسوول استفاده از سلاح شیمیایی معرفی شود. این در واقع همان جایی بود که اوباما حساب آن را نکرده بود و حالا به قول فریدمن، باید وارد نبردی شود که اصلا تمایلی به آن نداشت. به این ترتیب، دولت اوباما در رسانه‌های جریان غالب به موجودیتی تبدیل شد که اکنون موظف به واکنش است و عدم واکنش به معنای ضعف و بی‌اعتباریش تلقی می‌شود. علاوه بر آن، سخنان هر یک از مقامات غربی در خصوص لزوم واکنش به حمله شیمیایی در سوریه بازتاب بسیار گسترده‌ای در رسانه‌های جریان غالب پیدا کرد.

۳- تبلیغات گسترده در خصوص آرایش نظامی نیروهای غربی: از این پس نوبت آن رسید تا در شرایطی که جنگ هنوز در عمل آغاز نشده است، در رسانه‌ها آغاز شود. اخبار لحظه به لحظه از آمادگی و آرایش نیروهای غربی برای حمله به سوریه، چنان ذهن مخاطبان را درگیر کرد که انگار جنگ در عمل آغاز شده است. به این ترتیب افکار عمومی هر لحظه انتظار می‌کشد تا پرتاب اولین موشک را مشاهده کند. به‌شکل غیرمستقیم، انگار افکار عمومی جنگ را یک مطالبه می‌داند که اگر صحنه‌های واقعی آن را نبیند سرخورده می‌شود. به این ترتیب، حتی اگر آمریکایی‌ها از حمله پشیمان شوند، کارشان برای اعلام پشیمانی سخت می‌شود.

 

 

این راهبرد سه مرحله‌ای، از روز چهارشنبه تاکنون مستمرا جریان داشته است و به شکلی برق‌آسا پیاده شده است. در چنین شرایطی نه‌تنها جنگ نامشروع احتمالی علیه ملت و دولت سوریه مقبول جلوه می‌کند، بلکه جنایاتی که در این جنگ رخ خواهد داد نیز از دیده‌ها پنهان می‌ماند.

 

 

* رسانه‌های مقاومت چه باید بکنند؟

بدیهی است که امکانات رسانه‌ای دشمن به‌مراتب بیش از رسانه‌های مقاومت است و جنگ رسانه‌ای به‌واقع جنگ نابرابر است. اما این بدان معنا نیست که دست‌های رسانه‌ها مقاومت کاملا بسته است و هیچ کاری از پیش نمی‌توانند ببرند. در جریان جنگ ۸ روزه غزه، رسانه‌های مقاومت عملکرد بسیار خوبی داشتند و توانستند تا حدود زیادی مظلومیت مردم فلسطین را به نمایش گذارند.

تکلیف رسانه‌های عمومی جریان مقاومت نظیر شبکه‌های خبری تلویزیونی و سایت‌های خبری البته روشن است. تا پیش از تحقق حمله احتمالی این رسانه‌ها می‌توانند بر ابعاد زیر تمرکز کنند:

- تاکید بر شواهدی که از دروغ بودن ادعای حمله شیمیایی توسط ارتش سوریه حکایت دارند؛

- یادآوری بهانه دروغین لشکرکشی ایالات متحده و بر‌یتانیا به عراق که آن نیز با مستمسک قرار دادن تسلیحات کشتار جمعی انجام شد؛

- تقویت روحیه نیروهای مقاومت با استفاده از تکنیک‌های تبلیغاتی موثر؛

- تاکید بر بی‌پاسخ نماندن حملات احتمالی به سوریه و تشریح واکنش‌های محکم ارتش سوریه و مقاومت اسلامی در برابر آنها؛

- تشریح ابعاد اتحاد بین آمریکایی‌ها و تکفیری‌ها که پس از گذشت ۱۲ سال از جنگ موسوم به جنگ علیه تروریسم، اکنون در سوریه در یک جبهه قرار گرفته‌اند؛

- تشریح تبعات نظامی، اقتصادی و اجتماعی جنگ برای مردم سوریه.

در صورت تحقق حمله نظامی به سوریه، می‌توان محورهای زیر را به‌کار بست:

- انتشار تصاویر متعدد از مظلومیت ملت سوریه و بالاخص کشته‌های غیرنظامی حملات؛

- بررسی تاریخ جنگ‌طلبی‌های آمریکا و جنایات گسترده این کشور پس از جنگ جهانی دوم در سراسر جهان؛

- نشان دادن ابعاد پاسخ‌های مقاومت برای افکار عمومی بالاخص خساراتی که جبهه مقابل متحمل می‌شود؛

- تقویت روحیه نیروهای مقاومت از طریق تکنیک‌های موثر تبلیغاتی.

با این حال، برد اصلی نیروهای مقاومت در عرصه رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی است. در جریان جنگ ۸ روزه غزه هم جایی که نیروهای مقاومت توانستند پیروزی رسانه‌ای به دست آورند در همین شبکه‌های اجتماعی و بالاخص در توئیتر بود.

در این شبکه‌ها نه‌تنها می‌توان اخبار واقعی را در اختیار مخاطبانی از سراسر جهان قرار داد، بلکه می‌توان تصاویر و فیلم‌های مرتبط با خبر را نیز عرضه کرد. در این شبکه‌ها حتی می‌توان موج اجتماعی ایجاد کرد. جنبش تسخیر وال‌استریت در آمریکا یکی از نمونه‌هایی است که رسانه قابل توجهی نداشت اما از طریق این شبکه‌ها موفق به کسب نفوذ شد.

البته شبکه اجتماعی، تیغ دولبه است. همان‌طور که علیه دیگران می‌توانیم از آن استفاده کنیم، آنها نیز می‌توانند از این شبکه‌ها علیه ما استفاده کنند. برنده اصلی قطعا کسانی هستند که ضمن اطلاع از تکنیک‌های جنگ روانی، مطالب مستندتر و واقعی‌تر را در اختیار مخاطب قرار می‌دهند.

استفاده از شبکه‌های اجتماعی به‌نوعی استفاده از جهانی شدن علیه اربابان نظام سرمایه‌داری جهانی است و ضربه‌ای از دورن به پیکره دشمن محسوب می‌شود. این استفاده کم هزینه است اما نباید فراموش کرد که نوعی بازی کردن در زمین حریف است که می‌تواند خطرات خاص خود را هم داشته باشد.

باز هم تاکید می‌شود که در حوزه رسانه، طرف مقابل از امکانات بیشتری برخوردار است اما می‌توان با همین امکانات موجود واقعیات سوریه را منعکس کرد. انعکاس این واقعیات وظیفه تمام کسانی است که انعکاس حقیقت را وظیفه رسانه‌ای خود می‌دانند.

 

فارس


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر