روابط ایران و انگلستان دهها سال است آغاز شده و تمام این ادوار یک شاخصه مشخص داشته است؛ تلاش انگلیسها برای اثرگذاری بر اوضاع داخلی و سیاستگذاریهای حکام ایرانی.
1- "روابط تاریخی بین ایران انگلستان از دیر زمانی شروع شده که ابتدای آن از نیمه دوم قرن سیزدهم میلادی مطابق اواخر قرن هفتم هجری است. در آن ایام ایران تحت لوای امراء مغول بوده و ارغون شاه نواده هلاکوخان در آن حکومت می کرد و ادوارد اول نیز پادشاه انگلستان بود که عالم مسیحیت از جنگهای دویست ساله خود با ممالک اسلامی برای آزادی اورشلیم خسته و فرسوده شده اینک مایل بود با سلاطین مغول از در دوستی در آید شاید بتواند با دست آن ها زوال دولت اسلامی را فراهم آورد...". در ادامه این روند خصمانه است که ادوارد دوم پادشاه انگلستان در نامه ای که به الجایتو می نویسد او را دعوت می کند که تمام سعی و کوشش خود را اعمال کند تا این که " پیروان منفور پیغمبر اسلام ریشه کن شوند. "
2- در دوره شاه طهماسب صفوی (سال 970 هجری مطابق 1562 میلادی) آنتونی جنکینسون فرستاده ملکه الیزابت حامل نامه ملکه به شاه طهماسب بوده، نامه ای که ظاهرا داعیه دوستی و اتحاد بین دولتین انگلستان و ایران را داشته و برای تجار انگلستان اجازه تجارت در ایران را طلب می کرده است. آن گونه که مورخین نوشته و همچنین از قول آنتونی جنکینسون نقل کرده اند شهریار صفوی ابتدا به فرستاده ملکه انگلستان اجازه حضور می دهد ولی بعد که از عقاید مذهبی آگاه می شود او را از حضور خویش می راند و حکم می کند یک نفر از درباریان با یک غربال شن دنبال او روان شود و جاهای پای او را هر کجا قدم می گذارد با قدری شن معین کند تا تمام آجرها را عوض کنند. ..."
قدم هایی که بعدها و خصوصا در طی بیش از یکصد و پنجاه سال با همدستی مزدوران وطنی و حقوق بگیران انگلستان در راه ویرانی ایران، تجاوز به حاکمیت ملی و تحمیل قراردادهای استعماری در گام های پیدا و پنهان برداشته شد.
3- "در زمان شاه عباس کبیر دو نفر از نخبگان انگلستان با عده ای در حدود 70 نفر پس از تعلیمات لازمه از پاپ اعظم در واتیکان از راه آسیای صغیر به دربار ایران آمدند. این ها دو برادر بودند به نام سر آنتوان شرلی و سر رابرت شرلی. اینها در خدمت شاه عباس به مقامات عالی رسیدند به طوری که سر آنتوان شرلی از طرف پادشاه ایران ماموریت پیدا کرد به دربارهای دول اروپا به رسالت برود".
ممکن است حضور این هیات موجبات رواج تجارت و رونق بخشیدن به کسب و کار و دوستی بین دولتین را فراهم آورده باشد اما آنچه اهمیت دارد سطوح پنهان انگیزه ها و برنامه های میان مدت و دراز مدت گرگ جوان و میانسال -البته در آن سالها - است که در پشت این ظاهر فریبنده پنهان شده است.
رخنه در شریان حاکمیت، دامن زدن به اختلاف و تفرقه افکندن بین مذاهب و اقوام، تحریک کشورهای همجوار برای حمله و دست اندازی و نهایتا تجزیه خاک ایران، تهدید امنیت ملی و استقلال ارضی کشور برای فضاسازی و ایجاد زمینه مناسب در جهت غارت سرمایه های ملی و دستیابی به قراردادهای استعماری تنها نمونه هایی است که هر یک مستند به دهها سند معتبر تاریخی در مراکز اسناد دو کشور ایران و انگلستان می باشد.
4- حتی در دوره کریمخان زند در سال 1176 هجری مطابق 1763 میلادی انگلیس ها از این شهریار با بذل و بخشش! اجازه گرفتند در بوشهر تجارتخانه دایر نموده در اطراف و سواحل خلیج فارس متاع خویش را به فروش برسانند و امتعه ایران را خریداری کنند، هیچ مالیاتی پرداخت نکنند و تنها شیوخ و یا حکام بنادر حق داشته باشند 3 درصد از آن ها حقوق گمرکی برای متاعی که صادر می کنند دریافت دارند!، هیچ کشوری غیر از آن ها متاع پشمی به بنادر خلیج فارس وارد نکند و مترجمین و نوکرهای آن ها از پرداخت مالیات معاف باشند.
اما آن چه در کلیه این مراحل قابل توجه و حائز اهمیت است این است که، صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی! این حضور آمیخته است با مکر و حیله و عشوه و رشوه برای نیل به اهدافی مهمتر در عرصه سیاست داخلی و خارجی، در حوزه اقتصادی و فرهنگی و در اجتماع برای رخنه در باور های ملی و مذهبی.
5- در دوره محمد شاه انگلیس ها غائله فرقه های بابیه و بهاییت را دامن زدند. آن ها بودند که بذر نحس این فرقهی ضاله را توسط ماسونهای روس و انگلیس در تجارت خانههای یهودی خاندان «ساسون» انگلیسی و «الکساندر تومانسکی» روسی با کارپردازی خاندان افنان و انگلوفیل نوری بارور نمودند.
طبق اسناد معتبر این توطئه چینی ها در شرایطی صورت می گرفت که انگلیسی ها با بخش بزرگی از جهان اسلام درگیر بودند. انگلستان مناطق مهم و پهناوری از جهان اسلام نظیر شبه قارهی هند (شامل بنگلادش، پاکستان و مناطق مسلمان نشین هند و قسمتی از افغانستان) را تصرف نموده و بیشترین ضربات را از مسلمانان بهویژه شیعیان دریافت می کرد.
در همین زمان انگلستان بر خلاف معاهده ای که در تاریخ نوامبر 1814 میلادی مطابق با ذی حجه 1219 بین دولتین ایران و انگلیس بر قرار گردیده بود و در فصل نهم آن مخصوصا قید شده بود: "اگر جنگ و نزاعی فیمابین دولت علیه ایران و افغان اتفاق افتاد اولیای دولت بهیه انگلیس را در آن میان کاری نیست و به هیچ طرف کمک و امدادی نخواهند کرد مگر این که به خواهش طرفین واسطه صلح گردند." رفتار میکرد.
هنوز مرکب این معاهده خشک نشده حکمران هرات به تحریک و تطمیع و تدلیس انگلستان اسباب زحمت دولت ایران را در سیستان فراهم نموده و آن جا را تهدید می نمود تا زمینه را برای گسترش نفوذ انگلیس ها از شرق به غرب فراهم آورد.
در همین دوران است که انگلیس ها تلاش می کنند قراردادی ننگین مانند ترکمانچای بین ایران و انگلستان منعقد نمایند تا از رقیب و در بسیاری موارد رفیق استعمارگر خود عقب نمانند.
انگلستان در به قتل رسانیدن میرزا ابوالقاسم فراهانی صدر اعظم کاردان و دانای ایران که زیر بار خواسته هایشان برای عقد قرار دادی مشابه قرار داد ترکمانچای که با روسیه بسته شده بود نمی رفت نقشی تعیین کننده و نهان روشانه ایفا می کنند و با کشتن این وزیر میهن دوست، فرد مفلوک، دست به سینه و مشنگ و وطن فروشی چون میرزا آغاسی را با لطایف الحیل بر کرسی صدارت ایران می نشانند... و دیگر فتنه ها و توطئه ها که در این یادداشت مجال پرداختن به آن نیست.
6- سیاست انگلستان در دوران سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه به همین رویه ادامه می دهد. هر جا دولتمرد درستکار و حافظ منافع ملی روی کار می آید با دخالت در امور داخلی و دست اندازی به ارکان حاکمیت و خریدن افراد سست عنصر و اعمال نفوذ برای بر کشیدن مزدوران، ریشه اش را می زند. نمونه بارز آن را بعد از قتل قائم مقام، طبق مستندات تاریخی در نقش پر رنگ انگلستان در عزل و قتل میرزا تقی خان امیر کبیر شاهدیم. جالب است کسانی که با جاسوسان خود از دهه های قبل در ایران نخبه کشی می کردند امروز دیگران را به ترور و آدمکشی متهم می کنند!!
با پشتیبانی آشکار وزیر مختار انگلیس و مادر شاه و میرزا آقا خان نوری تحت الحمایه انگلستان، امیرکبیر ابتدا معزول می شود و میرزا آقاخان به صدارت می رسد.
چون این گمان می رود که شاه پشیمان شده و امیر را به صدارت بازگرداند، نقشه قتل امیر با دسیسه های گرگ پیر عملی می شود.
و بالاخره میرزا آقا خان نوری تحتالحمایه انگلیس که در حلقه بدخواهان و توطئه گران دربار بود و از جانب مهد علیا و شیل وزیر مختار انگلستان علیه امیر کبیر تقویت می گشت شخص اول مملکت می شود.
وقتی ناصر الدین شاه به او می گوید میان صدارت و تحت الحمایگی سفارت انگلستان یکی را انتخاب نماید میرزا آقاخان نوری به ارباب خود وزیر مختار انگلیس پیغام می دهد و کسب تکلیف می کند و پاسخ می شنود: "حمایت دولت انگلیس بر تاج و تخت کیانی برتر است اما تصمیمش بر وزارت بود."
نوکر و سر سپرده و در اصل جاسوس انگلستان که با دخالت و اعمال نفوذ و دسیسه این کشور جانشین امیر کبیر می شود:
الف- با همدستی گرگ پیر با بیرون آوردن شاه از نیاوران و سوء قصد برنامه ریزی شده به او، مریدان انگلستان هیچگاه و به هیچ بهانه ای نمی تواند از زیر بار خسارت و ضرر و زیان هایی که به صورت مادی و معنوی به منافع ملی ایرانیان در دور های گوناگون زده است شانه خالی کند، چرا که کماکان دوره های 30 ساله در همان مسیر قبلی اما در صورت های جدید ادامه دارد.
در رابطه ایران و انگلستان زمانی فصلی جدید گشوده می شود که پرونده باز جنایت های آن ها در دو سده گذشته با جبران خسارت های وارده به ایران بسته شود.
باب را به طرف انگلستان سوق می دهد تا وسیله ای باشند در اختیار آن کشور.
ب- بندر عباس را به امام مسقط که دست نشانده انگلیس است اجاره می دهد تا پایگاهی بر پایگاههای انگلستان اضافه کند.
ج-شاه را برای جلوگیری از حمله به هرات و در نتیجه آب به آسیاب انگلستان ریختن مشغول می کند و فرخ خان امین الملک را برای امضای معاهده ننگین صلح ایران و انگلیس آن هم در شرایطی که شورش در هند علیه انگلستان شروع شده بود به پاریس می فرستد و یک کرور تومان لیره انگلیسی بابت این خیانت که منجر به رها کردن هرات و به آوارگی و فلاکت کشاندن شیعیان افغانستان می شود می گیرد. ..
این ها که گفته آمد در کنار خیانت هایی که در مراحل بعدی به صورت قرار دادهای رویتر، امتیاز انحصاری تنباکو، نیرنگ امتیاز نفت دارسی، قرارداد 1907 و قرار داد استعماری شرکت نفت ایران و انگلیس ظهور می کند تنها نمونه هایی است از دخالت در امور داخلی و خارجی، نخبه کشی، ترور رجال ایران ، ضربه زدن به امنیت و منافع ملی و استقلال ارضی ایران که توسط انگلیس ها انجام می شود.
امتداد این سیاست تجاوزگرانه را در برکشیدن رضاخان و انداختن ایران در ورطه دیکتاتوری آن هم بعد از انقلاب مشروطه و ترکش های آن در پهلوی دوم شاهد هستیم.
7- با انقلاب اسلامی 57 به رهبری امام راحل (ره) هر چند ورق بر می گردد اما دسیسه انگلستان و طمع و تجاوز این جنایتکار سابقه دار مگر تمامی دارد؟!
انگلستان تبدیل می شود به پناهگاه سلطنت طلب های مجرم و فراری، آدمکش های منافق و تروریست هایی که هر روز مردم به پاخاسته و اصحاب و یاران امام و ملت را به خاک و خون می کشند و نهایتا حمایت و پشت گرمی دادن به صدام برای حمله به ایران و حمایت هایی که از او می کنند و کار شکنی هایی که سر راه انقلاب ملت ایران هر روز از خود بروز می دهند.
بنگاههای تبلیغاتی و هیاهو گران و هوچی های انگلیسی لحظه ای از تلاش برای استحاله جمهوری اسلامی و رودررویی با مردم برای جلوگیری از رسیدن آنها به اهدافشان فروگذار نمی کنند.
گذشته تا حال انگلستان مشحون از تجاوز، جاسوسی و ضربه زدن به منافع ملی و امنیت و استقلال ارضی ایران است. بی جهت نیست که ایرانیان با هر جنایت و جرمی مواجه می شوند ناخود آگاه می گویند کار کار انگلیس هاست.
اگر بخواهیم سیاهه ای از تجاوز انگلیس ها به ایران و خسارت های جبران ناپذیری که به مردم و کشور وارد کردند را در قالب عدد و رقم بیان کنیم گزارشی هفتاد من کاغذ با ارقامی نجومی خواهد شد.
در اینجا اشاره به حربه حیله گرانه انگلیس ها در انتشار اسناد تاریخی شان در دوره های 30 ساله ضروری است.
آنها هر 30 سال یکبار با این نیت که در تداوم تاریخی و مستمر جنایات انگلستان گسست ایجاد کنند و حاکمان و دولتمردان امروز مسئولیت گذشته را از خود سلب نموده و خود را مخالف تجاوز گریهای پیشینیان خود معرفی کنند به انتشار اسناد سه دهه قبل از خود می پردازند. حال آنکه وقتی به دوره های 30 ساله بعدی و بعدی مراجعه می کنیم می بینیم همان سیاست ها با تاکتیک و روش های دیگر ادامه داشته است. مظروف یکی بوده اما در ظرف های مختلف به اشکال گوناگون در آمده است. یک روز به صورت حمایت از صدام و منافقین و امروز با شرکت در تحریم و محاصره اقتصادی ایران و بهانه واهی سلاح هسته ای.
همان گونه که امروز اسنادی از نقش آنها در کودتای 28 مرداد و مبارزه با نه فقط نهضت ملی شدن نفت که دشمنی و عناد با نهضت ملی ایرانیان در مقابله با دیکتاتوری پهلوی منتشر شده، در آینده نیز اسنادی را منتشر خواهد شد که بر خیانتشان در موضوعاتی چون جنگ ایران و عراق، پرونده هسته ای ایران و همراهیشان با امریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به مردم ایران و مسلمانان منطقه دلالت خواهد نمود.
این ساده لوحی است اگر تصور کنیم اول و آخر و وسط انگلستان در تمامی ادوار بر خطی غیر از تجاوز به حقوق بین الملل و منافع ملی مردم منطقه و ایران قرار گرفته است.
من متحیرم کشوری با این سابقه ممتد و سیاه چگونه به خود اجازه می دهد ادعای حمایت از دموکراسی و حمایت از حکومت های مردمی را بر زبان بیاورد؟
مگر می شود دست پنهان سیاست انگلیس در ایران در توطئه هایی چون قتل گریبایدوف و ارتکاب قتل قائم مقام کسی که با نقشه تجزیه ایران مخالفت می کرد، جریان آقا خان محلاتی و تجزیه کردن کرمان و بلوچستان، تجزیه لرستان و خوزستان و جزائر بحرین، قرار داد رویتر و ختم کردن آن به امتیازنامه بانک شاهنشاهی، به توپ بستن گنبد امام هشتم، تجزیه نفت زهاب از ایران، موضوع گمرکات و دهها سند تاریخی دیگر تا حضور در حلقه تحریم و محاصره اقتصادی مردم ایران، همراهی با اسرائیل و ایفای نقش انتقال دهنده فشار های امریکا به اتحادیه اروپا برای ابهام آمیز جلوه دادن پرونده هسته ای و ضربه زدن به جمهوری اسلامی به بهانه های واهی سلاح هسته ای که هریک دلالت بر استمرار سیاست های گرگ پیر از حدود 200 سال قبل تاکنون می کند را فراموش کرد و بر حقوق حقه مردم ایران قلم بطلان کشید؟
تضییع حقوق اجتماعی و اقتصادی یک ملت شامل تاریخ نمی شود که بتوان از آن چشم پوشید.
مانده ام دولت انگلستان که خود را علمدار عدالت و حق و انصاف قلمداد می کند در حالی که در عمل جز حق کشی و زورگویی و طمع ورزی و تعرض به حق دیگران پیرو هیچ فلسفه ای نبوده و نیست و در پیش بردن سیاست متعدیانه خود معتقد به هیچ اصل و اصول اخلاقی نمی باشد چگونه و با چه رویی خود را آماده و مشتاق رابطه با ملت ایران نشان می دهد. ملتی که مطالبات سابق و لاحق از انگلستان دارد.
انگلستان هیچگاه و به هیچ بهانه ای نمی تواند از زیر بار جبران خسارت و ضرر و زیان هایی که به صورت مادی و معنوی به منافع ملی ایرانیان در دوره های مختلف وارد آورده است و اکنون نیز ضمن همراهی با امریکا و اسرائیل همان مسیر را طی می کند شانه خالی کند، چرا که دوره های 30 ساله در همان مسیر قبلی اما در صورت های جدید ادامه دارد.
در رابطه ایران و انگلستان زمانی فصلی تازه گشوده می شود که پرونده باز جنایت های انگلیس ها در دو سده گذشته با جبران خسارت های وارده به ایران بسته شود و آینده نیز با تضمین های لازم و بر اساس احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی ایران و رعایت حقوق ملت های مسلمان خصوصا مردم مظلوم فلسطین، لبنان و سوریه مورد تعامل واقع گردد.
نا گفته نماند امریکایی عمل کردن انگلستان در اتحادیه اروپا در قبال موضوعاتی چون پرونده هسته ای ایران و استمرار این مشی بیش از آن که به ایران لطمه بزند اتحادیه اروپا را منزوی کرده فضای تنفسی را در منطقه از اروپا خواهد گرفت.
آنچه گفته آمد تنها مشتی بود نشانه خروار از دستهای پیدا و پنهان سیاست انگلستان طی دو سده گذشته در ایران. در ادامه این یادداشت و در قسمت دوم، نگارنده به نقش مخرب سیاست انگلستان در منطقه و جهان اسلام خواهد پرداخت.
ادامه دارد...
نویسنده: سید حسین طاهری
منابع :
1- تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس - جلد اول - محمود محمود