سخن از صهیونیسم، اغلب یادآور رژیم صهیونیستی و جنگافزارها و ابزارهای نظامی و نسلکشیهای این رژیم است. اما به واقع، در کنار جنگ و حتی بیش از آن، رسانهها هستند که به مثابه ماشینهای حیاتبخش رژیم اشغالگر قدس عمل میکنند. به بیان دیگر، شبکهای در هم تنیده و پردامنه از نظامها و دستگاههای رسانهای موجب سیطره صهیونیسم بر جهان شده است. اما در این میان، نقش سینما و شبکههای تلویزیونی را باید پررنگتر از سایر رسانهها دانست.نکته مهم این است که امروزه تمامی کمپانیهای تولید فیلم در آمریکا وابسته به سرمایهداران صهیونیست است. به همین دلیل از ابتدای اشغال فلسطین و حتی پیش از آن، تولید فیلمهایی در تبلیغ صهیونیسم برای دستور کار هالیوود قرار گرفت. برای نمونه، از سالها پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی نیز هالیوود با فیلمهایی نظیر «آتش متقابل»(ادوارد دیمیتریک ۱۹۴۷)، «قول مردانه»(الیا کازان ۱۹۴۸)، «جستوجو»(فرد زینه مان ۱۹۴۸) و … به موضوع یهودستیزی و مظلومیت تاریخی صهیونیستها میپرداخت.
اما با اشغال فلسطین، این رویکرد پررنگتر شد؛ تا آنجاکه به اعتقاد برخی از کارشناسان، یک موضوع جدید به نام فیلم صهیونیستی به وجود آمد.(کتاب افسانهسازان هولوکاست، ابوالحسن علوی طباطبایی، صفحه ۲۷ تا ۳۸) فیلمهایی چون «شمشیر در صحرا» (جرج شرمن ۱۹۴۹)، «مارگیر» (ادوارد دیمیتریک ۱۹۵۳)، «اکسدوس»(اتوپره مینجر ۱۹۶۰) و … برای اولین بار موضوع بازگشت یهودیان به سرزمین موعود و تشکیل کشوری مستقل توسط این عده را دستمایه درام قرار دادند. همچنین تولید دهها فیلم درباره افسانه «هولوکاست» در هالیوود، یکی از جریانهای سینمای صهیونیستی بوده است. «فهرست شیندلر» و «پیانیست» از نمونههای برجسته این جریان هستند.در یک دهه گذشته با تبدیل شدن مسئله مقاومت فلسطین به یکی از چالشهای اساسی نظام سلطه جهانی، سینمای مغرب زمین نیز آثاری را درباره این موضوع تولید کرده است. به ویژه درگرفتن جنگهای خونین در غزه، بر نوع نگاه فیلمسازان هالیوود تأثیرگذار بوده است. این نگاه در دو فیلم شاخص غرب با موضوع فلسطین یعنی «مونیخ» و «اینک بهشت» به خوبی دیده میشود.اما در یک دهه گذشته و به خصوص در هنگامههایی چون جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه و جنگ هشت روزه، شبکههای تلویزیونی غربی نقش موثری در آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش جنایات رژیم اشغالگر قدس داشتهاند.
شبکههایی همچون فاکس نیوز، صدای آمریکا(voa) و … در خبررسانی یک طرفه و جانبدارانه آن هم به طور آشکار و افراطی شهره آفاق هستند و به همین دلیل هم از سوی اغلب مردم در اقصی نقاط جهان چندان جدی تلقی نمیشوند، اما برخی از رسانههای خبری، همواره مدعی استقلال و بیطرفی بودهاند که نحوه پوشش خبری آنها در مقاطعی چون جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ ۲۲ روزه غزه و تقابلهایی از این دست قابل تأمل است.آنچه از سوی این رسانهها در جریان این جنگها رخ داد، به مراتب شرمآورتر بود. چه، شبکههای افراطی همچون «فاکس نیوز» ظاهر و باطنی یکسان داشته و به اصطلاح، رو بازی میکردند. اما شبکههایی چون «سیانان»، «بیبیسی»، «فرانس ۲۴» و شبکههای مشابه آنها که در همه حال ادعای استقلال و بیطرفی داشتهاند، نقشی ریاکارانه داشتند و به ذهن و مغز مخاطب خود از پشت خنجر زدند!
هنوز فراموش نکردهایم که در روزهای داغ تابستان سال ۲۰۰۶ که افکار عمومی جهان نسبت به اقدامات ضدبشری رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان برانگیخته شده بود، این شبکهها چگونه سعی در مظلومنمایی رژیم صهیونیستی داشتند. در آن روزها جنایات گسترده این رژیم جعلی ـ به ویژه موشکباران کودکستانی در روستای قانا ـ هیچ آبرویی برای اشغالگران باقی نگذاشته بود، شبکه «سیانان» در برنامهای با عنوان «پوشش بحران خاورمیانه» تنها تصاویری از بمباران شدن مناطقی از سرزمینهای اشغالی توسط مقاومت اسلامی را نمایش میداد و کارشناسان این برنامه از اینکه لبنانیها به سوی صهیونیستها شلیک میکردند، انتقاد داشتند! این برنامه همچنین گاهی به سراغ سربازان و افسران نظامی رژیم صهیونیستی میرفت و دلمشغولیها و عواطف آنها را بازتاب میداد یا در نوبت دیگری، درباره هراسها و نگرانیهای کودکان صهیونی گزارش تهیه میکرد تا مخاطب فراموش کند که چه کسانی کودکان و زنان بیگناه در لبنان را به خاک و خون میکشند.
این روند در طول جنگ ۲۲ روزه غزه نیز تکرار شد. باز هم رسانههای متظاهر به بیطرفی و اطلاعرسانی شفاف و آزاد، با انواع و اقسام لطایفالحیل سعی کردند روز را شب و شب را روز نشان دهند. آنچه شبکههایی چون «سیانان»، «بیبیسی» و … در آن روزها در دستور کار قرار دادند این بود که رژیم صهیونیستی به دلیل رفتارهای تحریکآمیز حماس دست به حملات جنونآمیز علیه مردم بیدفاع غزه میزنند. یکی از ترفندهای «بیبیسی» در آن روزها این بود که دریچه دوربین خود را به جای کشتهها و مجروحان فلسطینی روی امدادگران صهیونیستی که در حال نجات مردم از زیر آوار بودند متمرکز میکرد(!) تا به این وسیله توحش رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی را کاهش دهد.بدون تردید، یکی از اهداف صهیونیستها در محدودسازی روزافزون رسانههای مستقل در جهان، حفظ حیات نامشروع خود بوده است. سانسور شبکههای تلویزیونی ایران در غرب، نمونه بارز این موضوع است. چون میدانند در صورت شکسته شدن انحصار رسانهای، مردم جهان نسبت به واقعیتهای تکاندهنده رژیم صهیونیستی آگاهتر میشوند و در این صورت، محو این رژیم جعلی از صحنه گیتی، سرعت خواهد گرفت.
بصیرت