حالا شاید این روزها هم مردم عادی در شهرهای ونزوئلا همچون کاراکاس چشم به امید معجزهای دارند که آنها را از شرایط وحشتناک فعلی برهاند. موقعیتی که در یک طرف آن افزایش فشارهای تحریمی و اقتصادی و در سوی دیگر از بین رفتن استقلال کشور و بازگشت به دوران فرامانروایی واشنگتن در ونزوئلا قرار دارد.
چرا ابر تورم ونزوئلا را فرا گرفت
شرایط فعلی ونزوئلا و آنچه که این کشور را به شرایط فعلی رسانده معلول سلسله اتفاقاتی است که ریشه آن به برخی عوامل داخلی و خارجی برمیگردد. شاید اصلیترین عامل تزلزل حاکمیت چپگراها در ونزوئلا و خیزش اپوزوسیون در قالب حرکتی کودتا گونه برای قبضه قدرت، وضعیت اقتصادی این کشور باشد.
رشد سرسامآور قیمتها و کاهش ارزش پولی آنچنان در سالها اخیر در ونزوئلا فراگیر شده که اصطلاح «ونزوئلایی شدن» به برچسبی در ادبیات اقتصادی جهان برای اشاره به دولتهای گرفتار ابر تورم تبدیل شده است.
شاید با جرأت بتوان گفت سال ۲۰۱۴ نقطه آغاز بحران اقتصادی این کشور بود. پیش از این حکومت بولیواری به رهبری چاوز توانسته بود با اتکا به درآمدهای نفتی تورم چند ده درصدی در کشور را که از سال ۱۹۸۳ و سقوط بیسابقه ارزش پول ملی تبدیل به واقعیتی غیر قابل تغییر در اقتصاد ونزوئلا شده بود، مهار کند. تا قبل از ریاستجمهوری چاوز در ونزوئلا نزدیک به ۷۰ درصد درآمدهای نفتی به جیب شرکتهای چند ملیتی میرفت و علیرغم این که ونزوئلا خود از بنیانگذاران اوپک محسوب میشد، اما تنها سایهای از صنعت ملی نفت این کشور باقی مانده بود. اما در دوران چاوز علاوه بر خلع ید از برخی شرکتهای نفتی با افزایش مالیات بر فروش نفت سهم دولت ونزوئلا از درآمدهای نفتی به ۷۰ درصد افزایش و در سایه بالا رفتن قیمت نفت مردم این کشور بالاترین سطح افزایش درآمدها را در آمریکای لاتین تجربه کردند. به عنوان مثال تنها از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۱۳ تولید ناخالص ملی نزدیک به ۵ برابر افزایش یافت و میزان فقر در طبقات محروم به نصف میزان قبلی خود رسید.
در این میان و از آنجا که ونزوئلا بین ۶۰ تا ۷۰ درصد اقلام مصرفی خود را از خارج از کشور وارد میکند، برای حفظ توان خرید مردم دولت بولیواری تلاش میکرد تا قیمت ارز و نرخ برابری بولیوار در مقابل ارزهای خارجی را در سطوح ثابتی حفظ کند. تا زمانی که جریان درآمد بالای نفت برقرار بود، حفظ این برابری چندان مشکل نبود اما با سقوط قیمت نفت همه چیز بر هم خورد.
در ژوئن سال ۲۰۱۴ بهای قیمت نفت که نزدیک به ۹۵ درصد ارزش صادارت ونزوئلا را تشکیل میداد ناگهان شروع به کاهش کرد و ظرف ۶ ماه نزدیک به ۵۰ دلار افت کرد و تا ژانویه سال ۲۰۱۶ به ۳۰ دلار کاهش یافت.
کاهشی که برخی معتقد بودند دلیل آن سرازیر شدن ناگهانی نفت عربستان سعودی به بازار برای تحت فشار قرار دادن ایران در مذاکرات هستهای بود. از آنجا که دولت ونزوئلا همچنان به دنبال حفظ ارزش پولی ملی بود، ناگهان جریان وسیعی از خروج سرمایه از ونزوئلا آغاز شد. ارزش ارزهای خارجی به سرعت در بازار سیاه بالا رفت و هرکس به ارز دولتی دست پیدا میکرد از رانت خوبی برخوردار میشد.
با بالا رفتن قیمت ارز، ارزش محصولات وارداتی نیز به سرعت رشد کرد. به این ترتیب بهسرعت قفسههای مغازهها خالی میشد و تلاش دولت برای پر کردن آنها تنها دست قاچاقچیان کالاهای اساسی را پر میکرد.
دولت ونزوئلا برای جبران کسری بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت از سیاست چاپ اسکناس استفاده کرد و همزمان میزان ارائه ارزهای خارجی به بازار را محدود کرد. این تصمیم ناگهان به یک انفجار تورمی منجر شد.
بر اساس آمار تنها بین سالهای ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۱۸ میزان حجم پول در گردش نزدیک به ۸۵۰۰ درصد افزایش یافت. به این ترتیب شاخص کالاهای مصرفی یا همان تورم در سال ۲۰۱۶ نزدیک به ۳۰۰ درصد، در سال ۲۰۱۷ دو هزار درصد و در سال ۲۰۱۸ نزدیک به چهار صد درصد تا یک میلیون و سیصد هزار درصد متغیر است.
بانک مرکزی ونزوئلا از سال ۲۰۱۵ آمارهای اقتصادی را منتشر نمیکند اما گفته میشود تا ۲۰۱۸ اقتصاد ونزوئلا نزدیک به ۳۰ درصد کوچک شده است.
سنگرهایی که از دست رفت
به موازات ضعف اقتصادی دولت ونزوئلا سنگرهای پشتیبان چپگرایی در آمریکای لاتین یکی پس از دیگر سقوط کردند. در آرژانتین «کریستینا کرشنر» چپ در پی بیماری سرطان از سمت خود کنار رفت و در برزیل هم با استیضاح و برکناری «دیلما روسف» حالا یک رییس جمهور ابر راستگرا به نام «ژایر بولسونارو» که شباهت زیادی به ترامپ دارد به قدرت رسیده است.
به غیر از این در شیلی، کلمبیا و پاراگوئه نیز دولتهایی راستگرا حاکماند. به این ترتیب ونزوئلا تنها در میان کشورهایی همچون بولیوی و کوبا همچنان پایگاهی دیپلماتیک دارد. البته از حق نمیتوان گذشت که تاکنون دولت چپگرای مکزیک نیز موضعی حمایتی در مقابل شورش داخلی در ونزوئلا داشته است.
یکی دیگر از اتفاقاتی که فشار را بر ونزوئلا و دولت مادورو دو چندان کرده، تمرکز ترامپ بر حیاط خلوت آمریکایی لاتین است. در حالی که ترامپ میکوشد از حضور نظامی آمریکا در سوریه و افغانستان بکاهد، تمرکز خود را بر آمریکای لاتین افزایش میدهد. در حقیقت سیاست خارجی ترامپ به دنبال الگوی «دکترین مونروئه» در آمریکای لاتین است و قصد یکدست کردن این منطقه مهم برای حمایت یکپارچه و فراهم آوردن یک منطقه آزاد تجاری یکپارچه را دارد.
طبیعی است که در چنین شرایطی ونزوئلا اصلیترین هدف آمریکا برای تحکیم نفوذ خود در منطقه آمریکای لاتین باشد.
بدعتی خطرناک در صحنه بین المللی
اگر نگاهی دقیق به ماجراهای چند روز گذشته در ونزوئلا داشته باشیم، روندی که آمریکا و کشورهای غربی برای برکناری دولت مادورو دنبال میکنند، بدعتی خطرناک در روابط بین الملل محسوب میشود. به رسمیت شناختن یک اپوزیسیون شورشی در مقابل دولتی که با رأی مردم روی کار آمده در حقیقت بازگشت به دوران کلاسیک استعمارگری است.
هم اکنون آمریکاییها با فشار به بریتانیا از دسترسی دولت ونزوئلا به ۱.۲ میلیارد دلار از ذخایر ارزی این کشور به طلا جلوگیری کردهاند، در حالی که هیچ مجوز بین المللی نه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و نه هیچ ارگان دیگری در این باره وجود ندارد.
به نظر میرسد در شرایط فعلی امید مادورو به ۸ میلیارد دلار ذخایر طلای کشور در بانکهای ترکیه است که چندی پیش آن را از بانکهای هلندی و سوییسی به آنجا منتقل کرده و آمریکاییها نیز به دنبال جلوگیری از انتقال آن به ونزوئلا هستند.
آمریکا و کشورهای غربی تاکنون توفیقی در محکومیت ونزوئلا در مجامع بین المللی نداشتهاند و جلسه شورای امنیت که به بررسی این موضوع پرداخت به صحنه مجادلات لفظی دو طرف تبدیل شد.
بدون شک سئوال جدی در این میان این است که قدم بعدی آمریکا و کشورهای غربی در صورت مؤثر نبودن فشارهای اقتصادی و حمایت نیروهای مسلح ونزوئلا از دولت مادورو چه خواهد بود.
کلمبیا در خط مقدم خرابکاری
زمانی که دونالد ترامپ به حمایت دولت آمریکا از معارضان اشاره کرد، این نکته را نیز گفت که تمام گزینهها برای حمایت از مخالفان روی میز هستند.
بدون شک این جمله به معنای احتمال استفاده از نیروی نظامی ضد دولت ونزوئلا است، گزینهای که مایک پامپئو وزیر خارجه آمریکا هم سربسته به آن پرداخت. در حقیقت زمانی که گرگ فالر فرمانده فعلی فرماندهی ارتش آمریکا در آمریکای لاتین در آذر ماه به سمت خود منصوب شد، تحلیلگران سخنان جیمز متیس وزیر دفاع وقت آمریکا در مراسم معارفه وی را به معنای احتمال جدی شدن عملیات نظامی آمریکا در این منطقه تعبیر کردند.
متیس در مراسم معارفه وی به این نکته اشاره کرد که کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه کشورهایی هستند که دموکراسی در آنها در معرض خطر قرار دارد. واقعیت هم این است که اگر قرار باشد اقدامی نظامی در ونزوئلا صورت بگیرد فرماندهی ارتش آمریکا در شهر میامی فلوریدا در خط مقدم آن خواهد بود.
آمریکا مدتهاست به بهانه مبارزه با مواد مخدر حضوری چشمگیر در منطقه آمریکای لاتین دارد. در سال ۱۹۸۹ نیروهای آمریکایی به بهانه مبارزه با مواد مخدر به کشور پاناما حمله و ضمن از میان بردن محلات فقیرنشین عملاً این کشور را در اختیار باندهای مافیایی مواد مخدر قرار دادند. در کلمبیا نظامیان آمریکایی به بهانه مقابله با شبه نظامیان فارک حضور چشمگیری در این کشور دارند و اقدام به تربیت نیروهای میلشیایی کردهاند که قساوت آنها زبانزد است.
هم اکنون نیز کلمبیا به عنوان لبه احتمالی هرگونه عملیات تخریبی علیه ونزوئلا در نظر گرفته میشود و نظامیان آمریکایی در قالب قراردادی که در سال ۲۰۰۹ بین کلمبیا و آمریکا به تصویب رسید، در این کشور مستقر شدهاند. قراردادی که از همان زمان مورد اعتراض دولت ونزوئلا قرار داشت.
یکی از اصلیترین پایگاههای آمریکا در زمینهای شرکت نفت اکسیدنتال در استان اروکای کلمبیا قرار دارد. منطقهای که در نزدیکی استان آپوره ونزوئلا قرار دارد و نیروهایی از فرماندهی عملیات ویژه آمریکا در آن مشغول آموزش شبه نظامیان هستند. یکی از اتفاقاتی که ماهیت نیروهای تحت آموزش در کلمبیا را روشن کرد در ماه مه سال ۲۰۰۴ روی داد. زمانی که ۱۲۰ تروریست حرفهای کلمبیایی در ملکی در ۲۰ کیلومتری کارکاس دستگیر شدند و و در جریان بازجوییها هدف خود را انفجار تاسیسات نفتی ونزوئلا بیان کردند.
به طور حتم استفاده از پناهندگان ونزوئلایی که به کلمبیا هجوم آوردهاند، برای تکمیل یگانهای تروریست نیز مد نظر قرار گرفته است. حتی برخی از اخبار غیر رسمی از آغاز آموزش ۱۰۰۰ نفر برای آغاز فرآیند سوریهسازی ونزوئلا در کلمبیا خبر میدهند.
به نظر میرسد تجارب آمریکا در سوریه قرار است در آمریکای لاتین هم بهکار گرفته شود.
برزیل و اتحاد نزدیک با دشمنان ونزوئلا
برزیل هم کشور دیگری است که حالا به لطف به قدرت رسیدن رییسجمهور راستگرای آن در صف اول اقدام علیه ونزوئلا قرار دارد.
برزیل تا چندی پیش به واسطه حکومت چپگراها در صف حامیان مادورو قرار داشت، اما از زمان به قدرت رسیدن بولسونارو کاراکاس این کشور را در مقابل خود میبیند. نزدیکی بولسونارو به رژیم صهیونیستی آنچنان است که او پیش از انتخابات به فلسطین اشغالی سفر کرد تا در رود اردن غسل تعمید داده شود.
وی در مصاحبهای که در ماه جاری میلادی از یکی از شبکههای برزیلی پخش شد از مذاکره با پنتاگون برای استقرار در این کشور خبر داد. امری که با اعتراض نظامیان برزیلی روبه رو شد. برزیل قویترین ارتش آمریکای لاتین را در منطقه دارد و هم اکنون به همراه کشور گویان، کلمبیا و برزیل مثلثی سه جانبه را برای فشار بر مادورو را تشکیل دادهاند.
به طور حتم اگر قرار بر اعزام نظامیان برزیلی به ونزوئلا باشد، آنان به عنوان نیروهای حافظ صلح در میانه آشوب ایفای نقش خواهند کرد، همانگونه که همیلتون موآرو معاون رییس جمهور برزیل از آن سخن گفته است.
در این صورت شرکتهای امنیتی خصوصی رژیم صهیونیستی نیز وارد عمل خواهند شد، چرا که سالهاست که رژیم صهونیستی از گسترش روابط ونزوئلا با دولتهای و گروههای انقلابی خاورمیانه همچون ایران احساس خطر میکند.
شکستی شاید سنگینتر، در انتظار آمریکا
در هر صورت به نظر میرسد که برنامههای گستردهای به رهبری آمریکا در منطقه در حال اجرا است. شاید از همین رو روسها موضعی محکم در قابل این مسئله اتخاذ کردهاند و حتی یک ماه پیش بمب افکنهای اتمی توپولف ۱۶۰ بلک جک را عازم ونزوئلا کردند.
اگر آمریکا به دنبال سرنگونی دولت ونزوئلا از طریق دخالت نظامی و یا سوریهسازی این کشور باشد، به طور حتم کشورهایی همچون چین و روسیه بیتفاوت نخواهند ماند و شاید این بار آمریکاییها شکستی سهمگینتر در حیاط خلوت خود متحمل شوند.
منبع: فارس