استفان والت نظریهپرداز سیاست بینالملل به دولت آمریکا هشدار داد نباید بهخاطر تشویق نتانیاهو به امتیاز دادن به فلسطینیها، ایران را تحت فشار بیشتر قرار دهد.
«استفان والت»، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد و از نظریهپردازان سیاست بینالملل در یادداشتی در صفحه ویژه خود در پایگاه تحلیلی فارین پالیسی نوشت: هفته گذشته، دیپلماسی خاورمیانهای ایالات متحده شاهد دو تحول جالب بود. اولین آنها خبر توافق بین اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین برای مذاکره بود که از سوی جان کری وزیر امور خارجه آمریکا اعلام شد.
والت ضمن تکرار بدبینی خود نسبت به توافق فوق، دومین تحول را حمایت تعجبآور اعضای مجلس نمایندگان آمریکا از هر دو حزب اصلی این کشور از فرآیند دیپلماتیک در خصوص ایران دانسته است. از آنجا که کنگره آمریکا عموما تنها قطعنامههای مدنظر ایپک را تصویب میکند، این واقعیت که 131 نماینده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نامه «دنت – پرایس» را امضا کردهاند، نشانهای نادر از سلامت عقل در «کپیتول هیل» بود!
این نظریهپرداز روابط بینالملل بر این باور است که اگرچه هردوی این طرحها میتوانند به طرق مختلف شکست بخورند اما یکی از راههای به شکست کشاندن هردوی آنها ربط دادن آنها به یکدیگر است. بهطور مثال، ایالات متحده میتواند با وعده در پیش گرفتن موضعی سختتر در قبال ایران، اسرائیل را تشویق کند که در مذاکره با طرف فلسطینی جدیتر باشد. این اتفاق میتواند بر اساس همان تئوری آشنایی رخ دهد که میگوید اسرائیل هرچه احساس امنیت بیشتری کند، بیشتر آماده مصالحه است.
والت ضمن بد خواندن ایده فوق، تصریح کرده است که این ایده قبلا امتحان شده است بالاخص در دورانی که تئوری «مهار دوجانبه» مارتین ایندیک در سال 1993 ارائه شد. مهار دو جانبه عبارت بود از مهار توامان ایران و عراق در حالی که هر دوی این کشورها با هم دشمن بودند و شاید بهتر بود از یکی علیه دیگری استفاده میشد. اما همانطور که «تریتا پارسی» و «کنث پولاک» میگویند، ایالات متحده به اسرائیل قول داد که هر دوی این کشورها را مهار میکند، به امید آنکه اسرائیل در خصوص فرآیند صلح اسلو جدیتر باشد. این رویکرد البته جواب نداد و نگاهداری تعداد کثیری از نیروهای آمریکایی در خاک عربستان که از لوازم مهار دوجانبه بود، منجر شد تا اسامه بن لادن تصمیم بگیرد حملات یازده سپتامبر را علیه آمریکا ترتیب دهد.
علاوه بر این، ربط دادن این دو موضوع به یکدیگر، تنها منجر به افزایش طرفهایی میشود که قادر خواهند بود هرگونه توافقی را وتو کنند. اگر پیشرفت مذاکرات فلسطینیها و اسرائیلیها منوط به توافق با ایران شود، ایران با ساخت یک مرکز هستهای دیگر در کوههای خود میتواند آن را برهم زند. از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز این قدرت را خواهد داشت تا توافقی را که دوست ندارد، امضا نکند. برقراری این ارتباط باعث میشود که مذاکرهکنندگان آمریکایی مدام به صحنه مذاکره دیگر چشم بدوزند تا ببینند چه اتفاقی در آن میافتد. همین امر توان آنها را در بهدست آوردن توافقی کارآمد کاهش میدهد.
از همه مهمتر اینکه رویکرد ربط دادن دو موضوع به یکدیگر، نه ضرورتی دارد و نه بهنفع ایالات متحده است. به باور والت، همانطور که اوباما نیز در سخنرانی خود در قاهره گفته است، ایجاد کشور فلسطینی در کنار کشور اسرائیلی بهنفع آمریکا، فلسطین، اسرائیل و تمام جهان است و همچنین ضدیت با آمریکا را در منطقه کاهش خواهد داد. بنابراین، توافق اسرائیل و فلسطینیها به نفع آمریکاست و این مساله هیچ ربطی به روابط واشنگتن با ایران و مقاصد ایرانیها ندارد.
نویسنده تاکید میکند که بیش از آنکه ایران تهدیدی برای اسرائیل باشد، این ادامه اشغالگری است که این رژیم را تهدید میکند. ادامه اشغالگری تلآویو را دچار آپارتاید کرده و بر انزوای بینالمللی آن خواهد افزود.
به همین ترتیب، توافق بر سر محدودسازی برنامه هستهای ایران و آغاز مصالحه با این کشور هم کاملا به نفع آمریکاست و این مساله هم رباطی به وضعیت روابط اسرائیل – فلسطینیها ندارد. والت مدعی است که چنین توافقی توان ایران برای دردسرسازی در فلسطین را کاهش میدهد. حتی اگر کری در مساله صلح اسرائیل – فلسطین شکست بخورد، باز هم حل مساله هستهای ایران مطلوب است.
والت در پایان تاکید کرده است که ایالات متحده باید هرگونه تلاش برای ربط دادن این دو پروژه سخت دیپلماتیک به یکدیگر را رد کند. پیشرفت در هر یک از دو موضوع خوب است و مهم نیست که در سوی دیگر چه اتفاقی میافتد.