۲۶ تير ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۲
کد خبر: ۴۱۷۰
برخی از مدیران تجاری و فرهنگی ازسر دلسوزی مسائلی را برای رابطه با آمریکا و انگلیس مطرح می کنند که البته جای تامل دارد، اما همه آنها مردود نیست.

حوزه روابط خارجی ایران، انصافا حوزه پیچیده ای است، پیچیده تراز بسیاری کشورهای دیگر. برخی از مدیران تجاری و فرهنگی ازسر دلسوزی مسائلی را برای رابطه با آمریکا و انگلیس مطرح می کنند که البته جای تامل دارد، اما همه آنها مردود نیست. وجود چنین گفتمانی ملی در روابط خارجی در مورد مسائل مهم کشور، بایستی بسیار بسیار غنیمت شمرده شود. این گفتمان نشانی از دموکراسی است که بسیاری از کشورهای منطقه ما از آن بی نصیب هستند. اینکه موضوعات مهم و مورد توجه و علاقه عموم، در سطح ملی مورد بحث و گفتگو قرار گیرد یک سنت حسنه است که خود گویای تحولاتی در اعتلای فرهنگ سیاسی ایران نیز هست. هرچه مسائل مهم ملی و سرنوشت ساز، بجای تصمیم گیری در اتاقهای بسته، با گفتمانی میان نخبگان، کارشناسان و در برابر چشم مردم نقادی شود و محک بخورد، هزینه های آزمایش و خطای آن بر کشور کاهش می آید- البته استثناء هایی هم وجود دارد.


از این نوع گفتمانها که مشارکت خرد جمعی را فراهم کند، نباید نگرانی داشت. باید اهل نظر و فن، فضای این گفتمانها را فراهم کنند. وقتی روابط ایران با کشورهای تاثیرگذار و سلطه گر مطرح می شود، هرچه گفتمان وسیعتر و گسترده تر و عقلانی تر باشد، آن کشورها در اقدامات خطرناک خود با چالشها و ملاحظات بیشتری روبرو می شوند و مجبورند در تنظیم روابط با ایران، نه یک شبه در مورد کاهش یا قطع آن تصمیم بگیرند و نه یک شبه آن روابط سیاسی را برقرار کنند. در نظامهای دیکتاتوری و پادشاهی امکان گفتمانهای ملی وجود ندارد و تصمیم گیریها فردی است، لذا در روابط خارجی خود بسیار آسیب پذیر هستند. در این وضعیت، طرف مقابل، برای برقراری، توسعه، کاهش و قطع روابط، فضای عمل، امکان چانه زنی و اعمال فشار بیشتری دارد. با مراجعه به تاریخ روابط بین الملل می توان موارد متعددی را برای این الگوهای تصمیم گیری مشاهده و مطالعه کرد.

در این مجال مختصر، فقط به نکاتی چند از سرفصل های مهم روابط ایران با آمریکا و انگلیس، دو کشوری که باهم از نظر تاریخی، قومی، دینی و سیاسی مشترکات زیادی دارند، اشاره می شود. آنچه مهم است اینکه ایران و انگلوساکسونها، هر دو طرف برای هرگونه روابط بلند مدت، باید فراز و نشیبهای تاریخی خود را هم مورد توجه و مرور دوباره قرار دهند. عوامل استمرار و تحکیم روابط از کشوری با کشور دیگر متفاوت است، لذا شناخت نوع کنش، و واکنشهای آنها با ایران و برعکس، تا حدی، کمک بزرگی به ایجاد و تصحیح نگاهها و رفتارهای متقابل خواهد کرد.

نکته دیگر آنکه، کشورهای بزرگ و نقش آور جهان هیچگاه حاضر به پذیرفتن واسطه برای حل وفصل مشکلات روابط خود نیستند، چون نمی خواهند هزینه های واسطه گری به کشورها را پرداخت کنند، ضمن آنکه این کار را نشانه ضعف دیپلماسی و قدرت ملی و بین المللی خود می دانند. آمریکا و شوروی در همان دوران ستیزجویانه جنگ سرد، بدلیل حساسیت مسائل و اهمیت منافع ملی خود، مستقیما بدون واسطه با هم مذاکره می کردند. اینکه ایران یک قدرت منطقه ای است، امروزه همگان حتی آمریکا و انگلیس به آن اعتراف دارند. ایران می بایست با استفاده از قدرت ملی و جایگاه منطقه ای خود، بجای قبول نقش واسطه گری کشورهای دست چندم و سودجو، با اتکاء به نفس و اطمینان به ظرفیتهای مادی و معنوی خود، زمینه های یک مذاکره مستقیم برای طرح اولویتهایش در سیاست خارجی را فراهم نماید. با ذکر این نکته که، مذاکره با برقراری رابطه رسمی سیاسی متفاوت است.

باید عنایت داشت که هرگونه قطع روابط سیاسی- اقتصادی میان کشورها در جهان، دارای هزینه های سنگینی است که کشورهای صنعتی پیشرفته و حامیان اقتصاد بازار از جمله انگلیس و آمریکا، بشدت متضرر می شوند. اقتصاد بازار، یعنی رقابت بین بنگاههای تجاری- اقتصادی. لذا زمانی که توجیهاتشان برای ادامه تنشها کم رنگ می شود بدنبال اولین فرصت برای برقراری روابط بوده و در صدد از سرگیری این روابط با کمترین هزینه و امتیازات می باشند. اکنون این تمایل آنان البته قابل مطالعه است.

براساس دیدگاه عقلانی، باید توجه داشت که چه تحولی در دیدگاه آنها در روابطشان با ایران رخ داده است. اینکه فقط تغییر رییس دولت در ایران موجب برقراری روابط باشد، شرط لازم برای تجدید روابط محسوب می شود، اما قطعا شرط کافی برای ایران نمی تواند باشد. طرف مقابل باید از سوی خود، قدمهای عملی بزرگ و قابل توجهی بردارد. قبل از تنش زدایی، باید طرفین بر سر تنش شناسی و عوامل آن گفتگو کنند و از گذشته درس گیرند. در مرحله بعد، هر دو طرف می بایست به تنش زدایی متقابل بپردازند. اینکه فقط ایران چنین کند راه بجایی نمی برد، زیرا فقط منتهی به ایجاد روابط مقطعی شده و بنفع هیچ طرف نیست.

اگر گفتمان غالب در آن کشورها برای روابط مستمر وعادی با ایران شکل و قوام نگرفته باشد، هرچند نوعی روابط سیاسی هم با ایران برقرار شود، این روابط مقطعی و کوتاه خواهد بود. می بایست نوعی وحدت نظر میان مراکز قدرت آنها در روابط خارجی با ایران بوجود آید، دقیقا آن چیزی که در ایران نیز می بایست اتقاق بیفتد. البته تصمیم گیری در سیاست خارجی در کشورهای دموکراتیک و مردم سالار، در مقایسه با کشورهای تک حزبی با سیستمهای سیاسی بسته، روندی طولانی تر و زمان گیرتر دارد. روند تصمیم گیری مردم سالار، آنست که دولتمردان واقعا به گفتمان غالب در جامعه خود توجه کنند. باید با صبر و حوصله این مسائل را بررسی کرد و به نتیجه رسید. بر اساس مطالعات موجود، تصمیماتی که در پس چنین روندی گرفته می شود، عقلانی تر و واقعگرایانه تر می باشد و به حصول نتیجه نزدیکتر است.

موارد مطالعاتی متعددی در گذشته برای آمریکا و انگلیس برای درس گرفتن و جلوگیری از بروز و ظهور تنشها و ستیزها در روابط با ایران وجود دارد که باید مراجعه دوباره به آنها کرد و به دقت مطالعه نمود. دولتمردان و نخبگان آمریکا و انگلیس باید روابط سیاسی خود را برای یک دوره زمانی میان مدت، حداقل برای یک دوره دهساله تنظیم کنند، کاری که ایران نیز بایستی در روابط خود با آنها لحاظ نماید. هرگونه عدم اندیشه و نگاه راهبردی در ایجاد حفظ روابط در یک دوره زمانی میان مدت، به ضرر طرفین می باشد، زیرا هزینه های روابط را بالا می برد، و همان داستانهای گذشته تکرار شده، و در نهایت زخمی بر زخمهای روابط خارجی میان ایران و دولتهای آنان در عرصه منطقه ای و بین المللی افزوده می شود. در هر صورت، با توجه به ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران و ماهیت سیاست خارجی کشورهای آنگلوساکسون، هرگونه برقراری روابط، بدون فراز و نشیب نخواهد بود، مهم آنست که طرفین با حفظ ظرایف، ظرفیتها و تعهدات دیپلماتیک، بر اساس عقلگرایی و سودمندی دوجانبه روابط فی مابین خود را دائما مورد توجه و تذکر قرار دهند.

 

خبرآنلاین


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر