فیلم بازیهای گرسنگی که با تبلیغات گسترده بر روی پرده سینما اکران شد، چندان طول نکشید تا به موضوع بحثانگیزی در سراسر جهان بویژه در میان نوجوانان و جوانان تبدیل شود. فیلم بازیهای گرسنگی که برخی اوقات از آن به عنوان نسخه جدیدی از فیلم گرگ و میش یاد میکنند، مولفههای مشابه با داستان فیلمهای اقتباسی از کتاب در خود نهفته دارد اما در شرایط کاملاً متفاوتی اتفاق میافتد.
فیلم بازیهای گرسنگی که در زمان آینده یک ناکجاآباد اتفاق میافتد(چرا آینده همیشه "به صورت کابوسوار و در یک ناکجاآباد” رخ میدهد؟)، اغلب تصویر هولناکی از جهان فردا خواه از لحاظ اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی را به نمایش میگذارد. خلاصه اینکه، این فیلم شبیه کابوس برادر بزرگ است زیرا که این حاکم ثروتمند تحت لوای زندگی مردم گرسنه و قحطی زده به کامیابی میرسد. ضمن اینکه، در این فیلم با هدف تضعیف قدرت تفکر و منطق اقشار جامعه تصاویر شهوتانگیز و مبتنی بر انحراف و نابهنجاری در رسانههای جمعی به نمایش گذاشته میشود و دولت حاکم از آن به عنوان ترفندی برای حفظ یک نظام اجتماعی ظالم و ناعادلانه بهرهبرداری مینماید. آیا فیلم بازیهای گرسنگی چشماندازی از آینده نه چندان دور را در مقابل نگاه نوجوانان قرار میدهد؟ برای درک این مسئله که نخبگان حاکم در تلاشند تا از این طریق کنترل جهان را در قبضه قدرت خود بگیرند، به گوی بلورین نیازی نیست.
آیا "سوزان کالینز”(Suzanne Collins) نویسنده داستان با نشان دادن خطرات موجود در حال انتقال یک پیام رسا و کوبنده علیه نظم نوین جهانی به جوانان است و یا اینکه فیلم بازیهای گرسنگی جوانان را وادار میسازد تا به این تفکر پایبند بماند؟ حال بیائید نگاه اجمالی به جهان تخیلی اما احتمالی آینده در فیلم بازیهای گرسنگی بیاندازیم.
نکته: این مقاله درباره فیلم بازیهای گرسنگی است نه سری کتابهای مشابه. طراحی این فیلم با روش متفاوتی تنظیم شده است و پیام نسبتاً متفاوتی را به مخاطب انتقال میدهد.
نظم نوین جهانی برای نوجوانان
فیلم بازیهای گرسنگی در شرایطی اتفاق میافتد که به نحو قابل توجهی منطبق بر ویژگیهای نظم نوین جهانی است که توسط حاکم جهانی امروز طرحریزی شده است. یکی از خصوصیات نظم نوین جهانی فروپاشی دولت– ملتهای واقعی برای تاسیس یک دولت جهانی خاص است تا یک قدرت مرکزی بر آن حکومت کند. در فیلم بازیهای گرسنگی، این مفهوم مبتنی بر رویدادی است که در "پنم”(Panem) رخ میدهد،کشوری با حکومت توتالیتر و اقتدارگرا که کل سرزمین شمال آمریکا را تحت کنترل خود دارد. بنابراین، آمریکا و کانادا در یک هویت واحد ادغام شدهاند، مرحلهای که بسیاری از افراد پیشبینی میکنند قبل از شکلگیری کامل نظم نوین جهانی به وقوع خواهد پیوست.
رئیسجمهور پنم در حال سخنرانی برای ملت
در کشور پنم، مفاهیم دموکراسی و آزادی در آمریکا به فراموشی سپرده شده و یک حکومت دیکتاتوری مجهز به تکنولوژی پیشرفته برای جاسوسی، نظارت، تلقین رسانهای، سرکوب مردم توسط نیروهای پلیس و ایجاد اختلاف و تفرقه شدید بین طبقات اجتماعی جایگزین آن میشود. اکثریت قاطع شهروندان پنم تحت شرایط حاکم بر کشورهای جهان سوم زندگی میکنند و همواره در معرض خطر تهدید فقر، قحطی و بیماری قرار دارند. از قرار معلوم، این شرایط دشوار حاصل رویداد مخرب و تکان دهندهای است که فروپاشی کامل اقتصادی در شمال آمریکا را رقم زده است. اهالی ساکن در ناحیه ۱۲، محل زندگی "کتنیس اوردین”( Katniss Everdeen) قهرمان فیلم، در شرایط مشابه با دوران قبل از انقلاب صنعتی به سر میبرند، جائیکه خانواده معدنچیان به طور موقت در کلبههای چوبی سکونت دارند و از جوندگان تغذیه میکنند.
هرچند به نظر میرسد عامه مردم در دهه ۱۸۰۰ زندگی میکنند اما تحت سلطه حاکم مجهز به تکنولوژی پیشرفته در شهر "کاپیتول”(Capitol) هستند که از این تکنولوژی برای نظارت، کنترل و القاء خواستههای خویش به شهروندان بهره میگیرد. دولت برای تضعیف اراده افراد ناتوان و بیسواد از دوربینهای مخفی، تراشههای ویژه شناسایی از طریق فرکانس رادیویی و هولوگرامهای سه بعدی در سطح گسترده استفاده میکند(اگرچه اینها علائم وجود اتحاد و وحدت بین رعایا و احتمال عصیان و سرکشی آنهاست).
شهر کاپیتول برای حفظ این نظام اجتماعی آسیبپذیر به نیروی پلیس بزرگی اتکا دارد که همواره آماده است تا طغیان و شورش مردمی را سرکوب کند. کارگران اغلب اوقات در اردوگاههای غیرنظامی گرد هم میآیند که در آنجا فیلمهای تبلیغاتی با حمایت دولت پخش میشود. بنابراین، پنم یک کشور پلیسی با تکنولوژی پیشرفته است که توسط یک حاکم قدرتمند اداره میشود و در تلاش است تا توده مردم را در فقر و انقیاد همچنان نگاه دارد. همانطور که در مقالههای پیشین دیدهایم، همه این مفاهیم در اشکال دیگری از رسانههای جمعی نیز مطرح میشوند بطوریکه به نظر میرسد تلاش آگاهانهای برای عادی جلوه دادن دیدگاههای یک کشور پلیسی پیشرفته به عنوان تنها گزینه روند عادی تکامل نظام سیاسی کنونی در جریان است.
حاکم نخبه در فیلم بازیهای گرسنگی با وجودیکه در شهر کاپیتول سکونت دارد اما زندگی کاملاً متفاوتی با طبقه کارگر جامعه داشته و در تجملات و مد زیادهروی و افراط میکند. طبقه بالای جامعه سایر افراد را به چشم نژادی پست مینگرند که آنها را مورد استهزاء قرار میدهند، مهار نموده و تحت کنترل دارند. منابع ارزشمند در این نواحی به اهالی محل تعلق نداشته و در راستای منافع کاپیتول مورد بهرهبرداری قرار میگیرد که این مسئله حدفاصل و مرز شفاف و غیرقابل نفوذی بین توده مردم و حاکم نخبه ایجاد میکند.
مفهوم حاکم ثروتمند که بر توده مردم فقیر و فرمانبردار حکومت میکند(این مسئله باعث میگردد بتوان آنها را به راحتی کنترل نمود) جنبه مهم نظم نوین جهانی است که به صراحت در فیلم بازیهای گرسنگی به تصویر در آمده است. اتکای دولت بر سیستم پیشرفته جاسوسی و رسانههای جمعی برای تحت کنترل نگاه داشتن توده مردم همان موضوعی است که در فیلم میتوان آن را مشاهده کرد و اگر به همین منوال ادامه یابد، جهان درون فیلم بازیهای گرسنگی ظرف مدت کوتاهی به واقعیت بدل میشود. مفهوم دیگری در درون فیلم بازیهای گرسنگی وجود دارد که برای این نخبه اسرارآمیز مهم است: باید خونی ریخته شود تا ترس در همه جا ریشه دوانیده و قدرت حاکم فزونی یابد.
ذبح انسان برای حاکم نخبه
دولت پنم بازیهای گرسنگی را با هدف یادآوری "شورش و خیانت بزرگ” توده مردم به راه انداخت. ۱۲ ناحیه پنم در ازای مجازات نافرمانی باید یک پسر و یک دختر بین ۱۲ تا ۱۸ سال را به عنوان شرکتکنندگان در بازی گرسنگی به کاپیتول پیشنهاد کنند. نوجوانان باید در محوطه روباز و به سبک مبارزه گلادیاتورهای زمان روم باستان تا سر حد مرگ با یکدیگر بجنگند که صحنههای آن از طریق تلویزیون برای همه ملت پخش میشود. قوانین بازی بیانگر حس حقارت و بیاحترامی نخبه حاکم به توده مردم است. نام این بازی به خودی خود یادآور شرایط گرسنگی دائمی اقشار پایین جامعه است که حاکمان عمداً و با هدف کنترل بهتر افراد را در این وضعیت نگه میدارند.
پسران و دخترانی که برای شرکت در بازیهای گرسنگی انتخاب میشوند، تحت عنوان "مالیات و خراج” نامیده میشوند، اصطلاحی که معمولاً به پرداخت وجوهی اطلاق میگردد که یک رعیت به ارباب خود میدهد، از اینرو عبارت فوق را حتی میتوان نشانه بندگی توده مردم به حاکمان تلقی کرد. از دوران باستان، ریختن خون به عنوان والاترین شکل "مالیات و خراج” به خدایان تلقی میگردید.
به زبان رمزی، گفته میشود که حاکمان و جادوگران برای اعمال حداکثر قدرت از این سنت و آئین بهرهبرداری میکردند. همانگونه که ساکنان شهر باستانی "کارتاژ”(Carthaginians) کودکان خود را به همین شیوه در پای سنگ بنای خدای خود ملقب به Moloch قربانی میکردند، ساکنان پنم نیز کودکان خود را برای حاکم کاپیتول قربانی میکنند. از اینرو، بازیهای گرسنگی نسخه جدیدی از رسوم کهن است که توده مردم برای اجتناب از بروز خشم اربابان خود باید در آن شرکت جویند. همه اهالی شهر پنم باید مراسم قربانی کردن فرد برگزیده را که در شهر کاپیتول اتفاق میافتد، تماشا کنند که در این صورت احساس ترس، خشم، عطش مبارزه و میل به خونریزی در آنها برانگیخته میشود. در مقالات پیشین دیدیم که مرگ افراد خاص(ویتنی هیوستون، هیث لژر، ایمی واین هاوس) به یک رویداد رسانهای تبدیل میشود که در واقع آئینهای بزرگی بوده و همه مردم در آن شرکت دارند. بازیهای گرسنگی بر این مفهوم از آئینهای بزرگ دلالت دارد که در مورد آنها به شدت تبلیغ میشود.
”مالیات و خراج” در بازیهای گرسنگی جزو حقوق دولت بوده و سایرین نیز حق و حقوقی نسبت به آن ندارند.
در فیلم بازیهای گرسنگی، مرگ جوانان در این مراسم و آئین به عنوان یک رویداد ورزشی و یک جشن ملی به مردم قبولانده میشود که در قالب یک نمایش واقعی برای آنها به تصویر کشیده میشود. افراد فقیر نه تنها در این رویداد پست و تحقیرآمیز شرکت میکنند، بلکه حتی آنها بواسطه امید پیروزی در این مسابقه شادی میکنند. چرا همه این مسائل برای آنها پذیرفتنی است؟ یکی از دلایل اینست که رسانههای جمعی میتوانند افراد را به پذیرش هر مسئلهای وادار بکنند… البته به شرط آنکه جالب باشد.
توسل به غرایز حیوانی
بازیهای گرسنگی به صورت زنده و با حضور مجریان تلویزیونی برای همه مردم پخش میشوند. مجری روند بازی را تحلیل کرده، با شرکتکنندگان مصاحبه نموده و عملکرد آنها را ارزیابی میکند. مسابقهدهندگان یا به قولی همان خراجها در این فرهنگ آنقدر غرق میشوند که قوانین بازی را میپذیرند و با میل و اراده خویش مسابقه را آغاز میکنند تا با کشتن رقیب خود پیروز این میدان گردند. عامه مردم نیز به طور فعال در این رویداد شرکت نموده و نماینده ناحیه خود را تشویق میکنند، حتی اگر در پایان مجبور شوند قربانی شدن نماینده خود را جشن بگیرند.
این مسئله بیانگر حقیقتی تلخ اما واقعی درباره رسانههای جمعی است: هر نوع پیامی را میتوان به افراد انتقال داد به شرط آنکه بتواند توجه آنها را جلب کند. دو مسئله وجود دارد که به طور خودکار و تقریباً غیرقابل مقاومت توجه ما را خود جلب میکند: خون و سکس، یعنی نشانههای غرایز اصلی. خشونت شدید در این رویداد توجه عوام را جلب میکند تا آنجا که فراموش میکنند بازیهای گرسنگی در راستای تاکید بر حس بندگی افراد به حاکم است. این مفهوم کاملاً شناخته شده است و امروزه از سوی رسانههای جمعی مورد استفاده قرار میگیرد تا آنجا که این پیام که آنها فقط "جنبه سرگرمی” برای او دارند، دائماً به گوش مخاطب هدف میرسد. از اینرو، فیلم بازیهای گرسنگی به نحو زیرکانهای نقش رسانهها را در انحراف افکار عمومی به تصویر میکشد. آیا این فیلم به جوانان کمک میکند تا این حقیقت را درک کنند؟
در صحنهای از فیلم بازیهای گرسنگی، مرگ یک دختربچه اهالی شهر را آنقدر شوکه کرد که برای مدت کوتاهی واقعیت و حس وحدت و همدلی را برای آنها به ارمغان آورد زیرا کشته شدن این دختربچه قساوت و سنگدلی این بازی را برای همگان روشن ساخت. پخش زنده صحنه مرگ این دختربچه به شورش و قیام خشونتآمیزی در ناحیه محل زندگی او منجر شد. اما این قیام مردمی توسط نیروهای آماده پلیس بلافاصله سرکوب شد. به علاوه، دستاندرکاران برنامه در راستای جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی بیشتر عنصر جدیدی را به این نمایش اضافه کردند: عشق بین "کتنیس اوردین”(Katniss Everdeen) و "پیتا ملارک” (Peeta Mellark)، دختر و پسری از ناحیه ۱۲٫ با اضافه شدن عنصر عشق (و تا حدودی سکس) به این نمایش، سازندگان برنامه توانستند خشم توده مردم را فرو نشانده و آنها را دوباره به حالت بیتفاوتی و خونسردی سابق بازگردانند. این بخش از فیلم نشان میدهد که رسانههای جمعی چگونه از سوی مراکز قدرت مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
دسترسی مردم اقصی نقاط جهان به سری فیلمهای بازی گرسنگی ثابت میکند که افزودن زیرکانه عناصری همچون سکس و خشونت به فیلم، مخاطب را مجبور میکند تا از پای تلویزیون تکان نخورند. هرچند به نظر میرسد که فیلم بازیهای گرسنگی نابهنجاری و عامل خشونت را در رسانههای جمعی تقبیح نموده و مردود میشمارد اما کارگردانها قطع به یقین تصاویر بیشتری از این عوامل را در فیلمهای خود بکار میبرند.
حساسیتزدایی نوع جدیدی از خشونت
اگرچه عامل خشونت به وفور در فیلمهای هالیوودی دیده میشود، اما فیلم بازیهای گرسنگی خط قرمزی را پشت سر میگذارد که به ندرت در سایر فیلمها دیده میشود: خشونت بین افراد کمتر از سن قانونی. در این فیلم تینایجری ما شاهد حضور نوجوانان بین ۱۲ تا ۱۸ سال هستیم که به طرز خشنی به رقیب خود چاقو میزنند، شلاق میزنند، او را با دست خفه کرده یا گردن او را میشکنند- صحنههایی که به ندرت در فیلمهای هالیوودی دیده میشوند.
هرچند مطمئناً این راهی برای جلب نظر مخاطبان فیلم است(که نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال است)، اما فیلم بازیهای گرسنگی در خط مقدم نوع جدیدی از خشونت قرار میگیرد که تا قبل از این پخش چنین صحنههایی در فیلمها بسیار آزاردهنده و اضطرابآور بود. اما در سناریو کشتن یا کشته شدن فیلم بازیهای گرسنگی مخاطب هدف به سادگی فراتر از این مانع روانی قدم گذاشته و خود را در حال فریاد زدن پیدا میکند که "یالا! بجنب، کتنیس، کمانت رو بردار و به طرف سر اون حرومزاده وحشی و خبیث نشانه بگیر!”
نتیجهگیری
فیلم بازیهای گرسنگی در دنیایی اتفاق میافتد که دقیقاً توصیفی از نظم نوین جهانی است: یک حاکم ثروتمند و پرقدرت، توده مردم تحت استثمار و مطیع، ادغام دموکراسی در هویت یک کشور پلیسی، جاسوسی با تجهیزات پیشرفته، استفاده از رسانههای جمعی برای تبلیغات، آئین و رسوم خونین. در واقع، در آینده این ناکجاآباد هیچ نکته خوشبینانهای در فیلم بازیهای گرسنگی وجود ندارد.
در این فیلم جایگاه و شان انسانی از بین رفته است زیرا عامه مردم مجبورند صحنههای رقتانگیز کشته شدن نوجوانان خود را تماشا کنند انگار که آنها شبیه حیواناتی در قفس بودند. از قرار معلوم، بین کسانی که برای تماشای فیلم بازیهای گرسنگی به سینما میروند و شهروندان عادی در این فیلم که شاهد وحشیگری و قساوت حاکم بر فضای این بازی هستند، تفاوت چندانی وجود ندارد. هر دو گروه مایلند در رویدادی شرکت کنند که ذبح و ریختن خون نوجوانان آنها را در جلوی چشمان هیجانزده حاکم به تصویر میکشد. به علاوه، میتوان ادعا کرد که این فیلم همان هدف بازیهای درون فیلم را دنبال میکند: یعنی، پرت کردن حواس عامه مردم حال آنکه این صحنهها در اصل یادآور قدرت حاکم نخبه است.
در حال طرحریزی برای نمایش اجتنابناپذیری فرا رسیدن نظم نوین جهانی است؟
آیا فیلم بازیهای گرسنگی در تلاش است تا به جوانان بیتفاوت خطر احتمال تغییر نظام کنونی جهان به کابوس نظام استبدادی و دیکتاتوری را هشدار دهد؟ یا اینکه به سادگی در حال طرحریزی برای نمایش اجتنابناپذیری فرا رسیدن نظم نوین جهانی است؟ این پرسش همچنان جای بحث دارد. اما با بررسی آنچه که در رسانههای جمعی درباره فیلم بازیهای گرسنگی مطرح میشود، به نظر میرسد که حتی سوال مهمتری به ذهن خطور میکند: اینکه آیا شما در تیم "پیتا”(Peeta) هستید یا تیم "گیل”(Gale)؟
مشرق