ما با رغبت تمام خودمان را به «ماتریکس» متصل کرده ایم و میزان زمانی که صرف این اتصال میکنیم، هر سال که میگذرد بیشتر میشود. ما به طور میانگین در هر روز ۱۱ ساعت را صرف تعامل با رسانهها میکنیم.
قبل از اختراع تلویزیون و رایانه، آمریکاییان سخت در کار و تلاش بودند،
فرزندانشان را بزرگ میکردند، شخصا با اجتماعاتی که در آن زندگی میکردند
در تعامل بودند (یادتان هست؟) و به طور کلی میکوشیدند تا دنیا را به مکان
بهتری تبدیل کنند. اما اکنون کار به جایی رسیده که برای خیلی از ما «جهان
مجازی»، واقعیتر از «جهان واقعی» به نظر میرسد. در واقع همانطور که در
ادامه خواهید دید، میانگین آمریکاییان هم اکنون بیشترین ساعات بیداری شان
را صرف زل زدن به نمایشگرها میکنند. ما با رغبت تمام خودمان را به
«ماتریکس» متصل کرده ایم و میزان زمانی که صرف این اتصال میکنیم، هر سال
که میگذرد بیشتر میشود. در گزارشی که مرکز نیلسون تهیه کرده، نشان داده
میشود که ما به طور میانگین در هر روز ۱۱ ساعت را صرف تعامل با رسانهها
میکنیم: «بر اساس یافتههای مطالعهای که به تازگی انجام شده، در حال
حاضر آمریکاییان بیشترین ساعات بیداریشان را به تماشای تلویزیون، گوش کردن
موسیقی، استفاده از اپها در تلفنهای هوشمندشان یا دیگر رسانههای اختصاص
میدهند.
نیلسون در گزارش چهار ماهه اول سال ۲۰۱۸ خود در مورد استفاده
از رسانهها در آمریکای امروز (۳۱ جولای) چنین مینویسد که بزرگسالان
آمریکایی به طور میانگین بیشتر از ۱۱ ساعت - یا حدود دو سوم از زمان بیداری
شان- را صرف رسانهها در اشکال مختلف خود میکنند. این اندازه گیریها بر
اساس پنلهایی از نمایندگان این مرکز در تلویزیون، رادیو و خانوارها و
مصرف کنندگان دیجیتال، فعالیتهایی نظیر تماشای تلویزیون و دی وی دی، گوش
دادن به رادیو، بازدید از اپهای روی گوشی همراه یا تبلت و استفاده از
اینترنت و کنسولهای بازی انجام شده است.»
تعجبی ندارد که ما وقت هیچ
کاردیگری را نداریم. مدت زمانی که آمریکاییان صرف تعامل با اشکال مختلف
رسانهها میکنند، در طول چهار ماهه گذشته ۱۹ دقیقه افزایش یافته که ریز آن
به این ترتیب است: تماشای تلویزیون زنده: ۴ ساعت و ۱۰ دقیقه؛ تماشای
برنامههای ضبط شده تلویزیونی:۳۶ دقیقه؛ کار با اپها و اینترنت با استفاده
از گوشی هوشمند:۲ ساعت و ۲۲ دقیقه؛ کار با اپها و اینترنت با استفاده از
تبلت:۴۷ دقیقه؛ اینترنت با رایانه:۳۹ دقیقه؛ گوش دادن به رادیو:۱ ساعت و ۴۵
دقیقه؛ وسایل متصل به اینترنت:۲۶ دقیقه؛ کنسول بازی:۱۴ دقیقه؛ وسایل دی وی
دی/ بلوری:۶ دقیقه.
نکتهای که مرا واقعا غافلگیر و متعجب کرد، این بود
که آمریکاییان چقدر زمان اندکی را صرف تماشای دی وی دی میکنند. گمان
میکنم از آنجا که همه چیزی دیجیتال شده، دی وی دی نیز روزی جزو یادگارهای
روزگارگذشته خواهد شد، ولی هنوز آن روز فرا نرسیده است.
یک نکته تعجب
آور دیگر این گزارش، تفاوت در رفتار بین نسلها بود. طبق گزارش نیلسون،
آمریکاییان سالمندتر عملا بیشترین وقت را صرف استفاده از رسانهها کرده
اند: «گرچه نسلهای سالمندتر عموما وقت بیشتری را صرف رسانهها میکنند
(بزرگسالان ۳۵ تا ۴۹ ساله هر روز بیش از ۱۱ ساعت را صرف این کار میکنند در
حالی که بزرگسالان ۵۰ تا ۶۴ ساله تقریبا نزدیک به ۱۳ ساعت را به این کار
اختصاص میدهند) نسلهای جوانتر در استفاده از وسایل متصل به تلویزیون و
لوازم دیجیتال پیشتازند.».
اما بزرگسالان جوانتر بیش ازهر کس دیگری ساعات بیشتری را صرف رسانهها با کمک تلفنهای هوشمند میکنند: «جوانان
۱۸ تا ۳۴ سالهای که ۴۳ درصد از وقت خود را صرف رسانهها میکنند، این کار
را از طریق پلتفرمهای دیجیتال انجام میدهند. تقریبا یک سوم از وقتی که
آنها صرف رسانهها میکنند (۲۹ درصد) به کار با اپها و اینترنت با یک
گوشی هوشمند اختصاص دارد که بیشترین میزان در تمام نسلهای اندازه گیری شده
است.»
اگر اینطور به نظر میرسد که جوانان مداوم با گوشی هایشان ور
میروند، به این دلیل است که همینطور هم هست. میزان استفاده از گوشی هوشمند
هر ساله زیادتر هم میشود.
متاسفانه فقط اینطور نیست که بیشتر ما در
اوقات فراغتمان علاقه داریم خودمان را به «ماتریکس» متصل کنیم. یک مطالعه
دیگر کشف کرده که میانگین کارکنان دفتری در آمریکا ۱۷۰۰ ساعت را درهر سال
پای یک نمایشگر صرف میکنند: «غالبا به ما گفته میشود که میزان استفاده
از نمایشگرها را در زندگی روزمره مان محدود کنیم، اما بسیاری از ما اصولا
چنین انتخابی نداریم. یک مطالعه جدید دریافته است که یک کارمند دفتری به
طور میانگین درطول دورهای یک ساله، حدود ۱۷ هزار ساعت از وقت خود را پای
یک نمایشگر رایانهای میگذراند. بر اساس مطالعهای که توسط آکوو تولید
کننده لنزهای تماسی از دو هزار کارمند دفتری انجام شده، آنها هر روز حدود
۵/۶ ساعت را مقابل یک رایانه نشسته اند.»
آیا این برای جامعه ما چیز خوبی است؟ بعلاوه
باید در این باره صحبت کنیم که چه کسانی رسانههایی را که ما مصرف میکنیم
در کنترل خود دارند. امروز بالغ بر ۹۰ درصد از برنامههایی که ما از طریق
تلویزیون تماشا میکنیم، تنها در کنترل ۶ غول رسانهای قرار دارد. البته
مالکیت این شش غول در نهایت در دست نخبگان جهانی است.
پس اگر چندین ساعت
را در روز صرف تماشای تلویزیون کنید، در واقع اجازه میدهید «ماتریکس» به
طور اساسی تفکرات، اعتقادات و طرز نگرشتان به جهان را شکل بدهد.
دست کم
در اینترنت تنوع دیدگاههای بیشتری وجود داشته، اما هم اکنون تلاش عظیمی
برای سانسور صداهای بدیل در جریان است. امروز نخبگان تلاش دارند به دروازه
بانان جهان دیجیتال تبدیل شوند، درست همانطور که در مورد دیگر اشکال
رسانهها چنین نقشی را ایفا میکنند.
در سال ۲۰۱۸ صداهای بدیل بزرگ
توسط غولهای فناوری «به سایه رانده شده اند»، مورد سانسور قرار گرفته اند
یا روی هم رفته محتوای آنها حذف شده است. برخی از بزرگترین وب سایتهای
محافظه کار شاهد کاهش تا بیش از ۹۰ درصدی ترافیک خود در شبکههای اجتماعی و
بسیاری از آنان شاهد افت شدید درآمدهایشان بوده اند. برای مثال ورد نت
دیلی در طول دو سال گذشته با افت حدود ۶۰ درصدی درآمدهای خود مواجه بوده
است: «ورد نت دیلی و دیگر رسانههای مستقل احساس میکنند که از سوی
کارتل اینترنت که ترافیک، درآمدها و قدرت جستجو، میزبانی و توزیع اخبار و
اطلاعات از طریق شبکههای اجتماعی بعلاوه خرده فروشی تمام کتابها را در
کنترل خود دارد، زیرفشار قرار دارند.
برای این سایتها از جهت کاهش سریع
ترافیک و درآمدها، دوران بسیار بدی است. برای مثال ورلد نت نیوز شاهد کاهش
درآمدهای خود از بالغ بر ۱۰ میلیون دلار سال ۲۰۱۶ به ۶ میلیون دلار در
سال گذشته بوده و شاید این رقم در سال ۲۰۱۸ به ۴ میلیون دلار برسد.»
تمام
دیگر اشکال رسانهها پیشاپیش به طور کامل تحت سیطره نخبگان قرار گرفته
اند، بنابراین ما نباید این اجازه را به آنها دهیم تا کنترل کامل اینترنت
را نیز به دست گیرند.
اگر میخواهید جامعه را تغییر دهید، اصلا فایدهای
ندارد که بروید سر چهار راهها یا بازارها حرفتان را بزنید، چون هیچ کس
به شما گوش نخواهد داد.
اگر میخواهید جامعه را تغییر دهید، باید به اینترنت متصل شوید، چون جایی که مردم حضور دارند آنجاست. در
شرایط فعلی ما در یک جنگ اطلاعاتی قرار داریم و آین
ده کشور ما به ایجاد
توازن بستگی دارد. پس بیاید تا جایی که میتوانیم با قدرت وارد این جنگ
اطلاعاتی شویم، چرا که بازنده شدن در این جنگ اصلا گزینه قابل قبولی برای
ما محسوب نمیشود.