با آغاز جريان انتخابات که پيش از ثبت نام نامزدها کليد خورده بود رسانه هاي ضدانقلاب پروژه تخريب را کليد زد و با اتکا بر نظريه هاي منسوخ فوق تلاش داشت مخاطب را قانع کند که انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري تير خلاص به نظام جمهوري اسلامي است و با عدم مشارکت مردم اين اتفاق خواهد افتاد.
علم ارتباطات طي دهه هاي آغازين پيدايش خود مبناي کارش را بر
اين امر قرار داد که رسانهها داراي تاثيرات فوري و همه جانبه اي بر مخاطبان هستند.
به همين علت بود که نظريههاي مربوط به اقناع در ارتباطات رشد کرد و با استفاده از
روش هاي تجربه گرايانه روانشناسي و روان شناسي اجتماعي، روش اقناع در راس نقش هاي
رسانه اي مورد توجه قرار گرفت. نظريه هاي ابتدايي ارتباطات مثل نظريه "گلوله
جادويي" و يا نظريه "تزريقي"، تاثير رسانههاي جمعي را قدرتمند و مستقيم بر روي
افراد در نظر ميگرفتند. پيام به مثابه گلوله از سوي رسانه هاي جمعي که در باطن
تفنگ تصور مي شدند يک طرفه شليک مي شد بدون اين که در انتظار پاسخ و بازخوردي از
سوي مخاطب منفعل و بي دفاع باشد. نظريه "تزريقي" هم چيزي از نظريه فوق کم نداشت
و رسانههاي جمعي ابزار قدرتمندي تعريف مي شد که پيام را به سياهرگ مخاطبي كه هيچ
مقاومتي نداشت، تزريق ميكرد. با آغاز جريان انتخابات که پيش از ثبت نام نامزدها
کليد خورده بود رسانه هاي ضدانقلاب پروژه تخريب را کليد زد و با اتکا بر نظريه هاي
منسوخ فوق تلاش داشت مخاطب را قانع کند که انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري تير
خلاص به نظام جمهوري اسلامي است و با عدم مشارکت مردم اين اتفاق خواهد افتاد.
اما زنگ پايان يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در حالي زده شد که استقبال
پرشور مردم همانند دوره هاي پيشين وحتي پررنگ تر از آن بهت رسانه هاي ضد انقلاب و
محافل تغذيه کننده فکري و مالي آن ها را برانگيخت. اين دوره از انتخابات نه تنها
انتظار رسانه هاي غربي مبني بر عدم شرکت در انتخابات را برآورده نکرد بلکه اربابان
اين رسانه ها را در شوکي بزرگ فرو برد؛ حيرت ناشي از حضور شکوهمند ملت و حماسه
آفريني سياسي. رويه آن ها با منفي نگري نسبت به جريان انتخابات به همراه شانتاژ
خبري با هدف زير سوال بردن انتخابات سالم آغاز شد و با تخريب چهره کانديداها، دلسرد
کردن مردم با هدف کاهش مشارکت و برجسته کردن تحريم ها و مشکلات دروني کشور پيش رفت.
پله بعدي نردبان تخريب فضاي انتخاباتي، با ناکارآمد جلوه دادن برنامه هاي
نامزدها، تخريب شخصيت و وجهه کانديداها، برجسته کردن مشکلات اقتصادي و اجتماعي و
حتي فرهنگي به پله ديگري که تضعيف روحيه افکار عمومي بود، رسيد. منجي سازي از يک
نامزد خاص و تزريق روحيه دل بستن به جرياني خاص تر کور سوي اميدي شده بود براي
اهداف بعدي که سعي داشت حوادث چهار سال قبل را تکرار کند. القاي شبهه انتخابات
ناسالم، نگاه امنيتي به فضاي انتخابات در ايران و انتشار خبرهايي مبني بر بگير و
ببندهايي از هواداران نامزدها و به هم زدن ستادهاي انتخاباتي برخي نامزدها دنباله
رو همان پروژه کشته سازي بود که در فتنه 88 طراحي و اجرا شد. رسانه هاي ضد
انقلاب گام بعدي را روي پله ديگر که مرور حوادث خرداد 88 بود، گذاشتند تا اصرارشان
بر نبود فضاي انتخابات آزاد و القاي شائبه تقلب در انتخاب يازدهم باور پذير شود به
همين منظور تهييج افکار عمومي براي يادآوري حوادث آن روزها و تاکيد بر احتمال تکرار
آن پروژه بعدي رسانه اي شد و به اجرا درآمد. تشويش فضاي عمومي جامعه و تهييج
افکار عمومي براي فشار آوردن به نظام جمهوري اسلامي به منظور خاتمه برنامه هاي هسته
اي نقش کليدي در تکميل پازل جلب افکار عمومي داشت که باز هم در اين مورد موفقيتي
کسب نکردند. اما نردبان تحريم انتخابات در فاز بعدي صعود! به پله نفي آزادي
انتخابات در ايران رسيد و قرار شد روي پروژه بعدي که همان تخريب چهره سران نظام و
حمايت آن ها از نامزد خاصي بود، زوم شود. اما پله نهايي که رسانه هاي معاند تلاش
داشتند تا از رهگذر آن به بوم برسند درست چند روز مانده به حماسه سياسي 24 خرداد
پوسيد و فرو ريخت. اين رسانهها متوجه شدند ملت ايران حاضر به بالا رفتن از نردبان
پوسيده شان نيستند بنابراين دريافتند که انتخابات پيش رو با استقبال گسترده مردمي
رو به رو خواهد شد پس سريع دست به کار شدند تا حضور مردم در انتخابات را به معناي
تاييد نظام قلمداد نکرده و هدف ملت را به طرز عجيبي تفسير کنند. با وجود همه اين
تلاش ها، رسانه هاي ضد انقلاب به آخر خط تحليل هاي شان رسيدند و با مشاهده رفتار
حماسي مردم دريافتند که بايد تجديدنظر اساسي در تحليل هايشان داشته باشند. اين
رسانه ها با فراموش کردن کارکرد رسانه در روشنگري افکار عمومي به تحريف اذهان مردم
اصرار داشتند. يکي از ادعاهاي آن ها بيرون آمدن نام سعيد جليلي از صندوق راي بود و
اتهام سياه بازي به انتخابات يازدهم! اين تلاش آنان که از ابتدا ماهيتش آشکار
بود، به حقيقت نپيوست و حال بايد منتظر باشيم و ببينيم چه تحليلي براي اين تحليل
دروغ خود خواهند داشت. اگرچه طبيعي است جنگ رواني که يکي از ميدان هاي مهم و
حربه هاي تاثيرگذار در تمام دوران ها بوده است به مهم ترين ابزار عليه نظام جمهوري
اسلامي تبديل شود و دولت هاي متخاصم با وارد شدن به اين عرصه به دنبال اهدافي مثل
القاي ضعف در بين نيروهاي تاثيرگذار و شاخص و القاي نااميدي در جامعه باشند تا از
قبال آن سود ببرند اما چرا هميشه تحليل هاي آن ها با شکست مواجه مي شود؟ مگر نه
اين که از اهداف جنگ رواني در دست گرفتن افکار عمومي جامعه و فرار زودهنگام از سايه
به اذهان جامعه است بنابراين چگونه است که همواره اين رسانه ها از مردم رودست مي
خورند و هر کجا قرار است مردم نقش سرنوشت سازشان را ايفا کنند، رويه بي تفاوت نشان
دادن مردم به ارزش هاي نظام جمهوري اسلامي را در پيش مي گيرند در صورتي که پيروز
ميدان، مردم بوده و هستند. اين که غرب و محافل رسانه اي وابسته به آن با طرح
مسائل مختلف از مدت ها پيش پروژه تحريم انتخابات و زير سوال بردن انتخابات سالم و
آزاد را در ايران نشانه رفته اند هدفي جز ايجاد يأس و نااميدي در روحيه مردم ندارند
تا بنا به تصور خود کشور را دچار چالش کنند. اما اين که چرا هميشه تحليل گران ضد
انقلاب به اين موضوع تکراري شکست خورده توسل مي کنند جاي تامل دارد. شايد هم رسانه
هاي معاند با فقر تحليلگر مواجه شده اند که با گذشت سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي
هنوز بر طبل تحريم انتخابات مي کوبند و براي شان قابل باور نيست که رويکرد نخ نما
شده شان هيچ گاه اثر نداشته و از پيش از انتخابات مشخص بود محکوم به شکست است.
البته اين پيروزي مرهون ملتي است که ديگر نه تنها در نظريات تزريقي جاي نمي گيرند
بلکه قايل به نظريه گوستاو لوبون نظريه پرداز ارتباطات که معتقد بود مردم به عنوان
انبوه خلق به تقليد صرف از رسانه ها ناگزيرند بدون اين که عقلانيتي از خود به خرج
دهند، هم نيستند. بلکه به تعبير گابريل تارد همکار وي خود مردم انتخاب گر اخبار
و وقايعي اند که در اطراف شان شکل مي گيرد و اتفاق مي افتد بنابراين عقلانيت و
بصيرت دست به دست هم مي دهد تا در مقابل هجمه رسانه هاي معاند بايستند و بار ديگر
ثابت کنند آمدن پاي صندوقهاي راي در حکم "آري" به نظام است.