اگر چه سقوط القصیر برای گروههای تكفیری بسیار تلخ بوده، ولی آنها امید خود را نسبت به تحولات جاری در طرابلس از دست نداده اند و ادامه درگیری های جاری در این شهر را فرصت مناسبی برای اجرای نقشه خود در سیطره بر طرابلس و روستاهای اطراف آن می دانند.
این یک اصل جنگی است که وقتی نیروهای مبارز در یک جبهه شکست خورده و
نتوانستند دستاورد قابل توجهی کسب کنند، به دنبال باز کردن جبهههای جدید
برآیند تا شانس خود را در آن عرصهها آزمایش کنند، این واقعیت را در صحنه
مناسبات سیاسی و امنیتی کنونی نیز میتوان دید، وقتی که طرح دشمن برای
براندازی دولت سوریه به عنوان راهبردیترین اولویت نظم نوین صهیونیستها
برای احداث خاورمیانه جدید به هم ریخت، بازگشایی فتنههای جدید در کشورهای
همسایه ترفندی بود که میتوانست علاوه بر اینکه زمینههای حمایت بیشتر از
تروریستها از این کشور را فراهم کند، فشار بر این کشورها برای حمله
احتمالی خارجی به سوریه را افزایش دهد.
به
همین علت بود که بعد از عملیات گسترده ارتش سوریه در القصیر و پیشرفتهای
چشمگیر در روزهای اولیه، ناآرامیها در طرابلس تشدید شد. مولفههای امنیتی
شمال لبنان و اردوگاههای فلسطین مستقر در این بخشها و همچنین تحرکات
سلفیها در صیدا نشان از توطئههای گستردهتری دارد که مرحله به مرحله با
پیروزیهای احتمالی بیشتر ارتش سوریه به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد.
طرابلس
از دیرباز همواره در معرض تهدید ناآرامیهای داخلی قرار داشته و دارد،
ساختار اجتماعی و مذهبی در این بخش و وجود دو منطقه متخاصم سنتی شامل باب
التبانه سنی نشین و جبل محسن علوی نشین باعث شده تا این دو گروه بویژه
اکثریت سنی نشین که رویکردهای سلفی و وهابی نیز در میان آنها گسترش فراوانی
دارد، هر از چند گاهی درگیریهایی را در منطقه آغاز کنند.
در زیر سابقه درگیریهای موجود در این مناطق در طول 5 سال اخیر را میبینیم:
23/1/2007: درگیری بین جبل محسن و باب التبانه که به دو کشته و چندین زخمی منجر شد.
10/5/2007:
درگیری بین جریان المستقبل و حزب قومی اجتماعی سوریه در حلبا که به کشته
شدن 12 نفر و زخمی شدن 14 نفر دیگر منجر شد، بیشتر تلفات این درگیری ها از
حزب سوری بودند.
2/8/2007: درگیری بین دو فرد مسلح موتور سوار و گشتی های امنیت داخلی در محله ابو سمرا.
27/11/2007:
کشته شدن دو نفر و زخمی شدن 8 نفر در درگیری های مسلحانه در منطقه ابو
سمرا در طرابلس که بین حرکت توحید اسلامی و مجموعه ای از هواداران المستقبل
ایجاد شد.
14/4/2008: درگیری بین خانواده عنتر از هواداران المستقبل با خانواده قدوره در خیابان دانشکده علوم.
11/5/2008: درگیری بین جبل محسن و باب التبانه که در آن از سلاح های سنگین نیز استفاده شد.
22/6/2008: درگیری های شدید میان باب التبانه و جبل محسن که به کشته شدن دو نفر و زخمی شدن 37 نفر دیگر منجر شد.
29/6/2008: انفجار چندین بمب در مناطق مسکونی التبانه و جبل محسن
9/7/2008:
3 کشته و 60 زخمی در درگیری های ایجاد شده در طرابلس بعد از درگیری های
باب التبانه و جبل محسن که به استقرار ارتش در منطقه منجر شد.
25/7/2008: درگیر ی ها میان جبل محسن و باب التبانه و مرگ 9 نفر و زخمی شدن 20 تن دیگر.
27/7/2008: ادامه درگیری ها میان جبل محسن و باب التبانه واستقرار گسترده ارتش در مناطق درگیر.
21/11/2008: درگیری امنیتی میان یک گشتی ارتش با تعدادی از ساکنان طرابلس که منجر به شلیک گلوله و مرگ 3 نفر و زخمی شدن 6 نفر شد.
17/6/2011: ایجاد ناامنی به علت تظاهرات در مناطق التبانه و جبل محسن که 6 کشته و 24 زخمی بر جای گذاشت.
18/6/2011: درگیری بین باب التبانه و جبل محسن که 6 کشته و 14 زخمی بر جای گذاشت.
11/2/2012: درگیری بین جبل محسن و باب التبانه که دو کشته و چندین زخمی بر جای گذاشت.
شانزدهمین
دور درگیریها در لبنان که از حدود یک ماه پیش و آغاز معرکه ارتش سوریه در
شهر راهبردی القصیر آغاز شده، از چند جهت با درگیریهای پیشین متمایز
است، نکته اول اینکه این درگیری با وجود گذشت نزدیک به یک ماه و کشته و
زخمی شدن دهها نفر حالت فرسایشی به خود گرفته و با وجود کنترل گاه و بیگاه
ارتش بر محورهای درگیریها، اما فضای طرابلس همچنان حالت امنیتی و شکننده
دارد، به این ترتیب برگه طرابلس همواره آماده استفاده گروه های سلفی و
تکفیری است تا در صورت نیاز آن را از فتنه داخلی شعلهور کند.
•
زمانبندی درگیریهای اخیر که بلافاصله با آغاز درگیریهای القصیر آغاز شد،
نشان از تنیدگی تحولات لبنان به حوادث سوریه دارد، این البته منحصر به
تحولات امنیتی نیست و عرصه سیاسی لبنان نیز متاثر از همین فضاست، به عنوان
مثال قبل از پیروزی القصیر جریانهای غربگرای لبنانی و آمریکا هر گونه
مشارکت حزبالله در دولت لبنان را حتی با وجود احتمال ایجاد خلأ قدرت در
کشور رد میکردند، اما با تحقق این پیروزی، جریانهای مذکور به دنبال تسریع
در تشکیل دولت حتی با وجود معادلههای کنونی برآمدند.
روزنامه
الجمهوریه در این راستا از تشدید فشارهای آمریکا برای عدم تمدید فعالیت های
پارلمان و رأی دادن به اعتراضات مطرح شده علیه این قانون در شورای قانون
اساسی خبر داده و نوشت که آمریکا به صورت قوی وارد این خط شده و مورا
کونیلی سفیر این کشور در دیدارخود با فواد سنیوره رئیس جریان المستقبل و
برخی دیگر از گروههای جریان 14 مارس بر برگزاری هر چه سریعتر انتخابات تحت
هر هزینهای تاکید کرده است، چرا که روند تحولات سوریه تغییر کرده است و
تعیین سرنوشت اوضاع این کشور به نفع دولت بشار اسد رقم خورده و این قطعا در
روند تحولات سیاسی لبنان تاثیر خواهد داشت. بنابراین مقامات کاخ سفید
اعتقاد دارند تا قبل از نهایی شدن اوضاع سوریه انتخابات باید در لبنان
انجام شود.
آمریکاییها همچنین فشارهای زیادی را برای تسریع در
تشکیل دولت آغاز کردهاند، منابع سیاسی مطلع اعلام کردند که تماسهای
گستردهای از سوی مقامات واشنگتن در راستای تشکیل دولت لبنان در روزهای
کوتاه آینده نهایتا تا 10 روز دیگر برقرار شده است.
•
تعریف شمال لبنان به عنوان پایگاه لوجستیک شورشیان سوری در اواسط هجمه
جهانی علیه این کشور در برنامهریزی های غربی باعث حضور گسترده عناصر
تکفیری و سلفی مخالف دولت سوریه در این منطقه شد، این مبارزان از اقصی نقاط
جهان عازم لبنان شدند تا از گذرگاههای این کشور که مورد حمایت برخی
سیاسیون نیز بود، وارد سوریه شوند.
به تبع این افراد، عناصر
جاسوسی کشورهای دست اندر کار جنگ نظیر ترکیه، قطر،آمریکا و فرانسه نیز
وارد عمل شده و روند تحولات منطقه را دنبال کردند. موج تسلیحات اعزام شده
از تمامی مناطق دنیا نیز عازم لبنان و بویژه بندر طرابلس شد تا به صورت
مستقیم و به تناوب بین افراد مسلح توزیع شود، ستادهای فرماندهی و اتاقهای
نظارت بر عملیاتهای داخل سوریه نیز فعالیت خود را آغاز کردند.
فعالیتهای
این گروهها در شمال لبنان تا حدی بود که آنها گاهی از شمال لبنان به
عنوان پناهگاهی استفاده میکردند که با انجام پاتکهای سریع بار دیگر به آن
بازمیگشتند تا از دسترس ارتش سوریه دور شوند.
با مقاومت ارتش
لبنان در برابر این اقدامات و کاسته شدن از سطح ارتباطات در مرزهای سوریه
لبنان، سناریوی فتنه طرابلس رقم خورد تا علاوه بر فشار بر ارتش لبنان،
اوضاع داخلی این کشور نیز به سمت ناپایداری کشیده و روند فعالیتهای
دموکراتیک در تصویب قانون انتخابات و تشکیل کابینه را نیز مختل کند.
•
بررسی تحولات امنیتی و سیاسی در لبنان نشان میدهد که برخی جریانهای
سیاسی این کشور و بخش زیادی از دستگاههای امنیتی لبنان که تحت تسلط جریان
های هوادار غرب قرار دارد، موضع جدی نسبت به تحولات شمال لبنان از خود نشان
نمیدهند، نرم خویی این دستگاهها که لزوما مسئول حفظ امنیت و جان مردم در
بخشهای مختلف کشور هستند، تا جایی پیش رفته که شائبه های همدستی این
جریانها با ناآرامیهای موجود در طرابلس و صیدا نیز از آن بر میآید.
به
عنوان مثال ترور ناکام شیخ ماهر حمود امام جماعت مسجد القدس صیدا که با
هدف اصلی فتنه انگیزی شیعه و سنی صورت گرفت و سید حسن نصرالله دبیرکل حزب
الله لبنان از آن به عنوان حادثهای مهم و خطرناک یاد کرد، هیچ واکنش جدی
از سوی نیروهای امنیتی برای شناسایی و محاکمه عاملان آن را در پی نداشت.
حمایت
جریانهای هوادار غرب از ناآرامیهای طرابلس و شمال لبنان تا حدی است که
جانبداری نمایندگان وابسته به این جریان از ارتش کاهش یافته و حتی در
مواردی هجمههای تبلیغاتی نیز علیه این موسسه نظامی در لبنان مطرح میشود.
•
آنچه درمنطقه روی میدهد، در راستای نظم نوینی است که غرب و رژیم
صهیونیستی برای آن طراحی کرده است، بر اساس این ساختار، قدرتهای همسایه
رژیم صهیونیستی باید به امارتهای کوچک واگرا و مخالف هم تجزیه شوند،
ناآرامیها در سوریه و لبنان به صورت نامحدود باید ادامه یابد، عراق به
عنوان دولت شیعی حامی محور مقاومت تجزیه شود و عربستان نیز به علت پایان
تاریخ مصرف شاهزادگان وابسته باید به قدرتهای کوچکتر و البته وابسته به
محافل غربی تبدیل شود.
از این منظر تحولات منطقه مانند تکههای یک
پازل است که ارتباط قوی با یکدیگر دارد، روزنامه الدیار لبنان در همین
راستا با اشاره به ادامه درگیریهای شهر طرابلس در شمال لبنان نوشت که اگر
چه سقوط القصیر برای گروههای تكفیری بسیار تلخ بوده، ولی آنها امید خود را
نسبت به تحولات جاری در طرابلس از دست نداده اند و ادامه درگیری های جاری
در این شهر را فرصت مناسبی برای اجرای نقشه خود در سیطره بر طرابلس و
روستاهای اطراف آن می دانند.
از سوی دیگر انطباق منافع جریانهای
لبنانی هوادار غرب با این طرح باعث شده آنها تمایل زیادی به اجرای بندهای
آن داشته باشد، چرا که مهمترین اصل این دستورالعمل از بین بردن محور
مقاومت و بازدارنده در منطقه است؛ این گروهها معتقدند از بین رفتن دولت
سوریه به عنوان پشتیبان و زنجیره رابط محور مقاومت، باعث تضعیف و در نهایت
از بین رفتن مقاومت در لبنان نیز خواهد شد و به همین علت از دو سال پیش به
جد وارد فعالیتهای عملی در مخالفت با دولت سوریه شده بودند.
از سوی
دیگر جفری فلتمن معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا که این روزها به عنوان
مشاور بان کی مون دبیرکل سازمان ملل به فعالیتهای خود در منطقه ادامه
میدهد، مهمترین حامی و مجری این طرح است، طرحهایی چون براندازی نرم دولت
نجیب میقاتی از طریق فریب وی، کشاندن عرصه ناآرامیها منطقه به لبنان و
طرابلس و مداخله در رایزنی های تشکیل دولت و تصویب قانون انتخابات از مهم
ترین اقدمات دیپلماتیک آمریکا در این راستاست.
همچنین
تنها بر اساس یکی از اعترافات رسمی فلتمن، وی اذعان کرده که 500 میلیون
دلار برای تخریب وجهه حزب الله لبنان هزینه کرده است. این در حالی است که
کارشناسان میزان واقعی مبالغی که برای تخریب مقاومت در منطقه هزینه میشود،
صدها میلیون دلار برآورد میکنند که از سوی آمریکا و برخی رژیمهای عربی
منطقهای هزینه میشود.
البته از تحولات سوریه بر میآید که این
طرحها از همان ابتدا با شکست جدی مواجه شده است، ولید جنبلاط یکی از
حامیان اصلی نظم نوین منطقهای در لبنان هنگامی که به عربستان سعودی سفر
کرد تا زمینههای کودتا علیه دولت را مهیا کند، گفت که تا دو هفته آینده
عملیاتی سرنوشتساز برای براندازی اسد انجام خواهد شد، اما با گذشت چندین
هفته نه تنها این عملیات ادعایی انجام نشد، بلکه سرنوشت جنگ با نبرد القصیر
به نفع مقاومت و سوریه تغییر کرد.
کنترل فضای امنیتی و جلوگیری از
بروز فتنه داخلی در عراق و ناتوانی دشمن در تاثیر سیاسی امنیتی در
انتخابات ایران از دیگر شاخصهای شکست مفتضحانه سناریوی غرب در منطقه است
که البته با ادامه پیروزیهای ارتش سوریه در دمشق و حلب تکمیلتر هم خواهد
شد.