محمد ایوب استاد روابط بین الملل دانشگاه میشیگان در نوشتاری که در ریل کلیر پالیتیک منتشر شد با نشانه رفتن انگشت اتهام خود در خصوص ناآرامی های اخیر در عراق به سمت کشورهای همسایه ادامه می دهد: میان اختلاف های طایفه ای در سوریه و عراق تفاوت های فاحش بسیاری وجود دارد. در سوریه، اختلاف های قومی ثمره حضور علوی ها در راس قدرت در چهاردهه گذشته است. در عراق شیعیان اکثریت را در اختیار دارند و بر همین اساس گفته می شود که نتیجه آرای ماخوذه در انتخابات های پس از 2003 میلادی در این کشور دست شیعیان را در رقابت با اهل تسنن بالا برده است. بحث دومی که اینجا مطرح است این است که در سوریه ما شاهد تعمیق بحران با ریشه های داخلی هستیم چرا که اکثریتی که علوی نیستند ادعا می کنند که در این سالها به دلیل حاکمیت خاندان اسد بر قدرت از متن به حاشیه دنیای سیاست رانده شده اند. در عراق اما بروز اختلاف های طایفه ای نتیجه حمله ایالات متحده به این کشور در سال 2003 میلادی است. حمله ای که نه تنها به حکومت صدام حسین پایان داد بلکه مولود قریب به یک دهه ناآرامی سیاسی و نظامی در این کشور شده و شاید بتوان گفت که ثمره آن کشوری است که امروز از بسیاری جهان شکست خورده نامیده می شود. این بحران خلا امنیتی را برای بسیاری از شهروندان مهیا کرده و در نتیجه این خلا است که مردم ترجیح می دهند زیر سایه چتر وابستگی های طایفه ای اندک امنیتی برای خود بخرند.
عراق تا پیش از سرنگونی حکومت صدام حسین هم دستخوش اختلاف های طایفه ای بود اما اشغال امریکایی ها و اشتباه آنها در محاسبات سیاسی به گونه ای بازی را وخیم تر از پیش کرد. امریکایی ها به محض سرنگونی دولت صدام حسین گمان کردند که به دلیل حاکمیت چندین ساله اهل تسنن بر عراق و وفاداری آنها به حزب بعث باید از متن به حاشیه رانده شده و کرسی قدرت را صرفا به شیعیان واگذار کنند. این استراتژی نادرست و حساب ناشده به شکل گیری شبه نظامی گری در میان اهل تسنن و البته ریشه دواندن القاعده در عرقا منتهی شد. اتفاقی که خندق میان شیعیان و سنی ها در این کشور را عمیق تر از پیش کرد. اگر سقوط صدام حسین توسط عراقی ها شکل گرفته و از دخالت خارجی در این کشور خبری نبود ، بی شک انتقال قدرت در عراق آرام تر و اختلاف میان شیعه و سنی نیز اینچنین عمیق و بحرانی نشده بود. خاطره ناآرامی های طایفه ای و خشونت های مذهبی در عراق در سالهای ابتدایی پس از حمله امریکا به عراق تا بدانجا در حافظه تاریحی مردم این کشور رسوخ کرده که تلاش های سطعی چند سال اخیر برای مرهم نهادن بر این زخم چندان ره به جایی نبرده و باز امروز در عراق شاهد اوج گیری این ناآرامی ها هستیم.
نویسنده این مطلب در ادامه ادعا می کند که آنچه امروز در عراق شاهد آن هستیم نه فرزند مستقیم دخالت های کشورهای همسایه بلکه یکی از دستاوردهای غیرمستقیم این دخالت به حساب می آید. وی انگشت اتهام خود را مانند بسیاری از رسانه های غربی به سمت ایران و عربستان دراز می کند : عراق تبدیل به صحنه رویارویی سیاست های منطقه ای تهران و ریاض شده است. این در حالی است که ترکیه به دلایلی وادار به موضع گیری های ضدایرانی در منطقه شده تا به نوعی سیاست خارجی رهبران مسلمان آن به مذاق امریکایی ها و رهبران عرب منطقه خوش آید. از آنجا که ترکیه و عربستان هر دو متحد استراتژیک امریکا در منطقه به حساب می آیند پربیراه نیست که ادعا کنیم در عراق امروز شاهد وقوع چندین جنگ نیابتی در دل یکدیگر هستیم. در حقیقت پشت پرده حضور ترکیه و عربستان ، رقابت اصلی میان تهران و واشنگتن جاری است. امریکا همواره در این سالها ایران را اصلی ترین رقیب خود در خاورمیانه به حساب آورده است.
درک دلیل حضور ایران در عراق کارچندان سختی نیست: ممانعت از شکل گیری مجدد تهدید نظامی علیه خود در کشوری که در زمان زمامداری صدام حسین جنگ تحمیلی به ایران را شکل داد. اگر ادعا کنیم که ایران از کارت شیعی خود در عراق استفاده می کند پس باید بپذیریم که تهران از تنها ابزار خود برای حفظ تامین امنیت مرزهایش با عراق استفاده می کند. ایران هیچ گاه استفاده از کارت شیعی را تبدیل به ابزاری برای به راه انداختن جبهه بندی های شیعه و سنی در خاورمیانه نکرده است. تنها ایجاد اتحاد میان مسلمانان است که می تواند به ایران کمک کند تا نقش خود را به عنوان قدرتی مطرح در خاورمیانه به خوبی ایفا کند. تلاش ایران برای تبدیل شدن به قدرتی منطقه ای این کشور را در مقابل عربستان سعودی قرار داده که به واسطه سرمایه نفتی اش و البته میزبانی از اماکن مقدس مسلمانان خود را در معادلات منطقه هم برتر می داند. داستان رقابت ریاض با تهران در منطقه خلیج فارس روایت امروز و دیروز با پس از شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران نیست. بلکه آل سعود سودای برتری بر تهران را از سالها پیش از انقلاب اسلامی ایران در سر داشتند. انقلاب اسلامی ایران تنها بر چاشنی اختلاف های ایدئولوژیک میان ایران و عربستان افزود. ال سعود سالهاست که مذهب را ابزاری برای سرکوب و فرمانبرداری مردم از حاکمیت می داند و این در خالی است که از منظر ایرانی ها اسلام ، ایدئولوژی است که به تشدید پویش سیاسی در جامعه منتهی می شود. ترکیب موارد گفته شده در بالا به سرمایه گذاری عربستان و دیگر کشورهای عربی حومه خلیج فارس در جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ایران منتهی شد. شاید بهتر باشد برای درک خصومت عربستان با ایران به سخنان ملک عبدالله در آوریل 2008 اشاره کنیم که در سیلی از افشاگری های ویکی لیکس از آن نیز پرده برداری شد. وی برای مهار برنامه هسته ای ایران و پایان دادن به نفوذ تهران در عراق جمله ای جنجالی و بی سابقه را بر زبان راند: سر این افعی ( ایران) را از تن جدا کنید.
با چنین پیش زمینه ای به سراغ دغدغه ریاض و اعراب اهل سنت متحد وی در منطقه، نظیر اردن برویم.متحدانی که بارها و بارها تاکید کرده اند که از تقویت هلال شیعی که ایران، عراق ، بشار اسد و حزب الله لبنان تشکیل داده اند واهمه دارند.عربستان همواره عراق را حیاط خلوت خود در منطقه دیده و اکنون نمی تواند نیل آن به سمت دیگری را باور کند. تعجبی ندارد که عراق درست مانند سوریه به میدان نبرد عربستان و ایران تبدیل شود. ایران از دولت نوری مالکی حمایت می کند و ریاض هم مخالف این دولت است. مالکی بر اساس اطلاعات درز کرده از گفتگوهای محرمانه میان مقام های عربستانی و امریکایی از منظر این دو کشور نماینده ایران در عراق است.
در نتیجه این دغدغه ها است که عربستان و قطر – کشوری که صاحب امتیاز شبکه الجزیره است که اخیرا مجوز فعالیت آن در عراق به حالت تعلیق درآمده است- پول و تسلیحات مورد نیاز مخالفان مالکی را از طریق مرزها به دست آنها می رسانند. سرمایه عربی که خرج هدف قرار دادن شیعیان در قالب بمب کذاری و دیگر عملیات های انتحاری می شود.