هرگاه نیروهای نظامی آمریکا درصدد کاربرد قدرت در حوزه جغرافیایی خاصی برمیآیند، تلاش میکنند تا چنین اقدامی را بر اساس مفاهیم و ادبیاتی به کار گیرند که منجر به افزایش مشروعیت برای کارکرد منطقهای و بینالمللی آمریکا شود.
جنگ نرم به مفهوم آن است که از ابزارهای قدرت به گونهای استفاده شود که حقانیت کشور مداخلهگر مورد پذیرش افکار عمومی بینالمللی قرار گیرد. بر اساس رویکرد مبتنی بر کاربرد قدرت نرم، بسیاری از مداخلات نظامی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی ایالات متحده در حوزههای مختلف جغرافیایی توجیه و تبیین میشود.
جنگهای آمریکایی در قرون نوزدهم و بیستم دارای چنین ویژگی بوده است. رهبران آمریکایی بر این اعتقاد بودهاند که ایالت متحده به مثابه نورافکنی برای آزادی، آزادسازی و تأمین حقوق اجتماعی انسانها است، به همین دلیل، رهبران آن کشور به نام آزادی، اصلیترین محورهای منافع و امنیت ملی خود را پیگیری میکنند.
تاکنون بسیاری از جنگهای آمریکا به نام آزادی انجام گرفته است، از آنجایی که موضوعاتی همانند آزادی، دموکراسی و حقوق بشر به عنوان نمادهای قدرت نرم محسوب میشوند، بنابراین بهرهگیری از نیروی نظامی و ساز و کارهای کنش امنیتی را باید به عنوان بخشی از مداخلهگرایی ایالت متحده در قالب جنگ نرم دانست. جنگ نرم دارای نشانههای اقناعی است، نظریهپردازان آمریکایی بر ضرورت تولید دایمی قدرت هنجاری، تأسیسی، نهادی و اقنایی تأکید داشتند.
کتاب «روند تحول قدرت نرم در سیاست خارجی آمریکا» نوشته «ابراهیم متقی» دربردارنده سیزده فصل نظیر «فرآیند تحول مداخلهگرایی و کاربرد قدرت نرم در آمریکا»ف «ویلسونیسم و مداخلهگرایی لیبرال بعد از جنگ جهانی اول»، «مداخلهگرایی ساختاری و رویکرد ایدئولوژیک آمریکا»، «قدرت نرم آمریکا در سازماندهی نهادهای جنگ»، «مداخلهگرایی و قدرت نرم آمریکا»، «جنگ نرم امریکا در اقمار اتحاد جماهیر شوروی»، «آآینده پژوهی جنگ نرم سیاست خارجی آمریکا»، «مداخلهگرایی و قدرت نرم آمریکا بعد از جنگ سرد» و «جنگ نرم آمریکا در قرن ۲۱، سازماندهی انقلابهای رنگی» است.