پایگاه خبری-تحلیلی «المانیتور» در مطلبی با عنوان «آمریکا و ایران باید به مسئله هستهای به صورت مستقیم بپردازند» به قلم «کیهان برزگر»، مینویسد: در جریان مذاکرات ایران و آمریکا، مسائل منطقهای همانند یک شمشیر دولبه عمل کردهاند. از یک سو، این مسائل زمینه را برای تعامل در مذاکرات آماده کردند و از سوی دیگر، احساس فزاینده بیاعتمادی دو طرفه را افزایش دادند. حقیقت این است که مسائل مرتبط منطقهای تنها میتواند به عنوان آغازگر مذاکرات راهبردی بین ایران و آمریکا عمل کند. برخی عقیدههای قالب در غرب این است که تمرکز بر مسائل منطقهای در زمان مذاکرات- با توجه به منافع ژئوپولتیک مشترک در منطقه بین تهران و واشنگتن- به پیشبرد مذاکرات کمک میکند. بر خلاف این نظرات باید گفت که روابط سرد ایران و آمریکا در 34 سال گذشته در واقع عامل اختلافات بوده است.
بیاعتمادی ژئوپلتیک و ایدئولوژیک دو قدرت نسبت به یکدیگر در خاورمیانه افزایش یافته است
البته یک نظریه معتبر نیز وجود دارد که منطقه جایی است که منافع دو کشور در زمینه ایجاد ثبات، جلوگیری از تندروی و مبارزه با تروریسم با یکدیگر همپوشانی دارد. در عین حال، خاورمیانه همچنین منطقهای است که در آن بیاعتمادی ژئوپلتیک و ایدئولوژیک دو قدرت نسبت به یکدیگر افزایش یافته است. به همین دلیل ایران و آمریکا راهبردهای ویژه خود را برای جلوگیری از نفوذ یکدیگر دارند. به عبارت دیگر، به دلیل میزان قدرت، نفوذ و نقشی که دو کشور میتوانند بازی کنند، هیچ یک از آنها نمیتواند در چالشی مستقیم دیگری را شکست دهد. بنابراین، هر دو کشور مایل به تحدید نقش دیگری و منافع ایدئولوژیک و ژئوپلتیک دیگری از طریق مسائل منطقهای و در عین حال کاهش هزینههای هرگونه دشمنی مستقیم و اقدام نظامی هستند. با توجه به این مسئله، دو کشور مایل به افزایش نقش منطقهای خود بر اساس منافع و ارزشهایشان هستند.
از سوی دیگر، شخصیتهای سیاسی و ماهیت قدرت و سیاست در منطقه به گونهای هستند که سیاستهای ایران و آمریکا در جهت عکس یکدیگر شکل میگیرد. اگر به پیشینه روابط دو کشور نگاه کنیم، متوجه میشویم هنگامی که منطقه درگیر تحولات امنیتی یا سیاسی خاصی نیست، تهران و واشنگتن نزدیکتر میشوند. در عوض، هنگامی که منطقه با مسئلهای مهم روبروست، دو کشور از یکدیگر فاصله میگیرند. به طور مثال ظهور بهار عربی و تغییر حکومت در برخی کشورها اختلافات سیاسی و راهبردی بیشتری را در روابط بین دو کشور ایجاد کرد خصوصا اینکه آنها سیاستهای متفاوتی را در برخورد با این تحولات منطقهای اتخاذ کردند. ایران خواستار جلوگیری از تهدیدهای آمریکا و در عین حال افزایش نقش منطقهای خود است. آمریکا خواستار مدیریت این تحولات بر اساس منافعش و به طور عمده جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه است. این بدان معناست که تهدید حضور فزاینده در منطقه یکی از چالشهای بزرگ برای دو کشور بوده و آنها را مجبور به تعیین سیاستهایشان بر اساس تحدید دیگری کرده است.
مسائل منطقهای تنها به عنوان اهرمی برای آغاز مذاکرات بین ایران و آمریکا عمل میکنند
پیش از آن، حوادث 11 سپتامبر و بحرانهای افغانستان و عراق پس از آن منجر به ایجاد روابط میان ایران و آمریکا بر اساس تحدید دوجانبه در زمینههای ایدئولوژیک و ژئوپلتیک شد. ایران در سال 2001 در افغانستان به سرنگونی رژیم طالبان کمک کرده اما واشنگتن علاوه بر قرار دادن این کشور در فهرست «محور شرارت» توسط جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، به صورت تهدیدی درآمد که ایران را محاصره کرده و دستکم میگیرد. یکی از اهداف ایران از برگزاری سه دور مذاکرات با آمریکا درباره بحران عراق در سالهای 2006 تا 2007 یافتن راه حلی برای حل این مشکلات راهبردی با آمریکا در قالب بستهای جامع بود که شامل مسئله هستهای ایران نیز میشد. در عوض، هدف اصلی آمریکا برای مذاکرات استفاده از نقش ایران در مبارزه با تندروی و جلوگیری از عبور تروریستها از مرزها بود که اهدافی کوتاهمدت در نظر گرفته میشوند. گفتوگوها مفید نبودند زیرا دو طرف انتظارات متفاوتی را از مذاکراتشان داشتند. به عبارت دیگر، مشکلات منطقهای تنها به عنوان اهرمی برای آغاز مذاکرات عمل کرده و از پتانسیل کافی برای مذاکرات راهبردی میان ایران و آمریکا یا ازسرگیری روابط برخوردار نیستند زیرا دو کشور بار دیگر به مسائل منطقهای به عنوان راهی برای تحدید یکدیگر استفاده میکنند.
مسائل منطقهای از پتانسیل لازم برای هدایت دو طرف به سوی توافق بزرگ برخوردار نیستند
در نتیجه، تنها هنگامی که با همه مسائل راهبردی مانند پذیرش نقش منطقهای ایران و پایان روابط بر اساس تهدیدات دوجانبه به طور مناسبی برخورد شود، مسائل منطقهای میتواند بین دو طرف همگرایی ایجاد کند. تاریخ نشان میدهد تنها هنگامی که مسائل گستردهتر در خاورمیانه بخشی از توافقی جامع برای حل اختلافات راهبردی بین ایران و آمریکا مانند بنبست هستهای ایران باشد، میتوان به آنها به عنوان نقطه همگرایی در روابط دو کشور نگریست. برغم برخی دیدگاههای غربی، ابتکارات کوچکی مانند تمرکز بر مسائل منطقه از پتانسیل لازم برای هدایت دو طرف به سوی توافق بزرگ برخوردار نیستند. مسائلی مانند سوریه، بحرین، عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین تنها میتوانند نقش انگیزه برای آغاز مذاکرات راهبردی میان ایران و آمریکا و نه چیز دیگری را بازی کنند. تنها مسئلهای که میتواند ایران را به سوی حل اختلافات راهبردیش با آمریکا هدایت کند مسئله هستهای این کشور است به شرط آنکه اجماع سیاسی میان نخبگان امنیتی و سیاسی تهران برای مذاکره با واشنگتن ایجاد شود.