طی ۱۱ سال اروپا سبز تر و ایران خشک تر شده و این مسئله آینده تاریکی را برای ایران رقم می زند.
به گزارش پایداری ملی، قاره اروپا در نیمکره شمالی قرار گرفته و پس از اقیانوسیه، دومین قاره کوچک جهان است. قاره اروپا با قاره آسیا در یک پهنه خشکی قرار گرفتهاند و با یکدیگر اوراسیا را تشکیل میدهند.مساحت اروپا حدود ۱۰ میلیون کیلومترمربع است و بیش از ۷۳۰ میلیون نفر جمعیت دارد که یازده درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. اروپا با وجود مساحت نسبتاً کم خود، اروپا پس از آسیا دومین قاره جهان از نظر تراکم جمعیت است. این قاره در اصل شبه جزیرهای در شمال غرب اوراسیا و در شمال قاره آفریقا است.
اروپا که به دلیل قرار گرفتن در منطقهٔ معتدل شمالی به قاره سبز معروف است یکی از متفاوت ترین مناطق زمین را پدید آورده به طوری که یکسوم از زمینهای این قاره قابل کشاورزی است که این درصدی بسیار بالاتر از دیگر قارههای جهان می باشد. در اروپا هیچ بیابانی وجود ندارد و نزدیک به ۴۰ درصد این قاره جنگل های پهن برگ و سوزی برگ است واز همین رو لقب قاره سبز را بر دوش می کشد.
سبز بودن قاره اروپا دلیلی بر این که دولت به فکر جنگل کاری نباشد نیست و دولت های اروپایی عزمی جدی برای چنگل کاری دارد از همین رو از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۵، ۳۳ درصد به جنگل های اروپا اضافه شده و اروپای سبز سبز تر گذشته به حیات خود ادامه می دهد. کشور آلمان با کاشت ۱۲۰۰ هکتار جنگل کاری ظرف مدت ۱۴ سال توانسته است مقام نخست را کسب کند و از همین رو در پاکسازی هوای اروپا نقش بسیار تاثیرگذاری داشته است. اگر وضعیت اروپا را با ایران مقایسه کنیم خواهیم ایران به عنوان یک کشور خشک و نیمه خشک نه تنها برنامه حساب شده ای برای جنگل کاری نداشته بلکه بسیاری از پوشش گیاهی خود را ظرف مدت ۱۴ سال از دست داده است.
ایران از خشکترین کشورهای جهان است که ۲۰ درصد از خاک این سرزمین توسط بیابان ها اشغال شده است. وسعت بیابانهای ایران ۳۲.۵ میلیون هکتار است که در ۱۸ استان ایران پراکنده هستند. کانونهای بحرانی و فرسایش بادی بیابانهای ایران نزدیک به ۱۸۹ کانون است. فعالیتهای بیابانزدایی در ایران از سال ۱۳۴۵ آغاز شده و هنوز ادامه دارد. البته اقداماتی علیه این بیابانی شدن صورت گرفته و تعداد جنگلهای دستکاشت کم نیست. کویر لوت و دشت کویر از بیابانهای اصلی و بزرگ ایران هستند.
بیابانزایی فرآیندی است که نه تنها ایران که کل جهان را تحت تاثیر خود قرار داده؛ اما سهم ایران از بیابانزایی در مقایسه با سایر کشورهای جهان به طور میانگین بیشتر است. سرانه بیابان در کشور بیش از دو برابر سرانه جهانی است؛ یعنی بیش از ۲۰ درصد مساحت کشور را اراضی بیابانی تشکیل میدهد. آمار دقیقی از میزان بیابان زایی در ۵۰ سال گذشته ایران وجود ندارد، اما آنچه به وضوح مشاهده میشود کمبود آب، پیشروی بیابان در مراتع و مناطق شهری و طوفانهای شن است. طبق آمارهای منتشر شده بیش از ۶۰ درصد جنگل های ایران تخریب شده و یا در مرز نابودی قرار دارند که این روند،بازتاب اقدامات سازمان جنگلها و سیاست های اتخاذ شده دولت های مختلف پس از دوران دفاع مقدس بوده است. این در حالی است که قوانین هم ناکارآمد هستند و برای متخلفان بازدارنده نیستنند؛ مثلا برای قطع درختی که بیش از ۱۰۰ دلار ارزش دارد، تنها جریمه ۲۵۰ هزار تومانی در نظر گرفته شده است!
پدیده بیابانی شدن یکی از آسیبهای جدی محیطزیستی است که سالانه خسارت یک هزار میلیارد تومانی به کشور وارد میکند. توقف این روند، هزینه زیادی در بردارد و برای هر هکتار بیابان زدایی، دو میلیون تومان اعتبار نیاز است؛ بنابراین مساحتی که می توان بیابان زدایی کرد، بستگی کامل به میزان اعتبارات دارد. طبق تصاویر ماهواره ای در چند سال گذشته به طور متوسط روزانه ۴۰ هکتار جنگل زدایی در جنگل های شمال کشور صورت گرفته که مازندران سهم بیشتری از این جنگلزدایی را به خود اختصاص داده است. جالب است بدانید که جنگل زدایی بیشتر در مناطق بالا دست و نقاطی که جاده احداث شده، رخ داده است. قطع بیرویه درختان، الگوی نامناسب کشاورزی و فرسایش خاک، احداث سد، هدررفت آب و بیتوجهی به بحران کمآبی و چرای غیراصولی دام از دلایل عمده بیابانزایی در ایران است.
سرعت بیابانزایی در کشور آنقدر بالاست که میتوانیم از الان نگران روزی باشیم که کل ایران تبدیل به یک بیابان بزرگ شود! سطح کل زمین کشور حدودا ۱۶۴ میلیون هکتار است که ۱۲.۴ میلیون هکتار یعنی حدود ۷.۶ درصد از کل آن را جنگل، ۲۰ درصد را بیابان و ۵۵ درصد را هم مرتع تشکیل می دهد.
طبق گزارش منتشر شده توسط مرکز پژوهش های مجلس، امروزه در مقایسه با دهه های پیش مساحتی معادل ۶۰ درصد از جنگل های ایران تخریب شده است! همچنین سالانه رقمی بالغ بر ۴۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصلخیز کشور دستخوش فرسایش می شود. در سه دهه گذشته تاکنون در اثر تخریب، جنگل های کشور از حدود ۱۸.۳ میلیون هکتار به حدود ۱۲.۴ میلیون هکتار تقلیل یافته است که از این میزان، حدود ۱.۹ میلیون هکتار در منطقه البرز شمالی واقع است. با یک حساب سرانگشتی میتوان برآورد کرد که در آیندهای نه چنداندور، این جنگلزدایی به یک بحران جدی تبدیل خواهد شد؛ درواقع اگر این روند ادامه پیدا کند، در ۳۱ سال آینده دیگر چیزی به عنوان مرتع و جنگل در کشور نخواهیم داشت!
متاسفانه هیچ برنامه ای برای احیای جنگل ها و مبارزه با قاچاق چوب وجود ندارد و یکی از خاص ترین نقاط سبز جهان درکمتر از ۵۰ سال نابود خواهد شدجنگل های هیرکانی ایران طی دو دهه گذشته مورد هجوم بی سابقه یی قرار داشته اند و با وجود اعتراض های گسترده تشکل های زیست محیطی، دانشجویان رشته جنگل و محیط زیست، کارشناسان دلسوز، استادان و خبرنگاران و همچنین مردم بومی، به طور مستمر مورد بهره برداری های سنگین و تغییر کاربری قرار گرفته اند. این در حالی است که حتی گستردگی پیامد هایی نظیر سیل، رانش زمین، توفان، خشکسالی های مکرر و جنگل سوزی های وسیع، کوچک ترین اثری در تغییر نگرش مسوولان اداره کشور در حفاظت جدی از این جنگل ها نداشته است.
نگاه به جنگل های باستانی به عنوان کارخانه تولید چوب در حقیقت ادامه سیاست های بهره برداری در قالب طرح های جنگلداری است که در دو سال اخیر نیز به شدت ادامه داشته و اگرچه بنا به ادعای مسوولان سازمان جنگل ها، بهره برداری ها از دو میلیون متر مکعب در سال به کمتر از یک میلیون متر مکعب کاهش پیدا کرده است ولی باید به دو نکته اشاره کرد؛ آمارهایی که از سوی سازمان جنگل ها در مورد میزان بهره برداری ها ارائه می شود، هرگز از سوی ارگان های دیگر نظارت و تایید نشده است.
اگر بر فرض کاهشی نیز در میزان بهره برداری ها وجود داشته باشد نه به دلیل تغییر سیاست سازمان جنگل ها بلکه به دلیل کاهش دهشتناک سطح این جنگل ها به ویژه کاهش درختان کهنسال بوده است یا به قول جنگل تراشان کاهش درختان صنعتی، براساس آخرین آمار سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری، بیش از یکصد مجری طرح های جنگلداری در آخرین باقی مانده های جنگل های باستانی شمال مشغول بهره برداری اند به تعبیر دیگر ۱۰۰ حوضه آبخیز از مهم ترین و حیاتی ترین حوضه های آبخیز کشور از غرب تا شرق ارتفاعات البرز در تصاحب این ۱۰۰ مجری است که به نام طرح های جنگلداری به قلع و قمع درختان باستانی این جنگل ها کمر بسته اند.
به عنوان مثال بیش از ۳۵۰ هزار هکتار از جنگل های مازندران و گیلان تنها در اختیار دو کارخانه چوب و کاغذ مازندران و نکاچوب است که خوراک چوب تنها همین دو کارخانه، طبق اعلام خودشان بالغ بر ۴۰۰ هزار متر مکعب از پرارزش ترین درختان جنگل های باستانی در سال است. در نموداری که کارخانه چوب و کاغذ مازندران در نمایشگاه بین المللی محیط زیست ارائه داد، نشان داده شده است که در فاصله ۱۱ سال هر سال حداقل ۲۰۰ هزار اصله درخت قطع شده است که در مجموع تا شش ماهه اول سال کارخانه چوب و کاغذ مازندران بالغ بر دو میلیون و ۵۰۰ هزار اصله درخت را قطع کرده است. این مقایسه کوچک نشان می دهد که اروپای سبز سبز تر و ایران خشک تر از گذشته شده است و این درحالی است که هیچ تدبیری برای جلوگیری از آن اتخاذ نشده است.