۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۵
کد خبر: ۲۲۲۳۳
حکمت برخورد با خوی اشرافیگری چیست؟
«موضوع حقوق‌های نجومی، در واقع هجوم به ارزش‌ها است.» حتی اگر «استثناء» باشد، شکل‌گیری خوی اشرافی‌گری و خود برتربینی نسبت به مردم «همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود.»
نشریه‌ خط حزب‌الله در سرمقاله خود نوشت:

در سال‌های پس از دفاع مقدس که رهبر انقلاب خطر خوی اشرافی‌گری و ظهور طبقه‌ی جدیدی در اقتصاد و سیاست را گوشزد کردند، برخی گمان می‌کردند که پیامد آن، تنها انحرافی است که در سبک زندگی بخش‌هایی از جامعه شکل می‌گیرد و رفتارهای خلاف شرع و اخلاق را رواج می‌دهد. اما به تدریج مشخص شد که طبقه‌ی  اشراف و مترفین همانند نمونه‌های تاریخی عصر انبیاء، جریانی از مخالفان سیاسی را نیز برای جبهه‌ی حق و عدل ایجاد می‌کنند و تلاش می‌کنند تا محمل تضعیف آرمان‌های امت اسلامی شوند.

از دیگر سو، جریان اعتراضات ۹۹ درصدی پس از بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا، نشان داد: جامعه‌ای که توازن برخورداری‌ها در آن از میان برود، همواره در معرض ناپایداری است، حتی اگر به ظاهر بالاترین قدرت نظامی و سیاسی جهان و بیشترین درآمد ملی را داشته باشد. ماجرای "جنبش وال استریت"در واقع اعتراض به اولویت حفظ منافع طبقات سرمایه‌دار و ذی‌نفوذ، در مقابل طبقه‌ی متوسط و محروم نزد سیاستگذاران ایالات متحده بود، امری که ثمره‌ی آن جامعه‌ای با شکاف طبقاتی گسترده و نارضایتی عمومی است. نتیجه‌ی این وضعیت چیزی نیست جز «کشوری با حاکمیّت اشرافی، با قلّه‌های ثروت از قبیل آنچه در آمریکا [وجود دارد] ... در کشوری با آن ثروت -آمریکا کشور ثروتمندی است- قلّه‌هایی وجود دارد و در کنار این قلّه‌ها درّه‌های بدبختی و نابسامانی و فقر و محرومیّت وجود دارد.»(۱۳۹۵/۰۳/۲۹)

امیرالمومنین علی علیه‌السلام در مقابله با منطق حاکمیت اشراف، در زمان خود، مالک اشتر را موظف می‌کنند تا رضایت عامه‌ی مردم را ولو به بهای ناخشنودی طبقات ممتاز سرلوحه کار خود قرار دهد. تجارب نیز نشان می‌دهد که در تنگناها، آن گروهی که بارها را از روی دوش کشور بر می‌دارند و توقعی هم ندارند، عامه‌ی مردم‌اند. اینگونه است که حتی با معیار مصالح ملی نیز، وظیفه‌ی دولت اسلامی حرکت در خلاف جهت حاکمیت طبقه اقتصادی اشراف است.

بنابراین در این چارچوب و در منظومه‌ی ارزش‌های انقلاب اسلامی صرف پیشرفت مادی بدون حاکمیت عدالت، اخلاق و معنویت، مطلوبیت ندارد. در بیان رهبر انقلاب نیز، توزیع عادلانه‌ی درآمد و ثروت، نبود تمایلات اشرافی‌گری در میان مسئولان، رفع فقر و فساد و عدم حاکمیت طبقه‌ی اشراف همگی بیانگر رکن عدالت در کنار رکن دیگر یعنی پیشرفت، به‌عنوان مهم‌ترین شعارهای دهه‌ی چهارم انقلاب محسوب می‌شود. فراتر از این نامگذاری، رهبر انقلاب تلفیق مردم‌گرایی، مستضعف‌نوازی و پرهیز از اسراف و زندگی اشرافی را جزو مبانی انقلاب اسلامی معرفی می‌کنند که به هیچ‌وجه نباید تغییر کند.(۱۳۸۷/۰۶/۰۷) به تعبیر دیگر: «اگر مسئولین کشور هم مثل خیلی از مسئولین کشورهای دیگر به مسئولیت به عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند... اگر مردمی بودن، ساده‌زیستی، خود را در سطح توده‌ی مردم قرار دادن، از ذهنیت مسئولین کنار برود و حذف شود؛ پاک شود و... اگر این مغزهای حقیقی و این بخش‌های اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمی‌کند؛ خیلی اثری نمی‌بخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورا: مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهائی کاری صورت نمی‌دهد.»(۱۳۸۷/۰۹/۲۴)

رهبر انقلاب بارها در سخنرانی سالگرد رحلت حضرت امام رحمه‌الله‌علیه، مولفه‌ی زیست غیراشرافی و غیر دنیاطلبانه را یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی امام راحل و از لوازم رسیدن کشور به قله‌ها بیان کرده‌اند: «(ما) دنبال پرداختن به اشرافی‌گری و تجملات نباشیم، ما مسئولین خودمان را حفظ کنیم، همچنانکه این مرد بزرگ خود را حفظ کرد ... اشرافی‌گری ممنوع است، لذت‌جویی ممنوع است، به فکر جمع‌ کردن زخارف دنیا افتادن برای مسئولین ممنوع است، با این ممنوعیت‌هاست که می‌توانیم به قله برسیم»(۱۳۹۱/۰۳/۱۴) ایشان در جای دیگری تمایل به اشرافی گری را «آفت بسیار بزرگ مسئولیت»(۱۳۹۰/۰۳/۱۴) در نظام نام نهادند. مولفه‌ی بارز چنین آفتی در سطح دولتمردان، سازوکارهای چکه به پایین و الگوگیری عامه‌ی مردم از این منش خواص است: «بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، برای ما ثروت، تجمل، آرایش و تشریفات و اشرافی‌گری یواش یواش از قبح افتاد، وقتی ما اینجور شدیم این سرریز می شود به مردم، در مردم هم این مساله پیدا می‌شود.»(۱۳۹۰/۰۳/۱۴)

روشن است که در کنار استفاده از الگوهای مثبت مسئولان برای مردم، اصلاح این عیب فرهنگی در متن جامعه مستلزم استفاده از ابزارهای فرهنگ‌ساز و سیاست‌گذار است تا به تدریج از گسترش آنچه رهبر انقلاب یک «بیماری» نامیده‌اند جلوگیری شود: «اشرافی‌گری مثل یک بیماری است، در هر کجا که وارد شد بسیاری از خوی‌های پسندیده را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، کم کم آنها را ضعیف می‌کند. ما مردم ایران اسیر اشرافی‌گری نباید بشویم.»(۱۳۸۶/۱۰/۱۲)

تاریخ اسلام نشان می‌دهد که غفلت از این ملاحظه، به سادگی می‌تواند جامعه‌ی سالم و عادلانه را به مرور تبدیل به یک جامعه‌ی طبقاتی و اشرافی نماید، حتی اگر ظواهر و نمادهای اسلامی و انقلابی را حفظ کنیم: «(چرا) مثل عروسی اشراف، عروسی بگیریم، مثل خانه اشراف، خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابان‌ها حرکت کنیم؟ اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان را تراشیده بود ولی ما ریش‌مان را گذاشته‌ایم، همین کافی است؟ نه ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید.»(۱۳۹۲/۰۵/۰۱)

با این نگاه حکمت واکنش قاطع رهبر انقلاب به ماجرای حقوق‌های نجومی برخی از مدیران و درخواست ایشان برای برخورد «قاطع و سریع» با این موضوع و «اطلاع‌رسانی به مردم» را می‌توان دریافت: «موضوع حقوق‌های نجومی، در واقع هجوم به ارزش‌ها است.»(۱۳۹۵/۰۴/۰۲) حتی اگر «استثناء» باشد و گرچه «اکثر مدیران دستگاه‌ها، انسان‌های پاک‌دست»(۱۳۹۵/۰۴/۰۲) باشند چراکه شکل‌گیری خوی اشرافی‌گری و خود برتربینی نسبت به مردم «همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود.»(۱۳۹۵/۰۴/۰۲)
منبع: Khamenei.ir

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر