۲۲ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷:۴۵
کد خبر: ۲۲۰۱
جنگ سرد جدید آمریکا علیه ایران:
یک نظرسنجی جدید که توسط جیمز زاگبی در میان 20 کشور عرب انجام شد نشان داد افکار عمومی مردم عرب نسبت به ایران، پس از سال 2006 که در اوج خود بود، روند نزولی داشته است. اما این دیدگاه بیشتر شامل سنی‌های عرب می‌شد تا شیعیان و این نشان از ظهور و تشدید فرقه‌گرایی در جهان عرب است که در بلند مدت به ضرر آمریکا و به نفع ایران خواهد بود.
«فارن پالیسی» در گزارشی به قلم «مارک لینچ» نوشت: به زوال رفتن قدرت نرم ایران نشانه‌ای هشداردهنده از تشدید و تحکیم یک فرقه‌گرایی بسیار خطرناک است. این فرقه‌گرایی، که با سرکوب‌ها در بحرین و فجایع سوریه تحریک و توسط رسانه‌های کشورهای حوزه خلیج‌فارس تقویت شد، احتمالاً نسبت به فراز و نشیب‌های محبوبیت ایران (یا امریکا) ، برای آینده خاورمیانه حیاتی‌تر و مهم‌تر است.

دیدگاه مردم لبنان، لیبی و یمن نسبت به ایران چگونه است؟ 

این که فرقه‌گرایی در طول دو سال گذشته، پس از حضور کم‌رنگی که در روزهای آغازین قیام‌های عربی داشت، گسترش یافته چیز تازه‌ای نیست. با این حال نظرسنجی گسترده زاگبی شواهد جذاب و جدیدی از این امر ارائه می‌کند. با پژوهش‌های نظرسنجی در خصوص افکار عمومی در جهان عرب همیشه باید با احتیاط برخورد کرد (نمونه‌گیری در کشورهایی که درگیر مناقشات داخلی یا فاقد اطلاعات سرشماری دقیق هستند کار دشواری است) ، اما این پژوهش‌ها در طی دهه اخیر معمول‌تر و تخصصی‌تر شده‌اند. برخی ارقام در این نظرسنجی زاگبی پرسش‌برانگیز به نظر می‌رسند: مثلاً این که 84 درصد از مردم لبنان دیدگاه مساعدی نسبت به ایران دارند چندان معتبر به نظر نمی‌رسد، در حالی که نتایج در لیبی (80 درصد مساعد) و یمن (84 درصد مساعد) ممکن است ناشی از دشواری پژوهش نظرسنجی در شرایطی که دولت کشور در آستانه سرنگونی است باشند. اما تصویر کلی نظر منفی جهان عرب نسبت به ایران و رشد فرقه‌گرایی، با آن‌چه در رویدادهای رسانه‌ای و تحولات کشورها مشاهده می‌شود، سازگار است.


لبنان و عراق دیدگاه بسیار مثبتی نسبت به ایران دارند 

پیام اصلی ارائه و انتشار این نظرسنجی، اشاره به زوال محبوبیت ایران است که با صراحت در مقاله‌ای از جانب مرکز ویلسون که این نظرسنجی در آن راه‌اندازی شد، عنوان شد: فراز و نشیب‌های ایران در جهان عرب و در چشم مسلمانان. نتایج نظرسنجی کاملاً از این بیانات حمایت می‌کنند: تنها دو کشور عربی در حال حاضر ایران را یک الگوی مناسب می‌دانند: لبنان و عراق.


نظر کشورهای عربی در مورد حمله نظامی به ایران 

 

هرچند این موضوع را نباید به عنوان چراغ سبزی برای حمله نظامی علیه تهران در نظر گرفت. در حالی که حمایت از یک حمله نظامی با مشروعیت بین‌المللی از سال 2006 به بعد، در نظر سنجی‌ها رشد چشمگیری داشته، با این حال هنوز اکثریت خواسته مردم هیچ یک از کشورهای عربی این نیست. افزایش 34 درصدی در حمایت از حمله نظامی در میان مردم اردن یا افزایشی 24 درصدی میان مصری‌ها، میزان چشمگیری است. اما حمایت از حمله نظامی در هیچ‌یک از کشورهای تحت نظرسنجی از 40 درصد تجاوز نمی‌کند. در واقع، حمله نظامی امریکا یا اسرائیل احتمالاً تنها چیزی است که در این شرایط وجهه ایران در منطقه را حفظ خواهد کرد.


اکثریت شیعیان عربستان، بحرین، عراق، کویت و امارات متحده به ایران نظر مثبت دارند 

محبوبیت ایران با رویدادهای سیاسی گوناگون بالا و پایین می‌رود. اما فرقه‌گرایی در حال گسترش که نظرسنجی‌ها آن را نشان داد، می‌تواند پیامدهای پایدارتر و بسیار منفی‌تری برای منطقه در بر داشته باشد؛ و ابعاد شکاف فرقه‌ای موجود در نتایج نظرسنجی قطعاً وسیع است و باید مورد توجه قرار گیرد. در عربستان سعودی، 92 درصد از شیعیان نظر مساعدی نسبت به ایران داشتند در حالی که این میزان میان سنی‌ها 0 درصد بوده است؛ و در بحرین، 76 درصد دید مثبتی به ایران داشتند در حالی که این رقم میان سنی‌ها 4 درصد بود. همین اتفاق تقریباً در تمامی کشورهایی که جمعیت شیعه در آن‌ها زیاد بود رخ داده: 82 درصد از شیعیان و 15 درصد از سنی‌ها در عراق؛ 63 درصد از شیعیان و 32 درصد از سنی‌ها در کویت؛ و 67 درصد از شیعیان در برابر 21 درصد از سنی‌ها در امارات متحده عربی. همین روند را می‌توان تقریباً در مورد تمامی پرسش‌های مطرح شده مشاهده کرد: به عنوان مثال، عده بسیار اندکی از سنی‌ها در هر کشوری، ایران را یک الگوی مناسب برای توسعه می‌دانستند، اما 79 درصد از شیعیان کویت، 72 درصد از شیعیان بحرین و 89 درصد از شیعیان عراق چنین دیدگاهی داشتند.


بیشتر جمعیت شیعه در کشورهای عربی معتقدند که ایران نقشی مثبت در مناقشات سوریه بازی می‌کند 

سوریه، که زاگبی آن را مشکلی مضاعف برای وجهه ایران می‌داند، نشان‌دهنده اهمیت این شکاف است. به طور کلی، درصد اندکی از مردم عرب عقیده داشتند که ایران نقش مثبتی در سوریه ایفا می‌کند: 13 درصد در اردن، 17 درصد در فلسطین و مراکش، 12 درصد در مصر، 9 درصد در عربستان سعودی، و 39 درصد در بحرین. تنها لبنان (72 درصد، که باز هم باورش سخت است) و عراق (54 درصد) ، دیدگاهی مساعد نسبت به نقش ایران داشتند. اما باز هم، شکاف فرقه‌ای نشانگر این است که این دیدگاه‌ها به شکلی فزاینده توسط هویت موضوع شکل می‌گیرد: 57 درصد از جمعیت شیعه در عربستان سعودی اعتقاد داشتند که ایران نقشی مثبت در مناقشات سوریه بازی می‌کند (این رقم میان سنیان صفر درصد بود)، این آمار میان شیعیان کویت 57 درصد، میان شیعیان بحرین 73 درصد، میان شیعیان عراق 76 درصد، و میان شیعیان امارات 87 درصد بوده است. آن‌چه که در ابتدا شبیه به یک موضع عمومی واحد و یکپارچه میان مردم عرب در قبال سوریه، و به طور کلی در قبال ایران، به نظر می‌رسد، به شدت به یک دوگانگی و دودستگی شدید تبدیل می‌گردد.


اعراب نگران افزایش قدرت شیعیان در منطقه هستند 

عرب‌ها نگران این شکاف فرقه‌ای رو به رشد هستند. حداقل دو سوم از پاسخ‌دهندگان در تقریباً تمامی کشورهایی که نظرسنجی در آن‌ها انجام شد، اظهار داشتند که گسترش فرقه‌گرایی آن‌ها را نگران کرده است. در بسیاری از کشورها این نگرانی به مراتب شدیدتر بود: 100 درصد از مردم لبنان، 97 درصد از عراقی‌ها، 87 درصد از مردم اردن، 89 درصد از فلسطینی‌ها، 85 درصد از مردم یمن، 82 درصد از عربستان سعودی، 91 درصد از مردم لیبی، 83 درصد از مصری‌ها، 75 درصد از مردم کویت، 74 درصد از بحرینی‌ها و 78 درصد از مردم قطر. برای بسیاری از مردم، این زنگ خطر فرقه‌گرایی احتمالاً بازتاب‌دهنده امکان افزایش قدرت شیعیان در منطقه است، اما سیاست‌های هویتی، علاوه بر امور منطقه‌ای، بسیار بیشتر به سیاست‌های محلی نفوذ کرده‌اند.


ایران بیشتر بر پایه یک هویت «مقاومتی» عمومی و «بیداری اسلامی» استوار است تا شیعه گرایی 

با این حال ایران عامل اصلی این فرقه‌گرایی نیست. قدرت رو به رشد ایران در اواسط دهه، ممکن است باعث هراس سنی‌ها شده باشد، اما این کشور شعارهای خاص خود را دارد و آن‌ها بیشتر بر پایه یک هویت «مقاومتی» عمومی و «بیداری اسلامی» استوارند تا شیعه گرایی. قدرت ایران با سرنگون شدن رقبای اصلی راهبردی‌اش در افغانستان و عراق، به دست امریکا، افزایش پیدا کرد. نقطه اوج نفوذ ایران در منطقه احتمالاً در سال 2006 بود، زمانی که پرچم‌های حزب‌الله، پس از پیروزی نظامی علیه اسرائیل، خیابان‌های (به شدت سنی) قاهره را به تسخیر درآورند. از دیدگاه تهران، حتی زمانی که حمایت از جوامع شیعه برایش لذت‌بخش است، هرچه کمتر از شیعه گرایی و بیشتر از تمرکز کشورهای عربی بر «مقاومت» صحبت شود بهتر خواهد بود. یک حمله نظامی از جانب امریکا یا اسرائیل علیه ایران، یا جنگ میان اسرائیل با حزب‌الله یا حماس، چنین دیدگاهی را برجسته‌تر خواهد کرد و نتیجتاً به بهبود وجهه ایران کمک خواهد کرد. آن‌چه که کمتر به آن اشاره می‌شود این است که این دیدگاه «مقاومتی» چگونه در سال‌های پس از سرنگونی اسد خود را نشان خواهد داد. ایران احتمالاً در طی آن سال‌ها، به دنبال حمایتی تازه از حکومت غربی یا مورد حمایت کشورهای عرب خلیج‌فارس، در دمشق خواهد بود.


کشورهای سنی خلیج فارس، تمایل دارند که روی فرقه‌گرایی هرچه بیشتر تمرکز نمایند 

از سوی دیگر، رسانه‌ها و سیاست‌های کشورهای سنی خلیج فارس، تمایل دارند که روی فرقه‌گرایی هرچه بیشتر تمرکز نمایند. رسانه‌های مورد حمایت عربستان، به پخش برنامه‌های ضد ایرانی پایان‌ناپذیری می‌پردازند که ممکن است خیلی ساده به فرقه‌گرایی ضد-شیعه تبدیل شوند. حکومت‌های خلیج‌فارس همواره سعی داشته‌اند چالشگران داخلی خود را آلت دست ایران یا یک ستون پنجم خائن نشان دهند. سرکوب‌های بحرین، یک کمپین رسانه‌ای را در بر می‌گرفت که طراحی شده بود تا تصویر یک جنبش مردمی دموکرات را به یک کمپین شیعه تحت حمایت ایران تبدیل نماید؛ دو سال سرکوب شدید و فرقه‌گرایانه ممکن است اثرات مخربی به جای گذاشته باشد. با مطالبات شیعیان برای اجرای پایه‌ای حقوق بشر، معمولاً با ذکر ادعاهایی از دخالت ایران مقابله می‌شود و از این بهانه‌ها به عنوان سیاست‌های توجیهی مذهبی و سیاسی استفاده می‌گردد. چنین فرقه‌گرایی‌هایی حتی موجب تعدی و هجوم به کشوهایی که سابقاً کاملاً یکپارچه بودند، نظیر کویت، نیز شده است.

فرقه‌گرایی در میان سلفی‌های عربستان نیز به چشم می‌خورد 

همین منطق در زمینه‌های دیگر نیز حکم‌فرماست. ریاض تقریباً تنها با دیدگاهی فرقه‌گرا به عراق می‌نگرد، و بنا به فرمان نخست‌وزیری که بغداد را عامل ایران می‌داند، از تعامل جدی با این کشور خودداری می‌کند. عربستان به جای آن که جنبش حوثی یمن را یک جنبش مشروع محلی بداند، از برچسب زدن به آن به عنوان عامل دستِ ایران درنگ نکرد. حمایت کشورهای حوزه خلیج‌فارس از قیام‌های سوریه، خصوصاً از گروه‌های مسلح، صراحتاً فرقه‌ای بوده است. فرقه‌گرایی همچنین در میان سلفی‌های عربستان که در محدوده افریقای شمالی و مصر گسترش زیادی داشته‌اند به چشم می‌خورد. (سلفی‌ها اخیراً در شمال افریقا و مصر، دولت اخوان‌المسلمین را به خاطر تعاملات دیپلماتیک با ایران به باد سرزنش گرفتند) و البته «هلال شیعه» پادشاه اردن را هم نمی‌توان فراموش کرد.


هدف از دامن زدن به نفرت‌های فرقه‌ای در بین اعراب چیست؟ 

همه این‌ها شاید در کوتاه مدت برای بقای داخلی حکومت‌های خلیج‌فارس یا مهار منطقه‌ای ایران مفید باشند، اما در بلندمدت خطرناک بوده و بی‌ثباتی‌های شدید را در پی خواهند داشت. ممکن است جنبش‌های خشمگین شیعه چنین نتیجه‌گیری کنند، که اگر قرار است به هر حال متهم به همکاری با ایران شوند، چرا به راستی از همیاری ایران استفاده نکنند؟ دامن زدن به نفرت‌های فرقه‌ای ممکن است برای حکومت‌هایی که می‌خواهند جمعیت شیعه را وادار به تبعیت از خود کنند مفید باشد، اما عملاً نارضایتی عمومی پایدار و قیام‌های مکرر را به همراه خواهد داشت. مشکل می‌توان تصور کرد که سلطنت بحرین، با وجود تمام کسانی که مورد شکنجه قرار داد، سرکوب کرد و مورد حمله قرار داد، بتواند هیچ گاه مشروعیت خود را به دست آورد. دامن زدن به نفرت‌های فرقه‌ای، خصوصاً در زمانی که بسیاری از کشورهای منطقه برای حفظ نظم و قانون در تکاپو هستند، و پیام‌های فرقه‌ای به سرعت از طریق تلویزیون و اینترنت منتشر شده و جوامعی که در حال حاضر عصبانی و دوگانه شده‌اند را تحریک می‌کند، پیامدهای خشونت‌آمیز بالقوه بیشتری را به همراه خواهد داشت.


جنگ داخلی عراق را باید به عنوان یادآوری از عواقبی که فرقه‌گرایی‌های لجام گسیخته به همراه خواهند داشت، در نظر گرفت 

خشونت جنگ داخلی عراق در اواسط دهه 2000 الی 2010، را باید به عنوان یادآوری از عواقب و هزینه‌هایی که فرقه‌گرایی‌های لجام گسیخته به همراه خواهند داشت، در نظر گرفت. خانواده‌هایی که از هم متلاشی شدند، جوامعی که نابود گشتند، نفرت همیشگی و تشنه انتقام شدن همه مردم، پناهندگان و آوارگانی که دیگر هرگز باز نخواهند گشت، سیاست‌های ناکارآمد ابدی، این‌ها همه نمونه‌هایی از نتایجی است که فرقه‌گرایی ابزاری به همراه خواهد داشت. نشستی که در این هفته با یک هیئت عراقی به رهبری فالح الفیاض، مشاور امنیت ملی، در واشنگتن برگزار شد متأسفانه نشان داد که آن جنگ‌ها تا چه حد جهان‌بینی عراقی‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده‌اند: زمانی که مردم عراق نظاره‌گر قیام‌های سوریه می‌شوند، به جای آنکه تغییرات دموکراتیک را ببیند، القاعده را در عراق می‌بینند. گروهی که مردم عراق سالیان دراز با آن جنگیده‌اند و قدرت‌های سنی را در دامن زدن به افراط‌گرایی‌ها مقصر می‌دانند. این منطقه زخم‌های عمیقی از خصومت‌های شدید فرقه‌ای برداشته، که در آن روزهای تیره و تار جنگ داخلی عراق به راه انداخته شدند، زمانی که تلویزیون و مساجد به طور یکسان به کشتار و آوارگی دامن می‌زدند، و زمانی که یک فیلم تلفن همراه شعارهای صدری‌ها را در زمان اعدام صدام حسین نشان می‌داد، و این امر حتی خشم سنی‌هایی که از دیکتاتور سرنگون شده عراق نفرت داشتند را هم برانگیخت. بروز فرقه‌گرایی در بخش‌های بزرگ و قابل توجهی از شورشیان مسلح سوری، احتمالاً چنین عواقبی را در دراز مدت در پی خواهد داشت.


فرقه گرایی ها و مشکلاتی که دامن‌گیر واشنگتن می‌شود 

استفاده از فرقه گرایی برای تجمع مخالفان عرب علیه ایران، اعتبار بخشیدن به سرکوب‌های بحرین، یا ایجاد حمایت از شورشیان سوری، را ممکن است بتوان یک برگ برنده در جنگ سرد منطقه‌ای علیه ایران در نظر گرفت. اما هزینه‌ها و عواقبی که چنین کاری در بلندمدت به همراه خواهد داشت، بسیار زیادند. ایالات متحده نباید تمایلی از خود نشان دهد که حتی به صورت تاکتیکی هم از فرقه‌گرایی استقبال نماید. محرک اصلی سیاست‌های امریکا در جنگ سرد منطقه‌ای علیه ایران، کوته‌بینانه و سطحی هستند، و در نهایت هر گونه امید برای کمک به ایجاد تغییرات مثبت دموکراتیک در سرتاسر منطقه را از میان خواهند برد. متأسفانه، وسوسه استفاده از احساسات ضد شیعه، به عنوان حقه‌ای علیه ایران، غالباً به کشورهای منطقه، از یمن گرفته تا بحرین و سوریه، غلبه می‌کند. این امر پایه‌های برابری شهروندی را تضعیف خواهد کرد و به شدت با روحیه تحولات دموکراتیک جهان عرب در تضاد خواهد بود. ممکن است برخی نقاط قوت استفاده از چنین استراتژی، توجه حاکمان کشورهای حوزه خلیج فارس را به خود جلب کند، اما به هر حال این رویداد مشکلات عمده‌ای برای واشنگتن ایجاد خواهد کرد.

اشراف


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر