اگر عراق اینگونه مورد یورش تروریستهای تکفیری قرار نگرفته بود، آیا ترکیه جرات میکرد به شمال این کشور لشکرکشی کند؟ اگر سوریه این طور آماج فتنه و جنگافروزی قرار نگرفته بود، آیا اسرائیل میتوانست، وارد این کشور شده و هر نقطهای را که میخواهد هدف قرار دهد و نیروهای ارزشمندی مثل سمیر قنطار را با آن وضع به شهادت برساند؟
اگر عراق اینگونه مورد یورش تروریستهای تکفیری قرار نگرفته بود، آیا
ترکیه جرات میکرد به شمال این کشور لشکرکشی کند؟ اگر سوریه این طور آماج
فتنه و جنگافروزی قرار نگرفته بود، آیا اسرائیل میتوانست، وارد این کشور
شده و هر نقطهای را که میخواهد هدف قرار دهد و نیروهای ارزشمندی مثل
سمیر قنطار را با آن وضع به شهادت برساند؟ اگر میبینیم جنگندههای رژیم
صهیونیستی روزانه وارد آسمان لبنان میشوند، حریمها و دیوارهای صوتی را
میشکنند، به اعتراضها و شکایتها هم توجهی نمیکنند، به این دلیل است که
این کشور را «ضعیف» فرض کرده و میدانند، واکنش دولت، فقط به اعتراضهای
دیپلماتیک و پشت تریبونی محدود خواهد بود. بنابراین با خیال راحت، تجاوز
میکند.
اما وقتی میبینیم گاهی پس از این گونه
تجاوزات و ترورهای ناجوانمردانه، «تمام» سرزمینهای اشغالی به حال
آمادهباش درآمده و رسانههایشان تیتر میزنند: «اسرائیل در وحشت انتقام
حزبالله روز را به شب میرساند» یا «سید حسن نصرالله دروغ نمیگوید...
انتقام حزبالله لبنان قطعی است» یعنی، اگر در یک کشور ولو ضعیفی، حتی یک
حزب قدرتمند و جریان مقاومت شجاع وجود داشته باشد، دشمن، به این سادگی و
بدون هزینه، چنین ریسکی نمیکند... اسرائیل اکنون میداند باید هزینه این
تجاوز را «در هر جا و هر زمانی» که شده بدهد و خود را آماده رویارویی با آن
کرده است.
تکلیف «سازمان ملل» و مجامع آنچنانی
جهانی هم کاملا روشن است. شمال عراق هفتههاست به اشغال نظامیان ترکیهای
درآمده و بغداد هم مدتهاست ضمن اعتراضهای پیدرپی، شکایتی علیه این کشور
تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرده است، جایی که آمریکا ریاست دورهای آن
را برعهده دارد! اما تاکنون، به «هیچ» نتیجهای نرسیده چرا که آنکارا بعد
از این همه شکایت اعلام کرده، تا هر وقت لازم بداند، در شمال عراق میماند.
یا در نیجریه، 1000 نفر در روز روشن و جلوی چشم همه، قتلعام میشوند فقط
به جرم محب اهل بیت بودن و مقلد امام خمینی (ره) و امام خامنهای بودن اما
آب از آب تکان نمیخورد و سازمان ملل و مراکز غربی دفاع از حقوق بشر هم به
روی نامبارک خود نمیآورند.
در دنیای سیاست و در
کنار «میز مذاکره و لبخند» باید قدرت و اقتدار هم داشت و هر از چند گاهی
هم میبایست آن را به رخ حریف کشید. دیپلماسی منهای قدرت اصولا نه تنها
فایدهای ندارد بلکه مضر هم هست. دیپلماسی بدون اقتدار فقط، باعث پیش رفتن
امور به نفع حریف میشود و چیزی برای ما باقی نمیگذارد، حتی باعث سوءتفاهم
و تحقیر و در نهایت باخت هم میشود و حریف را به طمع میاندازد تا با
سوءاستفاده از آن، «موجودیت» طرف دیگر مذاکره را نشانه برود. هیچ کس منکر
فواید مذاکره نیست اما این سیاست تا زمانی مفید است که حریف حقیقتا برای حل
مسئله به میز مذاکره آمده باشد و به نتایج حاصله نیز پایبند باشد. در غیر
این صورت چنین مذاکرهای در «بهترین حالت» وقت تلف کردن است. اما همان طور
که اشاراتی رفت، این گونه مذاکره کردن «بدترین حالتی» هم دارد و آن دادن
امتیازات نقد حین مذاکره و گرفتن وعدههای نسیه و در ادامه، عمل نشدن به
همان وعدههای نسیه است.
اگر آمریکا با آن همه
کبکبه و دبدبه تاکنون جرات تعدی به میهن عزیز و اسلامیمان را نداشته، نه
به خاطر مذاکره دیپلماتها، بلکه به خاطر همان اقتداری است که در طول
مذاکره حتی، بیش از خود مسئله هستهای، مورد توجه دشمن بود. اقتداری که
رهبری انقلاب هر از چند گاهی به رخ حریف کشیده و نتیجه آن را هم در طول
همین مذاکرات همه دیدهایم.
اینکه آمریکا این
روزها و قبل از آغاز زمان اجرایی شدن برجام، پی در پی و یکی پس از دیگری،
علیه ایران و برجام قانون تصویب میکند و با ارائه طرحهای گوناگون، به
راحتی برجام را نقض میکند، یعنی، برای این مستکبر، شکستن اقتدار ایران
اسلامی، مهمتر از برجام و برنامه هستهای ایران است. مسئله وقتی مضحکتر
میشود که میبینیم، حریف از یک طرف، با امضای طرح «محدودیت صدور روادید
ایرانی» تیر خلاص را به برجام میزند و از طرف دیگر، طی یک نامه مضحک و در
فضایی کاملا غیرمتعارف، میگوید، این قانون را در مورد ایران اجرا
نمیکنند. تصویب قانون از سوی آمریکا، علیه ایران آن هم برای اجرا نکردن!
اگر مضحک نیست پس چیست؟ البته از این تأسفآورتر این است که در تریبون رسمی
گفته شود، این نامه سند معتبر و محکمی است و...
داستان برجام نشان میدهد، از دهان گرگ نمیتوان طعمه را با مذاکره گرفت، بلکه باید خطر کرد و با زور گرفت. به قول آقا:
«میدانند
که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست؛ به دنبال دانش هستهای است، به
دنبال فناوری هستهای است؛ آنها از همین ناراحتند. یک ملت بدون اینکه از
آنها اجازه گرفته باشد، بدون اینکه از آنها کمک گرفته باشد - دست گدایی به
سوی آنها دراز کرده باشد - از درون خود بتواند یک چنین فورانی بکند و اوجی
بگیرد. این است که آنها را عصبانی میکند. «ما از فلان جناح، فلان گروه
حمایت میکنیم»؛ چرا؟ چون آن جناح گفته یا وعده کرده که با پیمودن اینگونه
راهها موافق نیست؛ با ایستادگی موافق نیست؛ موافق این است که برویم پیش
آمریکا عرض بکنیم خدمتشان که شما اجازه بدهید ما پیشرفت کنیم(!) از دهان
گرگ، طعمه را با مذاکره نمیشود گرفت؛ با قدرت باید گرفت. هزار و صد سال
است که در ادبیات کشور ما:
مهتری گر به کام شیر در است
رو خطر کن ز کام شیر بجوی
را
گفتهاند. گاهی هم عمل شده در تاریخ ما، بسیاری از اوقات هم عمل نشده.
امروز ملت ایران دارد با ایستادگی خود به این توصیه عمل میکند؛ «رو خطر
کن». این است مسئله ما. مسئله ما با آمریکا و مسئله ما با مستکبرین
عالَم این است. آنها میگویند؛ شما وجودتان، استعدادتان، قدرتتان را به
صحنه نیاورید که در مقابل قدرت ما، سلاح ما، تواناییهای تبلیغاتی ما رقیبی
وجود نداشته باشد، ما بتوانیم یکهتازی کنیم در میدان. جواب ملت ما این
است که: نخیر، ما میتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم؛ میتوانیم جلو تجاوز
شما را بگیریم؛ اگر نکنیم، خدا از ما مؤاخذه خواهد کرد.» (رهبر انقلاب در
دیدار مردم تبریز 28 بهمن 1386)