عبدالرسول دیوسالار در مورد رابطه میان بحرانهای زیست محیطی و افزایش خشونت در جامعه، اظهار کرد: افزایش بحرانهای زیست محیطی میتواند؛ موجب افزایش خشونت شود و پیش بینی چنین مسالهای دور از ذهن نیست.
وی ادامه داد: از آنجایی که این اتفاق در کشورهای دیگری هم که با معضلات متعدد زیست محیطی مواجه بودند، رخ داده است، بنابراین نمونههای تجربی دال بر رابطه میان بحرانهای زیست محیطی و خشونت وجود دارد، همچنین در مباحث مربوط به خشونت موردهای مشخصی است که منازعات بر سر دسترسی به منابع طبیعی را به وجود آورده است و البته باید توجه کرد که این منابع طبیعی الزاما منابع ارزشمند اقتصادی نیز نیستند.
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: به طور مثال در افریقا موردهای متعددی بوده که دعوا و منازعه بر سر آب، زمین حاصلخیز و یا زمینی که در آن نوع مشخصی از محصول تولید میشود را نشان میدهد.
دیوسالار با بیان اینکه در ادبیات مطالعات منازعات سرفصل جا افتاده و اثبات شدهای در رابطه با بحرانهای زیست محیطی وجود دارد، افزود: در ایران این مساله باید در قالب یک روند تحلیل شود، زیرا دسترسی به منابع زیست محیطی که برای حیات انسان ضروری ست، زمینه به وجودآمدن منازعات را فراهم میآورد.
این پژوهشگر حوزه توسعه تصریح کرد: دعواها و منازعات روی این طیف از منابع، یک بعد از شکل گیری خشونتهای ناشی از بحرانهای محیط زیست را تشکیل میدهد، در حالی که بعد دومی نیز وجود دارد؛ اختلالات زیست محیطی از آنجا که باعث میشود؛ الگوهای سنتی و کلاسیک زیستی جوامع به هم بریزد و دستخوش تغییرات اساسی شود، ساختارهای مدیریت کلاسیک حل منازعه در جوامع سنتی را نیز از بین میبرد.
وی ادامه داد: چنین مسالهای در مناطقی مانند استان فارس و حواشی دریاچه بختگان که کامل از بین رفته و در شهرستانهایی مانند خرامه دیده میشود؛ یعنی با از میان رفتن آب جاری در منطقه و به هم خوردن اکوسیستم دریاچه بختگان، تغییرات رفتاری در ساختارهای اجتماعی مردمی که در آنجا زندگی میکنند، رخ داده است؛ در چنین مناطقی نسبت مهاجرت افزایش پیدا میکند و احتمال بروز خشونت در درون جوامع روستایی و شهرستانهای منطقه نیز وجود دارد.
دیو سالار تاکید کرد: بنابراین به هم خوردن الگوهای زیست محیطی که تاثیر مشخصی را در بهم زدن نظم سنتی و کلاسیک جوامع پیرامونی آنها دارد، باعث میشود که طیف جدیدی از خشونتهای زیست محیط مبنا شکل بگیرد.
این پژوهشگر با بیان اینکه به نظر میآید این دو بعد خشونت ناشی از مشکلات محیط زیستی در ایران، به صورت آرام آرام و زیر پوستی در حال شکلگیری است، گفت: در مورد اینکه این پدیده در کشور در چه مرحلهای قرار دارد باید گفت که با توجه به گستره جغرافیایی ایران نمیشود یک تجویز کلی ارائه دارد.
وی با اشاره به اینکه مناطق پیرامونی و روستایی بیشتر درگیر منازعات و خشونتهای محیط زیست مبنا هستند، تصریح کرد: نکته بدی که وجود دارد این است که مناطق پر جمعیتتر کشور مانند تهران یا شیراز به طور مصنوعی از برخی بحرانهای زیست محیطی دور نگه داشته شدهاند؛ برای نمونه سدهایی که در اطراف شیراز به قیمت بر هم زدن ساختارهای توزیع آب در تمام شهرستانهای اطراف ساخته شده است؛ تلاش میکند که مساله جمعیت ساکن در شیراز را حتی به قیمت ایجاد مشکلات در حاشیههای این شهر حل کند.
دیوسالار اظهار داشت: بنابراین در آن حاشیهها احتمال بروز خشونت زیست محیط مبنا بالاتر وسریعتر است، اما در شهر بزرگتری همچون شیراز این احتمال کمتر وجود دارد؛ به همین خاطر ما با یک ساختار ناهمگن از لحاظ توزیع خشونت زیست محیطی در ایران روبرو هستیم که این مساله کار را سخت و سیاستگذاری را دشوار میکند و باعث میشود این مشکل، دیده نشود.
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی وسعت خشونتهای احتمالی محیط زیست مبنا نسبت به وسعت کل کشور زیاد نیست.
وی در پاسخ به اینکه آیا علاوه بر کمبود منابع طبیعی، آلودگیها نیز میتوند عامل خشونتهای محیط زیست مبنا و منازعات باشند، گفت: آلودگیها نیز بر روی این مساله تاثیر دارند، سال گذشته دیدیم که وقتی در استان خوزستان بحران ریزگردها پیش آمد، سریعا یک مساله محیط زیستی بعد منازعه سیاسی به خود گرفت و این مساله ناگهان به عدم توجه دولت به استان خوزستان ربط داده شد، در حالی که وقوع همین مساله ریزگردها را امسال در تهران نیز شاهد بودیم.
دیو سالار ادامه داد: وقتی از چنین مساله زیست محیطی تفسیرهای سیاسی و اجتماعی میشود پتانسیلها و ظرفیتهای منازعهای در آن رشد میکند. ما در مباحث آینده پژوهی میگوییم که روندهایی که در بلندمدت شدت میگیرند، نمادهای کوتاه مدتی نیز دارند که این نمادهای کوتاه مدت را اگر در کنار هم بگذاریم روند بلند مدت آن تا حدودی مشخص میشود.
این پژوهشگر مسائل توسعه در ایران تصریح کرد: همین اتفاقی که در خوزستان افتاد، ممکن است که در کردستان نیز رخ بدهد، زیرا آنجا هم تا حدی شاهد مساله ریزگردهاهستیم. در واقع میتوان گفت که ناتوانی دولت درحل بحرانهای زیست محیطی، ظرفیت تبدیل شدن این بحران زیست محیطی به یک بحران اجتماعی را دارد و این تنها یک تئوری نظری نیست، بلکه موردهایی در این زمینه رخ داده که این قضیه را به خوبی نشان میدهد.
وی در ارتباط با عملکرد دولت برای حل این چالشها اظهار کرد: دولت باید آن بخشی که خود عامل و منشا تولید بحرانهای زیست محیطی است را کنترل کند، در حالی که اکنون شاهد این مساله نیستیم. در واقع اکنون دولت خودش به عنوان منشا تولید بحرانهای زیست محیطی در کشور به صورت فعال نقش ایفا میکند و بعد که این بحرانها تولید میشوند، سازمانی را در گوشهای قرار میدهد و میگوید؛ این بحرانها را تعدیل کن و وزنش را کاهش بده.
دیو سالار افزود: در حالی که این نگاه اشتباه است و تا زمانی که این ساختار در دولت به هم نریزد و به روز نشود اتفاق بنیادینی در این زمینه نمیافتد. در واقع جایی که باید بیشترین ملاحظات زیست محیطی را در درون برنامههای توسعهای کشور لحاظ کند، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، یعنی هسته مرکزی شکل دهنده ساختار برنامه ریزی توسعه در ایران است.
این پژوهشگر توضیح داد: این سازمان مهمترین متولی کنترل و کاهش بحرانهای زیست محیطی در ایران است. منتها تاکنون چنین نقشی را ایفا نکرده است، مثلا میبینیم که در کشور بودجههای بسیار خوبی، برای احداث جادههایی که اساسا تعارضات محیط زیستی ایجاد میکنند، داده میشود. بنابراین مساله در ایران ریشهای تراست، زیرا در ایران دولت خود بزرگترین پیش برنده توسعه و بزرگترین تخریب کننده محیط زیست است. بنابراین نقطه آغاز داستان آنجاییست که در بدنه دولت، ساختارهای برنامه ریزی و توسعه را کنترل و مدیریت میکنند.
دیوسالار با اشاره به اینکه با تغییر در این بخش میتوانیم؛ در یک روند میان مدت و بلند مدت شاهد باشیم که نرخ بحرانهای محیط زیستی کاهش پیدا میکند، افزود: زیرا منشا تولید بحرانهای زیست محیطی، برنامههای توسعه هستند که باید با ملاحظات زیست محیطی سازگارتر شوند، در حالی که اکنون چنین چیزی به صورت سیستماتیک حتی در دولت آقای روحانی هم وجود ندارد و توجهاتی که از سوی دولت در مورد محیط زیست میبینیم، بیشتر از جنس مدیریت بحران است. یعنی عدهای حس کردند یک بحران محیط زیستی ایجاد شده و حالا باید آن را مدیریت کنند، اما حواسشان نیست که منشا تولید بحران همچنان به کار خود ادامه میدهد.