گرت پورتر روزنامهنگار ارشد آمریکایی در یادداشتی با اشاره به «برجام» تصریح کرد که دولت کنونی آمریکا روایت دولت بوش در قبال برنامه هستهای ایران را پذیرفته و آن را تغییر نداده است.
«گرت پورتر» روزنامهنگار مستقل آمریکایی در یاداشتی برای «میدل ایست آی»
تاکید کرد که هرچند شاهد تغییراتی در رویکرد دولت باراک اوباما درباره
برنامه هستهای ایران بودهایم، اما دولت او روایت بوش درباره برنامه
هستهای ایران را پذیرفته است.
متن یادداشت این روزنامهنگار ارشد و مستقل آمریکایی در متون زیر آمده است:
«خوشحالم
که آمریکا و ایران پس از حدود دو سال مذاکرات و 35 سال دشمنی به یک توافق
در وین رسیدند. ناکامی در این مساله با توجه به شرایط سیاسی جاری قطعا
عواقب بدی برجای میگذاشت و این مذاکرات موفق با چنین توافقی که در آن هر
دو طرف امتیازات قابل توجهی دادهاند، باید به تلطیف خصومت شدیدی که طی
سالها در آمریکا ایجاد شده کمک کند.
اما اشتیاق من برای توافق با
این حقیقت روبرو میشود که فرایند سیاسی موجود در بحث ملاحظه کنگره
میتواند اثر معکوس(برای تلطیف خصومت در قبال ایران) داشته باشد و قسمت
اعظم این مشکل آن است که دولت اوباما بنا ندارد برای رد کردن این ایده
افراطگرایانه از ایرانی که به دنبال حصول به سلاحهای هستهای است، هر کاری
کند. بلکه دولت در حال ملحق شدن به این ایده از ایران به عنوان کشور
هستهای سرکش است.
گزارش جان کری وزیر خارجه نزد کمیته روابط خارجی
سنا استراتژی سیاسی دولت را کاملا روشن کرد. در دو جمله کری دو تصویر از
حمایت ایران از تروریسم و خشونت فرقهگرایانه در کل منطقه را با عزم ایران
برای حصول به سلاحهای هستهای ترکیب کرد.
هم دولت و هم مخالفانش
اگرچه دو روایت متفاوت از مذاکرات هستهای دارند اما هر دوی آنها این
موضوع را تاکید دارند که ایران قابل اعتماد نیست چرا که این کشور به دنبال
سلاحهای هستهای است و سوال اینجاست که آیا میتوان بدون جنگ خواست ایران
برای سلاحهای هستهای را مسدود کرد و برای چه مدت میشود چنین کرد.
موضع
اسرائیل آن است که توافق تنها موقت است و زمانی که در 10 سال آینده توافق
منقضی میشود، تنها ایران را برای برنامهریزی برای سلاحهای هستهای جسور
میکند اما از منظر تلاشهای سرسختانه دیپلماتیک دولت(آمریکا) تنها جایگزین
موجود در قبال توافق هستهای، جنگ با ایران است.
این فرض مشترک
درباره سیاست هستهای ایران هرگز مورد بحث و مناظره قرار نگرفته چون این
مساله کاملا در گفتمان سیاسی این کشور تثبیت شده است. انتخاب از بین این دو
ایده و نظر افراطگرایانه درباره ایران امری است که به ندرت تصادفی است.
دولت اوباما از روز اول این روایت های ایجاد شده توسط اسرائیلیها و متحدان
آمریکا در دوره دولت بوش درباره برنامه هستهای ایران را پذیرفت.
در
روایت دولت بوش که پس از تهاجم به عراق ایجاد شد، اینطور توصیف شده که
ایران برای بیش از دو دهه برنامه هستهای مخفی داشته که هدف اصلی آن برنامه
محرمانه سلاحهای هستهای بود. جان بولتون و دیک چنی که مدیریت این سیاست
را برعهده داشتند در سال 2005 از اسناد منتشرشده در نیویورک تایمز و وال
استریت ژورنال برای تزریق به بحثهای سیاسی داخلی درباره مدارک و اسناد
مدعایی در خصوص برنامه محرمانه تحقیق درباره سلاحهای هستهای توسط ایران از
سالهای 2001 تا 2003 استفاده کردند.
دولت همچنین در سال 2005 این
اسناد را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی داد که این بخشی از استراتژی بوش
برای کشاندن ایران به شورای امنیت سازمان ملل به اتهام نقض تعهداتش در قبال
معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای بود. بولتون و چنی با همکاری اسرائیل با
این ایده که ایران در حال کار بر روی سلاحهای هستهای است، برای توجیهی به
منظور تغییر رژیم در ایران کار میکردند.
کل روایت اسرائیلی و بوش
غلط و نادرست بود و حقایق تاریخی را یا نادیده گرفت یا سرکوب کرد. ایران
در تمام دنیا کشوری بود که سابقه ترک و کنار گذاشتن سلاحهای کشتارجمعی به
دلایل و ملاحظات مذهبی را داشت. در جریان جنگ عراق-ایران با وجود استفاده
نیروهای عراقی از سلاحهای شیمیایی، آیتالله خمینی داشتن یا استفاده از این
سلاحها را بر اساس تفسیر از قرآن و نقطه نظر شیعیان ممنوع کرد.
از
اواسط دهه 1980 و زمانی که دولت ریگان علنا اعلام کرده بود مانع اتکای
ایران به کنسرسیوم بینالمللی در فرانسه برای تامین سوخت هستهای برای
رآکتور بوشهر میشود، ایران توسل به غنیسازی را آغاز کرده بود.
به
دلیل ادامه تلاشهای آمریکا برای مانع شدن و سرکوب کردن برنامه هستهای
ایران، این کشور آژانس بینالمللی انرژی اتمی را در جریان حصولش به فناوری
غنی سازی،آزمایشهای سانتریفیوژها، غنی سازی و اولین تاسیسات غنی سازی خود
قرار نداد. انتشار این اخبار کار آمریکا را برای ممانعت از داشتن تجهیزات
ضروری و مواد مورد نیاز و همچنین فشار بر چین برای پایان دادن به همه
همکاریهای هستهای با ایران، راحتتر میساخت.
جامعه اطلاعاتی
آمریکا هیچ مدرک قابل ارائهای چه اطلاعات انسانی و دیگر اشکال اطلاعات
درباره برنامه سلاحهای هستهای ایران پیدا نکرد. ازریابی و حدس جامعه ملی
اطلاعات آمریکا در نتیجه گیری سال 2007 خود که اعلام کرده بود ایران چنین
برنامهای را داشت، بر اساس مدارک قابل ارائه نبود بلکه مبتنی بر استنباط و
استنتاج بود.
باراک اوباما با تفکر و ایده بسیار انتقادی در قبال
مواضع بوش درباره ایران و عراق روی کار آمد و علنا خود را به تعامل
دیپلماتیک با ایران متعهد نمود اما پذیرش موضع و خط فکری بوش درباره برنامه
هستهای ایران از سوی این دولت را میتوان ادامه سیاست دستگاه امنیت ملی
دانست که با استثناهای نادر از یک دولت به دولت دیگر منتقل شد.
بوروکراسیها
برای حفاظت از منافعشان، "حقایقی" را درباره هر موضوع خاص میسازند. تعریف
تهدید هستهای ایران به عنوان تهدید برای عدم گسترس سلاحهای هستهای به
طور خاص به نفع دفاتر مربوط به مقابله با گسترش سلاحها در کاخ سفید، وزارت
خارجه و سیا بودند؛ دفاتری که تاثیر زیادی روی این موضوع در نهادهای خود
دارند.
مقامات ارشد تیم دوره گذار و انتقالی اوباما و تیم اولیه
امنیت ملی او از نزدیک و به شدت با نسخههای مختلف سیاست تعامل و برخورد با
ایران به عنوان یک کشور سرکش هستهای مرتبط بودند. رابرت گیتس به عنوان
وزیر دفاع در دولت بوش حافظ منافع ائتلافی از کنگره-ارتش-مجتمعهای صنعتی
بود و او پشت برنامه دفاعی موشکی در آمریکا قرار داشت؛ برنامهای که به
تعریف هشداردهندهای از تهدید برنامههای موشکی و هستهای ایران نیاز داشت.
تام
دانیلون و وندی شرمن که دوره گذار وزارت خارجه اوباما را ریاست کرده
بودند، هر دو دست پروردگان وارن کریستوفر وزیر خارجه دولت کلینتون بودند؛
کسی که طرفدار سرسخت اهریمن جلوه دادن ایران بود. نباید تعجب کرد که
دانیلون در سال 2011 گفت که ایران "سابقهای از فریب و نیرنگ" داشت و شرمن
در جلسه استماع سال 2013 گفت که نمیتوان به ایران اعتماد کرد چون "ما
میدانیم فریب و نیرنگ بخشی از دیانای است".
وزیر خارجه کری و و
دیگر مقامات دولت اوباما شاید در جریان مذاکرات دیدگاههایشان درباره
برنامه هستهای ایران را را تعدیل کرده باشند اما وزنه فشارهای خارجی و
داخلی برای اتخاذ مواضع سرسختانهتر در قبال ایران به طور مشخص بیشتر از
آچه در فرایند مذاکرات آموختند است و بر آن میچربد. اگر این موضوع به طور
قابل ملاحظه جلسه استماع را تغییر نداده است اما قطعا انتخاب استراتژی
سیاسی از سوی دولت به یک جو سیاسی داخلی که در آن حتی محدودترین اقدامات در
قبال همکاری بزرگتر با ایران قطعا برای سالیان متمادی غیرممکن است، کمک
خواهد کرد».