علاوه بر این، برخی از مراجع تقلید همچون آیتالله جعفر سبحانی و آیتالله مکارم شیرازی نیز در اظهارنظرهای متعدد خود در برهههای مختلف، با اشاره به کند شدن روند رشد جمعیت در کشور، نسبت به کاهش نرخ جمعیت هشدار دادهاند.
گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم قصد دارد در سلسله گزارشهایی به بررسی این موضوع بپردازد که اساسا چه مسائلی سبب حرکت جامعه به سوی کاهش جمعیت و به تبع آن، پیر شدن هرم سنی جامعه شده است. این گزارشها در فواصل زمانی مختلف با موضوعاتی همچون ازدواج، طلاق، جمعیت و انحرافاتی همچون ازدواج سفید و همخانگی منتشر خواهد شد.
در این رابطه نظرات متعددی وجود دارد؛ گروهی به کاهش آمار ازدواج و بالا رفتن سن آن استناد میکنند و آن را علت اصلی و طبیعی کاهش نرخ رشد جمعیت میدانند اما برخی دیگر این مسئله را ابتداییترین علت به شمار میآورند و معتقدند که علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج و کاهش آمار آن، عدمتمایل به فرزندآوری در قشرهایی از جامعه به روشنی دیده میشود. گروه دوم همچنین این پرسش را مطرح میکنند که اگر کاهش آمار ازدواج یا بالا رفتن سن آن، تنها عامل کاهش فرزندآوری بود، چرا به نسبت دهههای گذشته، تعداد فرزندان خانوادههای زوجهای جوانتر کاهش یافته و میانگین تعداد فرزندان در هر خانواده پائین آمده است؟
گروه سوم اما شرایط اقتصادی را در عدمتمایل به فرزندآوری دخیل میدانند. آنها معتقدند خانوادهها بهدلیل عدمتوانایی در تأمین هزینههای فرزندان خود، از فرزندآوری یا داشتن فرزندان بیشتر سرباز میزنند و با نگاهی معطوف به خشکسالی سالهای اخیر و پاسخگو نبودن منابع طبیعی، آن را معلول تراکم جمعیتی سالهای اخیر برمیشمارند. این گروه، با استناد به این موضوع، افزایش جمعیت را سبب ایجاد مشکلاتی میدانند که به تبع افزایش جمعیت، گریبانگیر اجتماع خواهد شد.
به راستی کدامیک از این 3 عامل میتواند علت اصلی کاهش فرزندآوری و کاهش نرخ جمعیت در کشور باشد؟
کاهش آمار ازدواج، افزایش سن ازدواج و عدمتمایل به آن
امروز تقریباً هیچ فردی این مسئله را انکار نمیکند که نگاه به ازدواج در جامعه دستخوش تغییر شده است. جوانان امروز بر خلاف اسلاف خود، از ازدواج در سنین پایین گریزان هستند و اغلب تلاش میکنند که تا حد امکان، ازدواج را به تأخیر بیندازند. میتوان یکی از عوامل این اتفاق را تغییرات فرهنگی جامعه دانست؛ تغییراتی که به تبع آن، جوانان دیرتر زیر بار مسئولیت میروند، خانوادهها در سنین بالاتری به جوانان اعتماد میکنند و آنها را مستحق استقلال میدانند و در نهایت تغییر سبک زندگی جامعه سبب شده است که جوانان به راههای جایگزین برای ازدواج بیندیشند.
آنگونه که آمارها نشان میدهند، آمار ازدواج در کشور در سالهای اخیر روند نزولی داشته است. براساس آمار رسمی سازمان ثبت اسناد کشور در پایان سال 91، 791 هزار و 656 ازدواج در سال 91 به ثبت رسیده است در حالیکه آمارهای سال 90، ثبت 874 هزار و 782 واقعه ازدواج را نشان میدهد؛ آماری که از کاهش 9.5 درصدی ازدواجها در سال 91 خبر میدهد و بر اساس آمارهای موجود، در هیچ دورهای آمار ازدواج تا این حد کاهش نداشته است. اما ماجرا به اینجا هم ختم نمیشود؛ چرا که آمار سازمان ثبت احوال کشور در پایان سال 92 حاکی از آن است که روند نزولی میزان ازدواج در کشور همچنان ادامه دارد و در حال تبدیل به یک بحران اجتماعی است. براساس این آمار، در سال 92، 774 هزار و 513 واقعه ازدواج در کشور ثبت شده که کاهش نسبتاً قابلتوجهی را نسبت به سالهای پیش از خود نشان میدهد.
در کنار تنزل آمار ازدواج در کشور در طی سالهای اخیر، باید به افزایش سن ازدواج نیز اشاره کرد که یکی از عوامل کاهش فرزندآوری است؛ چرا که زوجهایی که در سن بالاتری ازدواج میکنند، آستانه تحمل پایینتری در برابر کودکان و فرزندان خردسال دارند و تمایل چندانی به فرزندآوری یا حداقل فرزندآوری متعدد ندارند.
علاوه بر این، برخی بررسیها در گذشته نهچندان دور نشان از آن داشت که سن باروری در زنان از 30 تا 35 سالگی به سرعت کاهش مییابد و البته مسئله سن در زنان نسبت به مردان در خصوص باروری، مؤثرتر است اما تحقیقات جدیدتر، حاکی از آن است که باروری ارتباط چندانی با سن افراد ندارد و چه بسا زنان و مادرانی هم بودهاند که در سنین بالاتر و نزدیک به 50 سالگی نیز بچهدار شدهاند.
همچنین آنگونه که عضو تیم تخصصی مرکز درمان ناباروری ابن سینا به خبرگزاری فارس گفته است، پس از 40 سالگی، نه تنها تعداد تخمکها کم میشود، بلکه کیفیت آنها نیز پایین آمده و علاوه بر ناباروری، احتمال خطر سقط و تولد فرزندانی با ناهنجاریهای کروموزومی افزایش مییابد. این مسئله البته در خصوص مردان نیز صادق است؛ چراکه با افزایش سن، کیفیت اسپرمها کاهش مییابد و احتمال باروری، کم میشود.
این در حالی است که پیش از این در گزارش مراکز ملی پیشگیری و کنترل بیماریها در آمریکا، اعلام شده بود که تعداد زنانی که بعد از 40 و 50 سالگی بچهدار میشوند بهطور چشمگیری افزایش یافته است. بر این اساس، زنان با حفظ سلامت کامل، تغذیه مناسب، تحرک و سرزندگی مطلوب، به دور از مصرف داروهای زیان بخش، سیگار و مشروبات الکلی، با داشتن تخمکهای سالم و کافی عمدتاً میتوانند بارداری را بعد از 40 و 45 سالگی با سلامت تجربه کنند.
بر اساس گزارش مراکز ملی پیشگیری و کنترل بیماریها در آمریکا که در 2012 منتشر شده است، تعداد زنانی که بعد از 40 و 50 سالگی بچهدار میشوند بهطور چشمگیری افزایش یافته است. در سال 2010، 297 هزار و 739 مادر در سنین 40 تا 44 سالگی فرزندآوری را تجربه کردند که این رقم نسبت به سال 2000 حدود دو برابر است. در همین سال، 9 هزار و 746 مادر نیز در سنین 45 تا 54 سالگی بچهدار شدند که بدون تردید این تعداد بارداری زنان 40 تا 54 سال نسبت به دو دهه گذشته بسیار قابلملاحظه است.
اما مسئله سوم یعنی عدمتمایل به ازدواج را باید در مسائل فرهنگی و تغییر سبک زندگی در جامعه جستوجو کرد. این روزها با گرایش برخی طبقات جامعه نسبت به سبک زندگی غربی و آمریکایی (American LifeStyle)، نوع نگاه به ازدواج نیز تغییر کرده است. جوانانی که برخاسته از این طبقات اجتماعی هستند، اغلب دوستی با جنس مخالف را به ازدواجی پایدار در سنین پایین ترجیح میدهند و از ازدواج در سنین پائین امتناع میورزند.
جوانان و دختران و پسرانی که روزهای متوالی را در جوامع عمومی و خصوصی با یکدیگر سپری میکنند، راه دشواری برای پذیرش زندگی مشترک و قرار گرفتن در قیود اخلاقی دارند و از اینرو ترجیح میدهند به سبک زندگی فعلی خود ادامه دهند.
البته در دهههای اخیر، سن فرزندآوری در تمام جهان به مقدار قابلملاحظهای افزایش یافته است. امروزه در گستره جهان، به دلایل عدیدهای همچون افزایش قابلتوجه طول عمر زنان، ادامه تحصیلات دانشگاهی بعضا تا پایان دکتری، انگیزه اشتغال مفید و استقلال اقتصادی، در غالب موارد ازدواج و بالطبع فرزندآوری نسبت به گذشته در سنین بالاتری انجام میپذیرد؛ بهگونهایکه در سالهای اخیر 15 تا 20 درصد نوزادان این قبیل مادران عموما در سال متولد شدهاند. گزارشهای ارائه شده، حاکی از آن است که نوزاران این قبیل مادران عموماً در سلامت و صحت پای به عرصه وجود میگذارند.
همچنین در یک مطالعه جامع و بینفرهنگی که اخیرا در آمریکای شمالی و کشورهای اروپایی صورت پذیرفته، نتایج حاصله بیانگر این حقیقت بود که میانگین سنی زوجهای جوان در آغاز زندگی مشترک به بالای 30 سالگی رسیده و بالطبع در غالب موارد آن دسته از زوجهایی که با رضامندی قابل توجه زندگی مشترک خود را ادامه میدهند بعد از 40 سالگی را فرصت مناسبی برای فرزندآوری میدانند، بدون تردید این گروه از همسران طالب فرزندآوری به خاطر احراز آمادگیهای زیستی وروانی و اتخاذ تدابیر مطلوب بهداشتی از وجود فرزندان سالم و هوشمند برخوردار میگردند.
مطالعات در انگلستان و استرالیا نیز نتایج مشابهی را به دست میدهد؛ بهطوریکه در سال 2010 بیش از 20 درصد از کل زایمانهای انجامشده در انگلستان مربوط به زنان بالای 35 سال بوده است و در سال 2011، این رقم به بیش از دو برابر افزایش یافته است. در استرالیا نیز در سال 2012 بیشترین فراوانی زایمانها در استرالیا مربوط به زنان 35 تا 39 سال بوده و فرزندآوری در سنین 35 تا 45 سالگی به یک امر قابل قبول ملی و فرهنگی تبدیل شده است؛ وضعیت سلامت مادران نیز مناسب و قابلقبول اعلام شده است.
علاوه بر این، براساس گزارش تحلیلی مرکز ملی مطالعات آماری سلامت در آمریکا، مادران مسنتر بهویژه آنهاییکه با رضایتمندی متقابل اقدام به فرزندآوری میکنند اکثرا از تحصیلات و تخصص بالایی برخوردار بوده و از نظر اقتصادی در شرایط مطلوبتری قرار دارند. پژوهش انجام شده توسط پروفسور بریمن (2001)، حاکی از آن است آن گروه از مادرانی که تجربه زایمان یک یا دو فرزند بعد از 30 تا 40 سالگی را داشتهاند نسبت به دیگران از گستره عمر طولانیتری برخوردار بودهاند.
همچنین یک مطالعه و پژوهش مقایسهای 10 ساله که در انگلستان انجام گرفت حاکی از آن است که از 4 هزار و 842 زایمانی که مادران 45 تا 55 ساله داشتهاند، فقط 54 نفر با سندروم داون متولد شدهاند؛ یعنی فقط حدود 1.1 درصد و کمتر از میانگین کل موالید جامعه. مادران این نوزادان نیز به رغم تشخیص به هنگام وضعیت جنین در هفتههای آغاز بارداری مایل به سقط نبوده و زن و شوهر فوقالعاده دوست داشتند فرزند خود را با نشانگان داون بزرگ کنند.
این در حالی است که برخی افراد در جامعه - که در میان آنها افراد تحصیلکرده نیز به چشم میخورد - بر این عقیدهاند که فرزندآوری در سنین بالاتر، احتمال داشتن فرزندانی با مشکلات ذهنی، بهره هوشی کمتر و همچنین مشکلات جسمی را افزایش میدهد و براساس این استدلال، از فرزندآوری امتناع میورزند.
ریشه عدم تمایل به فرزندآوری؛ اقتصاد یا فرهنگ؟
چرا برخی زوجها تمایلی به فرزندآوری یا داشتن فرزندان متعدد ندارند؟ این سوالی است که روانشناسان و کارشناسان مسائل تربیتی و خانواده پاسخهای متفاوتی درباره آن میدهند؛ برخی از آنها معتقدند که زوجها، به دلیل عدمتوانایی در تأمین هزینههای فرزندانشان، از فرزندآوری سرباز میزنند و گروهی دیگر میگویند این رفتار، ریشه فرهنگی دارد. به اعتقاد گروه دوم، عدم اعتقاد به داشتن فرزندان متعدد در میان زوجهایی که سطح تحصیلات بالاتری دارند، بیشتر و جدیتر است؛ البته افراد تحصیلکردهای که نگاه فرهنگی و دینی متفاوتی نسبت به اکثریت قریب به اتفاق جامعه دارند.
اگر هر یک از فرضیههای اقتصادی یا فرهنگی را در خصوص عدم تمایل به فرزندآوری بپذیریم، میتوانیم به یک نتیجه مشترک برسیم و آن کاهش نرخ جمعیت و پیر شدن هرم سنی جامعه است. تفاوتی نمیکند که خانوادهها چه نگاهی نسبت به داشتن فرزند دارند بلکه نتیجه عمل آنها مهم است که متأسفانه پیر شدن جامعه و کاهش نرخ جمعیت است.
یک بررسی آماری حاکی از آن است که اغلب نخبگان اجتماعی و علمی امروز کشور، برخاسته از خانوادههای پرجمعیت هستند و توانستهاند با تکیه بر استعداد و هوش ذاتی خود، به مدارج بالای تحصیلی و علمی دست یابند اما از قضا همین قشر، امروزه آغوشی خالی از فرزند یا فرزندان متعدد دارند و تمایل چندانی نیز به فرزندآوری از خود بروز نمیدهند.
علاوه بر این، عدهای بر این عقیدهاند که فرزندان خانوادههای پرجمعیت، به دلیل جمعیت بالای خانواده و رسیدگی کمتر دچار برخی مشکلات و کمبودهایی چون تربیت ضعیف، مشکلات مالی فراوان و شکلگیری عقدههای اقتصادی در آنها، کمبود محبت این فرزندان و وجود خلاهای عاطفی بسیار در آنها هستند اما بررسیهای آماری نشان از آن دارد که در میان خانوادههای پرجمعیت، شادابی بیشتری به چشم میخورد و اعضای اینگونه خانوادهها نسبت به اعضای خانوادههای کمجمعیت، روحیه شادتری دارند.
در خانوادههای پرجمعیت، اعضای خانواده در سختیها و دشواریهای زندگی، یار و مونس یکدیگرند و حتی اگر از کمک به دیگر اعضای خانواده ناتوان باشند، حضور گرمشان میتواند موجب آرامش آنها شود. همچنین فرزندان بزرگتر در خانوادههای پرجمعیت، میتوانند در تربیت و نگهداری فرزندان به والدین خود کمک کنند و علاوه بر کاستن از فشار وارده بر والدین، مسئولیتپذیری را از سنین پائین تمرین کنند.
همچنین در خانوادههای پرجمعیت، فرزندان احساس تنهایی کمتری میکنند و در مسائل و مشکلاتی که در برهههای مختلف پیش میآید، احساس آرامش بیشتری دارند و حضور آنها در کنار یکدیگر میتواند سبب آرامشخاطر شود. در اتفاقات ناگوار از جمله پس از مرگ والدین نیز فرزندان خانوادههای پرجمعیت نسبت به فرزندان خانوادههای کمجمعیت احساس تنهایی کمتری میکنند.
خانوادههای طبقه بالا و متوسط جامعه، اینگونه میاندیشند که داشتن فرزند کمتر، میتواند رفاه و آسایش بیشتری از لحاظ روانی و اقتصادی فراهم کند. آنها معتقدند که داشتن بیش از 2 یا 3 فرزند، نشانه عدم توسعهیافتگی یک جامعه و خانواده مدرن به شمار میرود و باید از آن اجتناب ورزید. قطعاً مسئله اقتصاد نمیتواند عاملی برای امتناع طبقه متوسط از داشتن فرزند باشد؛ چرا که آنها میتوانند هزینههای بیش از 3 فرزند را نیز تأمین کنند و آنگونه که در کوچه و بازار رایج است، «دستشان به دهانشان میرسد.»
اقتصاد میتواند در میان طبقات پائین جامعه عامل تعیین کنندهای در عدم فرزندآوری باشد اما جالب اینجاست که وقتی به طبقات پائین جامعه مینگریم، میبینیم که آنها برخلاف تصور همگان معمولاً فرزندان بیشتری نسبت به طبقات متوسط و بالا دارند. این مسئله، ریشه در اعتقادات دینی و مذهبی این طبقه از جامعه دارد و آنها بر این عقیدهاند که براساس نص صریح قرآن کریم (آیه 31 سوره اسراء) و فرمایشات معصومین(ع)، خداوند روزی هر فرزندی را همراه او نازل میفرماید.
این آیه از کتاب الهی و روایات ائمه معصومین(ع) همچنین میتواند پاسخی باشد به این ادعا که کمبود منابع طبیعی و حیاتی در جامعه دلیلی بر عدم فرزندآوری است؛ زیرا علت کمبود منابع حیاتی از جمله آب آشامیدنی، عدمرعایت الگوی صحیح مصرف است و نه جمعیت زیاد جامعه.
این مسئله سبب شده است که نوعی عدمتوازن در میان قشر متوسط و پائین جامعه در فرزندآوری مشاهده شود؛ موضوعی که ما را به این نتیجه میرساند که اعتقاد به فرزندآوری یا عدم اعتقاد به آن، ریشه فرهنگی دارد و نه اقتصادی. به عبارت بهتر، تغییر سبک زندگی در جامعه امروز ایران، علت اصلی افزایش نیافتن جمعیت و پیر شدن جامعه است.
تسنیم