به اعتقاد تحلیلگران سیاسی، نفوذ امنیتی رژیم صهیونیستی به کشورهای عربی از طریق عادیسازی روابط به بهانه ایرانهراسی، خطرناکترین رویداد در منطقه غرب آسیا پس از اشغال عراق به شمار میآید.
به گزارش پایداری ملی به نقل از خبرگزاری فارس، خیز بلند رژیم صهیونیستی برای بهرهگیریهای چند جانبه از عادیسازی روابط با برخی حکام کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بسترسازی برای ارتقاء سطح تبادل تجاری، نظامی و فرهنگی دارای ابعاد پنهان زیاد و خطرناکی است که ناظران و تحلیلگران سیاسی درباره پیامدها و خطرات آن هشدار میدهند.
روزنامه العربی الجدید با انتشار یادداشتی در این خصوص نوشت: «شاید بتوان گفت که پروژه ائتلاف امنیتی بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، خطرناک ترین چیزی است که منطقه عربی از زمان حمله و اشغال عراق در معرض آن قرار گرفته است. علاوه بر این که تعمیق عادیسازی بین برخی از دولتهای عربی و اسرائیل با احساسات، دیدگاهها و منافع اکثریت مردم عرب از جمله مردم کشورهایی که دولتهایشان به عادی سازی روی آوردهاند، در تضاد است، گسترش نظامی و امنیتی این عادیسازی، تشویقی برای اسرائیل در مسیر سرکوب بیشتر مردم فلسطین و اشغال سرزمین آنها و تحکیم رژیم نژادپرستانه علیه آنها محسوب میشود».
به اعتقاد «مصطفی البرغوثی» نویسنده این یادداشت، حمله آشکار به قدس و اماکن مقدس اسلامی که مهمترین آنها مسجد الاقصی است با هدف تداوم یافتن پروژه الحاق اراضی فلسطینی به اراضی اشغالی و یهودیسازی آن در همین راستا است. ضمن اینکه خطرناکترین موضوعی که کشورهای منطقه باید به آن توجه کنند؛ هدف راهبردی اسرائیل مبتنی بر اصل استعماری قدیمی با استفاده از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» از طریق تبدیل درگیری اسرائیل و ایران به درگیری آمریکا و ایران و درگیری ایرانی و عربی است. امری که کشورهای حاشیه خلیج فارس را به عرصه درگیری که خطرات بزرگی را برای اقتصاد، امنیت و مردم این کشورها به همراه دارد، تبدیل میکند. این موضوع بسیار خطرناکی است، به خصوص اگر باعث شود این کشورها تجربهای مشابه آنچه برای اوکراین اتفاق افتاد را تجربه کنند که به عرصه درگیری بین قدرتهای بزرگ تبدیل شد، توانایی ها و اقتصاد آن را از بین برد و به مردم آن آسیب رساند؛ آن هم در زمانی که اوکراین دیگر نتوانست از کشیده شدن به این درگیری اجتناب کند.
اهداف شوم تلآویو از ائتلاف امنیتی با کشورهای عربی
در ادامه این یادداشت آمده است: «از نظر راهبردی، اسرائیل به دنبال تحقق چهار هدف شوم است. نخست: کشاندن منطقه به درگیریها و جنگهایی که به همه ملتهای آن آسیب میزند، همانطور که در جنگ ایران و عراق رخ داد که در آن دو کشور از پا در آمدند و سپس عراق اشغال و ویران شد. در چارچوب طرحی که توسط مؤسسه خاور نزدیک در واشنگتن که توسط لابی صهیونیسم اداره می شود، تحت عنوان «محدودیت دوگانه» عراق و ایران طراحی شد. [لذا میتوان گفت که] این درگیری ها همه کشورهای عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس را از نظر اقتصادی، فنی، امنیتی و نظامی تضعیف خواهد کرد».
دوم: واردشدن سامانههای تسلیحاتی اسرائیل از جمله سامانههای پدافندی آن به کشورهای عربی، پس از آنکه برنامههای سامانههای اطلاعاتی اسرائیل در آن نفوذ یافته، یک حمله و نفوذ امنیتی خطرناک به شمار میشود که این کشورها را به طعمهای برای جاسوسی و کنترل از سوی اسرائیل تبدیل میکند. امری که عاقبت آن مایه تاسف خواهدبود و امنیت این کشورها را اسیر اراده اسرائیل میکند. همه باید بدانند که خروج اسرائیل از این کشورها، مانند ورود آن نخواهد بود.
سوم: تملک و غصب کل محیط عربی با حمایت آمریکا برای تحت سیطره اسرائیل بودن از نظر اقتصادی، نظامی و سیاسی. زیرا اسرائیل متوجه شده که از نظر جغرافیایی، اقتصادی و انسانی، قدرت کوچکی است و هرچه قدر که از نظر توسعه علمی و فناوری پیشرفت کرده باشد. به همین دلیل تلاش میکند با کنترل جغرافیا و اقتصاد کشورهای ثروتمند عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج [فارس] قدرت خود را دوچندان کند.
چهارم: در سایه مشغول بودن ایالات متحده آمریکا به درگیری شدید با چین و روسیه، اسرائیل تلاش میکند تا چه بسا که با موافقت خود واشنگتن، به عنوان یک قدرت حفاظتی نظامی در منطقه جایگزین آن شود.امری که با خود خطرات تبدیل اسرائیل به یک شبه امپراتوری نظامی جدید به همراه دارد که تواناییهای گسترده منطقه عربی، به ویژه منابع عمده انرژی جهانی، موقعیت استراتژیک متمایز، منابع مالی و سرمایهگذاریهایی را که در منطقه عربی رو به رشد است، کنترل میکند. دلیل این رشد، رشد روزافزون درآمد بخش نفت و گاز در این کشورها است، در حالی که در اکثر کشورهای جهان به دلیل بحران انرژی، غذا و تورم ناشی از جنگ اوکراین در حال کاهش است.
نادیده گرفتن کلاهکهای اتمی تلآویو و مانور ایرانهراسی
در ادامه این یادداشت آمده است: نکته عجیب این است که همه تشدید تنشها در منطقه حول این ادعا میچرخد که هدف آن «جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای اتمی» است، در حالی که نادیده گرفته میشود که اسرائیل خودش ۳۰۰ کلاهک اتمی دارد که میتواند به هر کشوری در منطقه بخواهد برسد و تنها کشور منطقه است که از امضای معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی امتناع ورزیده و میورزد. شکی نیست که منافع مردم منطقه ایجاب میکند که ایران و کشورهای عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس اختلافات خود را کنار گذاشته و با راههای مسالمت آمیز حل و فصل کنند و راه را در اسرع وقت به روی تهاجم امنیتی اسرائیل که فقط به منافع خود و گسترش هژمونی خود بر کل منطقه می اندیشد، مسدود کنند.
ضرورت عبرتگرفتن از تجربه فلسطینیها در قبال صهیونیستها
به اعتقاد البرغوثی، این امر مستلزم آن است که مردم منطقه متوجه خطرات بزرگ گشودن درها به روی نفوذ اسرائیل شوند و این مردم از خوانش آگاهانه تجربه فلسطینیها در قبال اسرائیل و طمع بی حد و حصر آن سود خواهند برد. گفتنی است، حتی زمانی که مقامات فلسطینی راهحلهای ناعادلانه را پذیرفتند و درگیر راهحلهای فریبنده "میانه" مانند توافق اسلو شدند، به این امید که این امر صلح مطلوب را به ارمغان آورد، چیزی جز ناسپاسی در مقابل خود نیافتند.آنها دیدند که اسرائیلیها به همه فرآیندهای صلح پشت کردند و به توسعه شهرکهای سرطانی و رژیم وحشیانه آپارتاید، که فلسطینیها را برده هژمونی صهیونیستها میداند و هر گونه تلقی آنها را به عنوان انسان های برابر رد می کند، اقدام کردند. اسرائیلیها حتی بر مفهومی متافیزیکی که اسرائیلی ها را مردمی برگزیده و دارای حق تسلط و کنترل بر همه ملتها میداند، پافشاری کردند.
نگارنده در پایان مینویسد: «مایه ناراحتی آنجاست که برخی دولتهای عربی به جای آنکه به وظیفه انسانی خود پیش از وظیفه ملی و دینی در احترام به قانون بینالملل و تحریم رژیم آپارتاید اسرائیل که بدترین رژیم آپارتاید در طول تاریخ بشریت است، عمل کنند، حتی به عادیسازی و همکاری با این رژیم روی آوردهاند بدون آنکه درکی از کلیه خطرات وارده علیه ملتها و کشورهای خود داشته باشند. آیا مردم از آنچه در عرصه بین المللی و اروپا پیش روی خود میبینیم و از آنچه در فلسطین رخ داده و در حال وقوع است، درس خواهند گرفت؟ آیا آنها به اهمیت حکمیت عمیق در ضرب المثل معروف "من همانروزی خورده شدم، که گاو سفید خورده شد" پی میبرند؟».