از این رو، رویکرد غرب از تهدید سخت و نیمه سخت به جنگ نرم که در آن زمان تحت عنوان جنگهای علم و جنگهای سیاسی زیر نظر جرج کنان پدر جاسوسان نوین دنیا نام گرفت، تغییر کرد. بر همین اساس تلاشهای غرب برای نفوذ علمی، نهضت ترجمه، تشکیل حلقههای متعدد، حمایت از انتشاراتیهای خاص و راه اندازی نشریات فلسفی «نگاه نو» و «کیان» صورت گرفت، اما آنچه پایدار و پویا به اهداف خویش نزدیک میشد انقلاب اسلامی ملت ایران بود؛ لذا هر چه به حیات جمهوری اسلامی افزوده میشد، دشمنان آن نیز بر ناکارآمدی روشهای خویش بیشتر پی برده و برای جلوگیری از روند پیشرفتهای ایران، به فکر زدن عامل اصلی ماندگاری جمهوری اسلامی افتادند که در اصل حمایت ملت از نظام خلاصه میشد. به همین منظور جنگهای ترکیبی را با تمرکز بر فشارهای اقتصادی در دستور کار قرار داده و همه امیدشان به عدم شرکت مردم در پای صندوقهای رأی بود.
با روی کارآمدن دولت انقلابی شکست غرب در تحریمهای اقتصادی نیز محرز شده و تنها راه باقی مانده را در تلاش برای معرفی اصل انقلاب و نظام در شکلگیری وضع موجود میدانند. هدفی که از طریق جنگهای شناختی و ذهنی میگذرد. جنگ شناختی و یا به عبارت دقیقتر «جنگ ناشناخته» دارای سه بعد اصلی نظامی، اطلاعاتی و ذهنی است:
۱. در بعد نظامی تلاش میشود این نقطه قوت نظام به گونهای در اذهان عمومی بنشیند که نه تنها امکان افتخار به آن وجود نداشته باشد بلکه مایه شرمساری نیز تلقی شود. اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامی به قرار دادن سپاه در معرض تهاجم ادراکی در همین راستا قرار دارد.
۲. در نبرد اطلاعاتی تلاش میکنند با تصاحب هر چه سریعتر بر اطلاعات و روایت آن به شکلی که بتوانند آینده را بر اساس آن بسازند، به مدیریت ادارک افکار عمومی به ویژه تصمیم سازان و تصمیم گیران بپردازند. البته بخشی از این جنگ با حمله به زیرساختهای دیجیتال تکمیل میگردد، چرا که هم قدرت طرف مقابل را از دسترسی به اطلاعات کاهش میدهند و هم با بزرگنمایی در توان خویش برای نفوذ و تخریب، تصویری مأیوسکننده به متخصصان جنگهای سایبری و اطلاعاتی و افکار عمومی القا نمایند. حمله سایبری به سامانه عرضه بنزین آبان ماه، هک کردن شبکههای رسمی صدا و سیما و چند شبکه صوتی اماکن مذهبی و... در این رابطه قابل ارزیابی است.
۳. رکن مهم در این جنگ، نبردهای ذهنها و ارادهها است که با استفاده از علوم شناختی از یک طرف زمینههای اختلال ذهنی را فراهم میسازد تا احتمال افزایش خطای محاسباتی به دلیل عدم امکان استفاده از تجارب را با خلق صحنههای به ظاهر جدید در میدان بالا ببرند و از طرف دیگر با استفاده از هوش مصنوعی به دست آمده از علوم شناختی، چگونگی دستکاری دادهها و نحوه چینش آنها در اذهان عمومی را فراهم سازند تا به کنش دلخواه خود در مخاطبان دسترسی پیدا کنند. «عقب مانده نشان دادن انقلاب از اهداف خویش» در این رابطه میتواند حتی نیروهای انقلابی دو آتشه را هم از تداوم انقلاب اسلامی مأیوس سازد. از این رو، تشخیص اینکه چگونه این راهبرد در راستای «فروپاشی ایدئولوژیک» نظام که به زعم طراحان عملیات psb مقدمه سقوط فیزیکال نظام است، دشوار نیست.
بهویژه آنکه به نظریه اندیشمندانی، چون «چالمرز جانسون» در باب تحول انقلابی استناد کنیم که انقلابها را حاصل تضاد ارزشها با محیط ارزیابی کرده و معتقدند نظامهای ایدئولوژیک با دو گونه تهدید فیزیکی و ارزشی مواجه هستند. از منظر این افراد تعارض میان ارزشها با محیط هنگامی برجسته میشود که نیروهای جوان جامعه از ارزشهای بیرونی استقبال کرده، ولی نیروهای وفادار به حاکمیت اقدام به دفع آن میکنند و این همان مبدأ تحول انقلابی است.
بر این اساس میتوان حکمت مخالفت رهبر بصیر انقلاب اسلامی را درک کرد که در اجتماع مردم تبریز فرمودند: «انسان میشنود که افرادی میگویند نظام از هدفهای انقلاب دور شده؛ میخواهند نشان بدهند که به انقلاب دلبستهاند. من قبول ندارم این حرف را؛ من دلبستگی آنها به انقلاب را هم قبول ندارم... اگر کشور از هدفهای انقلاب دور شده بود، دشمنان انقلاب این قدر دشمنی با نظام کشور و جمهوری اسلامی و ایران اسلامی نمیکردند؛ خود این دشمنیها نشانه این است که کشور و نظام اسلامی به هدفها وفادار بوده و پایبند به این هدفها بوده.»