در این گزارش آمده است: حادثه تروریستی چابهار بخشی از فشارهای خارجی علیه جمهوری اسلامی بوده و این موضوع باید در متن سیاستهای اخیر دشمنان ایران و همچنین اهمیت این بندر در توسعه ارتباطات بین المللی تجاری در منطقه بزرگ و پهناور جنوب آسیا و اقیانوس هند مورد بحث و بررسی قرار داده شود.
چابهار هدف تحریمهای آمریکا علیه ایران قرار نگرفته چرا که توسعه این بندر برای برخی از کشورهایی که واشنگتن ملزم به رعایت منافع آنها در منطقه میباشد، از اهمیت بالایی برخوردار است.
منظور فقط هند نیست که از چابهار جهت ترانزیت کالاهای خود به افغانستان استفاده میکند، بلکه تعدادی از کشورهای عربی و همچنین کشورهای آسیای مرکزی نظیر ازبکستان و قزاقستان (که آمریکا در تحقق سناریوهای خود در منطقه روی آنها حساب باز کرده) نیز میباشد که نسبت به این بندر برای دستیابی به بازارهای جهانی علاقه زیادی نشان میدهند.
بنابر این با وجود سیاستهای ضد ایرانی، آمریکا نمیتواند منافع کشورهایی را که میخواهد به آنها اتکا کند یا در همسویی با خط مشی خود قرار دهد، نادیده گیرد.
البته هند در این رابطه نقش کلیدی ایفا میکند که در این رابطه میتوان از استراتژی «دونالد ترامپ» یاد کرد که در آن دخیل کردن دهلی نو در تحولات افغانستان یکی از عوامل مهم دانسته میشود.
تداوم تشنج در روابط میان آمریکا و پاکستان و احتمال افزایش بهره برداری «واشنگتن» از شبکه حمل و نقل و تدارکاتی شمال و همچنین مقابله با حضور روسیه در آسیای مرکزی، تا حدودی کاخ سفید را وادار به در نظر گرفتن منافع «تاشکند» و «آستانه» کرده است.
یعنی مجموعهای از عوامل باعث شد تا چابهار بیرون از لیست تحریمهای آمریکا قرار گیرد البته این به آن معنا نیست که واشنگتن اهمیت این بندر برای توسعه داخلی ایران را درک نمیکند بنابراین مخالفت آمریکا با این موضوع قابل انتظار بود.
باید گفت که این حادثه تروریستی به خودی خود قادر به تأثیر گذاری منفی بر توسعه چابهار نخواهد بود، ولی معلوم است که هدف از این اقدم کاهش جذابیت این بندر برای سرمایه گذاری میباشد.
از این نظر حادثه چابهار را باید به عنوان یک اقدام تروریستی کلاسیک به شمار آورد که هدف اصلی آن فضاسازی رسانهای و ایجاد بی اعتمادی در میان سرمایه گذاران و شرکای این پروژه میباشد.
در این رابطه میتوان احتمال دست داشتن برخی از طرفهای به اصطلاح ذی نفع در این اقدام تروریستی را مورد توجه و بحث و بررسی قرار داد بنابراین نباید احتمال وجود «رد پای چین» را نیز دور از منطق دانست.
علی رغم طرح موضوع تعامل و همکاری میان چابهار و «گوادار» پاکستان در سطوح بالای سیاسی، بدون تردید این 2 بندر برای یکدیگر رقیب به شمار میآیند.
معلوم است که گوادار عملا تحت کنترل پکن قرار داشته و عمدتا با اهداف نظامی استفاده میشود اما با این وجود گوادار بخش مهمی از دهلیز اقتصادی میان چین و پاکستان دانسته شده و علاوه بر آن نقطه ورود «پکن» به فضای اقیانوس هند و سایر مسیرهای مربوطه ارتباطاتی میباشد.
همچنین گوادار برای چین یکی از مهمترین نقاط در جهت کنترل خطوط ارتباطاتی بین خلیج فارس و دریای سرخ اعم از مسیرهای دریایی در جهت آسیای جنوب شرقی است.
بنابراین ضمن رسیدگی به موضوع ارتباط مستقیم و غیر مستقیم کشورها با حادثه چابهار، نباید نسبت به احتمال دست داشتن پاکستان و چین در این اقدام نیز بی توجهی صورت گیرد.
صرف نظر از اینکه چه طرفی این اقدام تروریستی را سفارش کرده، به احتمال زیاد مجری آن گروههای جدایی طلبی میباشند که در مناطق مرزی ایران با پاکستان و همچنین در ولایتهای مرزی «نیمروز» و «هلمند» افغانستان فعالیت میکنند.
یکی از این گروهها «انصار الفرقان» است که 5 سال پیش از ائتلاف «حرکت انصار» (بلوچ) و «حزب الفرقان» (پشتون) شکل گرفت.
این 2 گروه از ابتدای فعالیتهای خود با سرویسهای اطلاعاتی غربی و قبل از همه انگلیس و بنیادهای متعصب عربستان سعودی مرتبط میباشند.
بنابراین ضمن اقدام در جهت پیدا کردن رد پای سازمان دهندگان حادثه تروریستی چابهار، باید به احتمال دست داشتن برخی از کشورهای غربی توجه ویژه نشان داد.
امتناع اجباری آمریکا و متحدان آن از اعمال تحریم علیه بندر چابهار میتواند فقط ظاهر نگاه آنها به این پروژه را نشان دهد ولی سازماندهی اقدامات تروریستی و تلاش در جهت متوقف کردن این پروژه، بازگوکننده ماهیت سیاست غرب و قبل از همه آمریکا و متحدانش در متن کلی تحریمهای علیه ایران میباشد.