روایت شیرین یک «ماه عسل» آمریکایی را در روایت مقام امنیتی - سیاسی ایالات متحده در سفرش به «پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی» در کرج به قلم خودش بخوانید؛ آیا حاصل اقداماتی که در این «روایت شیرین» آمده «شرنگ تلخ» بیماری در غذای مردم ایران خواهد بود؟
به گزارش پایداری ملی، سلسله مطالب این پروندهی مهم، خطشناسی راهبردی و پنهانپژوهی در ابعاد گوناگون نفوذ یک «جریان» به رهبری «بنیاد راکفلر» برای تأثیرگذاری و کنترل حوزهی «غذا»ی مردم دنیا و ایران - از نیمه قرن نوزدهم تاکنون - را در دستور کار دارد.
حضور مقام بلندپایه امنیتی آمریکایی در ایران، یکی از فصول جذاب این پرونده است. کنت مایکل کوئین، مقام سیاسی امنیتی کهنهکار و رفیق دیرینِ (50 سالهی) «هنری کیسینجر»، شهریورماه 1393 به ایران آمد. او پس از بازگشت از ایران، بهتدریج در گزارشهایی تکاندهنده، سطح بالای اقدامات امنیتی و سیاسی را که در این سفر انجام داده به تصویر کشیده است. متن پیش رو، گزارش تحقیرآمیز و تمسخرآمیز وی با عنوان «نورمن بورلاگ و بیوتکنولوژی، یک سفیر آمریکا را به ایران راهبری کرد»1 است که اکتبر 2017 (25 مهر 1396) در سایت تخصصی انجمن روابط خارجی آمریکا (AFSA) منتشر شد {لینک گزارش اصلی}. متن این گزارش تأسفبار و تکاندهنده در ادامه میآید. با این توضیح که:
جمعی از دانشآموختگان بنیاد راکفلر در «پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی» حضور فعال و مسئولیت دارند؛ از جمله میتوان به حضور بهزاد قرهیاضی - مؤسس، اولین رئیس، و رئیس وقت پژوهشکده در زمان دعوت کوئین - اشاره کرد. به گفتهی کوئین، دعوت از او توسط «مسئول پژوهشکده» صورت گرفته است. بعد از سخنرانی تأملبرانگیز کوئین، که در ادامه میآید، در پژوهشکده، 400 نفر از حضار به همراه حجتی - وزیرجهادکشاورزی - برای او «ایستاده کف زدند»، و هدایای نفیسی نیز به او اهدا شد!!! او خود اذعان میکند که بلافاصله پس از حضورش، راه برای حضور همکاران دیگر او در ایران، و همچنین حضور سرپلهای ایرانی، در آمریکا باز شد (این افراددر گزارشهای بعدی معرفی خواهند شد). پس از حضور کوئین، بهزاد قرهیاضی به سمتی جالب در «سازمان برنامه و بودجه» منصوب شد؛ او مسئول تدوین و تخصیص بودجهی پژوهشی کل کشور بود. بصورت خیلی اتفاقی(!) مواردی مانند «الزام دولت به کشت برنج تراریخته» در «بخش پژوهشی» از اسناد بالادستی کشور - از جمله برنامه ششم توسعه - گنجانده شد. به این ترتیب ایران اولین و تنها کشوری بود که «قوت غالب»اش را تراریخته میکرد. این مسیر خطرناک در پی پایمردی و روشنگری نخبگان و رسانههای متعهد، با مخالفت نمایندگان ملت بصورت موقت متوقف شد. قرهیاضی بعدها پس از روشنگری رسانهها، از این مسئولیت خطیر کنار گذاشته شد. به نظر میرسد، با توجه به حضور پژوهشگران با سابقه و فعالِ حوزهی مهم بیوتکنولوژی در این مجموعه، و تأثیرگذاری قهری مدیریت بر این افراد، نیازمند تحولات اساسی در حوزهی مدیریت این پژوهشکده هستیم. پیش از مطالعهی متن، بررسی مطالب زیر برای بررسی سوابق کنت مایکل کوئین خالی از فایده نیست:
ایران، ویتنام میشود؟/سفر مخفیانه «متخصص براندازی نرم» به ایران و 5 علامت سؤال بزرگ+اسناد
نفوذ بیسابقه مقام امنیتی آمریکا در یک وزارتخانه دولت یازدهم/عامل نفوذ کیست؟
بررسی ابعاد حضور مقام سیاسی امنیتی آمریکایی در «پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی» در کرج، موضوع 20 گزارش بعدی این پرونده خواهد بود.
در یک رویداد غیرمتعارف از قدرت نرم، بیوتکنولوژی - که اغلب موضوعی مورد مناقشه است - موجب شد ایران و ایالات متحده در یافتن دیدگاههای مشترک موفق شوند.
توضیح عکس: در گردهمآیی نورمن بورلاگ در مؤسسهی تحقیقات بیوتکنولوژی کشاورزی ایران (پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی کرج) در روز 26 ماه اوت 2014 که در محوطه پژوهشکده واقع در کرج برگزار شد، بیش از 400 دانشمند و دانشجوی ایرانی و 10 مهمان بینالمللی حضور داشتند. حسین سعیدیان، نماینده ادعایی رهبری [اظهارات نادرست]2 - (ردیف جلو، سمت چپ) و محمود حجتی، وزیر کشاورزی ایران (چهارم از سمت چپ)، در میان مقامات ارشد دولت حضور داشتند.
25 مارس 2014، پس از گذشت مدتی طولانی از بازنشستگی من از وزارت خارجه، در بخشی از مراسمی که در یک سالن در کنگره ایالات متحده برگزار شد، بهعنوان رئیس کمیتهی مجسمهی دکتر نورمن بورلاگ، شرکت کردم. من آنجا بودم تا تمثال برنزیِ باشکوهِ «بورلاگ، یک پسر مزرعه آیووایی» (نام تمثال) را که گندم معجزهآسایش در خلال دهه 1960 میلادی صدها میلیون نفر را از قحطی، گرسنگی و خطر مرگ در هند، پاکستان و شرق میانه نجات داد، رونمایی کنم.
این حقیقتاً یک لحظهی بینظیر بود که میتوانستیم در مرکز و قلب و نماد دموکراسیمان (مقصود کنگره است) هنگامی که مجسمهی دکتر بورلاگ را در پانتئون آمریکاییهای بزرگ تاریخ نصب میکردیم با تعداد قابل توجهی مخاطب به سخن بنشینیم. اینکه این مراسم در صدمین سالگرد تولد او برگزار میشد باعث شد که حس عظمت ناشی از میراث فوقالعادهی وی بیشتر در مدار توجه قرار گیرد.
آگاهی اندکی داشتم که ظرف تنها چند ماه، در زمانی که روابط ایران و آمریکا بهدلیل برنامهی هستهای ایران آکنده از تنش است و مذاکرات پشتپرده دربارهی این موضوع هنوز به ثمر ننشسته بود، فرصت خواهم داشت میراث فوقالعاده بورلاگ را به ایران ببرم. این یک تجربهی دیپلماتیک غیرمتعارف بود؛ که یکی از به یادماندنیترین کارهای من پس از بازنشستگی از وزارت خارجه به شمار میرفت.
نورمن بورلاگ که بود؟
بورلاگ که «پدر انقلاب سبز» لقب گرفته، در سال 1970 موفق به دریافت جایزهی صلح نوبل شد. او پس از آن نیز مدال آزادی رئیسجمهور آمریکا و مدال طلای کنگره که بزرگترین نشانهای افتخار در کشور ما هستند را دریافت کرد تا یکی از تنها سه فرد آمریکایی باشد که موفق به دریافت تمامی این افتخارات شده است. (دو نفر دیگر مارتین لوتر کینگ جونیور و الای ویزل بودند).
افتخار بیبدیل من این بود که برای بیش از یک دهه با دکتر بورلاگ در «سازمان جهانی غذا» که او بنیانگذارش بود و مقر آن در ایالت محل سکونت من، آیووا قرار داشت، همکاری کنم. من آن سالها را صرف این کردم که رؤیای او را در شناخته شدن این جایزه 250 هزار دلاری بهعنوان «جایزهی نوبل غذا» و کشاورزی، تحقق بخشم.
درباره نورمن بورلاگ، پدر سرطانهای جهان اینجا بیشتر بخوانید:
+ «سرطان» از چه زمانی و به چه دلیل بین مردم فراگیر شد؟
+ 100 سال با «بورلاگ»؛ مأمور «سرطانساز» راکفلر
بسیاری از پژوهشگران ایرانی عمداً یا سهواً دست در دست بورلاگ و تیم او داشتهاند؛ تصویر فوق محمدرضا جلال کمالی عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات و اصلاح نهال و بذر کرج است و تصویر زیرین، بابک ناخدا، مدیر گروه فیزیولوژی مولکولی پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی
این بورلاگ، افسانهای است که در بسیاری از کشورهای سراسر جهان در رویدادها و مراسمهای متعدد در سال 2014 میلادی، مطرح شد. در ابرگان مکزیک، یک مراسم در اطراف مجسمهی او توسط کشاورزانی که با آنها کار کرده بود، برگزار شد. رویداد مشابهی در محوطهی مؤسسهی تحقیقات کشاورزی هند در دهلینو - که در آن مجسمهی دیگری از بورلاگ نصب شده - برگزار شد. در اوگاندا، موضوع نمایشگاه ملی کشاورزی از آخرین کلمات بورلاگ گرفته شده است: «آن را برای کشاورز بیاور.» نزدیک خانه، دانشگاه مینهسوتا - جایی که بورلاگ کارشناسی و دکترای خود را گرفت - اعلام کرد یک ماکت از مجسمه ما در آیووا که در کنگره ایالات متحده نصب شد را از مجسمهساز آن، بنجامین ویکتور، خریده است. در «دسمونیز» ایالت «آیووا» نیز جشنی در سالن نورمن بورلاگِ بنیاد جایزه غذای جهانی برگزار شد.
با این شرایط، زمانی که بنجامین ویکتور - چند ماهی پس از مراسم - با من تماس گرفت تا به من بگوید درخواست سفارش دیگری به ارتفاع هفت فوت دریافت کرده، متعجب نشدم. آنچه مرا حیرتزده کرد منبع این درخواست بود: ایران!
یک دعوت غیرمتعارف
پژورهشکدهی بیوتکنولوژی کشاورزی ایران، روز 26 آگوست 2014، یک گردهمآیی نیمروزه را بهمنظور یادبود صد سالگی بورلاگ برنامهریزی کرده بود. آنها به ویکتور گفتند که میخواهند در بخشی از این جشن مجسمهی بورلاگ را در محوطهی دانشکده خود نصب کنند.
شگفتی من از این خبر چند روز بعد - وقتی ایمیلی دریافت کردم که مرا بهعنوان سخنران اصلی این رویداد دعوت کرده بود - افزون شد. من متوجه شدم بورلاگ در ایران بهعنوان یک قهرمان شناخته شده است؛ به دو دلیل: تأثیر «گندم معجزه» او در دهه 1960 و نیز دفاع او از بیوتکنولوژی؛ حتی ایران در سال 2000 مدال طلایی به بورلاگ داد تا جایگاه او را بهعنوان یکی از رهبران نخبهی کشاورزی جهان نشان دهد.
موضوع مورد اشاره در متن: تصویر اهداء اولین مدال طلای کشاورزی ایران به نورمن بورلاگ توسط کلانتری
اگرچه ساخت مجسمهی دیگری تا زمان وقوع این رویداد در ایران برای ویکتور ممکن نبود، اما من دربارهی مزیتهای پذیرش دعوتم برای سخنرانی، میاندیشیدم. چندین مورد از ذهن من گذشت؛ اولاً این را فوقالعاده یافتم که علم بیوتکنولوژی - اصلاح ژنتیکی محصولات، که بهعنوان یک موضوع اختلافی بین ایالات متحده و متحدان اروپایی و همچنین حتی بین خود آمریکاییها مطرح است - ممکن است موضوعی را عرضه کند که ایرانیها و آمریکاییها بتوانند در آن زمینهی مشترک پیدا کنند. همچنین میتوانستم ببینم که این دعوت با میراث تاریخی کشاورزی آیووا و تجربههای زندگی خود بورلاگ در ساختن درک از طریق مبادلات کشاورزی و مقابله با گرسنگی گره خورده است.
هنگامی که از معاون وزیر خارجه - ویلیام بِرنز - هم در این زمینه پرسیدم، مخالفتی نداشت؛ اما حتی اگر شرکت من در این رخداد در ایران مناسب به نظر میرسید، اینکه عناصر امنیتی وزارت خارجه، صدور ویزا برای یک سفیر سابق یا کارمند وزارت خارجه آمریکا را تأیید کنند، بسیار نامحتمل به نظر میرسید. در نهایت اگر من ویزا هم میگرفتم، آیا واقعاً میتوانستم بهموقع آنجا باشم؟ آخر 24 آگوست، درست دو روز قبل از آن مراسم در ایران، دخترم در انگلیس داشت ازدواج میکرد؛ پس از آن مراسم ازدواج، من و همسرم برنامه داشتیم که یک «ماه عسل» را - که 40 سال با تأخیر مواجه شده بود - در یونان بگذرانیم.
با همهی این مشکلات من مطمئن بودم که نورمن میخواست من بروم! بنابراین فرمهای روادید برای همسرم و خودم را پر کردم و همراه با پذیرش این دعوت به آنجا فرستادم. همانطور که انتظار میرفت، بیش از یک ماه بدون هیچ واکنشی (در مورد ویزا) گذشت. مطمئن بودم که هرگز پاسخی نخواهد آمد، و به هیچ وجه، حتی یک سخنرانی هم آماده نکردم. اما 19 آگوست - در زمانی که ما خانه را بهسوی پروازمان به انگلستان ترک کردیم - تلفن همراه من با تماسی از تهران زنگ خورد و ویزا تأیید شد.
در خلال جشنهای قبل از مراسم عروسی در لندن، من و کارکنانم در «دسمونیز» با اشتیاق روی سخنرانی و اسلایدهای پاورپوینت کار کردیم؛ همزمان تلاش میکردیم با استفاده از کارت اعتباری آیووایِ من یک بلیط ایرلاین برای تهران تهیه کنیم – که خود تجربه جالبی بود.
ما در روز 26 آگوست - روزی که قرار بود صحبت کنم - پروازی که در ایران در ساعت 2 بامداد فرود آمد، را پیدا کردیم. پس از یک شبِ بسیار کوتاه، به محوطهی پژوهشکدهی بیوتکنولوژی کشاورزی ایران در کرج منتقل شدیم؛ که در آنجا به وزیر کشاورزی محمود حجتی و حجتالاسلام آقای حسین سعیدیان، نماینده رسمی رهبر عالی کشور در سازمانهای کشاورزی، معرفی شدیم. آنها در مورد پیشینهی من سؤالات زیادی داشتند و خیلی لبخند نزدند.
میراث بورلاگ
به این ترتیب با تردید فراوان وارد سالن همایش شدم، با ترس از اینکه نکند در آمدنم به ایران اشتباه کرده باشم. در زمان ورود از اندازه جمعیت جا خوردم. همهی 400 کرسی بهوسیلهی دانشمندان ایرانی پر شده بود و دانشجویان در پشت و کنار سالن ایستاده بودند. یک گروه کوچک متشکل از حدود 10 مهمان بینالمللی در بخش مرکزی پشت وزیر و دیگر مقامات ارشد دولتی نشسته بودند. مراسم با نمادهای قابل توجه مذهبی با دعا و سرود آغاز شد. بعد از اینکه مسئول پژوهشکده (قرهیاضی) در آغاز این برنامه سخنانی ایراد کرد، نوبت به سخنرانی وزیر کشاورزی رسید؛ او در سخنانش تمجید و تحسین مؤدبانهای داشت.
سپس نوبت من بود. من بهعنوان «رئیس جایزه جهانی غذا» معرفی شدم، بدون هیچ اشارهای به سرویس دیپلماتیک وزارت امور خارجه من؛ عنوان سفیر من هرگز مورد استفاده قرار نگرفت.در این مرحله من در یکی از غیرعادیترین محیطهایی که تا آن زمان در آن قرار گرفته بودم، مواجه شدم. هیچ برآوردی نداشتم که ارائهی من با چه واکنشی مواجه خواهد شد؛ آیا با یک واکنش خصمانه یا حتی پیشبینیناپذیر مواجه خواهم شد؟
من با توصیف نورمن بورلاگ، بهعنوان بخشی از میراث غنی کشاورزی آیووا، آغاز کردم، که شامل تعدادی از تلاشهای تاریخی برای ایجاد روابط با دشمنان سابق بود. من چند مثال ذکر کردم: هربرت هوور برای غذا دادن به کودکان اتحاد جماهیر شوروی در پایان جنگ جهانی اول غذا برد؛ پرواز ترابری یامانشی، که حیوانات آیووا را پس از طوفانی ویرانگر کمی پس از جنگ جهانی دوم به ژاپن برد؛ و مشاوره جورج واشنگتن کارور به مهاتما گاندی در طول مبارزه هند برای رها شدن از استعمار.
سپس من به بخش بحرانی و حساس سخنرانیام رسیدم. با یک اسلاید که یک نقاشی در آن بود، بازدید نیکیتا خروشچف، نخستوزیر شوروی سابق را از مزرعهای در آیووا در اوج جنگ سرد در 1959 نشان دادم. توضیح دادم که این سفر در «خطرناکترین لحظه در تمام تاریخ بشر» اتفاق افتاد؛ چرا که سلاحهای هستهای آمریکا و شوروی آماده میشدند تا بهسوی یکدیگر پرتاب شوند. این نقاشی خروشچف را در یک مزرعهی شخصی ذرت «رزوِل گراست» نشان میداد، همراه با تأسف رهبر شوروی از این واقعیت که کشاورزان روس قادر به تولید محصولات خوشبنیهی مشابه نیستند.
من توضیح دادم که این دیدار منجر به چند دهه تبادل دو جانبه در زمینهی کشاورزی شد، که هیچکدام از آنها ارتباطی با سلاحهای هستهای نداشتند، بلکه درصدد ایجاد کردن این فهم بودند که همکاری و درک متقابل میان دو طرف امکانپذیر است. این مبادلات مربوط به کشاورزی موجب کاهش تنشها شد و درنهایت فضایی ایجاد کرد که مذاکرات مربوط به کاهش تهدید هستهای امکانپذیر شد. احساس کردم مخاطبها، بدون اینکه من اشاره مستقیمی کرده باشم، شباهت میان این موقعیت با تنشهای هستهای فعلی میان ایران و آمریکا را بوضوح دریافتند.
آنگاه به خاطر آوردم که در صدمین سالگرد جایزه صلح نوبل در سال 2001 همراه با دکتر بورلاگ در اوسلو بودم و شنیدم که الی ویزل، برنده سال 1986 جایزه صلح نوبل میگفت: «افرادی که میتوانند با هم برای آواز خواندن یا همخوانی یا تمجید دیگران برای دستاوردی یکسان همنوا شوند، میتوانند با هم در صلح زندگی کنند.»
من تأکید کردم که این فلسفه زیربنای زندگی بورلاگ و تلاشهای جایزه جهانی غذا بود؛ در ادامه گفتم که مقابله با گرسنگی و رفع آلام بشری میتواند افرادی که دارای گستردهترین اختلافات سیاسی، مذهبی، قومی و دیپلماتیک هستند را گرد همآورد. در این زمان یک اسلاید از دکتر دانیل هیلل، پیشگام آبیاری اسرائیل، که در سال 2012 در دسمونیز آیووا، جایزه جهانی غذا را دریافت کرد به همراه دبیر کل سازمان ملل متحد، بان کی مون، نشان دادم. کمی بعدتر به خبرنگار تلویزیون ایران رو در روی دوربین توضیح دادم که هیلل توسط افرادی از سه کشور مسلمان نامزد شده بود، و اینکه یک شاهزادهی مسلمان یک شیخ عرب و یک دیپلمات اسرائیلی وقتی او این جایزه را دریافت کرد حضور داشتند.
در ادامهی سخنانم اشاره کردم که ما اینجا در کرج در کنار هم ایستادهایم تا از دکتر بورلاگ تمجید کنیم. من گفتم، آنچه که ما باید انجام دهیم، یافتن راههای بیشتری برای همکاری با هم است تا دلایل بیشتری برای اتحاد با یکدیگر و برگزاری جشن برای دستاوردهای راهگشا و مشترک در اختیار داشته باشیم. تأکید کردم که این موضوع، به ویژه در حال حاضر که ما با چالش غذارسانی به بیش از 9 میلیارد گرسنه در سراسر جهان مواجهیم، حائز اهمیت است.
تصویری از گزارش جاری در AFSA
من پیشنهاد دادم که زمینهای برای همکاری احتمالی ایرانی - آمریکایی در مقابله با بیماری زنگزدگی که بورلاگ در طول زندگیاش با آن مبارزه کرد، وجود دارد؛ این بیماری اکنون در سراسر جهان، از جمله در ایران دوباره در حال ظاهر شدن است. با نگاه مستقیم به وزیر و مدیر پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی، گفتم که مطمئن هستم که دکتر بورلاگ از همکاری مثبت اخیر ایران و مشارکتش در «ابتکار جهانی بورلاگ برای مبارزه با زنگ (گندم)» خرسند است. با رهبری یک دانشمند آمریکایی از دانشگاه کرنل که دانشجوی بورلاگ بود، طرح ابتکاری بورلاگ آغازگر تلاشی برای مهار Ug99 است، که نوعی مرض بدخیم ناشی از زنگ است و تولید گندم در سطح جهان را تهدید میکند.
به همین ترتیب، من آرزوهای جدی دکتر بورلاگ را که یکی از آنها ارتباط ویژه با پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی بود، به اشتراک گذاشتم. در ادامهی بحث گفتم که او قبل از درگذشتش با من از رؤیایش در این باره سخن گفت که روزی دانشمندان به این کشف برسند که کدام ژن در بذر برنج مانع از ابتلای این گیاه به بیماری زنگزدگی میشود. دانشمندان با استفاده از بیوتکنولوژی میتوانند آن ژن را در گندم قرار دهند تا برای همیشه آنچه او (دکتر بورلاگ) تمام عمرش را صرف مبارزه برای آن کرده بود ریشهکن کنند.
من بیان کردم که ایران بهعنوان کشوری که هر دو محصول برنج و گندم را تولید میکند، نقش قابل توجهی در تحقق بخشیدن به رؤیای نورمن برلاگ دارد. من از وزارت کشاورزی و پژوهشکدهی بیوتکنولوژی خواستم که خود را به این هدف متعهد بدانند و به همراه دانشمندان آمریکایی برای رسیدن به آن کار کنند. بهعنوان یک تصمیم، من از وزیر ایران دعوت کردم تا دانشمند برجستهاش که روی موضوع Ug99کار میکند را انتخاب کند و این فرد را به دسمونیز بفرستد تا در پنل ویژهای درباره زنگزدگی گندم که مدتی بعد در همان سال در همایش ما در سازمان جایزه جهانی غذا برگزار میشد شرکت کند.
کنت کوئین موفق شده بود - گودرز نجفیان؛ رئیس مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر ایران؛ پس از دعوت کوئین، بلافاصله به «بنیاد جایزه جهانی غذا» فرستاده شد
من نتیجه گرفتم نمیتوان به دکتر بورلاگ احترام شایانتوجهتری گذاشت، مگر اینکه ایرانیها و آمریکاییها برای محو بیماری زنگزدگی از روی زمین با هم کار کنند. من با کلام، تصویری از دو دانشمند ترسیم کردم - یکی از ایران و دیگری از آمریکا - که در کنار هم برای دریافت جایزه سازمان جایزه جهانی غذا راه میرفتند. ما سپس میتوانستیم آنچنان که الی ویزل، برنده نوبل سال 2001 گفت: «با هم برخیزیم و با همدیگر برای این دستاورد مشترک عظیم، جشن بگیریم.» اینها را بیان کردم، اما این بخش را که به وضوح قابل فهم بود، ناگفته گذاشتم: «و با یکدیگر در صلح زندگی کنیم.»
از جایگاه سخنرانی پایین آمدم، بدون اینکه یقین یا آمادگیای درباره رویدادهای بعدی داشته باشم. حضار به رهبری محمود حجتی، وزیر کشاورزی، خود به خود به پا خاستند و مرا تشویق طولانی مدتی کردند. بسیاری از تماشاگران پیش آمدند تا برای سخنانم به من تبریک بگویند. روحانیای که نماینده (ادعایی) رهبر عالی بود، تقریباً دوید کرد تا به من تبریک بگوید. دستانم را به گرمی فشرد و بابت سخنانم از من تقدیر کرد.
در پایان مراسم، هنگام رونمایی وزیر از پورترهای که روی آن نقشی از دکتر بورلاگ با نقل قولی از او به هر دو زبان انگلیسی و فارسی بافته شده بود من روی سِن حضور داشتم. با آنکه آنها در نهایت قادر نبودند مجسمهای در محوطه پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی قرار دهند، این اثر هنری تا ابد در آنجا به نمایش درخواهد آمد تا ضمن یادآوری میراث نورمن بورلاگ به تمامی ایران، قدرت مبادلات کشاورزی در نزدیک کردن انسانها به یکدیگر را به آنها گوشزد کند.
خاتمه
دو ماه بعد، در اکتبر سال 2014، مدیر کل مرکز تحقیقات اصلاح بذر ایران، وارد آیووا شد تا در همایش ما با عنوان «همایش گفتوگوی بورلاگ» شرکت کند. او توانست در آنجا با بیش از 1400 شرکتکننده ارتباط بگیرد. موضوع کنفرانس ما این بود: «بزرگترین چالش در تاریخ بشر: آیا میتوانیم غذای 9 میلیارد نفر را که تا سال 2050 در سیاره ما زندگی میکنند، بصورت پایدار تأمین کنیم؟» حضور یک شرکتکنندهی ایرانی در این مراسم، شاید یکی از مهمترین و قابلتوجهترین پیشرفتهای مجمع سالانه بورلاگ باشد.
برای ادامهی این ابتکار عمل، در هر یک از دو سال بعد، من یک برندهی جایزه جهانی غذا را برای سخنرانی در یکی از همایشهای اصلی در زمینهی کشاورزی در ایران تعیین کردم. من همچنین فرصتی دوباره پیدا کردم تا در کنفرانس اکسپو 2015 میلان که با حمایت «سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد» برگزار میشد با رابط ایرانیمان دوبار دیدار کنم. در همانجا با وزیر کشاورزی ایران، حجتی و تیم او هم دیدار کردم.
بهعنوان کسی که در زمان فعالیت دیپلماتیکاش با طیفهای گوناگونی از حوادث تروریستی در خاورمیانه سر و کار داشته، من دربارهی آن دسته از عناصر ساختار قدرت ایران که اقدام به حمایت از برخی سازمانهای تهدیدزا کردهاند و در صدد دستیابی به سلاح اتمی برآمدهاند، دچار توهم نیستم، اما با دیدن تحولات شگرفی که به دلیل نقش پیشگام کشاورزی در روابط آمریکا با شوروی و چین به وقوع پیوستهاند، نمیتوانم تصوری غیر از این داشته باشم که ایجاد رابطه با ایران حول محور میراث نورمن بورلاگ، سرمایهای بسیار مفید خواهد بود.
همسر من «لو سان» و من در مورد نوشتن خاطراتی به نام «ماه عسل در ایران» فکر میکنیم. و من آرزو دارم که مجسمهی نورمن بورلاگ روزی همانند مکزیک، هند و واشنگتن دیسی در مؤسسه تحقیقات بیوتکنولوژی کشاورزی ایران در کرج هم نصب شود.