شکی نیست که این تغییر موضع از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به ویژه که عبدالله دوم در آوریل گذشته در جریان اجلاس سران عرب از دست دادن با محمد بن سلمان ولیعهد سعودی خودداری کرد.
دنیای ژئوپلوتیک اردن از سال ۲۰۱۶ میلادی یعنی زمانی که محور آمریکا و اسرائیل و عربستان به منطقه یورش برد تا بر امور داخلی آن سلطه یابد، کاملا دگرگون شده است.
در این مطلب آمده است اردن جایگاهی برای خود در این نظام جدید نیافت و از این رو به دنبال ائتلافهای جدیدی در تلاش برای حفظ موجودیت خود است. جالب است که که چه بسا قدیمیترین ناقد "هلال شیعی" به جدیدترین دوست آن تبدیل میشود.
رهبران اردن آموخته اند که خود را با خواستههای آمریکا و قدرتهای منطقهای پیوند دهند که نیاز به یک کشور وکیل و با ثبات برای رصد بحرانها داشته اند. در مقابل، اردن از کمکهای مالی و تسلیحاتی و حمایت ضروری برای سرپا نگه داشتن اقتصادش و پاسداری از ارتش و ساختارسازی نهادهای خود بهره برده است.
اما امروز محمد بن سلمان و دولت ترامپ و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دیدگاه مشترکی دارند. این دیدگاه مشترک خارج کردن اردن از مرکز معادلات و به حاشیه راندن این کشور در معادله منطقهای از طریق دگرگون کردن مسئله فلسطین و کاشتن بذر درگیریها است.
وضعیت طبیعی جدید
محور آمریکا و اسرائیل و عربستان در راستای از بین بردن ایده تشکیل دو دولت حرکت کرده و به اسرائیل اجازه داده است که به تنهایی سرنوشت فلسطینیها را بر آنها دیکته کند. این امر موجودیت اردن را تهدید میکند، زیرا یک سوم ساکنان این کشور را فلسطینیها تشکیل میدهند؛ باوجود اینکه اکثر آنها شهروندان اردنی هستند.
از زمان توافقنامه اسلو، نظام پادشاهی اردن در روابط اسرائیل و فلسطینیها با این فرض که در نهایت امر به تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی منجر خواهد شد، میانجیگری میکند. از طریق حق بازگشت پناهندگان فلسطینی، قرار بود که این امر به هویت سازی دوباره شهروندی اردن منجر شود و فلسطینی را متقاعد کند که خاک اردن را ترک کنند تا با این کار، به رویای حزب لیکود اسرائیل درخصوص تبدیل اردن به میهن جایگزین برای فلسطینیها پایان داده شود.
دیری نپایید که انتقال سفارت آمریکا به قدس این هدف اردن را از بین برد و این کشور را در پیچ و خمهای جمعیتی و راهبردی قرار داد. برای افکار عمومی که کشته شدن دو اردنی در مقر سفارت اسرائیل در ژوئن سال ۲۰۱۷ میلادی خشمگین آنها را شعله ور کرد، روشن شده است که نظام پادشاهی قادر به حفاظت از حیات خلوت اردن نیست. شاید این برداشت درست باشد.
عبدالله دوم نتوانست محمد بن سلمان را در جریان سفر ماه دسامبر گذشته اش به ریاض از طرح خودش منصرف کند بلکه این محمد بن سلمان بود که از عبدالله دوم خواست تا به نیازهای این طرح تن دهد. عبدالله در سال ۲۰۱۷ میلادی چهار بار به واشنگتن سفر کرد و به دولت ترامپ سرپرستی اردن در طول چهار دهه گذشته بر اماکن مقدس در شهر قدس یادآور شد، اما این کار فایدهای نداشت. شاه اردن در جریان سفر ژانویه گذشته مایک پنس به امان نارضایتی خود را ابراز داشت، اما صرف نظر کردن از این وضعیت جدید دیگر ممکن نبود و طرح "معامله قرن" به هر صورتی که بیاید؛ مشارکت اردن در آن از جانب طرفهای آمریکایی و اسرائیلی و سعودی مد نظر نیست.
اردن مقاومت میکند و بن سلمان انتقام میگیرد
این رسانه آورده است: در جبهه دوم شکست خورده؛ عربستان جایگاه اردن را در منظومه ژئوپلوتیک منطقهای پایین آورده است. باید در نظر داشت که از زمان وقوع بهارعربی و به خاطر درگیری و رکود، قاهره و دمشق و بغداد که به طور سنتی مراکز سیاست قومی عربی و مهد تمدن اسلامی بودند، به حاشیه رانده شدند و اکنون ریاض موازنه قوا را در دست دارد و همه کسانی را که با ایده اش درباره ثبات در منطقه مخالف هستند؛ آزار و اذیت میکند. محاصره قطر نمونه آشکار این امر است، اما اردن نیز از این رویکرد (سعودی) در امان نبوده است.
اردن در برابر پیشنهادهای عربستان مقاومت میکند و عربستان با انتقام جویی تلافی میکند. به عنوان مثال، بعد از سفر پرتنش عبدالله دوم درباره قدس در دسامبر گذشته به ریاض، مسئولان سعودی صبحی المصری بازرگان اردنی – فلسطینی را بازداشت کردند که "بانک عربی" او مهمترین نهاد مالی اردن به شمار میرود. طولی نکشید که پیام تهدید آمیزی مطرح شد. شاه اردن سه نفر از نزدیکانش در ارتش را برکنار کرد. این برکناری در میان شایعات ارتباط داشتن آنها با سعودیها انجام شد.
در ماه فوریه، عربستان از تحویل ۲۵۰ میلیون دلار وعده داده شده به اردن در واکنش به تن ندادن عبدالله دوم به خواست محمد بن سلمان سرباز زد.
تداوم درگیری در سوریه میتواند ثبات اردن را تهدید کند، زیرا فشار اقتصادی حضور یک میلیون آواره سوری بار سنگین اقتصادی برای اردن به شمار میرود و تداوم درگیری همچنین تلاشهای بیشتری را برای محافظت از مرزها در صورت اعمال محاصره ایجاب میکند؛ لذا اردن به آرامی با بشار اسد رئیس جمهور سوریه تماس گرفت و دو نامیده به کاخ ریاست جمهوری و دستگاه اطلاعاتی در دمشق فرستاد تا مقدمهای برای عادی سازی روابط باشد.
این دگرگونی ژئوپلوتیک برای اردن بسیار خطرناک و چه بسا حتمی هستند. اهمیت اردن هیچ گاه به خاطر اندازه یا قدرتش نبوده است بلکه قدرت اردن به خاطر متقاعد کردن هم پیمانان خارجی اش بوده است که قادر است به حفاظت از منافع آنها کمک کند.
اما وقتی سران سیاسی در آمریکا و اسرائیل و عربستان معتقدند که امان از امروز به بعد هیچ جایگاه مرکزی برای منافع آنها ندارد؛ این بدان معناست که اردن پس رفت کرده و یک کشور طبیعی کوچک و فقیر و زیر ترحم قدرتهای بزرگتر قرار خواهد گرفت.
این پس رفت سبب شد تا رهبران اردن به دنبال موازنه دوباره سیاست خارجی خود باشند. چه بسا دست دادن با ایران در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی نقطه آغازی برای تغییرات دراماتیکی باشد که سال آینده شاهد آن خواهد بود.
چه بسا این امر محدود به جشن گرفتن اردن درخصوص روابط با ایران محدود نشود عادی سازی کاملی را با سوریه شامل شود؛ همراه با مخالف امان با پذیرش پایتختی قدس برای اسرائیل و چه بسا جانبداری از قطر در برابر محاصره و تضمین حامیان جدیدی مثل ترکیه.
چنین راهبردهایی اردن را به یک کشور بانفوذتر تبدیل نخواهد کرد، اما بقای حیاتش را تضمین خواهد کرد و این تنها هدف مهم در حال حاضر به شمار میرود؛ به ویژه بعد از موج اعتراضات و نگرانیهای اجتماعی اخیر در اردن.