۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۰
کد خبر: ۹۸۹۷
یکی از علت های مهم بی نتیجه بودن مذاکرات آن است که آمریکا تصور می‌کند جمهوری اسلامی ایران بر اساس نیاز و عجز در زمینه اقتصادی به پای میز مذاکره آمده و لذا شرایط برای گرفتن امتیاز از ایران فراهم شده است؛ در واقع منطق اصلی آمریکا این است که «بگیر و طلبکار باش».
پیش‌ران‌های اصلی موجود در روند مذاکرات هسته‌ای، اوضاع منطقه و ادبیات حاکم بر دیپلماسی کاخ سفید بیانگر این واقعیت است که فعالیت یکساله دستگاه دیپلماسی کشورمان جهت تغییر و اصلاح خوی زیاده خواهانه و برتری جویانه غرب که در قالب مذاکره مستقیم و دوطرفه صورت گرفته، نتایجی جز اثبات بی‌اعتمادی به طرف مقابل و عدم صداقت سیاست‌مداران آمریکایی نداشته است. شواهد و قرائن زیادی موید این ادعاست که برخی از آنها عبارتند از:

۱- افزایش مطالبات آمریکا با پیگیری فرمول «بگیر و طلبکار باش»

یکی از علت های مهم بی نتیجه بودن مذاکرات آن است که آمریکا تصور می‌کند جمهوری اسلامی ایران بر اساس نیاز و عجز در زمینه اقتصادی به پای میز مذاکره آمده و لذا شرایط برای گرفتن امتیاز از ایران فراهم شده است؛ در واقع منطق اصلی آمریکا این است که «بگیر و طلبکار باش». این در حالی است که اگر مفروض « نیاز تهران به مذاکره به جهت مسائل اقتصادی و معیشتی» صحیح باشد، این سوال پیش می‌آید که پس نیاز آمریکا به مذاکره و اصرار آنها به ادامه آن برای چیست؟

پاسخ اولیه به این سوال به موقعیت برتر و قدرت بازی‌سازی جمهوری اسلامی در منطقه باز می گردد. در شرایط کنونی آمریکا تنها راه نجات خویش از مهلکه خود ساخته در خاورمیانه را خروج از این منطقه تشخیص داده که البته به این سادگی امکان پذیر نیست؛ چرا که موقعیت دوستان و کشورهای همسو با غرب به ویژه امنیت رژیم صهیونیستی با خروج آمریکا در معرض خطر جدی قرار می‌گیرد و واشنگتن می داند که قبل از هر چیز باید مشکل خود با ایران را حل کند. پر واضح است که اگر اراده سیاسی ایران بر امنیت افزایی در منطقه تعلق نگرفته و در مقابل گروه‌های تروریستی – تکفیری دست ساخته غرب که سراسر منطقه را آلوده کرده‌اند ایستادگی نکند، وضعیت آینده دوستان آمریکا و به تبع آن منافع این کشور در هاله‌ای از ابهام قرار می گیرد. بنابراین مهم این است که در جریان مذاکره با دشمن، مهره‌های خود را بشناسیم. اگر خوب دقت کنیم احتمال برون رفت خود از وضعیت اقتصادی را بسیار بیشتر از امکان خروج امریکا از بحران خواهیم یافت و خواهیم دید این آمریکا است که در مباحث منطقه‌ای به جمهوری اسلامی نیازمند است. تلاش امریکا برای کاهش نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران که در حال حاضر به یکی از اهداف اصلی آمریکا تبدیل شده، موید این ادعاست.

۲- فرسایشی‌کردن مذاکرات با مدل«نه شکست نه پیروزی»

در حالی که زمان در کنش‌های دیپلماتیک نقش مهمی دارد، رفتارهای گروه ۱+۵ نشان می دهد که آنها به دنبال فرسایشی کردن مذاکرات هستند. پیش بینی امکان تمدید مذاکرات در توافقنامه ژنو و تمدید چهارماهه مذاکرات تاییدگر این نکته است که آمریکا مسیری را طی می‌کند که نه مذاکرات به سرعت با شکست مواجه شود و نه به نتیجه مشخص و ملموسی برسد.

شاید این نظر برخی کارشناسان اقتصادی که گذشت زمان برای گذر از تحریم ها دارای محاسنی برای جمهوری اسلامی ایران نیز می باشد، تا حدودی و البته مشروط بر رویکرد دولت به اقتصاد مقاومتی مقرون به صحت باشد، لکن سوال اساسی این است که طرف مقابل چه سودی می برد که با وقت کشی در مذاکرات، با اصرار دولت در سرعت‌بخشی به روند مذاکرات مخالفت می‌کند؟ پاسخ اولیه به این سوال در تحلیل آمریکا مبنی بر عدم توانایی ایران جهت عبور از این مرحله دشوار با توجه به تاثیر بیشتر تحریم‌ها در آینده نزدیک نهفته است. آنها بر این تصورند که گذشت زمان تهران را در موقعیت بدتری گذاشته و در نتیجه وادار به امتیاز دادن خواهد کرد.

۳- منعطف‌سازی سیاست خارجی ایران با رویکرد عقب‌نشینی تدریجی

همان طور که گفته شد از نگاه غرب گذشت زمان جمهوری اسلامی را ناگزیر خواهد کرد تا در زمینه میزان بهره‌مندی از توان هسته‌ای انعطاف بیشتری از خود نشان دهد. در حال حاضر موضوعاتی مثل تعداد سانتریفیوژها، درصد غنی‌سازی، آب سنگین اراک و ادامه فعالیت مرکز فردو از جمله مهمترین مباحث اختلافی هستند که بر اساس انتظار طرف مذاکره، با اهرم تحریم‌ها و تهدید به تحریم‌های جدید می‌توان تهران را در مسیر انعطاف‌پذیری قرار داد که پایان آن پذیرش پروتکل الحاقی و غنی سازی زیر ۵ درصد می باشد.

۴- طرح مجدد مطالعات ادعایی غرب در بحث هسته‌ای

در زمینه مذاکرات هسته‌ای که در واقع موضوع اصلی گفتگوهای دو طرف را به خود اختصاص داده می‌توان گفت با عنایت به این که ظرف هفت ماه گذشته دو موافقت نامه بین جمهوری اسلامی و آژانس بین المللی انرژی اتمی امضا و به سفر اخیر «یوکیا آمانو» رئیس آژانس به تهران منجر شد، دستاوردی به جز طرح مجدد مطالعات ادعایی در بر نداشته است. مطالعات ادعایی در واقع مطالباتی است که از سوی طرف غربی به صورت صرف ادعا و بدون هیچ مدرک و سندی مطرح می‌شود اما از ما می خواهند که به شکل مستند خلاف آن را اثبات کنیم. در صورتی که آژانس باید در قالب پادمان هسته‌ای خواسته های خود را مطرح کند.

در جریان سفر آمانو به ایران این ادعاها متوجه مباحثی تحت عنوان P.M.D ، یعنی امکان پذیری انجام فعالیت‌های نظامی مجددا مطرح گردید. نکته حائز اهمیت این است که در گذشته هم هرگاه به ادعاهای غرب پاسخ دادیم، مسئولان سازمان بین المللی انرژی اتمی گفته اند که همکاری جمهوری اسلامی ایران در این زمینه خوب بوده اما ابهام ها همچنان باقی است.

۵- عدم تاثیر مثبت بر روند روابط ایران با کشورهای منطقه

تضادهای منطقه‌ای در روابط ایران با برخی کشورهای منطقه نظیر مصر، عربستان، ترکیه و یمن وجود داشته که در سال‌های اخیر این اختلاف‌ها نه تنها کاهش نیافته، بلکه عمیق تر نیز شده است. از آنجایی که قدرت، پشتیبان سیاست خارجی است غرب می خواهد توان هسته‌ای ما را از بین برده تا نفوذ منطقه‌ای ما را نیز کمرنگ کند. این در حالی است که مذاکره‌کنندگان جمهوری اسلامی باید از قدرت و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ‌ایران به عنوان برگ برنده استفاده کرده و امتیاز بگیرند؛ چرا که این غرب و آمریکا هستند که برای خروج از وضعیت نامساعد در منطقه خاورمیانه به تهران و همراهی آن نیاز دارند.

جمع‌بندی

تعامل ج.ا.ا با همه کشورهای دنیا یک اصل اساسی در سیاست خارجی است. در این میان دو کشور استثناء هستند، یکی رژیم غاصب اسرائیل که از منظر جمهوری اسلامی ایران به جهت فقدان عنصر سرزمین دارای الزامات دولت ـ کشور نبوده و اساساً کشوری به این نام هنوز در صحنه روابط بین الملل به رسمیت شناخته نمی‌شود و دیگری دولت آمریکاست که به دلیل رویه استکباری و خود برتر بینی، امکان تعامل برابر با آن میسر نیست، الا آن که از این خصلت دست برداشته و مصداق استکبار نباشد. روابط دو جانبه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا به دلیل ماهیت ضد استکباری و ظلم‌ستیزی انقلاب اسلامی در حال حاضر ممکن نبوده و ادعای بر طرف شدن رویه سلطه جویی آمریکا هنوز در صحنه عمل به اثبات نرسیده است. لذا موضوع تعامل و روابط برابر با دولت ایالات متحده آمریکا منتفی است.

اما نکته حائز اهمیت این است که آنچه در حال حاضر تحت عنوان مذاکرات هسته‌ای بین کشورهای اروپایی و آمریکا با ایران صورت می‌گیرد، به مفهوم برقراری رابطه یا بهبود آن نیست. اگر چه می‌توان پذیرفت که «مذاکره» بر رفع برخی کدورت‌ها و حل مشکلات فی‌ما بین کمک کند اما الزاماً به معنای «رابطه» نبوده است و اساسا رابطه و مذاکره دو مفهوم متمایزند و چه بسا مذاکره‌هایی که نه تنها به بهبود روابط کمک نکرده بلکه فاصله‌ها را تشدید نیز کرده است. با این وصف، اصل «مذاکره با آمریکا» به عنوان یک خط قرمز مطرح نبوده و امری غیر قابل امکان به نظر نمی‌رسد لکن انجام هرگونه مذاکره با هر کشوری الزاماتی دارد که تعیین موضوع مذاکره، تعریف اهداف مورد نظر دو طرف و زمان‌بندی مشخص جهت نیل به آن از جمله آنهاست و در حال حاضر رفتار آمریکایی‌ها امکان پیشبرد چنین مذاکره‌ای را نمی‌دهد و آنچه تحت عنوان «مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵» در حال انجام است، ارتباطی به مذاکره با آمریکا نداشته و آمریکا تنها یکی از کشورهای گروه مذاکره کننده بوده و لو آن که طرف اصلی در میان گروه مذکور باشد که علت این امر را باید در ضعف کشورهای اروپایی، خصومت دیرینه و همچنین روحیه استکباری دولت آمریکا جستجو کرد.

از این رو مذاکرات هسته‌ای بنا به تاکید رهبر معظم انقلاب تا حصول نتیجه که از نظر جمهوری اسلامی ایران؛ اثبات بطلان ادعای غرب مبنی بر عدم پای بندی ایران به قوانین بین الملل از جمله پروتکل‌ها و پادمان‌های سازمان بین‌المللی انرژی اتمی، عدم صداقت غرب در طرح دستیابی تهران به سلاح‌های هسته‌ای، عدم تغییر در روحیه استکباری آمریکا، غیر قابل اعتماد بودن طرف مذاکره و … می‌باشد، ادامه دارد.

لذا مقام معظم رهبری همچنان از تیم مذاکره کننده کشورمان حمایت و موضوع «مذاکره هسته‌ای» را از آنچه که مذاکره برای رابطه با آمریکا تلقی می‌شود تفکیک نمودند. آنچه در این شرایط تا دستیابی به هدف اصلی، یعنی روشن ساختن چهره واقعی دولت‌های غربی و اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در استفاده مسالمت آمیز از انرژی هسته‌ای و مظلومیت آن در تحمل تحریم‌های ظالمانه لازم و ضروری به نظر می‌رسد، حفظ یکپارچگی و انسجام ملی، مخابره کردن صدای واحد به طرف مقابل، حمایت از دستگاه دیپلماسی کشور و توجه به ماهیت فریبکارانه و بازی پیچیده و به دور از صداقت حریف می‌باشد.

 جنگ نرم و عملیات روانی


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر