۱۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۲
کد خبر: ۹۵۷

اندیشکده «رند» در مقاله‌ای به قلم «مالی دانیگن»، «دیک هافمن»، «پیتر چاک»، «برایان نیچی‌پروک»، و «پل دلوکا» ضمن پرداختن به مفهوم «جنگ نامنظم» می‌نویسد مفهوم جنگ نامنظم به طور مشخص از بطن دکترین و راهبردهای نظامی آمریکا ایجاد و به ویژه در یک دهه گذشته فراگیر شده است. جنگ نامنظم می‌تواند شامل فعالیت‌های زمینی، هوایی، و دریایی بوده، و با وجود اینکه، فعالیت نیروهای دریایی جز جدایی‌ناپذیر این مفهوم به شمار می‌آید، اما نمی‌توان جنگ نامنظم را متضمن اشاره خاصی به تجهیزات، شرایط، یا موقعیت‌های منحصر به دریا دانست. با ارزیابی بخش دریایی دنباله‌ای از فعالیت‌های تاریخی گذشته و در جریان ضدتروریسم، ضدشورش، جنگ‌های غیرمتعارف، و عملیات‌های مبارزه با دزدان دریایی، درمی‌یابیم که تعریف مفهوم فعلی جنگ نامنظم، با افزایش شناخت نسبت به مقتضیات و فرصت‌های ذاتی شاخه دریایی نبردهای امروزی، روز به روز از وضوح و شفافیت بیشتری برخوردار می‌شود.

این پژوهش با حمایت «ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی آمریکا» و در «مرکز سیاست‌های دفاع و امنیت بین‌المللی»، وابسته به «موسسه پژوهش‌های دفاع ملی رند» انجام شده است. موسسه رند، یک مرکز توسعه و پژوهشی با بودجه فدرال است که توسط «دفتر وزارت دفاع»، «ستاد مشترک»، «فرماندهی نبردهای مشترک»، «نیروی دریایی»، «تفنگداران دریایی»، سازمان‌های دفاعی، و «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا»، پشتیبانی می‌شود.

این پژوهش به ویژه نشان می‌دهد که در محیط‌هایی که بخشی از آنها را آب‌های قابل کشتی‌رانی تشکیل داده باشد، عملیات‌های دریایی می‌توانند به سبب سهولت جابه‌جایی نسبت به فعالیت‌های زمینی ارجحیت داشته و همچنین رد پای کوچک و نامحسوس‌تری از نیروهای آمریکایی، در سرزمین خصم باقی بگذارند. در تعریف بازبینی‌شده جنگ نامنظم دریایی، همانند تعریفی که در این متن مورد استفاده قرار گرفته است، تمام فعالیت‌هایی که نیروهای دریایی به گونه‌ای در آن درگیر شده و همینطور میزان ارتباط این درگیری با زندگی روزمره جمعیت محلی منطقه، در جریان عملیات‌های انجام شده، باید به دقت مورد بررسی قرار گرفته و به تفصیل در تقسیم‌بندی‌های تعریف لحاظ شوند. چنین ملاحظاتی می‌تواند با در نظر داشتن آن دسته از روش‌های عملیاتی جنگ نامنظم دریایی، که می‌تواند همگام و همسو با دیگر حوزه‌های جنگ نامنظم به کار گرفته شود، اطلاعات ارزشمندی را جهت سرمایه‌گذاری‌های نظامی و طرح دکترین‌های آینده در حوزه جنگ نامنظم در اختیار سیاست‌گذاران قرار دهد.

* شاخه دریایی، در جنگ‌های نامنظم، از اهمیت ویژه و بسزایی برخوردار است

در پرتو درگیری‌های فزاینده آمریکا در عراق و افغانستان، اصطلاح «جنگ نامنظم» در آموزه‌ها و راهبردهای دفاعی آمریکا، به مفهومی رایج و پرکاربردی بدل شد. جنگ نامنظم می‌تواند شامل فعالیت‌های زمینی، هوایی، و دریایی بوده، و این مفهوم متضمن اشاره خاصی به تجهیزات، شرایط، یا موقعیت‌های منحصر به دریا نیست. اما با وجود اینکه تاکنون این نیروهای زمینی بودند که مسئولیت اجرای غالب فعالیت‌های جنگ‌های نامنظم را برعهده داشتند، باز هم نمی‌توان نقش بسیار مهم نیروهای دریایی را در این میدان نادیده گرفت. هدف این متن تحلیلی، شرح پتانسیل راهبردی و ارزیابی ویژگی‌های تاکتیکی و عملیاتی «جنگ نامنظم دریایی»، بر پایه نمونه‌هایی از فعالیت‌های صورت پذیرفته اخیر، در این زمینه است. انتظار می‌رود که نتایج این ارزیابی بتواند با در نظر داشتن آن دسته از روش‌های عملیاتی جنگ نامنظم دریایی، که می‌تواند همگام و همسو با دیگر حوزه‌های جنگ نامنظم، به کار گرفته شود، اطلاعات ارزشمندی را جهت سرمایه‌گذاری‌های نظامی و طرح دکترین‌های آینده در حوزه جنگ‌های نامنظم در اختیار سیاست‌گذاران قرار دهد.

* فعالیت‌های ضدشورش و ضدتروریسم، تنها بخشی از محتوای جنگ‌های نامنظم را تشکیل می‌دهد

با توجه به دغدغه و حمایت آمریکا از عملیات‌های ضدشورش چندگانه و نبردهای ضدتروریسم در میدان‌های مختلف، بالاخص در یک دهه گذشته، مفهوم «جنگ نامنظم» به طور فزاینده‌ای در میان استراتژیست‌های دفاعی و تحلیل‌گران سیاسی باب شده است. جنگ نامنظم حوزه بسیار وسیعی را دربرگرفته و تنها به فعالیت‌های ضدتروریستی و/یا عملیات‌های ضدشورش محدود نمی‌شود، و علی‌رغم این حقیقت که برخی از این فعالیت‌ها بر روی آب‌ها، و در میادین دریایی رخ می‌دهد، اما این اصطلاح به طور خاص به عملیات‌های صورت‌پذیرفته به دست نیروهای دریایی، یا فعالیت‌های نظامی روی آب اشاره‌ای ندارد.

* جنگ‌های نامنظم دریایی، با قابلیت جابه‌جایی بیشتر و عملکرد نامحسوس‌تر نیروها، از امتیازات ویژه‌ای نسبت به شاخه زمینی این قبیل جنگ‌ها برخوردارند

در عین حال که می‌دانیم بخش عمده‌ای از فعالیت‌های صورت گرفته در حوزه جنگ‌های نامنظم، توسط نیروهای زمینی انجام می‌شود، اما هدف این متن تحلیلی، شرح پتانسیل راهبردی و ارزیابی ویژگی‌های تاکتیکی و عملیاتی «جنگ‌های نامنظم دریایی»، بر پایه نمونه‌ای از فعالیت‌های شکل‌گرفته اخیر، در این زمینه است. ما به دنبال آن هستیم که با بررسی ابعاد دریایی جنگ‌های نامنظم، و چگونگی سازگاری و هماهنگی آن با دیگر حوزه‌های فعال در این میدان، اطلاعات ارزشمندی را جهت سرمایه‌گذاری‌های نظامی و طرح دکترین‌های آینده در زمینه جنگ‌های نامنظم در اختیار سیاست‌گذاران آمریکایی قرار دهیم. با وجود اینکه نیروی دریایی، مقدمتا به عنوان پشتیبان عملیات‌های نیروی زمینی فعالیت می‌کند، تحقیقات ما نشان می‌دهد که -در محیط‌هایی که بخشی از آنها را آب‌های قابل کشتی‌رانی تشکیل داده باشد- عملیات‌های دریایی می‌توانند به سبب سهولت جابه‌جایی نسبت به فعالیت‌های زمینی ارجحیت داشته و همچنین رد پای کوچک و نامحسوس‌تری از نیروهای آمریکایی، در سرزمین خصم باقی بگذارند. بنابراین، با وجود اینکه مفهوم جنگ نامنظم، در حال حاضر متضمن اشاره و الزام خاصی نسبت به فعالیت‌های نیروی دریایی نیست، اما می‌توان با رسیدن به درک صحیحی و شایسته‌ای از سهم منحصر به فرد ناوهای آمریکایی در پیشبرد اهداف چنین مبارزاتی، از قابلیت این نیرو در چنین جنگ‌هایی نهایت استفاده را برد.

* این متن با بررسی مثال‌های تاریخی به تعریف مفهوم جنگ نامنظم دریایی خواهد پرداخت

ظرفیت عملیات‌های دریایی، برای ایفای نقشی اساسی و سرنوشت‌ساز در جنگ‌های نامنظم، این پرسش را ایجاد می‌کند که کدام دسته از فعالیت‌های نیروی دریایی می‌تواند بیش از بقیه با این حوزه مبارزاتی مرتبط بوده، و از آن گذشته، چنین فعالیت‌هایی چه پیامدهایی را در محیط راهبردی و در قبال نیروهای حاضر در منطقه، به همراه خواهد داشت. ما با هدف پاسخ دادن به این پرسش‌ها، به تعریف جنگ نامنظم دریایی، در ارتباط با مفهوم کلی جنگ نامنظم پرداخته، و با گوشه‌چشمی به بازه گسترده‌ای از موارد مختلف و متعدد موجود، هویت نقش‌آفرینان و فنون متداول چنین نبردی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. به علاوه، این متن، تحلیل مفصلی از یک نمونه تاریخی و معاصر جنگ نامنظم دریایی را، از دو زاویه دید «خودی» و «دشمن» در اختیار مخاطب قرار خواهد داد.

* عملیات‌های خارجی، تقویت توانمندی شریک عملیاتی، و عملیات‌های داخلی، از انواع مختلف جنگ‌های نامنظم دریایی محسوب می‌شوند

- جنگ نامنظم دریایی چیست؟

بر اساس نظریه‌ها و تحلیل‌های موردی به کار رفته در این متن، ما «جنگ نامنظم دریایی» را به صورت عملیاتی با شرکت حداقل یک نقش‌آفرین نامنظم یا استفاده از تاکتیکی با هدف اعمال قدرت در محیط‌های دریایی، از طریق دست‌کم یکی از این سه روش، یعنی: (1) ممانعت از رسیدن پشتیبانی مادی یا انسانی به نیروهای دشمن، (2) افزایش توانمندی‌های ناوی و نیروی دریایی شریک عملیاتی، یا (3) در صورت لزوم، گسیل متناسب نیروهای آمریکایی به سوی سواحل، برای برخورد مستقیم با نیروهای دشمن، تعریف می‌کنیم. بر مبنای چنین تعریفی، می‌توانیم 3 نوع مختلف از فعالیت‌های عملیاتی مورد استفاده در جنگ نامنظم دریایی، یعنی عملیات‌های خارجی، تقویت توانمندی شریک عملیاتی، و عملیات‌های داخلی را تعریف کنیم؛ و در ادامه نیز، به شرح بازه‌ای از سناریوهای راهبردی مختلف خواهیم پرداخت، که در تمام آنها درگیر شدن آمریکا در جنگ‌های نامنظم دریایی، ناگزیر می‌نماید. این بازه طیف گسترده‌ای از احتمالات ممکن را، از سناریوهای اعمال قدرت برای اجرای قانون -مانند مبارزه با دزدان دریایی، یا مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر- تا «جنگ‌های غیرمتعارف» و عملیات‌های ضدشورش دربرمی‌گیرد.

* می‌توان از عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین، به عنوان یک الگوی کامل و موفقیت‌آمیز جنگ‌های نامنظم دریایی نام برد

- مطالعه موردی جنگ‌های نامنظم دریایی

در این متن، «عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین»، که در آن نیروهای آمریکا به تنها 600 نفر در منطقه عملیات مشترک محدود می‌شد، به چند دلیل به عنوان الگوی یک جنگ دریایی نامنظم مورد بررسی قرار گرفته است. از منظر این تحقیقات، در درجه اول اهمیت، می‌توان به موقعیت جغرافیایی مجمع الجزایریِ وقوع این نبرد اشاره کرد؛ زیرا همانطور که انتظار می‌رفت، در چنین محیطی نیروی دریایی ایفاگر نقشی عمده و اساسی بوده، و طرفین، هر دو تا اندازه‌ای متوسل به نیروها و تاکتیک‌های نامنظم نظامی شدند. به علاوه، در این نبرد، طرف خصم (ابوسیاف)، ترفندهای نظامی دریایی قابل توجهی را مورد استفاده قرار داد. بنابراین، دست‌کم در ظاهر می‌توان از این عملیات به عنوان الگوی تمام عیار یک جنگ نامنظم دریایی نام برد؛ و در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که از عملیات مورد بحث، عمدتا به عنوان یک نمونه موفق از عملیات‌های ضدشورش و ضدتروریسم نامنظم صورت گرفته به دست نیروهای آمریکایی یاد می‌شود. با بررسی‌های دقیق‌تر، متوجه می‌شویم که عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین همانطور که می‌تواند بازتاب دهنده چالش‌های راهبردی، عملیاتی، و تاکتیکی موجود بر سر راه جنگ‌های نامنظم دریایی باشد، همانطور نیز می‌تواند امتیازات چنین نبردهایی را نیز به خوبی به نمایش بگذارد.

* مواردی چون جنگ ویتنام، مبارزه با مواد مخدر و تروریسم در کلمبیا، و نبرد با دزدان دریایی شاخ آفریقا، از موارد متنوع جنگ‌های نامنظم دریایی به شمار آمده و در این متن مورد بررسی قرار می‌گیرند

این مطالعه، عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین را در مقابل و مقایسه با موارد تاریخی متعدد دیگری از جنگ‌های نامنظم دریایی، در بازه سناریوهای راهبردی مطرح شده، مورد بررسی قرار داده، و می‌کوشد تا تعمیم‌پذیری درس‌هایی را که از این عملیات می‌توان آموخت، در شرایط متفاوت بیازماید. سایر موارد تاریخی بررسی شده، مواردی چون جنگ نامنظم دریایی در ویتنام (مثالی از عملیات‌های ضدشورش)، جنگ نامنظم دریایی در حوزه مبارزه با مواد مخدر/ضدتروریسم در کلمبیا و مبارزه با دزدان دریایی در سواحل شاخ آفریقا (که هر دو نمونه‌هایی از اعمال قدرت برای اجرای قانون به شمار می‌آیند)، و مین‌گذاری لنگرگاه‌ها و بنادر نیکاراگوئه در اوایل دهه 1980 (نمونه‌ای از جنگ‌های غیرمتعارف)، را شامل می‌شود.

* از اهداف این متن شفاف‌سازی تهدیدات احتمالی آینده موجود در میادین جنگ‌های نامنظم دریایی است

این مطالعه همچنین به بررسی چندین مورد مختلف تاریخی با هدف ترسیم تصویری از میزان توانمندی‌های دشمنان و همینطور رقبای آمریکا در این قبیل نبردها، در چند عملیات اخیر و فعالیت‌های در جریان می‌پردازد. با توجه به بازه وسیع خطرات احتمالی موجود در جنگ‌های نامنظم دریایی، آینده مبهمی در برابر نیروهای آمریکایی درگیر در این قبیل عملیات‌ها وجود دارد، اما با این حال تصور می‌کنیم که این مطالعه بتواند در شفاف ساختن محدوده و کم و کیف کلی تهدیداتی که می‌تواند در آینده، نیروهای دریایی آمریکا را به چالش بکشد، موثر واقع شود. برای مثال، مورد کلمبیا می‌تواند در خصوص تهدیدات احتمالی آینده، برای مخاطب این پژوهش بسیار الهام‌بخش باشد. این الهام‌بخشی را همچنین می‌توان در درجات مختلف در مواردی چون «ببرهای دریا» (شاخه دریایی «ببرهای آزادی‌خواه تامیل ایلم») که از سال 1984 تا 2009 در سریلانکا فعالیت داشتند، حمله «لشکر طیبه» به «بمبئی» در سال 2008، و معضل دزدان دریایی شاخ آفریقا در دهه گذشته، نیز مشاهده کرد؛ علی‌رغم اینکه ببرهای دریا، لشکر طیبه، و دزدان دریایی، دشمنان مستقیم آمریکا محسوب نمی‌شوند، اما به خوبی می‌توانند نیروهای آمریکایی را از خطرات احتمالی آینده، در جنگ‌های نامنظم دریایی آگاه سازند. با نظر به تمامی این موارد مطرح شده در کنار یکدیگر، می‌توان تصویری کلی از توانمندی‌های دشمنان فعلی و احتمالی آینده میادین جنگ‌های نامنظم دریایی نیروهای آمریکایی به دست آورد؛ دشمنانی که نه تنها از توانمندی‌های فنی گسترده‌ای برخوردارند، که غالبا به خوبی نیز سازمان یافته، و می‌توانند با موفقیت تمام به جذب نیرو بپردازند، و به علاوه، از قابلیت‌ها و امکانات اطلاعاتی، شناسایی، و دیده‌بانی قابل توجهی نیز بهره می‌برند.

* در بسیاری از موارد، سرمایه‌گذاری بر شاخه دریایی جنگ‌های نامنظم، کم‌هزینه‌تر و موفقیت‌آمیزتر از شاخه زمینی خواهد بود

یافته‌ها و پیشنهادات

- آمریکا و توانمندی شریک عملیاتی

یافته‌های عمده این مطالعه تحقیقاتی، دارای وجوه مختلف راهبردی، عملیاتی، و تاکتیکی است. برخی از این یافته‌ها، مختص جنگ‌های نامنظم دریایی است، اما برخی از آنها نیز در تمام حوزه‌های مختلف جنگ‌های نامنظم کارکرد دارد.

یک: از آنجایی که در جنگ‌های نامنظم، غالبا به نیروی دریایی به چشم پشتیبان نیروهای زمینی نگریسته می‌شود، بنابراین این نیروی پتانسیل برجسته، به راحتی می‌تواند حتی در مبارزات نامنظمی که عمدتا بر روی آب صورت می‌پذیرند نیز مورد غفلت واقع شود. منشا چنین دیدگاه نادرستی را می‌توان در رخ دادن غالب جنگ‌های نامنظم در خشکی، و هدایت این مبارزات به دست نیروهای زمینی دانست. در حقیقت حتی در درگیری‌های مجمع الجزایر فیلیپین نیز، هدایت مبارزات به دست نیروهای زمینی صورت پذیرفت. بنابراین، بسیار پسندیده است اگر سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان ارتش، در هر یک از موقعیت‌های ممکن جنگ‌های نامنظم، به ارزیابی هزینه‌ها و مزایای عملیات‌های زمینی در مقایسه با فعالیت‌های دریایی پرداخته، و با توجه به قابلیت اجرایی و میزان موفقیت‌آمیز بودن هر یک از این دو گزینه به تنهایی، و همینطور در طی عملیاتی ترکیبی با دیگر گزینه‌ها، به برآوردی منصفانه و کارآمد از روش‌های ممکن موجود دست یابند. همچنین شایان ذکر است که از منظر برنامه‌ریزی تاکتیکی، نیروهای دریایی در بازه‌های زمانی خاصی، رهبری عملیات‌های مختلف جنگ‌های نامنظم در محیط‌هایی غیرمعمول -برای نیروهای دریایی، مانند خشکی- و همینطور اجرای فعالیت‌هایی غیرمعمول -باز هم برای نیروی دریایی، مانند عملیات‌های نوسازی و بازسازی ایالتی و ساخت مدارس- را برعهده گرفته‌اند. برای مثال می‌توان به نبردهای کلمبیا، آزادی عراق، و عملیات بلندمدت آزادی در افغانستان اشاره کرد. در طرف مقابل نیز، مشاهده شده است که در برخی اوقات، نیروهای زمینی نیز در جنگ‌های نامنظم، هدایت عملیات‌های دریایی را به عهده گرفته‌اند؛ برای نمونه نبرد ویتنام. به علاوه، نبرد ویتنام، حاوی این نکته نیز هست که جنگ نامنظم دریایی، بر روی رودخانه‌ها می‌تواند به علت امکان همکاری متقابل و نزدیک نیروهای دریایی و زمینی در کنترل و هدایت عملیات‌ها، از مزایای عمده‌ای برای ارتش برخوردار باشد.

* اجرای عملیات‌های مدنی-نظامی، می‌تواند سطح پشتیبانی مردم محلی از فعالیت‌های وابسته به جنگ نامنظم را افزایش دهد

دو: کشورهایی که به طور پیوسته از آشوب‌های دریایی رنج می‌برند، می‌توانند با گسترش و افزایش عملیات‌های مدنی-نظامی بر روی آب، و در محیط‌های دریایی، قدرت مانور خود را در سرکوب ناآرامی‌ها بهبود بخشند. تجربه ویتنام نشان می‌دهد که در عملیات‌های ضدشورش رودخانه‌ای -درست مانند عملیات‌های ضدشورش در خشکی- بهتر است عملیات‌های ضربتی علیه نیروهای مرکزی شورش، با تلاش برای افزایش میزان پشتیبانی مردم محلی همراه شود؛ در غیر این صورت، نمی‌توان به دستیابی به پیروزی نهایی امیدوار بود، زیرا تنها از طریق اجرای عملیات‌های مدنی-نظامی، می‌توان پشتیبانی مردمی در منطقه را افزایش داد. چنین عملیات‌هایی، برای مثال، می‌توانند با هدف احیای لنگرگاه‌ها و بنادر در مناطقی که به لحاظ اقتصادی عمدتا به ماهیگیری وابسته‌اند، طراحی و برنامه‌ریزی شده باشند. چنین اهدافی، تا حدودی در عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین نیز دنبال می‌شد، اما این تلاش‌های مدنی-نظامی در فیلیپین، غالبا با تمرکز بر توانمندی‌های نیروهای زمینی صورت می‌پذیرفت.

* در جنگ‌های نامنظم، فعالیت‌های دریایی می‌تواند قدرت مانور نیروهای زمینی را افزایش دهد

سه: عملیات‌های دریایی در جنگ‌های نامنظم، می‌توانند قدرت مانور زمینی نیروهای آمریکا را به صورت کارآمدی افزایش دهند. قابلیت جنگ‌های نامنظم دریایی معمولا به نیروهای آمریکایی این امکان را می‌دهد که ضمن برخورداری از توان بالای جابه‌جایی و حمل و نقل، دارای عملکردی نامحسوس، با رویت‌پذیری بسیار پایین بوده، و به علاوه حداقل رد پای ممکن را از خود در کشور بیگانه بر جای بگذارند؛ بنابراین، در صورتی که وجود حساسیت‌های خاصی در کشور بیگانه و غیردوست، یا اولویت‌های ارتش آمریکا، امکان استقرار و به کارگیری نیروهای زمینی را محدود کرده باشد، استفاده از نیروهای دریایی، می‌تواند به مثابه یک گزینه مناسب نظامی جایگزین تلقی شود. برای مثال، نیروهای دریایی مستقر در مجمع الجزایر «سولو»، نسبت به گروه‌های نیروهای ویژه زمینی، بسیار پرتحرک‌تر، و حساس‌تر و با سرعت عمل بالای خود از توان پشتیبانی از ماموریت‌های نیروهای مسلح فیلیپین در طول کرانه‌های ساحلی گسترده‌تری برخوردار بودند.

 

* نیروهای آمریکایی باید با کنترل دقیق میزان فعالیت‌های خود، «هدایت» عملیات را در دست شریک عملیاتیشان قرار دهند

چهار: اگر تصور کنیم که تمام درگیری‌های آینده در حوزه جنگ‌های نامنظم دریایی، که مستلزم بهبود میزان توانمندی‌های کشور شریک هستند، از موقعیت مشابهی با عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین برخوردار خواهند بود، تبعا بسیار مهم خواهد بود که بتوان پیش‌بینی‌ها و انتظارات خود از توانمندی‌های کشور شریک را بر مبنای یک ارزیابی واقع‌بینانه، و به شکلی راهبردی، مدیریت کرد. برای مثال آمریکا در عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین، میزان مشارکت و تلاش‌های خود را در تناسب کامل با فعالیت نیروهای مسلح فیلیپین افزایش داد و بدین طریق در عین حال که با حضور و پشتیبانی خود موفقیت این عملیات را تضمین می‌کرد، به نیروهای بومی اطمینان می‌بخشید که هدایت عملیات را خود در دست دارند. از سوی دیگر آمریکا در این جنگ نامنظم، موفق شد با ترغیب نیروهای مسلح به پیشرفت و توسعه توانمندی‌های خود، مشروعیت آنها را در میان مردم این کشور نیز افزایش دهد. گفته می‌شود که محدودیت تعداد پرسنل و دیگر قیود موجود بر کم و کیف فعالیت نیروهای آمریکایی در عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین، یکی از دلایلی است که فیلیپین را به سرمایه‌گذاری بیشتر در نیروی دریایی و تحصیل و توسعه قابلیت‌های جدید اجرایی (مانند پروژه دیده‌بان ساحل جنوب، سیستم دیده‌بانی ساحلی با همراهی و گشت‌زنی یک رزمناو)، در مجمع الجزایر سولو ترغیب کرد. با این حال، باز هم در این روش، و درست در زمانی که نیروهای آمریکایی با الزام به محدود کردن فعالیت‌های خود، کارآمدی کوتاه‌مدت عملیات را به پای توانمندی و پایداری بلندمدت نیروهای شریک قربانی می‌کنند، کم و کیف گسترش ابعاد و تشدید فعالیت‌های آمریکا در مقابل انتظارات راهبردی موجود از شریک عملیاتی، عملا به چالش کشیده می‌شود.

* آمریکا باید تجهیزاتی را در اختیار شریک عملیاتی خود قرار دهد که کاربرد و حفاظت از آن در محدوده توانمندی‌های کشور یاد شده قرار داشته باشد

پنج: آمریکا، چه در جنگ‌های نامنظم دریایی و چه در نبردهای زمینی، باید بکوشد تا در راستای تقویت توانمندی‌های شریک عملیاتی، تجهیزات و فناوری‌های لازمی را که آن کشور از قابلیت حفظ و استفاده از آن برخوردار است، در اختیار نیروهایش قرار دهد. این نکته نیز یکی دیگر از درس‌های آشکاری است که می‌توان از عملیات بلندمدت آزادی فیلیپین آموخت. با توجه به زیرساخت‌های حداقلی صنعتی-نظامی فیلیپین، و بودجه ناچیز اختصاص یافته به بخش آموزش نیروهای دریایی این کشور، آمریکا ناگزیر از این بود که تجهیزات و تاکتیک‌هایی را در اختیار نیروهای مسلح بومی قرار دهد که کم‌هزینه، قابل اعتماد، و به لحاظ فنی ساده بوده و نگهداری از آنها نیازمند تخصص پیچیده یا صرف هزینه‌های کلانی نباشد. یکی از معضلات مرتبط با تجهیزات، که آمریکا در جریان کمک به نیروهای مسلح فیلیپین با آن مواجه شد، این بود که نظر به شرایط و الزامات مطرح شده فوق، لوازم کهنه و منسوخ اهدایی از سوی آمریکا به فیلیپین، در صورت بروز کوچک‌ترین اختلال یا آسیبی، به سبب نبود قطعات یدکی، به طور کل از کار افتاده و از رده خارج می‌شدند. در بسیاری از موارد، نیروی دریایی فیلیپین، خود مشغول به ساخت قطعات یدکی مورد نیاز می‌شدند. در هر حال این یکی دیگر از چالش‌های احتمالی پیش رو در روند همکاری عملیاتی با کشورهای است که به لحاظ توانمندی‌های فنی و نوع تجهیزات مورد استفاده در سطوح نابرابر و بسیار متفاوتی با آمریکا قرار دارند.

* سهولت اجرای منع عبور دریایی، نسبت به محدودیت‌های جابه‌جایی زمینی، از دیگر امتیازات جنگ‌های نامنظم دریایی به شمار می‌آید

شش: از روش‌های عملیاتی متداول در جنگ‌های نامنظم دریایی، می‌توان به وضع ممنوعیت‌های دریایی در محدوده سواحل اشاره کرد که می‌تواند با قطع خطوط تامین مادی و انسانی، که امکان استمرار آشوب‌ها را تضمین می‌کنند، شرایط را برای افزایش احتمال موفقیت در جنگ‌های نامنظم افزایش دهد. تحقیقات گذشته در خصوص عملیات‌های ضدشورش نشان می‌دهد که وجود پناهگاه و منطقه امنی در اختیار شورشیان، عامل بسیار مهمی در میزان موفقیت نیروهای ضدشورش محسوب می‌شود. از سوی دیگر، نیاز شورشیان به حفظ و بهره‌برداری از خطوط ارتباطی دریایی و فعالیت نیروهای ضدشورش برای ایجاد اختلال در این خطوط و حتی استفاده از آنها برای پشتیبانی از نقل و انتقالات و انجام عملیات‌های لجستیکی خود، می‌تواند شاخه دریایی را به بخش مهم و سرنوشت‌سازی در جریان جنگ‌های نامنظم تبدیل کند. این نکته در عملیات‌های دریایی مختلفی که در جنگ ویتنام صورت پذیرفت، بارها به اثبات رسید و از آن پس نیز، در نبردهای دیگری، چون نبرد کلمبیا با موفقیت به خدمت گرفته شد. به علاوه در صورت وجود نیروها و تجهیزات اطلاعاتی، شناسایی، و دیده‌بانی، و همینطور پایگاه‌های دریایی کافی، ممنوعیت‌های ساحلی و رودخانه‌ای با سهولت بیشتری نسبت به ممنوعیت‌های زمینی قابل اجرا و بهره‌برداری خواهند بود.

* افشای دخالت نیروهای آمریکا در مین‌گذاری بنادر نیکاراگوئه، محکومیت بین‌المللی آمریکا را به همراه داشت

هفت: همانطور که در مورد نیکاراگوئه نیز مشاهده می‌کنیم، فعالیت و رفتار شریک عملیاتی آمریکا در جریان یک جنگ نامنظم دریایی، تنها از سوی جمعیت محلی مورد توجه قرار گرفته و به تبع حوزه پاسخگویی آنها نیز به همان منطقه بسیار کوچک، محدود می‌شود، در حالی که مساله حقانیت و مشروعیت دخالت نیروهای آمریکایی در سرتاسر دنیا، زیر ذره‌بین آرای عمومی قرار خواهد گرفت. افشای دخالت نیروهای آمریکا در مین‌گذاری بنادر نیکاراگوئه، محکومیت بین‌المللی آمریکا را به همراه داشت، که در ادامه و به پیشنهاد «ساندنیست» ها، منجر به صدور قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت آمریکا به سبب «تشدید اقدامات نظامی تهاجمی علیه» نیکاراگوئه شده و باعث شد تا این کشور، از دادگاه بین‌المللی لاهه درخواست کند تا مین‌گذاری‌ها و پشتیبانی آمریکا از جنبش «کونترا» را به عنوان تخلفی آشکار از قوانین بین‌المللی معرفی کند. در نتیجه می‌بینیم که تهدید و خسارات احتمالی شرکت در چنین فعالیت‌هایی برای آمریکا -به عنوان یک قدرت جهانی- بسیار بیشتر از شرکای عملیاتی درگیر، خواهد بود، در حالی که در مقابل، این شرکای عملیاتی آمریکا هستند که سهم عمده مخاطرات عملیاتی این نبردهای غیرمنظم را به دوش خواهند کشید. با وجود اینکه مورد نیکاراگوئه به قدری منحصر به فرد است که امکان تعمیم یافتن آن به دیگر موارد جنگ‌های غیرمنظم در محیط دریاها، بسیار نامحتمل به نظر می‌رسد، با این حال درس‌هایی را که می‌توان از این حادثه آموخت، باید در تمام مراحل مختلف جنگ‌های نامنظم دریایی که به دست آمریکا یا دیگر قدرت‌های جهانی هدایت می‌شود، مورد ملاحظه و توجهی جدی قرار داد.

* ماهیت بین‌المللی دریاها، بر اهمیت ایجاد همکاری‌های بین‌المللی در روند جنگ‌های نامنظم تاکید می‌کند

و در نهایت باید به این مساله اشاره کرد که همکاری‌های بین‌المللی، در روند مقابله با دشمنان جنگ‌های نامنظم دریایی، امری ضروری و گریزناپذیر است، و نیروی دریایی آمریکا باید بکوشد تا پیش از هرگونه اقدامی، در راستای افزایش احتمال موفقیت این قبیل فعالیت‌ها، از ایجاد هماهنگی‌های لازم تاکتیکی و عملیاتی با شریک مبارزاتی خود، اطمینان حاصل کند. اهمیت این نکته را به خوبی می‌توان در مورد مبارزه با دزدان دریایی منطقه شاخ آفریقا مشاهده کرد؛ هر چند که پیش از آن، این ماهیت بین‌المللی دریاها است که می‌تواند توجه ما را به لزوم ایجاد این همکاری‌ها و هماهنگی‌ها معطوف کند.

* توانمندی دشمنان نامنظم در سازگار ساختن خود با شرایط محیطی، به راحتی می‌تواند قابلیت‌های نیروهای دریایی را به چالش بکشد

- توانمندی دشمنان

یافته‌های متعددی در این پژوهش، به موضوع توانمندی‌ها و قابلیت‌های دشمنان یا نیروهای خصم در میادین جنگ‌های نامنظم مربوط می‌شود. در وهله اول، باید خاطر نشان ساخت که یک دشمن نامنظم با قابلیت سازگاری با شرایط محیطی، که به لحاظ تکنیکی نیز ورزیده و از توانمندی‌های چشمگیری برخوردار باشد، به راحتی می‌تواند در جریان یک جنگ نامنظم، ظرفیت عملیاتی نیروهای دریایی را به چالش بکشد. نمونه‌ای از این مورد را می‌توان در تغییر رویه تاجران مواد مخدر کلمبیایی مشاهده کرد، زمانی که پس از چند یورش بزرگ و دستگیری عوامل قاچاق در بازه میان سال‌های 2002 و 2006، نحوه قاچاق مواد را از نقل و انتقالات عمده و یک‌باره محموله‌های بزرگ کوکائین، با استفاده از کشتی‌های ماهیگیری به انتقال بسته‌های خرد با استفاده از قایق‌های کوچک موتوری، و در طی دفعات متعدد تبدیل کردند. از دیگر ابتکارات موثر قاچاقچیان مواد مخدر، استفاده از زیردریایی‌ها برای انتقال مواد مخدر از کشوری به کشور دیگر بود؛ این اقدام در پی افزایش توانمندی نیروهای دریایی آمریکا و کلمبیا در تعقیب و متوقف کردن قایق‌های موتوری تندروی حامل مواد مخدر، در میان قاچاقچیان مواد متداول و باب شد.

* از معایب انتقال میدان نبرد با تروریسم به دریاها، رفع موانعی چون عبور از مرزهای خاکی یا بازبینی‌های امنیتی در فرودگاه‌ها برای تروریست‌ها است

مورد حمله لشکر طیبه در بمبئی نیز می‌تواند نمونه مناسبی از موقعیتی باشد که در آن، اتخاذ رویکرد مبارزاتی دریایی، به امتیازی در دستان دشمن تروریست بدل شد. انتقال میدان نبرد با تروریسم به دریا، می‌تواند تروریست‌ها را از دغدغه عبور از مرزها و بازبینی‌های امنیتی فرودگاه‌ها رهانیده، و فرصت و شرایط بی‌نظیری را برای ربودن بی‌سر و صدای قایق‌های محلی در اختیار آنها قرار دهد؛ مهاجمان می‌توانند پس از انجام حملات، در صورت لزوم و در شرایط خطر، خود را به عنوان مسافران عادی دریایی جا زده و نیروهای امنیتی را گمراه کنند. به علاوه، گروه‌های تروریستی در حین فعالیت بر روی آب، پیش از آغاز حملات خود، از زمان کافی برای برنامه‌ریزی و همینطور استراحت، برخوردار خواهند بود؛ و در نهایت اینکه، انتقال میدان نبرد به دریا، به تروریست‌ها این امکان را می‌دهد که بهترین و دقیق‌ترین مسیرهای نفوذی و خشکی‌های مورد نظر را برای اجرای حملات خود انتخاب کنند.

* از معایب انتقال میدان نبرد با تروریسم به دریاها، کوچک شدن ناگزیر ابعاد و خسارات اقدامات تروریستی است

اما از سوی دیگر، همان مورد حمله لشکر طیبه در بمبئی، هم‌زمان می‌تواند نمونه مناسبی برای نمایش امتیازات انتقال میدان نبرد با تروریسم به دریاها نیز محسوب شود. نخست اینکه، به محض آغاز یک حمله عظیم تروریستی تمام عیار در مناطق شهری، دیگر پیشگیری و ممانعت از سرایت آثار آن به سایر نقاط، بسیار دشوار و بعضا غیرممکن خواهد بود. دوم اینکه، انجام و هدایت انفجارهای بزرگ بر روی قایق‌های معمولی ماهیگیری یا مسافربری بسیار پرخطر است؛ و بنابراین، حملات تروریستی دریایی ناگزیر به تسلیحات سبک و صدمات اندک محدود خواهند شد. اما نکته سوم؛ پیش از وقوع حملات، به احتمال زیاد، تروریست‌ها چیزی شبیه به واحدهایی تجسسی را از دریاها، به سوی شهرهای بزرگ هدف حملات روانه خواهند کرد، و چنین اقدامی به مثابه فرصت بی‌نظیری، در اختیار سازمان‌های اطلاعاتی کارکشته خواهد بود که می‌توانند از طریق آن و با استفاده از گروه‌های ناظر بر فعالیت این واحدهای تجسسی، برنامه حملات را پیش از صورت گرفتن هرگونه اقدامی، پیش‌بینی، کشف، و خنثی کنند. به علاوه، در صورتی که مبارزه، و روند تعقیب و گریز در پی گروه‌های تروریستی بر روی آب‌ها انجام شود، اعضای این گروه‌ها نمی‌توانند تا پیش از رسیدن به ساحل و فرار به خشکی، پراکنده و به کلی از دسترس خارج شوند. حتی اگر تروریست‌ها بتوانند فعالیت‌های خود را در دو یا سه قایق مجزا و به طور موازی و همزمان انجام دهند، باز هم تعقیب یکی از این قایق‌ها و دستگیری سرنشینان آن می‌تواند ضربه مهلکی به انسجام و کارایی کل گروه وارد آورد.

* دشمنان نامنظم آینده، احتمالا بیش از آنکه خطراتی راهبردی و نظامی باشند، معضلاتی اقتصادی به شمار خواهند آمد

و در نهایت، می‌توان به این نکته آموزنده اشاره کرد که علی‌رغم توان نسبتا پایین دزدان دریایی منطقه شاخ آفریقا، در حوزه فناوری‌های مدرن، با این حال آنها تاکنون توانایی خیره‌کننده‌ای را در عرصه کشتی‌رانی در دوردست‌ترین نقاط دریا از خود نشان داده‌اند، و به علاوه، می‌دانیم که ظرفیت این تبهکاران در انجام عملیات‌های تجسسی و شناسایی بالا بوده و همینطور دانش ضمنی آنها در تشخیص قایق‌ها و کشتی‌هایی که به اندازه کافی می‌توانند در برابر حملات دزدان دریایی آسیب‌پذیر باشند، به شدت کارآمد است. به علاوه مورد دزدان دریایی شاخ آفریقا، به خوبی نشان می‌دهد که دشمنان آینده جنگ‌های نامنظم دریایی ممکن است بیش از اینکه به لحاظ راهبردی و نظامی تهدیدکننده و خطرآفرین باشند، می‌توانند معضلاتی اقتصادی به شمار آیند.

* آمریکا باید به دنبال افزایش قابلیت‌های خود در زمینه اجرای عملیات‌های مدنی-نظامی دریایی باشد

- پیشنهادات

یافته‌های مطرح شده در این پژوهش، چند پیامد مستقیم برای نیروهای متعارف دریایی آمریکا و ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی آمریکا دربرخواهد داشت. نخست اینکه، نیروهای دریایی آمریکا، بهتر است به روند تامین تجهیزاتیِ شرکای عملیاتی خود، با استفاده از لوازم و فناوری‌های مناسبی که این کشورها از توان کاربری و حفظ و مراقبت از آنها برخوردار بوده، ادامه داده به طور پیوسته بکوشند تا سطح همکاری و هماهنگی میان نیروهای خود و شرکای عملیاتیشان را افزایش داده و بهبود بخشند. دوم اینکه، نیروهای دریایی آمریکا به احتمال زیاد ناگزیر خواهند بود که با ادامه و گسترش روند برنامه‌های آموزشی خود، و با افزایش سطح مهارت نیروهای مسلح کشورهای شریک، این نیروها را جهت مقابله با تهدیدات احتمالی و آینده جنگ‌های نامنظم دریایی، آماده سازند. نکته سوم؛ در حین اجرا و مدیریت یک جنگ نامنظم دریایی، انجام عملیات از پایگاهی دریایی می‌تواند امتیازات چشمگیری برای ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی، به همراه داشته باشد. با این حال، و با توجه به هزینه‌های چنین اقدامی، هم ستاد فرماندهی و هم نیروهای متعارف دریایی، باید توجه داشته باشند که روند تصمیم‌گیری در خصوص زمان و مکان پشتیبانی‌های دریایی در چنین موقعیت‌هایی باید با دقت هر چه تمام‌تر انجام شود. چهارمین مورد این است که ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی، به احتمال زیاد در راستای پشتیبانی از عملیات‌های مرتبط با جنگ‌های نامنظم دریایی، به طور مبرم و فزاینده‌ای به ایجاد ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های دریایی نیاز خواهد داشت. نکته پنجم؛ آمریکا می‌تواند با حفظ توانمندی‌های عملیاتی و تاکتیکی خود، و با به کارگیری آنها در کمک به شرکایش در طی عملیات‌های شناسایی و دیده‌بانی، بالاخص در مواجهه با زیردریایی‌های کوچک و تهدید مین‌های دریایی، در راستای پیشبرد منافع خود گام بردارد؛ و در نهایت ششمین و آخرین یافته نشان می‌دهد که ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی، باید به طور جدی در پی افزایش قابلیت‌های خود در زمینه اجرای عملیات‌های مدنی-نظامی دریایی باشد.

* نیروهای متعارف دریایی آمریکا، باید سطح پشتیبانی خود از عملیات‌های نامنظم زمینی را بهبود بخشند

نیروهای متعارف دریایی آمریکا نیز باید به شکل مشابهی نقش خود در پشتیبانی کارآمد از عملیات‌های نامنظم زمینی اجرا شده از دریا و همینطور وضع و پاسداشت ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های دریایی را مورد ملاحظه جدی قرار دهند. در تقابل با ستاد فرماندهی جنگ ویژه دریایی، قابلیت نیروهای متعارف دریایی آمریکا، برای حمایت و پشتیبانی از جنگ‌های نامنظم، ممکن است مستلزم اجرای عملیات‌های مدنی-نظامی و انجام فعالیت‌های مرتبط برای اجرای اقدامات مستقیم و گسترده‌تر باشد.

* محافظت از نوارهای ساحلی، و نصب سیستم‌های خودکار هشداردهنده در کشتی‌ها، از اقدامات پیشگیرانه در برابر حملات دزدان دریایی محسوب می‌شود

علاوه بر این پیشنهادات که مختص ستاد فرماندهی و نیروهای متعارف دریایی مطرح شد، در این بخش به بررسی چند پیشنهاد فراگیرتر سیاسی در خصوص جنگ‌های نامنظم دریایی می‌پردازیم. ابتدا، با توجه به اهمیت منع و بازداری از انجام حملات دریایی مانند آنچه که در مورد بمبئی مشاهده شد، سیاست‌گذاران سرتاسر جهان باید برای اختصاص سرمایه‌های کلان‌تر و پرورش نیروهای کارکشته بیشتر برای محافظت از نوارهای ساحلی، توجه ویژه‌ای مبذول داشته باشند. دوم، برای مقابله با خطر دزدان دریایی، جوامع بین‌المللی باید برای نصب و راه‌اندازی سیستم‌های خودکار هشداردهنده کشتی‌ربایی بر روی تمام قایق‌ها و کشتی‌های ماهیگیری و مسافربری (چیزی مشابه با دکمه آژیر خطر که در تمام بانک‌های آمریکا نصب شده است) اقدام کنند. وجود چنین سیستم هشداردهنده‌ای، به خدمه کشتی‌های بزرگ و متوسط ماهیگیری این امکان را خواهد داد که بتوانند به سرعت خبر ربوده شدن کشتی خود را با استفاده از سیگنال‌های رمزی به نیروهای دریایی مستقر در منطقه، و همینطور گارد ساحلی مخابره کنند. سوم، برای ممانعت و بازداری از وقوع حملات جنگ‌های نامنظم دریایی، سازمان‌های اطلاعاتی بهتر است با اجرای برنامه‌های آموزشی تخصصی، با قدرت و مهارت بیشتری نسبت به تجسس و دیده‌بانی در اردوگاه جهادگران در پاکستان، یمن، و (به خصوص) سومالی اقدام کنند. این سازمان‌های اطلاعاتی باید بکوشند تا مانع از پیوستن دزدان دریایی و جهادگران بیشتر، به نیروهای مستقر در شاخ آفریقا شوند. در نهایت، گسترش و تشدید اقدامات پیشگیرانه، برای ممانعت از سوار شدن جهادگران به کشتی‌ها -به ویژه از برخی از بنادر خاص و پرخطرتر، مانند کراچی، عدن، و موگادیشو- که نخستین گام حملات محسوب می‌شود، می‌تواند تاثیر قابل توجه و چشمگیری در روند ایجاد امنیت داشته باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر