۲۵ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۵
کد خبر: ۶۲۰۷
امروز با تبلیغات ناصحیح رسانه‌ای از الگوی صحیح زندگی جوان، آموزش‌ها و تبلیغات محیطی و غیرمحیطی، نگاه به زندگی تغییر یافته است.زندگی مجردی در حال افزایش بین جوانان و عرفی شدن در جامعه است؛ طوری که اگر زمانی مردم درگوشی و آهسته از زندگی مجردی حرف می‌زدند و امری ناهنجار به شمار می‌آمد، اما اکنون از آن قبح‌زدایی می‌شود.
زندگی مجردی زندگی افرادی با خانواده‌های مستقل است که بنا به تعریف آماری، ازدواج نکرده‌اند و طلاق‌گرفته نیز نیستند، ولی شیوه‌ی زندگی مجردی را برای خود انتخاب کرده‌اند.

این نوع از زندگی در حال افزایش بین جوانان و عرفی شدن در جامعه است؛ طوری که اگر زمانی مردم درگوشی و آهسته از زندگی مجردی حرف می‌زدند و به خاطر ناهنجار بودن این پدیده، کسی حاضر نبود خانه‌اش را به دختر یا پسر مجرد اجاره دهد، اما امروز در بسیاری از آگهی‌های اجاره‌ی آپارتمان‌های کوچک، داخل کادرهای کوچک قید می‌شود: «حتی به مجرد»

امروز با تبلیغات ناصحیح رسانه‌ای از الگوی صحیح زندگی جوان، آموزش‌ها و تبلیغات محیطی و غیرمحیطی، نگاه به زندگی تغییر یافته است. مدام بر طبل تفکر استقلال‌طلبی جوانان کوبیده می‌شود؛ حسی که هرچند بسیار ارزشمند و از الطاف الهی است، لیکن به سبب تفسیر نادرست از استقلال‌طلبی و سمت‌وسو دادن ناصواب بدان، الگوی نامناسبی از سبک زندگی را برای جوانان، در حال رقم زدن است.

 هم‌اکنون بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، حدود ۱/۷ درصد خانواده‌های ایرانی به صورت مستقل و تک‌نفره زندگی می‌کنند. طبق این نتایج، نسبت به پنج سال گذشته، تعداد کسانی که به تنهایی زندگی می‌کنند و خانواده محسوب می‌شوند حدود دو درصد افزایش داشته است.

نتیجه اینکه دیگر برخی از جوانان دوست ندارند والدین‌شان در مقابل برخی رفتارها، آن‌ها را مورد مؤاخذه، نصیحت و یا حتی مصاحبت در حد پیشنهاد قرار دهند و لذا برخی از آن‌ها آزادی و به عبارتی بی‌قیدی خود را تهدیدشده قلمداد می‌کنند. لذا از کانون گرم خانواده جدا شده و به زندگی انفرادی روی می‌آورند.۱

هم‌اکنون بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، حدود ۱/۷ درصد خانواده‌های ایرانی به صورت مستقل و تک‌نفره زندگی می‌کنند. طبق این نتایج، نسبت به پنج سال گذشته، تعداد کسانی که به تنهایی زندگی می‌کنند و خانواده محسوب می‌شوند حدود دو درصد افزایش داشته است. بر مبنای گزارش سازمان ملی جوانان در سال ۸۹ تعداد سی درصد از جوانان شش کلان شهر تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز و اهواز، زندگی مجردی دارند. نیز آمار وزارت ورزش و جوانان هم در سال ۱۳۹۱ نشان می‌دهد درصد دخترانی که در خانه‌های مجردی زندگی می‌کنند افزایش یافته است. همچنین همین وزارت‌خانه اعلام کرده است در شش کلان‌شهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز، سیدرصد جوان‌ها زندگی مجردی دارند.۲

افرادی که زندگی مجردی را انتخاب کرده‌اند، تمایل به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نخواهند داشت. بنابراین در درازمدت ممکن است گرفتار پدیده‌هایی چون اعتیاد، خودکشی و روابط نامشروع و انواع و اقسام بی‌بندوباری شوند؛ چرا که از خانواده به عنوان یکی از ابزارهای کنترل اجتماعی دورند. همچنین زندگی مجردی می‌تواند به افزایش هزینه‌های زندگی و تحمیل هزینه‌ها به جامعه منجر شود. تحقیقات نیز نشان داده مجردها آسیب‌پذیرترند و هزینه‌ی بیشتری را به جامعه تحمیل می‌کنند.۳

 جریان‌شناسی فرهنگی پدیده‌ی زندگی مجردی

رصد تحولات فرهنگی در موضوع مورد نظر، به این نکته رهنمون می‌سازد که هرچند تعداد افرادی که زندگی مجردی را انتخاب نموده‌اند چندان زیاد نیست و بخش عمده‌ای از آن حاصل بزرگ‌نمایی رسانه‌ای است، لیکن آنچه قابل توجه است اولاً روند صعودی آمار مربوط به زندگی مجردی و افزایش کمّی آن‌هاست و در ثانی، مسئله‌ی مهم‌تر (که موضوع این گزارش است) سمت‌وسوی حرکت و جهت‌گیری موجود رسانه‌ها، اعم از مکتوب و تصویری و… در موضوع مورد نظر به سمت قبح‌زدایی، عادی‌سازی و در نهایت القای ضرورت و نیاز جامعه‌ی در حال پیشرفت و خصوصاً جوانان چنین جامعه‌ای به چنین پدیده‌ای است.

جالب اینکه مطالب عرضه‌شده در رسانه‌ها (که به لحاظ کیفی از تنوع بالایی هم برخوردارند) جهت‌گیری‌شان صرفاً سلبی و نفی‌کننده و مذموم شمردن این پدیده نیست، بلکه تعداد قابل توجهی از آن‌ها با مطرح نمودن و به نمایش گذاشتن عینی یا غیرعینی از افرادی که دارای زندگی مجردی موفقی! از نظر خودشان هستند و مشکلات مورد ادعای مخالفان را ندارند، به توجیه و ترویج این مسئله دامن می‌زنند. نمونه‌هایی از این قسم را در مصاحبه با چند تن از دخترانی که زندگی مجردی داشته‌اند و از آن راضی بوده‌اند در ذیل می‌آوریم:

 مصاحبه‌شونده‌ی ۱: وقتی دوستان و آشنایان فهمیدند که تنها زندگی می‌کنم، با مشکلات فراوانی روبه‌رو شدم. حتی وقتی آپارتمانم را خریدم، متوجه شدم همسایه‌ها خیلی از بودن من در آن ساختمان راضی نیستند. ولی وقتی دیدند از رفت‌وآمد و مهمانی‌های آن‌چنانی خبری نیست، خیالشان راحت شد و حتی نگاهشان به من نیز تغییر کرد. الآن مدتی است از طرف همسایگان، به عنوان مدیر ساختمان انتخاب شده‌ام و رفتار همه نسبت به من دوستانه شده است.

مصاحبه‌شونده‌ی ۲: بعد از ده سال دوری از خانه، تازه به نبودن خانواده‌ام عادت کرده‌ام؛ اما آن همه دلتنگی به تجربه‌هایی که کسب کرده‌ام می‌ارزید.

مصاحبه‌شونده‌ی ۳: دوست دارم همه چیز را تجربه کنم! پدر و مادرش چند سالی است از هم جدا شده‌اند و آرزو ترجیح می‌دهد استقلال را تجربه کند. آرزو درآمد نسبتاً مناسبی دارد و برای احتیاجات خود به والدینش متکی نیست.

مصاحبه‌شونده‌ی ۴: بیشتر زنانی که زندگی مجردی را تجربه کرده‌اند معتقدند در صورت وجود منبع درآمدی مکفی، این نوع زندگی از امتیازات بسیاری برخوردار است و استقلال و بهره بردن کافی از تنهایی به جزء در زندگی مجردی امکان‌پذیر نیست.۴

مصاحبه‌شونده‌ی ۵: با وجود اینکه این انتقاد وجود دارد که با رواج این شیوه‌ی زندگی، آمار ازدواج نیز کاهش پیدا خواهد کرد و حدود هفتاد درصد دخترانی که زندگی مجردی دارند هرگز ازدواج نخواهند کرد، اما از سوی دیگر، آمار طلاق نیز کاهش پیدا خواهد کرد که این خود نکته‌ی مثبتی است.۵

حال حتی کار به جایی رسیده که برخی کارشناسان مسائل اجتماعی نیز وارد گود شده و تحت تأثیر تفکرات مدرنیسم و فمینیسم، با نظر مثبت به مسئله نگریسته و آن را گامی در ارتقای سبک زندگی جوانان قلمداد نموده‌اند. نمونه­ای از آن را در ذیل می‌بینیم:

کارشناس: یکی از اهداف توسعه و گام نهادن در مسیر مدرنیسم، اشتغال زن و استقلال مالی اوست. این مشارکت در امور اقتصادی به نوعی آگاهی منجر می‌شود که استقلال را در تمام زمینه‌ها طلب می‌کند. یکی از تبعات استقلال مالی در زنان، علاقه‌ی آن‌ها برای رهایی از سلطه‌ی والدین است.

 چنان که ملاحظه می‌شود، این کارشناس محترم از زندگی فرزند در کنار آغوش گرم پدر و مادر با آن همه محسنات و مزایا تحت عنوان «سلطه» یاد می‌کند و به طور ضمنی، بر این تفکر ناصحیح صحه می‌گذارد. همچنین ایشان زندگی را فقط در زندگی با پدر و مادر تصور می‌کنند و لذا راه چاره و گریز از سلطه! را نیز به قول خودش فقط زندگی مجردی می‌داند و گزینه‌ای تحت عنوان تشکیل زندگی مشترک بی‌دغدغه و آرام با همسر را اصلاً زندگی و راه‌حل به شمار نمی‌آورد. می‌گوید زندگی با پدر و مادر به منزله‌ی سلطه‌پذیری است و تنها راه‌حلش هم حرکت به سمت زندگی مجردی است.

کارشناس: جامعه به شکل خودکار این اتفاق را ترغیب می‌کند، زیرا با اهداف توسعه هم‌خوانی دارد. یکی از پیامدهای مدرنیسم در جوامع، تشدید فردگرایی و محترم دانستن حیطه‌ی خصوصی فرد است. در غرب نیز با ورود صنعت و مدرنیته، ویژگی‌های زندگی اجتماعی تغییر کرد. سیر زندگی خانوادگی در طول زمان در تمام جوامع از شکل گسترده به شکل هسته‌ای تغییر کرده است، بدون اینکه کسی بتواند جلوی آن را بگیرد. بنابراین تغییرات این‌چنینی گریزناپذیر است، حتی اگر فرهنگ ایرانی چنین مسئله‌ای را نپذیرد.

کارشناس: توجه به نکات مثبت آزادی همیشه منجر به نتایج مطلوبی است. با بسترسازی و ارائه‌ی الگوی مناسب می‌توان اجتماع را متوجه حقوق فردی افراد ساخت. تأکید به این نکته که مجرد زیستن به فساد کشیده شدن نیست و یک نوع زندگی است که برای هر فردی در جامعه قابل تصور است، تنها از راه فرهنگ‌سازی میسر است.

نباید به خاطر فقدان امنیت، آزادی فرد را محدود کرد. دختران هم حق دارند مثل پسران آزاد باشند تا هر گونه که می‌خواهند زندگی کنند و والدین هم موظف‌اند آن‌ها را به گونه‌ای تربیت کنند تا در بزرگ‌سالی قادر باشند تنها و مستقل زندگی کنند و بدون ترس از نگاه و قضاوت اطرافیان، صدای قدم‌ها و نفس‌هایشان را در خانه‌ی خود نیز خفه نکنند، تا قادر باشند از خود مراقبت کنند و به همه‌ی اطرافیان ثابت کنند می‌توانند چون یک شهروند سالم و محترم، تنها زندگی کنند.۶

چنان که ملاحظه می‌شود، خط فکری کارشناس محترم در چارچوب خط فکری فرهنگ بومی اسلامی‌ایرانی نیست و قبله‌ی تفکراتش اصول فکری مدرنیسم، فمینیسم، منشور حقوق بشر سازمان ملل و امثالهم است که جهت رعایت ایجاز در کلام و مرتبط نبودن با اصل موضوع مورد بررسی، از نقد آن چشم می‌پوشیم.

رونق زندگی‌های مجردی در محله‌های جنوبی کلان‌شهرها (پراکندگی جغرافیایی)

 مطابق اعلام مدیرعامل سازمان نوسازی شهر تهران، در بافت‌های فرسوده‌ی جنوب تهران، میزان زندگی مجردی افزایش یافته است؛ افزایشی که ارتباط مستقیم با افزایش آسیب‌های اجتماعی، ناامن شدن محیط و رشد جرایم دارد.

 علل و زمینه‌های افزایش زندگی مجردی در بافت‌های قدیمی و پایین ‌شهر کلان‌شهرها را شاید بتوان چنین تحلیل کرد:

۱٫ در محله‌های جنوبی کلان‌شهرها، قیمت‌ها پایین‌تر است و بافت زندگی به گونه‌ای است که جوانان به تنهایی و راحت‌تر پذیرفته می‌شوند. البته در شمال شهرها نیز افراد خیلی همسایه‌مدار نیستند و کاری به هم ندارند؛ اما هزینه‌های بالای زندگی در آن محله‌ها باعث می‌شود بیشتر زندگی‌های مجردی در جنوب شهر شکل بگیرد.

۲٫ در این مناطق، به دلیل بافت متراکم، حتی یک اتاق با حداقل قیمت قابل دسترسی است و در اکثر موارد صاحب‌خانه‌ها به شرط گرفتن اجاره، کاری به کار مستأجر جوان خود ندارند. این وضع باعث می‌شود که بسیاری از جوانان به آسانی درگیر بسیاری از آسیب‌های اجتماعی شوند.۷

رصد تحولات فرهنگی در موضوع مورد نظر، به این نکته رهنمون می‌سازد که هرچند تعداد افرادی که زندگی مجردی را انتخاب نموده‌اند چندان زیاد نیست، لیکن روند صعودی آمار مربوط به زندگی مجردی و سمت‌وسوی حرکت و جهت‌گیری موجود رسانه‌ها، اعم از مکتوب و تصویری و… در موضوع مورد نظر به سمت قبح‌زدایی و در نهایت القای ضرورت و نیاز جامعه‌ی در حال پیشرفت و خصوصاً جوانان چنین جامعه‌ای به چنین پدیده­ای است.

 دلایل رونق زندگی مجردی

کارشناسان برای رشد و رونق گرفتن زندگی‌های مجردی علل و عواملی را (چه صحیح و چه قابل تأمل) برشمرده‌اند که برخی از موارد مهم آن‌ها عبارت است از:

۱٫ کشش زندگی شهری و جاذبه‌های مخصوص آن یکی از علل است؛ در جامعه‌ی فعلی و در شهرهای بزرگ، جاذبه‌های فراوانی وجود دارد که جوانان را به طرف خود می‌کشاند. جوانانی که از کانون گرم خانواده دور شده و در اغلب موارد، چاره‌ای جز تن دادن به زندگی مجردی ندارند.

۲٫ از آنجایی که بیشتر خانواده‌ها حتی در شهرهای بزرگ بافت سنتی دارند، به مقابله با تمایلات و علایق جوانان برمی‌خیزند که همین موضوع سبب می‌شود فرد جوان در جست‌وجوی راهی برای رسیدن به تمایلات و علایق خود باشد! از این رو، تصمیم به جدایی از خانواده می‌گیرد و به منظور کسب آرامشی که در ذهن خود آن را تصویر می‌کند، به زندگی مجردی روی می‌آورد. جوان به آرامش خیال و احترام در خانواده نیاز دارد. جوانان همواره از اینکه به عقاید و افکارشان احترام گذاشته نمی‌شود گلایه‌مندند.

۳٫ توقعات بالا، داشتن انواع و اقسام امکانات، داشتن خانه و خودرو، از جمله آرزوهایی است که جوانان امروزی به دنبال آن‌ها هستند و خیلی از جوانان با همین آرزوها از خانواده جدا می‌شوند و همین توقعات موجب شده که دیگر جوان امروزی نتواند با خانواده زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشد.

۴٫ جوان به هر اندازه که بزرگ‌تر می‌شود، میل به استقلال نیز در او تشدید می‌شود و همین، پدر و مادرها را نگران می‌کند؛ به گونه‌ای که فرزندان جبهه‌گیری می‌کنند و می‌گویند: پدر و مادرها به ما اعتماد ندارند. بنابراین برای اثبات این موضوع که من هم می‌توانم مستقل و به دور از پدر و مادر زندگی کنم، به زندگی مجردی روی می‌آورد.

۵٫ سبک زندگی والدین و جوانان متفاوت است و فرزندان دوست دارند به گونه‌ای دیگر زندگی کنند. تمایل دارند رفت‌وآمدهای خاص خود را داشته باشند. تیپ خاصی داشته باشند و فلان لباس را بپوشند. حتی در درون خانواده نیز چه بسا جوان و نوجوان تمایل دارد با دوستان خود بنشیند، موسیقی گوش دهد و با آن‌ها در خانه بگوید و بخندد، اما پدر و مادرها همکاری نمی‌کنند و بعضی موضوعات را نمی‌پذیرند؛ مثلاً تذکر می‌دهند که صدای ضبطش را بلند نکند یا با صدای بلند نخندد و… در واقع گاهی رفتارهای والدین با فرزندان باعث می‌شود که آنان به فکر جدایی از خانواده‌ی خود باشند.

۶٫ بعضی خانواده‌ها به جای توجه به حرف و خواسته‌ی عضو جوان خود و به جای برخورد منطقی و گفت‌وگو با این عضو، با وی به مجادله می‌پردازند و در مقابل جوان قرار می‌گیرند. در واقع تحقیرها، سرکوفت‌ها و بی‌توجهی به برخی علایق و خواسته‌های جوانان و نبود گفتمان سازنده بین والدین و فرزندان زمینه‌های فرار فرد را از محیط خانواده و انتخاب زندگی مجردی فراهم می‌کند.۸

۷٫ رواج تفکر فرزندسالاری و این ایده که فرزند هر چه دلش خواست می‌تواند انجام دهد و هیچ قیدوبندی برایش نیست، درست مثل همان چیزی است که در زندگی غربی و برای فرزندان و جوانان متصور است. در این تفکر، پدر و مادر از هیچ جایگاه اخلاقی و احترام و قداستی برخوردار نیستند و تحت هیچ شرایطی حق برخورد با رفتارهای فرزندانشان را ندارند؛ ولی در تفکر دینی، پدر و مادر هدیه‌های بزرگ خداوند به فرزندان هستند و فرزندان تحت هیچ شرایطی نباید موجبات ناراحتی‌شان را فراهم آورند. در این تفکر، در کنار پدر و مادر بودن و نگاه به چهره‌ی آن‌ها، عبادت و سبب تقرب به خوبی‌ها و فضایل و خداوند است.

 گفتنی است برخی از دلایل مذکور از نظر نگارنده دلیل مورد قبولی نیستند، هرچند مورد ادعای برخی طرفداران و توجیه‌کنندگان زندگی مجردی هستند. لذا مذمت و تقبیح یک‌پارچه‌ی سبک زندگی سنتی و قائل به نسبیت بودن در مورد تمام حوزه‌های سبک زندگی جوانان، تقدس دادن به حس استقلال‌طلبی به هر شکل آن و توجیه زندگی مجردی تحت عنوان حس استقلال‌طلبی و مانند آن، دلایل درستی به شمار نمی‌روند و شاید تحت تأثیر هجوم فرهنگ غربی، زیاده‌خواهی‌ها و خودخواهی‌های بسیاری از جوانان باشد که سبب شده آنان خانواده را مزاحم کار خود تلقی کنند و کوچک‌ترین خرده‌گیری از طرف آن‌ها را برنتابند.

میل به آزادی‌های لجام‌گسیخته فردی فزونی گرفته و متأسفانه برخی جوانان تفسیر دیگری از آزادی دارند و می‌خواهند آن را به همه‌ی امور گسترش دهند. بنابراین وقتی خانواده مانع آن‌ها می‌شود، برای نیل به مقاصد خود، از محیط خانواده جدا می‌شوند. به هر حال، حتی آنانی هم که زندگی مجردی را قدمی در راستای تحقق استقلال‌طلبی به شمار می‌آورند بر این باورند که زندگی مجردی در درازمدت، اگر تحت نظارت قرار نگیرد، به یک آسیب جدی برای جامعه تبدیل خواهد شد؛ چرا که پیوندهای اجتماعی را که ضامن استحکام روابط خانوادگی و اجتماعی است از هم می‌گسلد و فردگرایی لجام‌گسیخته جای آن را می‌گیرد.۹

 راهکار اصلی

راهکار عمده و اصلی در این قضیه همان بحث فرهنگ‌سازی و البته با همکاری تمام نهادهای فرهنگی است. بایستی تمام رسانه‌ها در جهت نمایش مضرات این پدیده‌ی شوم، در حد توان خود گام بردارند و از هر گونه اقدامی که نتیجه‌ی آن، تأیید، ترویج یا حتی عادی‌سازی این مسئله در اذهان افراد جامعه باشد به شدت اجتناب شود. رسانه‌ها می‌توانند با تقبیح زندگی‌های مجردی داوطلبانه و نمایش مضرات و تبعات منفی این نوع از زندگی، با حساس نمودن جامعه درباره‌ی شکل‌گیری خانواده‌‌های تک‌نفره، از گسترش این نوع زندگی جلوگیری کنند.

البته آن روی سکه هم بایستی در این امر مورد توجه باشد؛ بدین معنی که لازم است رسانه‌ها از نمایش منافع و فواید و مثبت جلوه دادن زندگی جمعی در کانون گرم خانواده (چه خانواده‌ی پدری و چه خانواده‌ی مستقل شخصی به همراه همسر و فرزندان) به هیچ وجه فروگذار نباشند. انتظار می‌رود همچنان که این روزها بچه‌دار شدن به انحای مختلف مورد ترویج و تحسین واقع می‌شود، در زمینه‌ی ازدواج و تشکیل خانواده نیز این تشویق‌ها صورت گیرد. به دلیل آنکه زندگی مجردی بر سن ازدواج می‌افزاید، وقتی نتوان شرایط تشکیل زندگی مشترک را برای جوانان فراهم کرد، به دلیل طولانی شدن دوران تجرد و بالا رفتن سن ازدواج، این امر باعث می‌شود در موقعیتی قرار گیرند که احساس کنند سربار خانواده‌ها هستند.

لذا همه‌ی جوان‌ها برای خوش‌گذرانی زندگی مجردی را انتخاب نمی‌کنند. گاهی اوقات شرایطی پیش می‌آید که جوانان مجبور هستند این نوع زندگی را انتخاب کنند. باید پسران و دختران جوان به تشکیل زندگی مشترک تشویق شوند و البته امکانات، تسهیلات و بسترهای لازم نیز برایشان مهیا و فراهم شود. اگر زندگی جوانان به شکل مناسبی شکل گرفته و با تداوم لازم همراه باشد، حتماً بچه هم به آن اضافه خواهد شد.

 به نظر می‌رسد آنچه گفته شد راهکار عمده در این مسئله باشد و در رابطه با اینکه آیا بهتر نیست محدودیت‌هایی در جامعه اعمال شود یا خیر، باید گفت نباید با اتخاذ چنین رویکردهایی، صورت مسئله را پاک و با ایجاد فضای ناامن، قصد حل نمودن مسئله را داشت. اینکه سیاستی اتخاذ شود که به مجردها خانه ندهند و سخت‌گیری‌ بیشتر شود، در درازمدت بی‌فایده است و نیاز به فکری جدی دارد.

در همین راستا، برخی راهکارهای کلی نیز عبارت‌اند از: بهبود شرایط اقتصادی جامعه و فراهم شدن شرایط ازدواج جوانان، بومی گزینی در دانشگاه‌ها، در اولویت قرار گرفتن پسران جوان در سیاست‌های شغلی، ضابطه‌مند شدن اجاره دادن منزل به مجردها، فرهنگ‌سازی در جامعه و آموزش نحوه‌ی رفتارها در خانواده‌ها، آموزش حس تعاون، همدلی، صحبت و درک متقابل در خانواده‌ها و…

نیز به عنوان راهکار عملی قابل ذکر است که بخش اعظم خانه‌های مجردی به خانه‌هایی دانشجویی اختصاص دارد. این خانه‌ها اغلب به دلیل عدم ارائه‌ی خوابگاه از سوی دانشگاه‌ها به دانشجویان غیربومی ایجاد شده است.افزایش حجم دانشجویان و همچنین تعداد دانشگاه‌ها و مجتمع‌های آموزش عالی که با عناوین مختلف از جمله دانشگاه‌های آزاد، پیام نور، غیرانتفاعی، علمی‌کاربردی و پردیس فعالیت می‌کنند و معمولاً هم فقط مجتمع کوچک آموزشی را شامل می‌شوند و توان ارائه‌ی خوابگاه ندارند، این معضل را تشدید کرده است.

حتی دانشگاه‌های مادر نیز که تا چند سال پیش اغلب به تعداد مورد نیاز، خوابگاه در اختیار داشتند، اکنون با مشکل ارائه‌ی خوابگاه مواجه شده‌اند که البته در این دانشگاه خوابگاه‌های خودگردان با نظارت دانشگاه در اختیار دانشجویان قرار می‌گیرد. در چند سال اخیر، رویکرد آموزش عالی در کشور افزایش کمیّت بوده است و دانشگاه‌ها در حال رقابت برای افزایش آمار دانشجویانشان بوده‌اند، بدون اینکه به سایر امورات دانشجوهایشان توجه کنند.

 بر همین اساس، مسئولان دانشگاه‌ها بایستی در صورت عدم امکان ارائه‌ی خوابگاه، حداقل شرایطی را فراهم کنند تا محل اقامت دانشجویان آن‌ها با استفاده از کارشناسان مجرب، مورد نظارت و کنترل قرار بگیرد. مسئولان باید به بحث افزایش خانه‌های مجردی به دلیل افزایش تعداد دانشگاه‌هایی که توان ارائه‌ی خوابگاه ندارند، توجه کنند.

در پایان ذکر این نکته را لازم می‌دانم که باید از ترویج نگاه منفی و برچسب زدن به جوانانی که به دلایل شغلی یا تحصیلی در خانه‌های مجردی ساکن هستند، جلوگیری شود؛ چون این امر خود می‌تواند منشأ آسیب­های دیگر باشد.

 

 

 

برهان


گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر