۱۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۰
کد خبر: ۵۸۰
پنج روز پس از عاشورا، اهل بیت به همراه سرهای شهدا به دستور یزید روانه شام شدند. مقاتل چگونگی به زنجیر کشیدن اهل بیت و امام سجاد(ع) چنین نوشته اند:
به گزارش پایداری ملی، ابن زیاد نامه ای به یزید نوشته و خبر کشته شدن امام حسین(ع) و جریان اهل و عیالش را گزارش داد تا از او کسب تکلیف کند. همچنین نامه ای به حاکم مدینه فرستاد و او را از این جریان با خبر کرد.
یزید در پاسخ نامه نوشت که سر بریده حسین(ع) و سرهای دیگر شهدا را به همراه اموال، زنان و عیال های آن حضرت به شام بفرستند. ابن زیاد، محفر بن ثعلبه عائذی را مامور این کار کرد.. محفر، آنان را همچون اسیران کفار که مردم شهر و دیار آنان را می دیدند، به شام برد.[1]
روایت است که روز پانزدهم محرم ابن زیاد سرهای مطهر و اهل بیت حضرت را به شام فرستاد.
شیخ مفید می نویسد: ابن زیاد سر مطهر امام حسین(ع) و یارانش را به زجر بن قیس داد و او را نزد یزید فرستاد.
ابن زیاد پس از فرستادن سرها به شام دستور داد زنان و کودکان را آماده رفتن کنند. بر بازو و گردن تمام مخدرات طناب انداخته و بر چوب جهاز شتر نشانده بودند. بعضی را بر قاطر سوار کرده و می بردند. به دستور آن ملعون ، بر گردن امام سجاد(ع) نیز غل و زنجیر و گران زدند.
سپس ایشان را به دنبال سرها با محفر بن ثعلبه و شمربن ذی الجوشن روان کرد. آن ها را آوردند تا بدان گروهی که سرها با ایشان بود رسیدند.
عماد الدین طبرسی می نویسد: غل گران بر گردن امام سجاد نهادند چنان که دست های مبارکش بر گردن بسته بود. امام در راه به حمد و ثنای خدا و تلاوت قرآن و استغفار مشغول بود و با هیچ کس سخن نگفت مگر با زنان اهل بیت.
سیدبن طاووس از حضرت صادق(ع) روایت کرده که حضرت باقر(ع) فرمودند: از پدرم حضرت علی بن الحسین(ع) از کیفیت بردن او نزد یزید پرسیدم. فرمود: مرا بر اشتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند و سر مبارک سید الشهداء(ع) بر نیزه بلندی بود. زنان را پشت سر من بر استران برهنه سوار کرده بودند و آن کافران و نیزه داران دور ما را احاطه کرده بودند. هرگاه یکی از ما می گریست، سر او را به نیزه می کوبیدند تا وارد دمشق شدیم. [2]
عادت کفاری که همراه سرها و اسیران بودند، این بود که در همه منازل سر مقدس را از صندوق بیرون می آوردند و بر نیزه ها می زدند و هنگام رفتن دوباره در صندوق می گذاشتند و حمل می کردند. در اکثر منازل مشغول شرب خمر بودند که از آن جمله می توان به مخفربن ثعلبه، زجر بن قیس، شمر و خولی اشاره کرد.[3]
پی نوشت ها:
[1] لهوف، صفحه 169 و 171
[2] بحار الانوار، جلد 45، صفحه 154
[3] منتهی الآمال، جلد1، صفحه 418
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر