۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۰
کد خبر: ۴۸۶۴۸
به بهانه روز اروپا؛
رهبران اروپایی مصمم هستند تا با همسویی و همگرایی بیشتر و راه اندازی نهادهای واحد و منسجم بتوانند در عرصه بین الملل یک گام جلوتر از ایالات متحده آمریکا بردارند؛ موضوعی که تحقق آن دشوار است.

به گزارش پایداری ملی، «روبرت شومان» وزیر خارجه وقت فرانسه در تاریخ ۹ ماه می سال ۱۹۵۰ میلادی با ایراد نطقی تاریخی در پاریس ساختار جدیدی از همکاری‌های سیاسی برای اروپا ارائه داد که بر اساس آن نه تنها هر گونه جنگی میان دولت‌های اروپایی را غیرقابل تصور می‌خواند، بلکه پیشنهادهای وی می‌توانست مبنای تشکیل نهادی واحد برای اداره اروپا بشمار آید.

پس از موارد مطرح شده از سوی شومان در آوریل سال ۱۹۵۱ میلادی رهبران کشورهای آلمان غربی، ایتالیا، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ و فرانسه در پاریس تشکیل جلسه داده و با امضای سندی مسیر راه اندازی جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا را هموار کردند.

در میان کشورهای اروپایی همسویی دو کشور آلمان و فرانسه بیشتر از سایرین به چشم می‌خورد. نزدیکی دو کشور بیشتر به سال ۱۹۵۴ میلادی یعنی زمانی که معاهده پاریس به منظور تأسیس اتحادیه اروپای غربی به امضا رسید، باز می‌گردد. دو کشور پس از آن با به عضویت در آمدن در جامعه اقتصادی اروپا به نوعی رهبری اروپا را در دست گرفتند. همکاری‌های دو کشور تا جایی پیش رفت که سران آنها تصمیم به امضای یک معاهده دوستی را اتخاذ کرده و در سال ۱۹۶۳ «کنراد آدنائر» صدراعظم وقت آلمان و «ژنرال دوگل» رئیس جمهوری فرانسه در کاخ الیزه با یکدیگر دیدار کرده و این معاهده را به امضا رساندند.

در آن زمان مقرر شد تا دو کشور علاوه بر همکاری‌های سیاسی در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی نیز با یکدیگر تشریک مساعی داشته باشند.

از سوی دیگر به موازات همکاری‌های جداگانه فرانسه و آلمان همکاری شش کشور اروپایی امضا کننده سازمان زغال سنگ و فولاد با یکدیگر تا جایی پیش رفت که در سال ۱۹۵۸ منجر به امضای پیمانی شد که بازار مشترک اقتصادی را برای اروپایی‌ها به ارمغان آورد. پیمان بازار مشترک اقتصادی که با هدف ایجاد یکپارچگی اقتصادی در رم به امضا رسیده بود زمینه تأسیس اتحادیه اروپا را فراهم آورد.

نخستین گام‌ها برای تأسیس اتحادیه اروپا در سال ۱۹۷۳ و همزمان با پیوستن دانمارک، ایرلند و انگلیس به پیمان بازار مشترک اقتصادی برداشته شد که در نهایت در سال ۱۹۸۲ با اضافه شدن یونان تعداد کشورهای حاضر در پیمان و اتحادیه اروپا به ۱۰ کشور رسید. ورود اسپانیا و پرتغال در سال ۱۹۶۸ میلادی به اتحادیه اروپا کمی به افزایش وزنه این اتحادیه کمک کرد.

گسترش همکاری‌های چندجانبه میان کشورهای عضو سبب شد تا در سال ۱۹۹۲ میلادی با امضای پیمان ماستریخت تحقق اتحادیه اروپا چهره پر رنگ تری به خود بگیرد.

در خلال همه این سال‌ها کشورهای متقاضی برای پیوستن به اتحادیه اروپا درخواست‌های خود را به مقامات اروپا ارائه داده و پس از بررسی‌های لازم و محرز شدن برخورداری از شرایط لازم و کافی به عضویت اتحادیه اروپا در آمدند. تا جایی که در حال حاضر اتحادیه اروپا دارای ۲۸ عضو است.

اتحادیه اروپا در همه این سال‌ها تلاش کرد یا به موازات ایالات متحده آمریکا سیستم و ساختاری واحد برای همه کشورهای خود ایجاد کند. در هر دوره و برهه زمانی بسته به مقتضیات موجود پیشنهاد یا پیشنهاداتی مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است. ایجاد سیستم پولی اروپا یکی از مسائلی بود که بر اساس اقتضائات زمانی برای کشورهای اروپایی از اهمیت ویژه ای برخوردار شد.

اگر چه طرح پول واحد اروپایی برای نخستین بار در دهه ۹۰ میلادی از سوی «ژاک دلور» وزیر اقتصاد سابق فرانسه که ریاست کمیسیون اروپا را نیز بر عهده داشت، اما روند به اجرا در آمدن پس از نشست‌های مختلف میان رهبران و کارشناسان اروپایی تا سال ۲۰۰۲ میلادی به درازا کشید.

دلور در آن زمان اعلام کرد که بواسطه رواج پول واحد در اروپا هویت اروپایی در بازارها تقویت شده و به تثبیت قیمت‌ها و رشد اقتصادی اروپا منتهی می‌شود. در حال حاضر منطقه یورو شامل ۱۹ کشور می‌شود. سیاست‌های پولی این کشورها توسط بانک مرکزی اروپا تعیین می‌شود که این بانک توسط یک رئیس و شورایی متشکل از رؤسای بانک‌های مرکزی کشورهای عضو اداره می‌شود.

تشکیل ارتش مشترک اروپایی از دیگر برنامه‌ها و طرح‌هایی است که سالهاست کشورهای اروپایی با آن درگیر هستند. اولین پیشنهادهای ایجاد ارتش واحد اروپایی اندکی پس از جنگ جهانی دوم در میان کشورهای درگیر مطرح شد. شماری از کشورهای اروپایی بر این باور بوده و هستند که ایجاد ارتش واحد اروپایی می‌تواند به مثابه دیواره امنیتی محکمی برای آنها عمل کرده و می‌توانند بواسطه آن ثبات، آرامش و صلح را برای مردم خود به ارمغان بیاورند.

در حال حاضر و با گذشت بیش از نیم قرن از جنگ جهانی دوم بار دیگر داعیه تأسیس «ارتش اروپایی واقعی» در میان قدرتهای اروپایی از سر گرفته شده است، تا جایی که یکی از محورهای گفتگوی رهبران و مقامات اروپایی در هر نشست رسمی و غیر رسمی به این موضوع اختصاص پیدا می‌کند. اگر چه وزرای دفاع و وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا بطور خاص و ویژه‌تر به بررسی راه اندازی ارتش واحد اروپایی می‌پردازند، اما تاکنون نتوانسته اند به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه دست پیدا کنند.

موضوع برای کشورهای اروپایی از جایی جلوه جدی تر به خود گرفت که روسیه با تجهیز توان دفاعی خود، خطر و تهدیدی از سوی ناتو و کشورهای اروپایی خوانده شد. تقویت ارتش روسیه در داخل و اطراف اروپا باعث افزایش نگرانی‌ها در مورد تهاجمی‌تر شدن این قاره شده تا جایی که آلمان، فرانسه و کشورهای دیگر به شدت از روسیه و اهداف آن ابراز نگرانی می‌کنند.

اکنون و با توجه به شرایط جاری در اروپا به نظر می‌رسد ادامه بحث‌های جدی درباره «ایجاد ارتش واقعی اروپایی» به پس از برگزاری انتخابات آتی اروپا در سال آینده میلادی موکول شود. ایجاد جرقه‌های جدید برای تأسیس و راه اندازی ارتش اروپایی بستر مناسبی برای لابی گری‌ها و گفتگوهای هدفمند رهبران کشورهای اروپایی را فراهم آورده است.

بی شک با روی کار آمده پارلمان جدید اروپا و تغییرات آتی در سطح مدیریت نهادهای زیر مجموعه اتحادیه اروپا می‌تواند کمک شایان توجهی به تحقق و اجرایی شدن این پروژه مشترک و مهم اروپایی کند.

هفته گذشته رهبران کشورهای اروپایی به مناسبت گرامی داشت روز اروپا در رومانی گردهم آمده و بار دیگر بر لزوم همسویی و همگرایی بیشتر میان کشورهای اروپایی تاکید کردند. آنها با اشاره به در پیش بودن انتخابات پارلمانی اروپا که از ۲۳ ماه می در کشورهای اروپایی کلید می‌خورد بر رعایت یکسری از موازین پافشاری کردند.

آنها بار دیگر خواستار انسجام و وحدت رویه میان کشورهای اروپایی شده و بر تأمین امنیت برای کشورهای اروپایی تاکید کردند. رهبران اروپایی همچنین با بیان اینکه از شما تا جنوب و از غرب تا شرق اروپا همه یکسان بوده و باید از مزایای یکسان برخوردار باشند، خاطر نشان کردند که نسل‌های بعدی اروپایی باید از امکانات و امنیت مناسب برخوردار باشند.

سخن آخر اینکه تلاش‌های اروپا در جهت بهره مندی و برخورداری از ارگان‌های واحد با هدف همسویی و همگرایی بیشتر کشورها یکی از جمله اهدافی است که اروپا قصد دارد بعنوان قدرتی بزرگ نه در کنار آمریکا بلکه یک گام جلوتر از آن قرار گیرد. اینکه اروپایی‌ها تا چه حد می‌توانند به این هدف مهم دست پیدا کنند به سیاست‌های آتی رهبران اروپایی باز می‌گردد. انتخابات قریب الوقوع اروپا تا حد زیادی می‌تواند اوضاع آینده اروپایی‌ها را رقم بزند. اتحادیه اروپا که رؤیای «ارنست هاس» و تبلور نوکارکردگرایی بود با خروج بریتانیا از آن و ظهور و تقویت جریان‌های ناسیونالیستی و راستگرای افراطی در اروپا روزهای سختی را می‌گذراند و شاید در آینده نزدیک رؤیای هاس فقط در اذهان باقی بماند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر