۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۷
کد خبر: ۲۰۳۵۴
متن زیر به نتایج یک پژوهش درباره زلزله شهر ورزقان آذربایجان شرقی و نقش ارتباطات در مدیریت بحران زلزله پرداخته و آن را از نگاه کارشناسان بررسی کرده است.
در جهان امروز، نگره های گوناگونی در برابر پدیده های بحران زا و شیوه های کُنش وری در برابر آن مطرح است. ایران با داشتن زلزله های بزرگ (هر 3 سال یک بار) و زلزله های میانه (هرسال یک بار) و همچنین سیل و توفان و جنگ، در شمار سرزمین های با ویژگیِ رویدادهای پیش بینی ناپذیر است!

به گفته خسرو حقیقی پناه ـ کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، پیش از پرداخت به ویژگی های موقعیت بحرانی و شناساندن رویارویی با آن ها باید دانست که بحران، مستقیم و یا به کمک پدیده های بیرونی و در یک سامانه رخ می دهد و آن را سست یا تباه می سازد؛ و در این میان، وظیفه مدیریت بحران، تصمیم گیری کارساز بر پایه داده های درست و در راستای کاهش آسیب ها و کنترل فوری بحران است.

او می افزاید: این فرآیند در بخش ارتباطات، باید به شناخت «نقش الگوی ارتباطات» در کنش و واکنش های سیستماتیک بینجامد، وگرنه تصمیم ها، مگر آزمون و خطا نخواهد بود؛ و با توجه به تنگیِ زمان و نیز تهدید و غافلگیری، جایی برای آزمون و خطا نیست. در زمان بروز «ناگوار پدیده های طبیعی» و به ویژه زلزله، خوب است که به پیروی از «الگوهای ارتباطی» به آگاهی رسانی میان ستادهای مدیریت بحران، رسانه ها، مسئولان، مردم و آسیب دیدگان توجه بیشتری کرد تا گواه ناگواری های کمتری باشیم. ‏

گزارشی که ادامه اش در پی می آید، با استفاده از پایان نامه آقای حقیقی پناه تهیه شده است.‏

** پژوهش در بحران های طبیعی ‏

دکتر حمیدرضا حسینی دانا ـ استادیار علوم ارتباطات، به اهمیت پژوهش در همه زمینه ها از شمار زلزله می پردازد:'هر سال، یورش پدیده های ناگوار طبیعی در کشورهای جهان، همراه است با زیان های اقتصادی و آسیب های انسانی بسیار زیاد. در جامعه های گوناگون، میزان این آسیب ها بستگی دارد به میزان توسعه یافتگی(و یا واپس ماندگی)، پرجمعیتی، استواری ساختمان ها و سازه ها در برابر زلزله، آمادگی مردم و آگاهی شان از موارد ایمنی!

همه کوشش های دانشمندان برای پیش بینی پذیرکردن زلزله و مکان و زمانش، تاکنون به شکست انجامیده است؛ از این رو هنوز هم زلزله، غافلگیرکننده و برای مردم، هولناک است.

دکتر علیرضا تلخابی علیشاه ـ دانش آموخته علوم ارتباطات، در این مورد می گوید: ایران روی کمربند لرزه ای آلپ ـ هیمالیا قرار گرفته است و برای همین، هرچندگاه، زلزله ای ویرانگر در بخشی از کشور رخ می دهد.آزمودگیِ جهانی، باید وادارمان کند که با پیروی از شهرسازی استاندارد و اهمیت به زیرساخت های ایمنی، به ویژه در «قلمروهای زلزله رو» و نیز اجرای «الگوهای ارتباطات»، بتوانیم زلزله را به چالش بگیریم و از روبه رو شدن با آن نهراسیم.‏


** پیشینه مدیریت بحران

پژوهش های زیادی در قلمرو مدیریت بحران و رسانه ها(از شمار رادیو) در ایران انجام شده، ولی پژوهش پیرامون مدیریت بحران (برآمده از زلزله) در استان آذربایجان، جایش تهی بوده است.

خسرو حقیقی پناه ـ کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی و از مدیران ارشد صنعت بیمه در این مورد می گوید: 'در یک مقاله تحقیقی آمده است که برای پیشگیری از گستره آسیب شهر تهران از زلزله، رادیو باید به آگاهی رسانی در جامعه بپردازد و شنونده را از پیشامدِ رخ‎داده و نیز وضعیت پس از پیشامد، خبر کند و در کنار گزارش هایش، به آموزش های ایمنی نیز بپردازد. 

یا در مقاله دیگری از نقش رسانه های محلی در مدیریت زلزله در استان گیلان، سخن به میان آمده است و این که باید فرهنگ به چالش گیری زلزله در این استان نهادینه شود؛ به هررو «ارتباط رسانه ها و مدیریت بحران» در زمان رویدادها، دارای نارسایی های بنیادین برآمده از نبود درک متقابل کارکردهای یکدیگر است! همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است که چگونه در برخورد با رویدادهای هولناک طبیعی، مطبوعات به سبب نامتخصص بودن، سر درگم اند، هرچند در آموزش های ایمنی پس از رویداد، حضوری تخصصی داشته اند. بی گمان، هرچه میزان مدارای مردم در کنار «آگاهی» بالا باشد، مدیریت بهینه تری بروز خواهد کرد. 

در این میان، نقش رسانه ها این است که به نمایندگی از مردم، وعده های مسئولان استانی را پیگیری کنند.


** عناصر سه گانه ارتباطات ‏

بر کسی پوشیده نیست که «مدیریت»، فرآیند برنامه ریزی مقام های مسئول است و نیز تهیه و تدوینِ هماهنگی هدف ها، سیاست ها و راهکارهای اجرایی با رخدادهای ناگوار از سوی آنان!
به گفته دکتر حمیدرضا حسینی دانا ـ استادیار علوم ارتباطات، «مدیریت بحران» باید به کمک ابزارهای موجود از پیامدهای ناگوار و آسیب های بلایای طبیعی پیشگیری کند و یا پس از رویداد، با برآورد وضعیت موجود، از آسیب ها بکاهد و در اندیشهِ آمادگیِ همیشگی در گروه های امدادی باشد، تا وضعیت رو به بهبود رود.

او می افزاید: به گفته ریمون آرون، پژوهشگر فرانسوی، ممکن است یک وضعیت بحرانی، با دیگر رویدادها، همانندیِ چندانی نداشته باشد؛ به دیگر سخن، یک رخداد، به گونه ای «بی همتا» باشد و نیز دارای داستان ویژه خود! این نبودِ همانندی میان رویدادهای ناگوار، مدیریت بحران را سخت تر می سازد و بررسی های ژرف تر را گوشزد می کند. 

به دیگر سخن، مدیریت بحران به مجموعه ای از مهارت ها و یا فرآیند تحقیق گفته می شود که به هنگام رخدادهای چالش انگیز، به کار گرفته می شوند. «الگوی ارتباطات» نیز فرآیندی است که در آن «معنا» میان موجودات زنده تعریف و به اشتراک گذاشته می شود. هر ارتباطی، به 3 عنصر «فرستنده»، «پیام» و «گیرنده» نیاز دارد؛ اگر چه نیازی به حضور «گیرنده»، نیست، ولی به آگاه بودن فرستنده برای برقراری ارتباط نیاز است! به هررو ارتباطات می تواند در سراسر مسافت های گسترده زمانی و مکانی رخ دهد.


** همکاری همیشگی با رسانه ها

‏هر سازمانی باید با روش انتقال دیدگاه خود در زمان بحران، آشنایی کامل داشته باشد. افزون بر این، شخص سخنگوی شرکت باید ارزش همکاری های همیشگی(نه فقط در زمان بحران) با رسانه ها را بداند و این که یک رسانه، چگونه عمل می کند. ‏

دکتر علیرضا تلخابی علیشاه ـ دانش آموخته علوم ارتباطات در ادامه سخن بالا می افزاید: بی گمان به هنگام یک رخداد هولناک، ارتباط پیوسته سازمان با رسانه ها، نیازمند داشتن برنامه کامل سازمانی است، که در برگیرندهِ سخنگوی سرشناس 24 ساعته، آمادگی و شتاب خوب، کمک به رسانه ها برای دسترسی به محل رویداد، پوشیده نگه نداشتن واقعیت ‍ ها و حقایق، گام برداشتن در راه آسایش مردم و فراخوان آنان به بردباری، آگاهی رسانی همگانی در مورد کارهای انجام شده و سپاسگزاری از همراهی ها است!


** تربیت نیروهای حرفه ای خبری ‏

در هر جامعه ای، استفاده از رسانه، فناوری های اطلاعاتی و ابزارهای پرشتاب، انتقال پیام و اعتماد به آن ها همراه با مدیریت درست و بنیادی و نیز تربیت نیروهای حرفه ای خبری (خبرنگاران، دبیران و سردبیران) می تواند از ابزارهای پایه مدیریت بحران به شمار آید.

دیدگاه خسرو حقیقی پناه ـ مدیر صنعت بیمه را در این مورد بخوانید: «اینک رسانه ها با توجه به تأثیرشان بر افکارعمومی و همچنین کارکردهاشان در قلمرو آگاهی رسانی، می توانند ابزاری بنیادی برای کنترل و یا گسترش بحران باشند.» بهتر است در کنار راه اندازی ستادهای ویژه مدیریت بحران (از سوی دولت)، بازنگری و اندیشه نویی نیز در آموزش و تجهیز گروه های رسانه ای و خبرنگاری، برای پوشش کامل در زمان بحران و نیز جلوگیری از سخن پراکنی ها (شایعه) انجام گیرد.

این کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی سپس به برآیند سخنانش می پردازد: بر پایه بررسی ها پیرامون زلزله ورزقان آذربایجان شرقی، رسانه ها توجه زیادی به آمادگی های رفتاری افراد جامعه در برابر پدیده های طبیعی ناگوار مانند زلزله نداشتند و بیشترین توجه، پس از بروز رویداد از رسانه ها دیده شده است. 

همچنین به مجاری، سبک ها، مسیرها و محتوای ارتباطی (الگوی ارتباطات) با همه نقش آفرینی سازنده‎اش، در کنترل و مدیریت بحران برآمده از پدیده زلزله، توجه زیادی نشده است. بر پایه داده‎های زلزله ورزقان، آشکار شده است که آگاهی‎رسانی از سوی صداوسیما و بسیاری از رسانه ها، به موقع، درست و رسا نبوده و گنجای (حجم) واقعی رویداد، برای همگان آشکار نشده است. 

برای نمونه، آمارهای داده‎شده در آغاز رویداد زلزله، نادرست و بی ‍ پایه بوده و برآیندش، گرفتن تصمیم‎های نامناسب پس از رویداد زلزله در قلمرو «ورزقان» شده است‎.‎‏ با مطالعه انجام گرفته، آشکار شده است که سازمان های ناامدادگر دولتی ـ که وظیفه مستقیم در کنترل بحران های گوناگون ندارند ـ به سبب نبود آموزش و هماهنگی های از پیش، نه فقط کاهنده مشکل نخواهند بود، بلکه به سبب حضور بی مورد و پیروی نکردن از سیاست های مدیریت بحران، بر چالش ‍ ها خواهند افزود. 

همچنین سودنبردن از الگوهای ارتباطی، سبب افزایش آسیب های جانی و مالی شده است. نبود آگاهی رسانی شفاف و به هنگام، سبب شده است که اهالی قلمرو ورزقان، برای پیگیری اخبار، به شبکه های بیگانه گرایش یابند و صداوسیما و دیگر رسانه های بومی از قطار آگاهی رسانی جا بمانند.


** الگوی ارتباطات و مدیریت بحران ‏

به گفته دکتر حمیدرضا حسینی دانا، دیرکرد در خبررسانی، واکنش کُند کانال های ارتباطی، حضور سازمان های ناامداد و شرکت نجستن مردم پس از رویداد زلزله، سبب چالش های فراوانی شده است. 

بی بهره گی از رسانه‎های الکترونیکی، تصویری، صوتی و مکتوب و نیز هشدارده در مدیریت بحرانِ (برآمده از رویدادِ زلزله)، سهم بسزایی در افزایش آسیب ها داشته است. چکیده آن که آشکار شده است میان الگوی ارتباطات و مدیریت بحران(در برابر زلزله)، بستگی پراهمیتی برقرار است. ‏او به سخنانش ادامه می دهد: روشن است که نمی توان از پدیده های طبیعی همچو زلزله، جلوگیری کرد، ولی با توجه به برآیندهای پژوهش ها در باره زلزله قلمرو «ورزقان»، می توان با استفاده از الگوی مناسب ارتباطی و کارساز در زمان رویدادها، از گسترش آسیب های جانی و مالی پیشگیری کرد.‏

دکتر علیرضا تلخابی علیشاه نیز در این زمینه می گوید: «بی گمان یکی از راهکارهای در پیش روی ستاد مدیریت بحران برای نتیجه‎‏ گیری بهتر، بهره بردن از استادان کارآزموده و اندیشمند در قلمرو ارتباطات است. بر پایهِ نگره های ارتباطات، «برنامه‎ریزی» پایه و بنیاد هر مدیریت است، و در آن برنامه ها باید به پوشش رسانه ای رویدادها توجه ویژه شود؛ که کوششی در راستای برقراری روابط اعتمادساز میان دست اندرکاران رسانه و مسئولان ستاد مدیریت بحران های طبیعی نیز خواهد بود؛ و همان گونه که گفته شد، تربیت متخصصان خبری برای رسانه ها با هدف تقویت و به کارگیری الگوهای ارتباطی کارساز و نیز استفاده از دیدگاه های متخصصین به ویژه استادان علوم ارتباطات و مدیریت رسانه، در همین موضوع می گنجد. برگزاری کارگاه های آموزشی از سوی نهادهای کارگزار در هر استان و با هدف افزایش تراز آگاهی همگانی را نیز نباید نادیده گرفت.»


** بحران و رسانه های محلی ‏

بحران، گونه ای بهم ریختگی در نظام اجتماعی است که اگر «مدیریت»، ماهر و پرتوان نباشد، به وخامت بیشتری می گراید. 

آن مدیرانی، توان تفسیر وضعیت و چینش نیروهای متخصص را دارند که با برنامه ریزی های از پیش، به شناساییِ منابع گوناگون خبری می پردازند و با ترفندهایی، داده های بسنده ای از محیط زندگی انسان های نیازمند را به دست می آورند. ‏

آنچه برخی رسانه ها را در جهان، نیرومند ساخته است، جذب مخاطب است و شرکت دادن آنان در فرآیند کشف و تفسیر رویدادها و از این راه، تاثیرگذاشتن بر افراد جامعه؛ همین چشمداشت، در مورد رسانه های محلی نیز در زمان رویدادها وجود دارد. 

انتشار اخبار و گزارش‎های درست رسانه ها (برای رسوایی سخن پراکنی ها) گونه‎ای مدیریت بحران است. سخن رسول نجم پور ـ مدرس مدیریت رسانه نیز مگر این نیست: «اخبار درست در دقایق نخست یک رویداد، مانند باژگونی یک ترن، و پیگیری های روزنامه‎ها در چندی و چونی آن و شناسایی زمینه پیدایش پیشامد، اندکی آسودگیِ اندیشگی برای چشم به راه هان ایجاد می‎کند.

او سپس به شکافتن معنا و مفهوم «بحران» می پردازد: بحران، گونه‎ای تغییر ناگهانی است. گاهی رویداد مهمی رخ می دهد اما هنوز به بازه بحران نرسیده است، ولی رسانه ها بحران در پیش‎ِرو را پیش بینی می کنند. بنابراین حتی یک رویداد مهم نیز شاید نتواند بحران زا شود اگر مدیریت، درست باشد.

او می افزاید: اندیشمندان قلمرو رسانه، بحران را وضعیتی آشفته می دانند، گونه ای پریشانی در بندهای یک سامانه؛ سازوکارهایی که مانند همیشه نیست و در آن کژروی رخ داده است؛ که خودِ سامانه، ناتوان از بازگرداندن سازوکارهایش به کارکردهای بسامان گذشته است. 

بحران، چالش‎هایی فراتر از برخوردهای روزانگی می طلبد و اگر مدیریت دیر بجنبد، با شتاب، فراگیر و ژرف خواهد شد و مجال بازگرداندن به تعادل، از دست می رود. بحران، فقط از باژگونی ترن بر نمی خیزد، بلکه شامل دیگر رویدادهای نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و قومی نیز می شود. بحران در قلمرو اجتماع، برآمده از شکاف های اندیشگی و رفتارهای نابهنجار است و در اقتصاد، خاستگاه اش از دست دادن بازار، درآمد کم و واردات زیاد و پیش بینی ورشکستگی در آینده نزدیک است و در سیاست، کل حکومت یک کشور را نشانه می رود؛ به دیگر سخن، سیاستمداران جامعه، کارایی مدیریت جامعه را از دست می دهند و کنترل امور از دست می رود و جامعه رو به بی اعتمادی متقابل پیش می رود. بحران های فرهنگی نیز از ستیزِ میان خرده فرهنگ ها و فرهنگ رسمی کشور آغاز و به بیگانگی فرهنگی و هویت باختگی می انجامد. بحران نظامی، گاه به شکل کودتا نمایان می شود و گاه شورش مردمی بر ضد کودتا و نظامیان است؛ در کودتا، نابودی یک قدرت دولتی به وسیله نظامیان مطرح است و گونه ای هرج ومرج پشت سر آن.‏


** دستاورد آموزش های عمومی

رسول نجم پور همچنین می گوید: کارکرد رسانه ها در برگیرنده پوشش اخبار محیطی، ایجاد همبستگی های اجتماعی، تفسیر وضعیت موجود و در کنار این ها انجام وظیفه های آموزشی است. رسانه ها شناخت ژرفی در مورد افکار عمومی(یا همگانی) و اهمیت آن دارند؛ زمینه های پیدایش افکار عمومی، فضایی مساعد است؛ افکار عمومی از سوی رسانه ها گسترش می یابد که در این میان، نقش خود مردم در مرتبه نخست قرار دارد. رسانه ها گرچه به مردم چگونه اندیشیدن را آموزش نمی دهند، ولی با پیام های خود، مردم را وا می دارند که درباره چه ابژه ای بیندیشند و در همین مسیر، رسانه ها به تغییر نگرش های جامعه می رسند.

وی با این بیان که آموزش های مردم نیز در همین راستا قابل تعریف است و هر جامعه ای را بی گمان به سوی دهکده جهانی -که از آن گریزی نیست- رهسپار می سازد، می افزاید: هر جامعه ای به نسبت چالش هایش به آموزش پیگیر نیاز دارد، زیرا هر آگاهی در مورد بحران ها در پی خود آمادگی برای رویارویی با بحران را در پی دارد. 

تجربه نشان داده است که یکی از پایه های بنیادین برای به چالش گرفتن رویدادها و پیشامدها، آموزش های علمی، از سطح مدیریت تا جامعه و سازمان های مردم نهادها است. فراز آگاهی های همگانی، شناخت پدیده ها، مسئولیت شناسی و همکاری جویی، آمادگیِ در لحظه، تقویت خودامدادی و دیگرامدادی و گستره سازی دانستنی ها و آسیب شناسی جامعه بومی، از دستاوردهای «آموزش» است.

اگر آموزش نباشد، شیوه های بهره وری از نیروهای موجود انسانی در جامعه ها، ناشناخت باقی می ماند و زمینه همکاری فراگیر مردمی از دست می ‎رود و احساس بیگانگی انسان های جامعه، نسبت به هم به وجود می آید. آموزش، همچنین سن بردار نیست و همه گروه های جامعه را باید در برگیرد و فقط در زبان، متفاوت خواهد بود. آسیب های اجتماعی هرگز از آموزش ها گسترش نمی باید. 

بلکه آموزش، سبب کاهش آسیب ها خواهد بود. نبود آگاهی های اجتماعی، پدیده های ویرانگر طبیعی را هیولاهای بی کنترل می نماید؛ اما شتافتن مردم به یاری «کمک خواهان» می تواند به بهبودها سرعت بخشد و مرهم کارایی بر زخم ها باشد و این مهم، زمانی واقعیت خواهد یافت که مردم، شناخت بسنده و آگاهی های همه سویه ای نسبت به آن چه که رخ داده است و آنچه که از مردم نهادها بر می آید، داشته باشند. 

ایران به سبب ویژگی زمین شناسی، خاکی لرزنده دارد و بارانی سیل آور؛ از این‎رو پیشگیری و آمادگی در برابر گستردگی آسیب ها و ویرانی ها، بازسازی بی حضور فراگیر همگان، میسر نیست. ‏


منبع: روزنامه اطلاعات
گزارش خطا
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر