تبلیغات را میتوانیم از موضوع به دو بخش تجاری و سیاسی تقسیم کنیم.واژه تبلیغات سیاسی به معنی پخش یا تحریک و یا به حرکت واداشتن اندیشه های ویژه است و به عبارتی دیگر تبلیغات سیاسی یا واژه (propaganda) به معنی منتشر ساختن، برانگیختن و به حرکت واداشتن اندیشههای ویژه است و امروزه تبلیغات، جزیی از ارتباطات عمومی است و هدف آن، دستیابی به مقاصد از پیش تعیین شده است. تبلیغات سیاسی یا پروپاگاندا گونه ای ارتباط است که در آن، اطلاعات هماهنگ و جهتدار برای بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی پخش و فرستاده میشود. تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که هدف آن نفوذ بر گرایش یک جمع یا جماعت به موضع و دلیل دلخواه مبلغ سیاسی است.
پروپاگاندا برخلاف تهیه اطلاعات ناجانبدارانه، در اصلیترین معنای خود، دادن اطلاعات با هدف نفوذ بر یک مخاطب است. در این راستا، اغلب اوقات، واقعیتها به طور گزینشی بیان و بازنمایی میشوند (درحالیکه نادرستی آن بر گوینده روشن و آشکار است) تا از سوی مخاطب، واکنش و رفتاری احساسی و نه آگاهانه و خردمندانه سربزند. نتیجه این امر، تغییر گرایش دلخواه به سوی هدفی است که برای مخاطب هدف گیری شده و به منظور پیشبرد یک برنامه سیاسی، در نظر گرفته شده است.
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده میتوان واژه تبلیغات سیاسی را این گونه تعریف کرد: «تلاش آگاهانه بعضی افراد یا گروهی به منظور کنترل یا تغییر نگرش سایر گروهها با استفاده از ابزارهای ارتباطی که این امر واکنش مخاطبین را به تاسی از تبلیغات سیاسی در بر خواهد داشت.»
سیر تاریخی تبلیغات سیاسی
تبلیغات به معنی اشاعه عقیده و به منظور تحت تأثیر قرار دادن مخاطبین، همیشه به نوعی در تاریخ جوامع بشری وجود داشته است. به عبارتی از نقل افسانهها و اساطیر به وسیله پیران قوم و قبایل برای ایجاد روحیه جنگ آوری در جوانان گرفته تا موعظه فیلسوفان یونان (نظیر سقراط) و روم باستان در معابر عمومی و حتی سنگنبشتههای هخامنشیان و ساسانیان چیزی جز مبارزات تبلیغاتی نبوده است. به عنوان مثال فتح سرزمینهای لیدی و بابل، کشورگشایی به وسیله کوروش و ایجاد وحدت و تعمیم و گسترش مذهب تشیع به وسیله صفویان در ایران تنها در سایه تبلیغات سیاسی میسر گشته است تا ارتش و قوای نظامی نیرومند، اما به عقیده بسیاری از محققان اصطلاح پروپاگاندا به معنای تبلیغ و گسترانیدن باورها است و در این ارتباط نخستین تشکیلات منظم برای تبلیغات سیاسی را در سال ۶۲۲ میلادی کمیتهای از کاردینالهای کلیسای کاتولیک رم به نام جماعت تبلیغ ایمان زیر نظر پاپ گری گوری پانزدهم بنیان نهادند تا بر فعالیت تبلیغات خارجی مسیونرهای مسیحی نظارت داشته باشند.
اصطلاح پروپاگاندا در آغاز نزد بسیاری از کاتولیکها حداقل هنگامی که به همان معنی به کار میرفت دارای یک مفهوم ضمنی، مقدس و محترم بود. اما سوء استفاده های بعدی از این لفظ به مرور از اعتبار و تقدس آن کاست و جای آن را به تنفر و بدبختی نزد توده های مردم و افکار عمومی سپرد.
در قرن هجدهم و نوزدهم واژه پروپاگاندا از انحصار فعالیتهای مذهبی خارج و استعمال آن در زمینه های اجتماعی، سیاسی و بازرگانی رایج گشت. با گسترش دموکراسی و به ویژه حق رای واژه تبلیغات به عرصه مبارزات انتخاباتی کشانده شد، در قرن بیستم با اختراع و تحول وسایل ارتباط جمعی جدید، انقلابی عظیم در شیوهها و ابزارهای تبلیغاتی به وقوع پیوست که کارآمدی و کاربرد آن در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نسبت به گذشته بی سابقه گردید.
در حال حاضر نیز با گسترش روزافزون وسایل ارتباطی و ابزارهای انتقال اطلاعات و اتکای تبلیغات بر تکنولوژی، مفهوم و وظایف آن را چند بعدی و پیچیده ساخته است. به عبارتی تبلیغات امروزی مبتنی بر مطبوعات، روزنامهها، رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو، تکنولوژیهای ماهوارهای، کامپیوتر، فاکس و… نه تنها به دنبال انگاره سازی مشروعیت و اقناع سیاسی مردم در درون مرزها هستند بلکه مسیر سلطه ارتباطاتی را نیز طی میکنند.
دیپلماسی رسانه
دیپلماسی رسانه از دو بخش کلیدی دیپلماسی و رسانه تشکیل گردیده است که به اجمال به مفهوم این دو میپردازیم.کلمه دیپلماسی حدود ۲۰۰ سال است که وارد زبان اروپایی شده و ریشه لغوی آن به معنی کاغذ لوله شده است تا اواخر قرن ۱۸ منظور از این کلمه علم مطالعه اسناد و مدارک بود و از آن پس به علم اداره روابط بینالمللی به کار گرفته شد.
دیپلماسی راههای به کار گیری ابزارهای مختلف اقتصادی سیاسی فرهنگی و…در سیاست خارجی برای تأمین منافع ملی است.
دیپلماسی رسانه ای را باید هنر ایجاد ارتباط میان کشورها حل و فصل اختلافات محیط بینالملل و اقناع جوامع دیگر از طریق رسانه های جهانی دانست که در این میان تلویزیون جهانی نقشی مهم را در تعاملات سیاسی و روابط بین بازیگران سیاسی و حل و فصل مخاصمات بینالمللی بر عهده دارد.
هم اینک فناوری نوین ارتباطات و اطلاعات گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کشاندهاند زیرا پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی بیش از پیش به میزان تأثیر گذاری تاکتیکهای خبری و رسانه ای وابسته شده است. فضایی که سیاست مداران را بر آن داشته است که پیش از هر عمل سیاسی به سنجش اخبار رسانهها پرداخته با جلب افکار عمومی بر قدرت عمل سیاسی خود بیفزاید.
گسترش فناوری ارتباطات و به خصوص تلویزیون جهانی تغییرات زیادی را در فضای نوین دیپلماتیک ایجاد کره است به صورتی که بیشترین تعامل دیپلماتیک با مخاطبان جهانی است. در این نوع دیپلماسی افکار عمومی کشور یا کشور های دیگر مورد هدف و مخاطب سیاست گذاری دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هستند و چنانچه اخبار تلویزیونی با تاکتیکها و پوشش خبری پر قدرت و تأثیرگذارتر طراحی و منتشر شوند چرخهای سیاست خارجی روانتر میچرخد.
چنان که صاحب نظران اعتقاد دارند که تأثیر رسانهها بر مذاکرات سیاسی زمانی افزایش مییابد که:
الف) نقش سفرا دیپلماتها در مذاکرات سیاسی کاهش یابد.
ب) تعاملات دیپلماتیک شکست خورده و رسانهها میتوانند با ایجاد فضای مناسب برای گفتوگوها و مذاکرات سیاسی بر چرخه ساست خارجی تأثیر گذارند.
امروزه رسانهها با بهره گیری از خدمات ماهواره ای و به کار گیری خبرنگارانی که به طور مستقیم در صحنه سیاسی و بحرانهای اجتماعی حاضر هستند موجب شفاف سازی اخبار سیاسی شدهاند و افکار عمومی را علاقهمند به اخبار و رویدادهای سیاسی نمودند.
امروزه سیاستمداران و دولتم ردان به خوبی میدانند که برای اتخاذ یک تصمیم سیاسی نیازمند به حمایت افکار عمومی هستند و تلویزیون مهمترین ابزار در القاء پیام تلقی میشود. به عبارت دیگر وقتی یک سیاست پذیرفته میشود باز هم لازم است که دولت در خصوص اهداف و مقاصد خود گفتوگویی با رسانهها داشته باشد.
به عنوان مثال یکی از اولین دیپلماسی رسانه ای به پیمان کمپ دیوید مربوط است که در آن دولت امریکا برای نزدیک ساختن مصر صهیونیستها دیپلماسی رسانه ای گسترده ای را در جهت جلب افکار عمومی مردم مصر و اعراب وبر جسته سازی شخصیت سادات در بن سیاست مداران جهان به عنوان یک مرد صلح جو و میهن پرست در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۷۷ در پی گیرد و تا حدودی نیز در این راه موفق بوده و توانست پیمان کمپ دیوید را بین دو کشور منعقد کند. (استیون ۲۰۰۲) یا میتوان به دیپلماسی بوش پسر با استفاده از رسانهها در همراهی مردم امریکا برای حمله به عراق به خاطر آنچه وی مبارزه با تروریسم و خطر صدام برای شهروندان امریکایی مینامید اشاره کرد.
بنابراین تلویزیون جهانی با پوشش اخبار و رویدادهای بینالمللی وبر چیده شدن سیاست و پنهان کاری در مذاکرات و حضور خبر نگاران تلویزیونی در هر مسئله ای و در هر مرحله ای از فرایند مذاکرات سیاسی ضمن تغییر روح و طبیعت دیپلماسی نقش کاتالیزور را در اجرای سیاست خارجی و اثر گذاری بر افکار عمومی بازی میکند. به نظر میرسد تلویزیون جهانی به منزله ابزار دمکراسی از راه دور و قدرت نرم قدرت چانه زنی سیاستمداران را افزایش داده و موجب شده است که سیاست مداران از قدرت رسانهها و به خصوص تلویزیون در القاء خواست سیاسی خود بر سایر کشورها و افکار عمومی موفق باشند.
با توجه به ملاحظات یاد شده تلویزیون جهانی جایگاهی مهم در عرصه عملیات روانی به خود اختصاص دهد چرا که یکی از تکنیکهای جنگهای نوین اقناع افکار عمومی است و تلویزیون مهمترین ابزار تبلیغاتی –روانی محسوب میشود.
همچنین تلویزیون میتواند با بر چسب زنی و بهکارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دمکرات-آزادیخواه و یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست-متحجر –ستیزه جو و… افکار عمومی را علیه یک نظام حکومتی بشوراند. توسل به زور یکی دیگر از روشهای بر نامه سازی تلویزیونی است که از حربه تحدید و ایجاد ارعاب و وحشت بین نیروهای دشمن به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده میکند.
متخصصان عملیات روانی ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به روشهای گوناگون به آنها چنان القاء میکنند که خطرات و صدمات احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنها کین کرده است و از طریق آینده ای مبهم و همراه با سختی و مشکلات فراوان برای افراد ترسیم میکنند
در دیپلماسی آشکار رسانهها به مثابه ابزاری در جهت روان سازی چرخه سیاست خارجی و تأثیر گذاری بر افکار عمومی مورد استفاده قرار میگیرند. به عبارت دیگر مسئولان سیاست خارجی قدرت نرم تلویزیون را جایگزین قدرت استدلال مبتنی بر مذاکره مینمایند. در قدرت نرم تلویزیون قابلیتهایی وجود دارد که قدرت چانه زنی را در صحنه داخلی و خارجی افزایش میدهد.
با این توصیف امروزه اغلب کشورها خدمات رادیو و تلویزیون خودشان را در سطح بینالمللی ارائه میدهند. اینها سرویس خارجی هستند. صداهای رسمی سیاست ملی طراحی شده برای مخاطبان خارج از کشور که اکنون قاطعانه به عنوان یک مسئولیت حکومت در عصر اطلاعات محصور گشتهاند و اغلب از یک موقعیت نیمه خود مختار درون دستگاه دیپلماسی بهرهمند میشوند. این شبکهها با استفاده از بحران زایی رسانه ای و به کار گیری عملیات روانی تلاش میکنند ضمن به چالش کشیدن سیاست خارجی کشورها از قابلیتهای ابزار رسانه برای تأثیر گذاری بر افکار عمومی کشورها استفاده میکنند وبا به راه انداختن جنگ روانی و ناکارآمد نشان دادن سیاست خارجی آنها به طور نا محسوس همچنین با کشمکش و پشتیبانی روانی و رسانه ای از جناحهای مخالف نظام حاکمیت را به چالش کشند.
تقسیم بندی تبلیغات سیاسی
«گارث. اس. جاوت» و «ویکتوریا ادراس» تبلیغات سیاسی را به پنج نوع تقسیم کردهاند:
۱- تبلیغ آشوب آفرین یا هیجانی، در این نوع تبلیغ سعی میشود مخاطب به سوی اهداف معین هدایت شود.
۲- تبلیغ وحدت بخش، در این نوع تبلیغ تلاش منبع در راستای منفعل کردن مخاطب است.
۳- تبلیغ سفید، در این نوع تبلیغ علی رغم اینکه منبع مشخص است و اطلاعات پیام ارسالی از طرف او صحت دارد، تلاش منبع ایجاد اعتبار در نزد مخاطب است.
۴- تبلیغ خاکستری، در این نوع تبلیغ ممکن است منبع مشخص یا نامشخص باشد و احتمال دارد اطلاعات پیام نیز درست یا نادرست باشد.
۵- تبلیغ سیاه، در این نوع تبلیغ اطلاعات پیام نادرست و ساختگی بود و هدف منبع نیرنگ آمیز است.
اگر در هر یک از انواع تبلیغات دقت کنیم، در مییابیم که مهمترین ویژگی آنها نادیده انگاشتن نقش مخاطب است. همچنین بعضیها معتقدند که در تبلیغ سیاسی سعی میشود اراده مردم، تفکر، نگرش و جهان بینی آنان به سوی عوامل تبلیغ جلب شود، یعنی مبلغ به جای مخاطب خود فکر میکند و عقاید خود را به آنان تحمیل میکند.
سه نمونه از روشهای نا سالم تبلیغات سیاسی
برچسب زدن (Name Calling): این روش به منظور برانگیختن وحشت یا تعصب افراد جامعه برعلیه یک گروه مخالف استفاده میشود. این روش باعث میشود که نیازی به ایجاد بحث استدلالی با گروههای مخالف نباشد
شعارهای فریبنده (Glittering Generalities): در این روش سعی میشود که با دادن شعارهایی با مفهوم مبهم و کلّی توجه افکار عمومی به پیام مبلغ جلب شود. این پیامها اغلب بر حول محور ارزشهایی همچون شرافت، دین، افتخار به میهن و میهنپرستی یا ارزشهای خانوادگی میباشد. جوسازی ریشه در تاریخ کلیسای کاتولیک دارد. در سال ۱۶۲۲، پاپ اوربان هشتم برای ترویج دین مسیحیت، در مناطق غیر مسیحی جهان گردهمایی تبلیغاتی به راه انداخت. در آن زمان کاتولیکها این کار را نوعی از آموزش بر میشمردند. در جنگ جهانی اول هم طرفین جنگ از این روش برای تأثیر گذاری مثبت بر روی نیروهای خود استفاده میکردند.
اهداف تبلیغات سیاسی
از دیر باز تبلیغات سیاسی ساز و کار مناسبی برای حکومتها جهت دستیابی به اهداف و آمال سیاسی و سرپوش گذاری بر حقایق شده، از این رو همواره مورد توجه بسیاری از کشورها به ویژه اقتدارگرا بوده است. تحمیل ایدهها و مطامع در شقوق مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و… از طریق رسانه های ارتباط جمعی از قبیل شبکه های تلویزیونی، خبرگزاریها و مطبوعات و جراید به منظور جذب افکار عمومی و نفوذ در اذهان توده های مردم راهکار مطلوبی جهت تحقق نیت مذبوحانه و به تعبیری هوشمندانه تصمیم گیران سیاسی حکومتها است.
به زعم موریس دوورژه، در رژیمهای قدرت گرا وسایل خبری توده گیر در انحصار دولت است، یعنی این وسایل به پخش تبلیغات دولت میپردازد، در این کشورها رسانهها به خصوص تلویزیون در کنار پلیس و ارتش پایه اساسی قدرت به شمار می روند و هدف این تبلیغات گرفتن بیعت یکپارچه شهروندان به سود حکومت است.
به عبارت دیگر، تبلیغات سیاسی تلاش آگاهانه حکومتها برای هژمونی سیاسی است. بنابراین تصور صرف ارتباط تبلیغات سیاسی با حوزه های انتخاباتی اغماض نابخشودنی از محتوای پیچیده واقعی آن است. توسعه روز افزون شگردهای تبلیغاتی و رسانهای و بهره گیری از آن جهت پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده از سوی تصمیم گیرندگان سیاسی در عرصه داخلی کشور موجب تقویت انسداد سیاسی به جهت سلب اختیار از عامه مردم و اقتدار منفی میگردد و چنانچه از طرفند یاد شده در عرصه بینالمللی استفاده شود که از آن به عنوان امپریالیسم خبری نیز نام برده شده، موجب تقویت حضور دول قدرتمند در کشورهای عقب مانده و توسعه نیافته و تشدید دخالت در تعیین سرنوشت سیاسی اقتصادی آن کشورها خواهد شد.
صرف نظر از نگاه ویژه رژیمهای توتالیتر و مستبد به تبلیغات سیاسی به عنوان ترفندی جهت تحمیق مردم، امروز شاهد بهره گیری دول دموکراتیک و حامی لیبرالیسم از روشهای نوین تبلیغات سیاسی به منظور تحمیق افکار عمومی در عرصه داخلی و پیگیری اهداف توسعهطلبانه در آفریقا و آسیا هستیم و در این ارتباط «پروفسور حمید مولانا» روشهای تبلیغات سیاسی و کنترل افکار عمومی را در دموکراسیهای امروز بدین گونه بر میشمرد:
۱٫ نظرسنجی و مغز سنجی
۲٫ اظهارات نامزدها درباره عدم لیاقت و شایستگی یکدیگر درباره مقام ریاست جمهوری
۳٫ تهمت و افترا به مخالفان
۴٫ دلالی سیاسی و سهم بازی مانند لابیگری در امریکا
۵٫ حمایت از افراد و منابع قدرت و خرید نفوذ
۶٫ عوام فریبی
۷٫ ترساندن مردم و افکار عمومی
۸٫ قولهای خیالی
۹٫ کنترل جلسات حزبی و کنفرانسها
۱۰٫ مخلوط کردن تفریحات و سرگرمیها با تصمیمات ملی و بینالمللی سیاسی
۱۱٫ فروش نامزدهای انتخاباتی به صورت یک کالا
۱۲٫ دروغگویی و فریبکاری
۱۳٫ سوءاستفاده از احساسات و عواطف افراد
۱۴٫ خرید و کنترل آرا
۱۵٫ انگاره سازی و شعبده بازی
۱۶٫ تجاوز و خلافکاری مانند رسوایی واترگیت در امریکا
۱۷٫ جمع آوری پول و حمایت مالی شرکتها و افراد ذینفع
۱۸٫ انگیزه های برتری، ملی گرایی، خودخواهی و تکبر
۱۹٫ کنترل رسانهها و شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی
۲۰٫ اتحاد و همدستی با صاحبان زور و ثروت
بنابراین با توجه به مطالب فوق میتوان اهداف کلی تبلیغات سیاسی را علاوه بر «سخن پراکنی و نشر اطلاعات و افکار نادرست، یک سویه و مغرضانه» حول دو محور خلاصه کرد:
۱- یافتن مؤثرترین تکنیک برای ایجاد تغییر در نگرش مردم
۲- نظریه پردازی درباره تأثیرات عمومی رسانه های همگانی
نتیجه گیری و جمع بندی
در عصر دیپلماسی رسانه ای وسایل ارتباطات جمعی به مثابه ابزار دیپلماتیک میتواند دیپلماتها را در مذاکرات سیاسی و حل و فصل منازعات کمک کند. رسانه میتواند با آشکار سازی برخی واقعیتهای پنهان شده در مسائل سیاسی سیاستمداران را وادار به همراهی با افکار عمومی نماید. البته در شرایط کنونی که تلویزیون جهانی در خدمت امپریالیسم نظامهای دیکتاتوری قرار دارد و در خدمت مقاصد سیاسی و اقتصادی آنان است و همواره شبکهها برنامهها و اخبار جهانی خود را در راستای منافع آنان تنظیم میکنند به نظر میرسد رسانه با تبلیغات سیاسی به جای آشکارسازی و شفافسازی فضای های سیاسی در جهان به ایجاد تنش و التهاب پرداخته وسعی به اقناع افکار عمومی به سمت منافع گروههای خاص پرداختند، و از رسالت اصلی خویش که حقیقت گویی بوده دور شدهاند.
جنگ نرم وعملیات روانی