طی سالهای اخیر و در جریان تحولات مربوط به برنامه هستهای ایران، اندکاندک این موضوع برای شمار بسیاری از تحلیلگران غربی در حال آشکار شدن است که بحران ایجاد شده پیرامون موضوع هستهای ایران، از اساس کاری ساختگی و دارای اهداف سیاسی بوده است. در همین راستا، یک تحلیلگر غربی به روند پنج مرحلهای بحرانسازی پیرامون برنامه هستهای ایران اشاره کرده است.
طی سالهای اخیر و در جریان تحولات
مربوط به برنامه هستهای ایران، اندکاندک این موضوع برای شمار بسیاری از
تحلیلگران غربی در حال آشکار شدن است که بحران ایجاد شده پیرامون موضوع
هستهای ایران، از اساس کاری ساختگی و دارای اهداف سیاسی بوده است. در همین
راستا، یک تحلیلگر غربی به روند پنج مرحلهای بحرانسازی پیرامون برنامه
هستهای ایران اشاره کرده است.
سایت تحلیلی «ضد جنگ» (Anti War) امروز اقدام به انتشار
بخشهایی از یک کتاب تازه منتشره کرده که موضوع آن به برنامه هستهای ایران
اختصاص دارد. در این کتاب با نام «بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس
هستهای ایران» به قلم «گرث پورتر»، اشاره میشود که چگونه آمریکا و رژیم
اسرائیل با حمایت انگلیس، فرانسه و آلمان و نیز استفاده از ابزار رسانهها،
از شواهد و اسناد جعلی برای دامن زدن به نگرانیها پیرامون برنامه هستهای
ایران استفاده کردهاند. در مطلبی که سایت ضد جنگ از این کتاب منتشر کرده، به پنج عنصر اساسی تلاش دولتهای مذکور برای فضاسازی علیه ایران اشاره شده است: ۱ـ
افشای وجود تأسیسات هستهای نطنز در سال ۲۰۰۲. آمریکا و متحدانش از
ملاحظهکاری و محرمانه نگه داشته شدن فعالیتهای هستهای ایران، به منظور
ایجاد این سوءظن بهره بردند که ایران در حال استفاده از برنامه صلح آمیز
هستهای خود به عنوان پوششی برای ساخت سلاح هستهای است. ۲-
ایران بر حق خود برای غنی سازی اورانیوم که در معاهده منع گسترش سلاحهای
هستهای (ان پی تی) تصریح شده، تأکید داشت؛ اما به دو دلیل، فعالیتهای
هستهای خود را مخفی نگه داشته بود: نگرانی از احتمال حمله آمریکا یا رژیم
اسرائیل و همچنین مخفی نگه داشتن همکاری چین در زمینه برنامه هستهای خود
(هم به دلیل ملاحظات چین و هم ملاحظات خود ایران).
۳-
همچون هر کشور دیگر دارای توانایی غنیسازی هستهای، ایران نیز انتظار
داشت که این توانایی به ایجاد نوعی «بازدارندگی پنهان» در مقابل تهاجم
خارجی منجر شود. مقامات آمریکایی و تحلیلگران اطلاعاتی غربی به خوبی از این
انگیزه آگاه بودند و میدانستند که این موضوع، به معنای تلاش ایران برای
دستیابی به سلاح هستهای نیست. با این حال، مقامات غربی یکی پس از دیگری
این دو موضوع را با هم تلفیق و از آن برای فضاسازی علیه ایران استفاده
کردند. ۴-
اسحاق رابین و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیران سابق و کنونی رژیم اسرائیل،
از طرح موضوع «تهدید هستهای ایران» به منظور دستیابی به مجموعهای از
اهداف سیاسی و راهبردی استفاده کردهاند که هیچ ارتباطی با ایران نداشته
است. آنها درباره برنامه هستهای ایران هشدارهای دادهاند که حتی مقامات
اطلاعاتی خودشان نیز آن را تأیید نمیکنند. از این مسیر، رابین و نتانیاهو
مجموعهای از اهداف سیاسی و دیپلماتیک را برای دولتهای خود دنبال
کردهاند. ۵- دولت
جورج بوش، اشغال عراق را در حکم مقدمهای بر پیگیری سیاستهای خود نسبت
به کل منطقه انجام داد که از جمله، شامل گشودن راهی برای تغییر حکومت در
ایران بود. یکی از اجزای این سیاست، جلوگیری از رسیدن ایران و سه کشور
اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان که در آن زمان طرف مذاکره ایران بودند) به
توافقی در موضوع هستهای بود. ۶ ـ
تقریباً پس از انتشار هر گزارشی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در
سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، دور جدیدی از فضاسازیهای رسانهای علیه برنامه
هستهای ایران آغاز میشد. با این حال، هیچ از ادعاهای مطرح در این دوره
درست نبود و آژانس نیز سرانجام ناچار شد اعتراف کند به هیچ شواهدی مبنی بر
وجود فعالیتهای مرتبط با ساخت سلاح هستهای در ایران دست نیافته است.
با
وجود این، همان گونه که درباره عراق و ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی
در این کشور اتفاق افتاد، رسانههای غربی به خود اجازه دادند که مسیر وقوع
یک جنگ احتمالی دیگر را هموار سازند.