
پدافند غیرعامل اگرچه در ذات خود موضوعی تخصصی و حاکمیتی به شمار میآید، اما در سالهای اخیر بیش از گذشته به دغدغه افکار عمومی تبدیل شده است. جامعه امروز ایران دیگر پدافند غیرعامل را صرفاً یک واژه فنی و اداری نمیداند. این مفهوم از اتاقهای کارشناسی و اسناد بالادستی خارج شده و به گفتوگوهای مردم در زندگی روزمره راه یافته است. آنچه پیشتر تنها در چارچوب مباحث امنیت ملی و راهبردی مورد بحث قرار میگرفت، امروز به مسئلهای ملموس برای شهروندان بدل شده است؛ به گونهای که هر اختلال جدی در خدمات عمومی، هر تهدید سایبری و هر هشدار از احتمال حمله یا حادثهای بزرگ، بلافاصله نگاهها را به سمت ضرورت وجود سازوکارهای پدافند غیرعامل میبرد.
در واقع نقطه ورود افکار عمومی به این حوزه بیش از هر چیز از مسیر حوادث سایبری بود. هنگامی که حمله به سامانه هوشمند سوخت در کشور موجب اختلالی فراگیر در فرآیند سوخترسانی شد، بسیاری از مردم متوجه شدند که آنچه تاکنون به عنوان پدافند غیرعامل میشناختند، ارتباطی مستقیم با زندگی روزانه آنان دارد. سوخت که به مثابه خون در رگهای حمل و نقل جریان دارد، با یک حمله سایبری برای مدتی هرچندکوتاه دچار اختلال شد و تجربه آن روزها نشان داد که امنیت سایبری نه یک موضوع حاشیهای بلکه بخشی جداییناپذیر از امنیت ملی و حتی آسایش عمومی مردم است. پس از آن، واژه پدافند غیرعامل از محدوده نخبگان به سطح جامعه سرریز شد و بسیاری از افراد عادی نیز درباره آن پرسشها و مطالبههایی پیدا کردند.
اما حقیقت این است که پدافند غیرعامل تنها در حوزه سایبری خلاصه نمیشود. گستره آن بسیار فراتر است و ابعاد زیرساختی، پرتوی، شیمیایی، زیستی، شهری و کالبدی را نیز دربرمیگیرد. در واقع هر تهدیدی که بتواند حیات و پایداری ملی را بدون درگیری مستقیم نظامی به خطر اندازد، در حوزه رصد و عمل پدافند غیرعامل قرار میگیرد. همین گستردگی سبب میشود که این مفهوم نه تنها برای کارشناسان امنیتی، بلکه برای برنامهریزان شهری، مدیران خدمات عمومی، مسئولان بهداشت و درمان و حتی آموزش و پرورش نیز موضوعیت پیدا کند.
نمونه دیگری که اهمیت این حوزه را برجسته کرد، دفاع مقدس ۱۲ روزه بود. بازتاب آن در رسانهها و فضای اجتماعی ایران نشان داد که مردم بیش از هر چیز پدافند غیرعامل را در ارتباط با آموزشهای همگانی، وجود پناهگاهها و سیستمهای هشداردهنده میجویند. مطالبه عمومی در آن مقطع آشکارا به سمت پرسش از مسئولان رفت که اگر چنین رخدادهایی در داخل کشور روی دهد، سازوکارهای ما چه هستند؟ کجا باید پناه بگیریم؟ چگونه باید آموزش ببینیم؟ آیا زیرساختهای ما آمادهاند؟ این پرسشها نشان داد که پدافند غیرعامل در ذهن مردم تنها یک واژه نیست، بلکه انتظار واقعی برای حفاظت از جان و مال آنان است.
با این همه، پدافند غیرعامل در ایران تاریخی پر از تأخیر و وقفه دارد. اگرچه این مفهوم در جهان پس از جنگ جهانی دوم به صورت جدی وارد ادبیات امنیتی شد، اما در ایران تأسیس سازمان پدافند غیرعامل تا سال ۱۳۸۲ به طول انجامید؛ آن هم پس از یک وقفه ۲۵ ساله از پیروزی انقلاب اسلامی. این سازمان با هدف ایجاد چارچوبی برای هماهنگی دستگاهها و نهادها در برابر تهدیدات غیرنظامی شکل گرفت، اما تا دو دهه پس از تأسیس نیز قانون نداشت. از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۲، فعالیتهای آن بیشتر در سطح توصیههای سیاستی باقی ماند و این خلأ قانونی موجب شد بسیاری از وظایف عملی در حد شعار یا بخشنامه باقی بمانند.
تازه در سال ۱۴۰۲ بود که با تصویب قانون پدافند غیرعامل، مرحله تازهای آغاز شد. این قانون اگرچه تنها یک ماده واحده دارد، اما توانست مأموریتها، حدود اختیارات و روابط سازمان با دستگاههای اجرایی را مشخص کند. بر اساس آن، سازمان پدافند غیرعامل نقش سیاستگذار و ناظر را بر عهده دارد، در سطح ملی عالیترین مقام دستگاه مسئول اجرای تدابیر است و در استانها استانداران باید پاسخگو باشند. با این حال، اغلب رسانهها و افکار عمومی نسبت به این تقسیم کار آگاهی ندارند و همچنان همه مطالبات را متوجه سازمان پدافند غیرعامل کشور میدانند. در تصور عمومی، این سازمان نهادی با امکانات مالی و انسانی گسترده است؛ شبیه وزارت شرایط اضطراری روسیه که به طور مستقیم وارد عمل میشود. اما واقعیت این است که سازمان پدافند غیرعامل ایران اساساً یک سازمان ستادی است و مهمترین اقدام آن سیاستگذاری، تدوین دستورالعمل و نظارت بر اجرای قوانین است، نه عمل مستقیم میدانی.
از همین جا یک شکاف اساسی شکل میگیرد: شکاف میان انتظارات عمومی و اختیارات واقعی سازمان. مردم در پی هر حادثه یا تهدیدی از این سازمان مطالبه پاسخ و اقدام فوری میکنند، در حالی که بخش عمده وظایف اجرایی بر دوش وزارتخانهها، دستگاههای خدماترسان و استانداران گذاشته شده است. این ناهماهنگی در ادراک عمومی، گاه سبب میشود که نقش اصلی دستگاههای مسئول در حاشیه قرار گیرد و همه نگاهها تنها به یک نهاد ستادی دوخته شود.
چالش دیگر، مساله منابع مالی است. در حال حاضر، بودجه عملیاتی پدافند غیرعامل عملاً به صفر رسیده است. بدون تأمین اعتبارات پایدار، هیچ دستگاهی نمیتواند وظایف خود را در این حوزه به انجام رساند. اگر قرار است آموزشهای همگانی، تجهیز پناهگاهها، مقاومسازی زیرساختها، توسعه سامانههای هشدار و مقابله با تهدیدات زیستی و شیمیایی عملیاتی شوند، پیشنیاز آن بودجه است. مجلس شورای اسلامی در برنامه بودجه ۱۴۰۵ باید به این مسئله پاسخ روشن دهد و برای همیشه تکلیف منابع مالی پدافند غیرعامل دستگاههای اجرایی را حل کند. بدون این گام اساسی، تمام شعارها و بخشنامهها در عمل بیاثر خواهد بود.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت، این است که امروز پدافند غیرعامل دیگر موضوعی صرفاً امنیتی نیست، بلکه به متن زندگی مردم گره خورده است. در جهانی که تهدیدات پیچیده و متنوع هر روز در حال گسترشاند، نمیتوان با رویکردی سنتی و منفعلانه پیش رفت. پدافند غیرعامل باید به گفتمان ملی بدل شود؛ گفتمانی که هم دولت و نهادهای حاکمیتی در آن نقشآفرین باشند و هم جامعه مدنی و مردم.
به بیان دیگر، پاسخ به پرسش توام با طنز تلخ «پدافند غیرعامل کجایی؟» صرفاً بر عهده سازمان پدافند غیرعامل کشور نیست. این پرسش را باید از دستگاههای اجرایی، از وزارتخانههای مسئول، از استانداران و مدیران شهری نیز پرسید. سازمان پدافند غیرعامل کشور باید در مقام سیاستگذاری و نظارت پاسخگو باشد، اما عمل به وظایف اجرایی بر دوش دیگران است. اگر شهرداریها، وزارت نیرو، وزارت نفت، وزارت بهداشت، سازمان آموزش و پرورش و سایر دستگاهها هر یک وظایف قانونی خود را در این عرصه جدی نگیرند، هیچ سیاستگذاری کلانی به نتیجه نخواهد رسید.
در نهایت باید گفت پدافند غیرعامل در ایران به نقطه عطفی رسیده است. سالها تأخیر و خلأ قانونی امروز جای خود را به قانونی مشخص داده، اما بیتوجهی به منابع مالی و نبود آگاهی عمومی از تقسیم وظایف همچنان مانع بزرگی است. برای آنکه این حوزه از یک شعار به واقعیت تبدیل شود، باید هم دستگاههای اجرایی به مسئولیتهای خود عمل کنند و هم مجلس تکلیف بودجه را روشن سازد. در غیر این صورت، پرسش تکراری «پدافند غیرعامل کجایی؟» همچنان در ذهن مردم بیپاسخ باقی خواهد ماند.