
به گزارش پایگاه خبری پایداری ملی، ایمنسازی شناختی (Cognitive Resilience) به توانایی ذهنی و روانی افراد و جوامع برای شناسایی، مقاومت و بازیابی در برابر اطلاعات گمراهکننده، جعل عمیق، پروپاگاندا و روایتهای فریبنده گفته میشود. این مفهوم بر پیشگیری از فریب اطلاعاتی تأکید دارد و از طریق آموزش سواد رسانهای، پرورش تفکر انتقادی و افزایش آگاهی عمومی نسبت به روشهای دستکاری ذهنی محقق میشود. هدف اصلی ایمنسازی شناختی، ایجاد جامعهای مقاوم در برابر جنگ روانی و عملیات شناختی است؛ جامعهای که نهتنها در برابر روایتهای جعلی منفعل نمیماند، بلکه توانایی تحلیل، پرسشگری و بازسازی واقعیت را در اختیار دارد.
این مفهوم ابتدا توسط پژوهشگران علوم شناختی و ارتباطات، از جمله ویلیام کومر (William Comor) و بعدها توسط نظریهپردازانی، چون جورج لاکوُف (George Lakoff) و استفان لِوین (Stephen Lewandowsky) توسعه یافت. همچنین، این ایده با مفهوم «پیشابطال» (Prebunking) در روانشناسی رسانه، توسط موسساتی مانند مرکز تغییر رفتار دانشگاه کمبریج (Cambridge Social Decision-Making Lab) به شکل عملیاتی وارد سیاستگذاری عمومی شده است.
سازمانهای دفاعی و امنیتی، مانند ناتو و دپارتمان دفاع ایالات متحده (DoD)، رویکرد «جنگ شناختی» (Cognitive Warfare) را بررسی کردهاند و ایمنسازی شناختی را به عنوان راهکاری برای مقابله با عملیات روانی و حملات اطلاعاتی مطرح نمودهاند. گزارشهایی از مرکز مطالعات راهبردی ناتو (NATO StratCom) و راند (RAND Corporation) به تقویت تابآوری شناختی در برابر جنگ اطلاعاتی اشاره دارند.
اهمیت ایمنسازی شناختی در شرایط جنگی
ایمنسازی شناختی در علوم ارتباطات و رسانه، بیشتر توسط نهادهای امنیتی، روانشناسان شناختی، متخصصان رسانه و پژوهشگران جنگ اطلاعاتی مطرح شده است. این مفهوم بهتدریج در پاسخ به تهدیدات عصر دیجیتال شکل گرفته و توسعه یافته است. در شرایط جنگی، نبرد روایتها اغلب هموزن یا حتی مهمتر از درگیریهای نظامی است. جنگ مدرن نه فقط در میدان، بلکه در ذهن مردم نیز جریان دارد. دشمنان تلاش میکنند با جعل اطلاعات، شایعهسازی، تخریب روحیه و جنگ روانی، اعتماد عمومی را از بین ببرند. در این شرایط، ایمنسازی شناختی بهمنزله خط دفاعی اول در برابر این حملات عمل میکند؛ چراکه ذهن آموزشدیده و نقاد، کمتر فریب اخبار جعلی یا روایتهای تحریفشده را میخورد.
ایمنسازی شناختی بر پیشگیری تأکید دارد نه صرفاً تکذیب پس از بحران. بهجای آنکه پس از پخش یک ویدیوی جعلی دستپاچه شویم، باید از پیش به مردم آموخته باشیم که دشمن از چه ابزارهایی استفاده میکند و چگونه ممکن است واقعیت را تحریف کند. این آموزشها نوعی «واکسیناسیون اطلاعاتی» ایجاد میکنند که از باورپذیری شایعات و پروپاگاندا میکاهند و در بلندمدت، جامعهای مقاومتر میسازند.
اجرای این ایده نیازمند همکاری نظاممند میان نهادهای مختلف است:
* مدارس و دانشگاهها باید سواد رسانهای و تفکر انتقادی را در برنامه درسی بگنجانند.
* رسانههای عمومی باید با زبانی ساده و قابلفهم، شیوههای تشخیص اطلاعات جعلی را به مردم آموزش دهند.
* خانوادهها و مربیان باید فرزندان را از کودکی با مفهوم پرسشگری و شک علمی آشنا کنند. این سرمایهگذاری آموزشی، در زمان جنگ، تبدیل به مهمترین خط دفاعی روانی و شناختی خواهد شد.
در کنار آموزش، استفاده از فناوریهای اعتبارسنجی محتوا نیز ضروری است. استانداردهایی مانند C۲PA، ابزارهای راستیآزمایی دیجیتال و سیستمهای هشدار جعلیات (Fake Alert Systems) باید در پلتفرمهای رسانهای و شبکههای اجتماعی پیادهسازی شوند. با ترکیب آموزش و فناوری، جامعه میتواند بین محتوای واقعی و ساختگی تمایز قائل شود و دچار سردرگمی نشود.
از سوی دیگر، موفقیت ایمنسازی شناختی نیازمند روایتگری معتبر و انسانی نیز هست. صرف آموزش و هشدار کافی نیست؛ مردم باید در رسانههای داخلی، روایتهایی را ببینند که به واقعیت نزدیک، چندلایه، صادقانه و همدلانه باشند. روایتگریای که هم صدای مدیران و نهادهای رسمی را منعکس میکند و هم صدای مردم عادی، خانوادههای آسیبدیده، امدادگران و حتی شکبرانگیزان، به ایجاد اعتماد شناختی و ایمنی روانی کمک میکند. در نهایت، رسانهای که روایتهای پیچیده و انسانی بسازد، به مرجع فکری جامعه بدل میشود. برای اینکه ایمنسازی شناختی اثربخش باشد، باید در کنار آموزش، روایتگری معتبر و انسانی، اعتماد عمومی نیز بازسازی شود. اگر رسانهها و نهادهای رسمی خود دچار افراط، اغراق یا سانسور شوند، حتی آموزش هم اثری ندارد. صداقت، شفافیت، پذیرش خطا و چندصدایی باید اصول رسانهها و سیاستگذاران باشد. مخاطب زمانی نسبت به فریب مقاوم میشود که بداند مرجعی وجود دارد که حقیقت را با او در میان میگذارد، نه اینکه همیشه فقط پیروزی و بیخطایی را فریاد بزند.
در نتیجه، ایمنسازی شناختی نه یک واکنش اضطراری، بلکه یک سرمایهگذاری بلندمدت و استراتژیک برای تابآوری روانی و فکری جامعه در شرایط جنگی است.